زندگی عاقلانه

۱۳۹۵-۰۱-۱۵

244 بازدید

امروزه بیشتر مردم به زندگی عاقلانه بها می‌دهند اما کمتر کسی دقیقاً می‌تواند توضیح دهد که منظورش از زندگی عاقلانه چیست؟

برخی از مردم، خود را «معیار» و «ملاک» زندگی عاقلانه می‌دانند! آنان چنان خودکورند که تصور می‌کنند سبک زندگیشان، مبنا و معیار است و به خود حق می‌دهند تا دیگران را نصیحت کنند که «مثل من باش!». چنین افرادی، هر کس را که مانند آنان نیست، ذائقه‌ی متفاوتی دارد، موسیقی‌های متفاوتی گوش می‌دهد، شغل متفاوتی را دوست دارد و کتاب‌های متفاوتی می‌خواند را سرزنش می‌کنند و رفتار او را عاقلانه نمی‌دانند!

«آلن دوباتن»در کتاب «تسلی‌بخشی‌های فلسفه» نمونه‌های تاریخی جالبی در این رابطه می‌آورد. برای نمونه اروپاییان، زمانی که قاره‌ی جدید را کشف کردند، با انسان‌هایی مواجه شدند که که متفاوت از آنان زندگی می‌کردند.

سرخ‌پوستان متفاوت از اروپاییان، لباس می‌پوشیدند، آرایش می‌کردند و مذهبی متفاوت داشتند. اروپاییان آن قدر خود را مبنای زندگی عاقلانه فرض می‌کردند که به جای احترام گذاشتن به سنت‌ها و تفاوت‌های میزبانانشان، به تحقیر آنان پرداختند تا جایی که به این نتیجه رسیدند که سرخ‌پوستان انسان نیستند، بلکه چیزی بین انسان و حیوان‌اند! با چنین طرز تفکری «اروپاییان عاقل» به خود حق دادند که دارایی سرخ‌پوستان را تصاحب و حتی برای تفریح و تفنن «مسابقه‌ی شکار سرخ‌پوست»برگزار کنند!

همه‌ی ما حق داریم سبک زندگی خود را انتخاب کنیم و تا جایی که حقوق دیگران پایمال نشود، متفاوت از دیگران زندگی کنیم. مشارکت دادن دیگران در تجربه‌هایمان و پیشنهاد دادن آنچه برایمان مفید یا خوشایند بوده، جزیی از زندگی اجتماعیست اما نصیحت کردن کسی، آن چنان که گویی «من می‌دانم و تو نمی‌دانی» نه تنها وظیفه‌ی ما نیست، که حتی تجاوز به حق دیگران است.

البته گاهی در یک جامعه، آن قدر حیطه‌های حق و وظیفه و مرزهای «حریم خصوصی» تعریف نشده و مبهم شده‌اند که افراد، تجاوز به حریم دیگران را وظیفه‌ی خود می‌دانند! در این فرصت کوتاه می‌خواهیم یکی از تعاریف زندگی عاقلانه را با شما در میان بگذاریم:

زندگی عاقلانه، فرآیندی ست که هر سه جزء «طراحی»، «عمل» و «ارزیابی» در آن وجود داشته باشد.

طراحی ــــ عمل ــــ ارزیابی

برخی افراد، «طراحی نشده» زندگی می‌کنند. هنگامی که حقوق ماهیانه یا پول تو جیبی خود را می‌گیرند، بدون برنامه خرج می‌کنند. آنان از قبل با خود قرار نمی‌گذارند که چه چیز‌هایی در زندگی مورد نیازشان است و کدام نیاز در اولویت قرار دارد.

آنان برای خرج کردن برنامه‌ای ندارند و بر اساس میل و هوس‌شان پول خود را خرج می‌کنند. آن وقت، زمانی با مهمترین نیازها و اولویت‌هایشان مواجه می‌شوند که پولی در بساط ندارند! این نوع زندگی را «زندگی تکانشی» می‌نامند که از نشانه‌های این است که عاقلانه زندگی نمی‌کنیم!

در زندگی برخی افراد، جای«عمل» خالی مانده است. آنان مرتب در حال طراحی و خیال‌پردازی هستند اما به این نکته توجه ندارند که «دو صد گفته چون نیم کردار نیست». زندگی عاقلانه، نیاز به عمل دارد. برخی افراد برای تغییر زندگیشان چشم انتظار معجزه‌اند.

برای نمونه، انتظار دارند برای تکان خوردن شرایط مالی‌شان، در یک مسابقه‌ی بخت‌آزمایی یا قرعه‌کشی، برنده‌ی جایزه‌ی بزرگی شوند یا توقع دارند یک معجزه روابط عاطفی‌شان را متحول کند. این نوع زندگی را زندگی بر اساس «تفکر جادویی» می‌نامیم. از نظر روانشناسی، چنین تفکری، مشخصه‌ی تفکر کودکانه است. بلوغ و پختگی به این معناست که ما مسئولیت تغییر دادن زندگی خود را پذیرفته و بهای آن را هم بپردازیم.

و سرانجام گروهی از افراد، «بدون ارزیابی» زندگی می‌کنند. آنان روشی را در زندگی برمی‌گزینند و پس از آن، فارغ از نتایج حاصله، همان روش را دنبال می‌کنند. ممکن است انتخاب‌های آنان برای زمان و مکان دیگری مناسب بوده باشد اما توجه ندارند که «اکنون» در جای دیگری و گاه دیگری هستند. آنان لازم است، «بازنگری» و «تجدید نظر» در انتخاب‌های خود داشته باشند.

وقتی مشکلات زندگی مردم را مرور می‌کنیم، به وضوح می‌بینیم که بیشتر گرفتاری‌ها و دردسرهای آنان، ناشی از گم شدن یکی از حلقه‌های این زنجیره است.

«زندگی عاقلانه» همچون یک بازی، قوانینی دارد اما «زندگی غیر عاقلانه» همچون یک قمار است.

یا بگذرد یا بشکند کشتی در این سیلاب‌ها!

منبع: نشریه شادکامی و موفقیت؛ ش۶۷٫؛ نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی