زکات صدقه مقدر به اصل شرع می باشد. زکات عنوان بابى مستقل در فقه است که مباحث و مسائل آن به تفصیل در این باب آمده است. در باب زکات موضوعات مختلفی قابل طرح است.
اقسام زکات، حکم زکات، شرایط وجوب زکات، موضوعات متعلق زکات، نصاب های زکات، مقدار زکات و زمان پرداخت زکات از موضوعاتی اسا که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
معنای زکات در لغت و اصطلاح
زکات در لغت به معناى رشد و پاکى آمده است و در اصطلاح عبارت است از صدقهاى که به اصل شرع- و نه با نذر و قسم- واجب شده است. زکات به حقى واجب در مال که رسیدن آن به حدّ نصاب شرط وجوب آن است؛
صدقهاى که در اصل به نصاب تعلّق گرفته؛ قدر معین ثابت در مال یا در ذمه براى حصول پاکی و رشد آن و اخراج بعض مال براى زیادت و نمو باقى مانده آن نیز تعریف شده است. البته اختلاف در تعبیر ناشى از اختلاف در معناى شرعى زکات نیست؛ بلکه رویکرد همه تعریفهاى یاد شده کشف اجمالى معناى شرعى آن است. [۱]
اقسام زکات
زکات به دو قسم؛ زکات مال و زکات بدن که از آن به زکات فطره نیز تعبیر کردهاند، تقسیم شده است. کاربرد زکات، بدون قید، نوع نخست آن مىباشد که موضوع این مقاله است.
حکم زکات
وجوب زکات از ضروریات دین اسلام و مورد اتفاق همه مسلمانان است و انکار وجوب آن توسط مسلمانى موجب ارتداد وى خواهد شد. [۲] زکات از عبادات به شمار مىرود؛ از این رو، نیت (قصد قربت) در آن شرط است. [۳]
در ضرورت و اهمیت فریضه زکات همین بس که در آیات متعددى از قرآن کریم، همراه نماز بدان امر شده [۴][۵][۶] و در آیاتى دیگر، پرداخت آن در ردیف اقامه نماز از ویژگیهاى مؤمنان شمرده شده است؛ [۷][۸] چنان که در روایات بسیارى به اهمیت، آثار و احکام آن اشاره شده است. [۹]
شرایط وجوب زکات
۱. بلوغ؛ بدون شک، وجوب کات در درهم و دینار (نقره و طلا) مشروط به بلوغ مالک آن است و زکات آن دو بر نابالغ واجب نیست؛ [۱۰] لیکن در شرط بودن بلوغ نسبت به دیگر مواردى که زکات به آنها تعلّق مىگیرد، از قبیل گاو و گوسفند، اختلاف است. مشهور، در آنها نیز شرط دانستهاند. [۱۱] در مقابل، برخى قدما آن را شرط ندانستهاند. [۱۲][۱۳]
در چیزهایى که وجوب زکات آنها منوط به سپرى شدن سال است، مانند گاو و گوسفند بنابر قول مشهور و معروف، سال از زمان بلوغ مالک آنها حساب مىشود. بنابر این، چنانچه نابالغ در اثناى سال بالغ شود، با پایان یافتن سال، زکات بر او واجب نمىشود؛ بلکه تنها با گذشت سال از زمان بلوغ و با وجود دیگر شرایط، واجب مىگردد؛ [۱۴][۱۵]
اما در چیزهایى که سپرى شدن سال در آنها شرط نیست، مانند گندم و جو، شرط وجوب زکات، بلوغ- در زمان تعلّق زکات به آنها- است. [۱۶]
۲. عقل؛ بنابر این، در مال دیوانه زکات نیست. بنابر قول مشهور، حکم دیوانه در فرض عاقل شدن در اثناى سال، حکم نابالغ است. [۱۷][۱۸]
بنابر قول مشهور، فرد بیهوش و مست در حکم، ملحق به دیوانه نیست. بنابر این، بیهوشى و مستى در اثناى سال مانع تعلّق زکات نمىشود. [۱۹]
۳. حر بودن؛ بنابر این، به مال برده زکات تعلّق نمىگیرد. [۲۰]
۴. مالک بودن؛ از این رو، بر غیر مالک زکات واجب نیست؛ چنان که در مالى که عنوان مالکیت آن، جهت عمومى است، مانند مالِ قرار داد شده براى فقرا، نیز زکات نیست. [۲۱]
۵. متمکن بودن از تصرف در مال متعلّق زکات؛ بنابر این، به مالى که شخص متمکن از تصرف در آن نیست، زکات تعلّق نمىگیرد؛ خواه عدم تمکن، عقلى باشد، مانند مال غایب که خارج از دسترس او یا وکیلش مىباشد و مال به سرقت رفته یا غصب شده و یا دفن گشته در جاى نا معلوم؛ یا شرعی، از قبیل مال گرو گذاشته شده، در صورت عدم توانایى خارج کردن آن از رهن و نیز مال وقفى و مالى که صدقه دادن آن نذر شده است. در اینکه در مال رهنى در فرض توانایى بر فک رهن، زکات واجب است یا نه، اختلاف مىباشد. [۲۲][۲۳] معیار در تمکن از تصرف و عدم تمکن، نظر عرف است. [۲۴]
۶. نصاب. هر یک از موضوعات متعلّق زکات، نصابى دارد که با رسیدن به آن، زکات واجب مىشود. [۲۵]
موضوعات متعلّق زکات
زکات به نه چیز تعلّق مىگیرد: شتر، گاو، گوسفند (انعام ثلاث)؛ طلا، نقره (نقدین)؛ جو، گندم، خرما و کشمش (غلّات اربع). در غیر این نه چیز زکات واجب نیست. [۲۶]
از بعضى قدما وجوب زکات در محصول پیمانهاى زمین عشریه مانند گندم، جو، برنج، ذرت، عدس و سایر حبوبات و نیز زیتون به عمل آمده از زمین عشریه، همچنین روغن آن و نیز عسل به دست آمده از زمین عشریه نقل شده است. [۲۷]
برخى، مال التجاره را نیز به موارد فوق افزودهاند؛ هرچند مشهور، زکات را در آن مستحب مىدانند. [۲۸]
تعلّق زکات به هر یک از انعام ثلاث، نقدین و غلات اربع علاوه بر شرایط عمومى، منوط به تحقق شرایطى خاص به شرح ذیل است.
شرایط تعلّق زکات در انعام ثلاث
به شتر، گاو و گوسفند با شرایط زیر زکات تعلّق مىگیرد:
۱. نصاب: شتر داراى دوازده نصاب است؛ هرچند از برخى قدما اسقاط نصاب ششم نقل شده است؛ لیکن اجماع- قبل و بعد از ایشان- بر ثبوت دوازده نصاب است. [۲۹]
نصابهاى شتر
نصابهاى شتر عبارتند از: در پنج شتر یک گوسفند؛ در ده شتر دو گوسفند؛ در پانزده شتر سه گوسفند؛ در بیست شتر چهار گوسفند؛ در ۲۵ شتر پنج گوسفند؛ در ۲۶ شتر بنابر قول مشهور یک بنت مخاض و در صورت نداشتن آن، یک ابن لبون؛ در ۳۶ شتر یک بنت لبون؛ در ۴۶ شتر یک حقه؛ در ۶۱ شتر یک جذعه؛ در ۷۶ شتر بنابر قول مشهور دو بنت لبون؛ در ۹۱ شتر دو حقّه و در ۱۲۱ شتر و بالاتر، هر پنجاه نفر یک حقه و هر چهل نفر یک بنت لبون.
آیا در نصاب دوازدهم (۱۲۱ شتر و افزونتر) مالک مطلقا مخیر است شتران را به هر یک از چهل و پنجاه محاسبه کرده و زکات آن را بپردازد؛ خواه عدد آنها با هر دو مطابقت داشته و قابل تقسیم به هرکدام باشد، مانند رقم دویست، یا تنها با یکى مطابقت داشته و قابل تقسیم بر آن باشد، مانند عدد ۱۶۰ و ۱۵۰- که به ترتیب بر چهل و پنجاه قابل تقسیماند- و یا بر هیچ یک قابل تقسیم نباشد، مانند ۱۷۰؛ یا اینکه فرد در فرض نخست (قابلیت تقسیم بر هر دو) مخیر است که به هرکدام محاسبه کند و در فرض دوم، واجب است به عدد قابل تقسیم (چهل یا پنجاه) محاسبه نماید و در فرض سوم، واجب است تلفیقى از دو عدد (چهل و پنجاه) را به گونهاى که همه شتران را در بر گیرد، محاسبه کند؟ مسئله اختلافى است. بنابر قول اول، مالک مىتواند زکات شتران خود را به هر یک از دو عدد چهل و پنجاه محاسبه کند و در صورت عدم قابلیت تقسیم بر هر دو، رعایت رقمى که بیشترین نفرات متعلّق زکات را در بر مىگیرد، واجب نیست. بنابر این، در ۱۷۰ نفر شتر، مالک مخیر است آن را بر پنجاه تقسیم کند- که در این صورت بیست شتر اضافه مىآید- یا بر چهل- که ده شتر اضافه مىآید- لیکن بنابر قول دوم، رعایت مطابقت- هرچند به گونه ترکیبى- در محاسبه کردن نفراتى از شتران به چهل و نفراتى دیگر به پنجاه، واجب است. بنابر این، رقم ۱۷۰ نفر شتر به ۱۲۰ و پنجاه تبدیل مىشود که عدد نخست با چهل و عدد دوم با پنجاه مطابقت دارد و در نتیجه زکات آن، سه بنت لبون و یک حقه مىشود. نفرات اضافه بنابر قول نخست، بخشوده است؛ لیکن بنابر قول دوم، اضافهاى وجود ندارد، مگر دراعداد بین یک تا نه، مانند ۱۷۵، ۱۶۵ و ۱۵۸ که آن نیز بخشوده است. [۳۰][۳۱][۳۲]
نصاب گاو
در گاو دو نصاب وجود دارد. در هر سى رأس، زکات آن یک تبیع و در هر چهل رأس یک مسنّه است. در نصاب اول بنابر قول مشهور تبیعه (جنس ماده) نیز کفایت مىکند.
در افزون بر چهل رأس گاو، با مطابقت عدد گاوها با دو نصاب(سى و چهل) مالک مخیراست زکات را براساس هریک محاسبه کند و در صورت عدم مطابقت، اختلاف مطرح در شتر دراینجا نیز مطرح است. [۳۳][۳۴][۳۵][۳۶]
نصاب گوسفند
در گوسفند بنابر قول مشهور، پنج نصاب است؛ در چهل رأس، یک گوسفند در ۱۲۱ رأس، دو تا؛ در ۲۰۱ رأس، سه تا؛ در ۳۰۱ رأس، چهار تا و در چهارصد رأس به بالا در هر صد رأس اضافى، یک گوسفند زکات آن است. بین دو نصاب بخشوده است. بنابر این، زکات بیشتر از چهل و کمتر از ۱۲۱ تنها یک گوسفند- که همان زکات چهل گوسفند است- خواهد بود. [۳۷][۳۸]
قول مقابل مشهور، وجود چهار نصاب براى گوسفند است و آخرین نصاب آن، ۳۰۱ رأس گوسفند مىباشد که با رسیدن گوسفندان به این رقم، در هر صد گوسفند اضافى، یک گوسفند واجب مىشود. [۳۹][۴۰][۴۱][۴۲]
در تعلّق زکات به انعام ثلاث تفاوتى میان نر و ماده آن نیست؛ چنان که گاو و گاومیش یک جنس به شمار مىروند. [۴۳]
۲. گذشت سال: گذشت سال بر ملکیت مالک نسبت به انعام ثلاث با تمام شدن یازده ماه قمرى و دخول در ماه دوازدهم تحقق مىیابد و در این مدت اگر یکى از شرایط از بین برود، سال باطل مىشود و در نتیجه زکات واجب نمىگردد؛ لیکن در اینکه با دخول در ماه دوازدهم وجوب زکات استقرار مىیابد؛ به گونهاى که با فقدان یکى از شرایط در این ماه، وجوب به قوّت خود باقى خواهد ماند یا استقرار وجوب منوط به اتمام ماه دوازدهم است، اختلاف مىباشد. [۴۴]
بچههاى انعام ثلاث که در اثناى سال متولد مىشوند، داراى سال جداگانهاى خواهند بود. [۴۵]
۳. چریدن: مراد، چریدن از علف بیابان و مراتع طبیعى در طول سال است. بنابر این، به حیوانى که در تمام یا بخشى از سال از علف فراهم آمده تغذیه مىکند زکات تعلّق نمىگیرد. [۴۶]
۴. به کار نگرفتن حیوان: به حیوانى که به کار گرفته مىشود، هرچند در بخشى از سال، زکات تعلّق نمىگیرد. [۴۷]
شرایط تعلّق زکات در نقدین
وجوب زکات در نقدین (طلا و نقره) علاوه بر شرایط عمومى پیش گفته منوط به شرایطى خاص است که عبارتند از:
۱. رسیدن به حد نصاب: در طلا دو نصاب است؛ نخست بیست دینار (بیست مثقال شرعی) که زکات آن نصف دینار (ده قیراط) مىباشد و دوم چهار دینار که زکاتش دو قیراط است. بنابر این، زکات ۲۴ دینار، نصف دینار و دو قیراط خواهد بود. در افزون بر ۲۴ دینار، در هر چهار دینار افزایش، دو قیراط به زکات آن افزوده مىشود تا به چهل دینار برسد که زکات آن یک دینار است. از برخى قدما نقل شده که نصاب اول، چهل دینار است و در نتیجه قبل از رسیدن به آن، زکات واجب نخواهد بود. [۴۸][۴۹]
نقره نیز دو نصاب دارد؛ نخست دویست درهم که زکات آن پنج درهم، و دوم چهل درهم که زکات آن یک درهم است. بنابر این، زکات ۲۴۰ درهم شش درهم مىشود. و در افزون بر ۲۴۰ درهم، در هر چهل درهم افزایش، یک درهم به زکات آن افزوده مىشود. [۵۰][۵۱]
۲. مسکوک بودن: زکات به طلا و نقرهاى تعلّق مىگیرد که به سکه معامله ضرب شده باشد. البته در طلا و نقره مسکوک، استمرار معامله با آن شرط نیست؛ بلکه رواج معامله با آن در گذشته نیز کفایت مىکند. [۵۲]
بنابر این، زکات به زیور آلات تعلّق نمىگیرد. البته چنانچه از طلاى مسکوک جهت زینت استفاده گردد، بنابر تصریح برخى، زکات آن ساقط نمىشود، [۵۳]
مگر آنکه معامله با آن از رواج بیفتد که در این صورت برخى، زکات آن را واجب ندانستهاند. [۵۴]
هرگاه بر اثر استفاده زیاد نقش سکه از بین برود، لیکن معامله با آن رایج باشد، زکات ساقط نمىشود؛ [۵۵]
اما اگر از ابتدا به سکه معامله منقوش نباشد، زکات به آن تعلّق نمىگیرد؛ هرچند معامله با آن رایج باشد. [۵۶][۵۷][۵۸]
برخى در صورت محو تمامى نقش سکه، زکات را ساقط دانستهاند، هرچند معامله با آن رایج باشد؛ [۵۹]
چنان که برخى در صورت رواج معامله سکهاى که از ابتدا به سکه معامله منقوش نیست، احتیاط را در پرداخت زکات آن دانستهاند. [۶۰]
۳. گذشت سال: سپرى شدن سال به معناى گذشتن یازده ماه قمرى و دخول در ماه دوازدهم، شرط وجوب زکات نقدین است. بنابر این، چنانچه در اثناى سال اخلالى در یکى از شرایط پدید آید، سال به هم مىخورد و در نتیجه زکات واجب نمىشود. [۶۱][۶۲]
شرایط تعلّق زکات در غلات
ج. غلات اربع: مراد از غلات اربع که زکات آنها واجب مىباشد، گندم، جو، خرما و کشمش است. برخى سُلت (نوعى جو بدون پوست) و عَلَس (نوعى گندم) را نیز به آنها افزودهاند؛ [۶۳][۶۴][۶۵][۶۶]
لیکن عدم الحاق به مشهور نسبت داده شده است. [۶۷]
وجوب زکات در غلات، علاوه بر شرایط عمومى پیشین مشروط به دو شرط خاص است:
۱. رسیدن به حد نصاب که عبارت است از پنج وَسْق؛ هر وَسْق شصت صاع و هر صاع نه رطل عراقى و شش رطل مدنی. بنابر این، نصاب غلّات به رطل عراقی ۲۷۰۰ رطل و به رطل مدنى ۱۸۰۰ رطل است که معاصران معادل کیلویى آن را حدود ۸۴۷ و ۸۸۵ کیلوگرم و جز آن- به اختلاف- ذکر کردهاند. [۶۸][۶۹][۷۰]
ملاک نصاب هر یک از غلات زمان خشک شدن آن است. بنابر این، اگر ترِ آن به حدّ نصاب برسد لیکن خشکش کمتر از آن شود، زکات به آن تعلّق نمىگیرد. [۷۱]
۲. تملک به سبب زراعت یا انتقال زراعت به ملک. مالک به سبب زراعت، باید در زمان تعلّق زکات به غلّات، مالک آنها باشد یا اینکه زراعت یا میوه موجود بر درخت، به تنهایى یا با درخت، پیش از زمان تعلّق زکات به آن، به ملکیت او در آمده باشد. [۷۲][۷۳]
زمان وجوب زکات
بنابر قول مشهور، زمان تعلّق زکات به گندم و جو هنگام بسته شدن دانه و به خرما هنگام زرد یا قرمز شدن و به انگور هنگام غوره شدن آن است. مقابل مشهور، قول برخى است که زمان تعلّق زکات را هنگام صدق عنوان گندم، جو، خرما و انگور دانستهاند. [۷۴][۷۵]
زمان پرداخت زکات غلّات
مراد از زمان پرداخت زکات غلات، زمانى است که گردآورنده زکات در آن زمان مجاز است از مالک مطالبه زکات کند و مالک با امکان پرداخت آن، چنانچه پرداخت نکند، ضامن خواهد بود.
زمان پرداخت زکات غلّه (گندم و جو) پس از درو کردن و جدا سازى آن از پوست و کاه و زکات خرما و کشمش پس از چیدن و خشک شدن است. [۷۶]
مقدار زکات غلّات
مقدار زکات غلّات در صورتى که با آب باران، نهر و مانند آن مشروب شود، یک دهم و اگر با دلو، ریسمان، شتر آب کش، دولاب، ماشین آلات و مانند آن آبیاری گردد، یک بیستم است و اگر به هر دو روش صورت گیرد، حکم روش بیشتر جارى است و در صورت تساوى دو روش، زکات آن یک دهم از نصف محصول و یک بیستم از نصف دیگر محصول خواهد بود. [۷۷]
مستثنیات
زکات در غلّات پس از خارج کردن مقاسمه از محصول و رسیدن باقى به حدّ نصاب واجب مىشود. [۷۸] در اینکه خراج نیز حکم مقاسمه را دارد یا نه، اختلاف است؛ هر چند قول نخست، به ظاهر کلمات فقها، [۷۹] بلکه مشهور [۸۰]نسبت داده شده است.
بنابر قول مشهور، مئونه (هزینههاى انجام گرفته براى به دست آوردن محصول) نیز از آن خارج مى شود؛ لیکن در اینکه آیا شرط تعلّق زکات به محصول، رسیدن آن به حدّ نصاب پس از کسر مئونه است و در نتیجه اگر پس از کسر آن، محصول به حدّ نصاب نرسد، زکات واجب نیست، یا آنکه شرط، رسیدن به حدّ نصاب قبل از کسر هزینهها است و در نتیجه، زکات به باقى مانده- پس از کسر مئونه- تعلّق مىگیرد، هرچند پس از کسر از نصاب کمتر گردد و یا هزینههاى انجام گرفته قبل از وجوب زکات- مانند هزینه آبیاری و شخم زدن زمین- پیش از نصاب معتبر است و در نتیجه اگر پس از کسر آنها باقى مانده به حدّ نصاب نرسد، زکات واجب نمىشود؛ اما هزینههاى انجام شده پس از وجوب زکات- از قبیل هزینه درو کردن و چیدن- پس از نصاب لحاظ مىشود که نتیجه آن وجوب زکات در باقى مانده است هرچند کمتر از نصاب باشد؟ در مسئله سه قول وجود دارد. قول اول مشهور است. [۸۱]
چگونگى تعلّق زکات به اشیاى نه گانه
[ویرایش]بنابر قول مشهور، زکات به عین اشیاى نه گانه تعلّق مىگیرد، نه به ذمه مالک آنها. بر این قول ادعاى اجماع نیز شده است. قول به تعلّق زکات بر ذمّه به قائلى ناشناخته نسبت داده شده است. [۸۲]
برخى گفتهاند: در مواردى که مال پرداختى به عنوان زکات جزئى از نصاب نباشد، مانند گوسفند پرداختى در پنج نصاب نخست شتر، زکات به ذمه تعلّق مىگیرد و در غیر این صورت، به عین. [۸۳]
در چگونگى تعلّق زکات به عین، که آیا به نحو اشاعه و مشارکت حقیقى مستحقان زکات با مالک در همه اجزاى اجناس موضوع زکات است یا به نحو کلّى در معین یا به مالیت اجناس تعلّق گرفته و یا غیر آن؟ مسئله اختلافى است. [۸۴][۸۵] [۸۶]
پی نوشت ها
۱.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۲-۳.
۲.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۵.
۳.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،نجفی، ج۱۵، ص۴۷۱.
۴.بقره/۲، آیه۴۳.
۵.بقره/۲، آیه۸۳.
۶.بقره/۲، آیه۱۱۰.
۷.بقره/۲، آیه۱۷۷.
۸.بقره/۲، آیه۲۷۷.
۹.وسائل الشیعه، حر عاملی،ج۹، ص۹-۳۱۶.
۱۰.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۴.
۱۱.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۲۴-۲۵.
۱۲.المقنعه، شیخ مفید، ص۲۳۸.
۱۳.الإقتصاد، شیخ طوسی، ص۲۷۸ .
۱۴.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۴-۱۵.
۱۵.موسوعه الخوئى، ج۲۳، ص۱۰-۱۱.
۱۶.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی، ج۴، ص۷.
۱۷.جواهر الکلام نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۲۸.
۱۸.موسوعه الخوئى ج۲۳، ص۱۴-۱۷.
۱۹.موسوعه الخوئى، ج۲۳، ص۶۳.
۲۰.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۳۰.
۲۱.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۳۵-۳۶.
۲۲.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۴۸-۵۶.
۲۳.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی،ج۴، ص۹.
۲۴.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی، ج۴، ص۹.
۲۵.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی،ج۴، ص۱۰.
۲۶.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۶۵.
۲۷.مختلف الشیعه، علامه حلی، ج۳، ص۱۹۵-۱۹۷.
۲۸.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۷۲-۷۳.
۲۹.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۷۶-۷۷.
۳۰.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۷۶-۸۱.
۳۱.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۱۱-۱۱۴.
۳۲.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی، ج۴، ص۲۹-۳۰.
۳۳.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۸۲-۸۳.
۳۴.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۱۴-۱۱۶.
۳۵.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی،ج۴، ص۳۴-۳۵.
۳۶.مستمسک العروه،،حکیم، سید محسن، ج۹، ص۷۰-۷۳.
۳۷.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۸۳-۸۵.
۳۸.مستمسک العروه،،حکیم، سید محسن، ج۹، ص۷۳-۷۴.
۳۹.الهدایه، شیخ صدوق ،ص۱۷۴.
۴۰.المقنعه، شیخ مفید،ج۱، ص۲۳۸.
۴۱.جمل العلم و العمل، سید مرتضی ، ص۱۲۳.
۴۲.تحریر الأحکام، علامه حلی،ج۱، ص۳۶۷-۳۶۸.
۴۳.مستمسک العروه،،حکیم، سید محسن،ج ۹، ص۷۴-۷۵.
۴۴.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۹۷-۹۸.
۴۵.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۰۳.
۴۶.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۹۲.
۴۷.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۱۰.
۴۸.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۱۶۸-۱۷۲.
۴۹.مستمسک العروه،،حکیم، سید محسن، ج۹، ص۱۱۵-۱۱۹.
۵۰.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۱۷۲.
۵۱.مستمسک العروه،،حکیم، سید محسن، ج۹، ص۱۱۹-۱۲۰.
۵۲.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۱۸۰-۱۸۱.
۵۳.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۸۲-۱۸۳.
۵۴.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۴، ص۵۶.
۵۵.العروه الوثقی،سید کاظم یزدی، ج۴، ص۵۶.
۵۶.جامع المقاصد، محقق کرکی، ج۳، ص۱۳.
۵۷.غایه المراد فی شرح نکت الارشاد، شهید اول ، ج۱، ص۲۴۷.
۵۸.مدارک الأحکام، موسوی عاملی، محمد بن علی،ج۵، ص۱۱۶.
۵۹.مستند الشیعه، نراقی، احمد، ج۹، ص۱۵۱.
۶۰.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی،ج۴، ص۵۶.
۶۱.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۱۸۲.
۶۲.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی،ج۴، ص۵۷.
۶۳.المبسوط، شیخ طوسی،ج۱، ص۲۱۷.
۶۴.کتاب السرائر، ابن ادریس حلی،ج۱، ص۴۲۸.
۶۵.البیان، شهید اول،ج۱، ص۲۸۳.
۶۶.جامع المقاصد، محقق کرکی،ج۳، ص۲۲-۲۳.
۶۷.مفتاح الکرامه، موسوی عاملی، محمد بن علی، ج۷، ص۱۸۳-۱۸۴.
۶۸.جواهر الکلام، ج۱۵، ص۲۰۷-۲۰۹.
۶۹.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۲۲۴.
۷۰.توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۱۱۳.
۷۱.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۲۱۲.
۷۲.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی،ج۴، ص۶۴.
۷۳.مستمسک العروه،،حکیم، سید محسن،ج۹، ص۱۳۷-۱۳۸.
۷۴.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۲۱۳-۲۱۴.
۷۵.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی،ج۴، ص۶۴.
۷۶.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۲۲۰.
۷۷.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۲۳۶-۲۳۸.
۷۸.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۲۲۳.
۷۹.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۲۲۵.
۸۰.موسوعه الخوئى، ج۲۳، ص۳۴۷.
۸۱.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۲۲۳.
۸۲.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن، ج۱۵، ص۱۳۸.
۸۳.مستند الشیعه، نراقی، احمد،ج۹، ص۲۱۷.
۸۴.جواهر الکلام، نجفی، محمد حسن،ج۱۵، ص۱۴۲.
۸۵.العروه الوثقی، سید کاظم یزدی،ج۴، ص۸۴-۸۵.
۸۶.موسوعه الخوئى، ج۲۳، ص۳۸۴-۳۹۰.