زبان دعا

۱۳۹۵-۰۶-۰۳

359 بازدید

 در مورد دعا، این تعلیم بى ‏پایان و این تزکیه همواره جوشان، مسئله ‏اى وجود دارد که مایه تأسّفى عمیق است و آن مسئله این است که کسانِ بسیارى از مردم، حتّى برخى از مدّعیان فضل و آگاهى، به دعا، آنچنان که باید، توجّه نمى‏ کنند و با دعا، سر و کار چندانى ندارند و از «فرهنگ دعا» بى‏ اطّلاع ‏اند، و کسانى که توجّه و سر و کارى دارند، بیش‏تر، تنها خواندنى است و قصد ثوابى و طلب مغفرتى و حاجتى و درخواست شفاى بیمارى، بدون تأمّل و شناخت و رازیابى و قرب و معرفتى و قبول تربیتى؛ در حالى که خداوند، خود در تبیین فلسفه دعا، فرمود: «لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».[۱] باشد که ره یابند.

چون چنین رجوعى یکسویه و بر لَبه و به تعبیر قرآن: «عَلى‏ حَرْفٍ» بوده و هست، هنوز زبان دعا درست شناخته نیست. مقصود این نیست که «دعاها» به زبان عربى است و بیشتر مردم با این زبان، بیگانه ‏اند؛ بلکه مقصود از این سخن، که «زبان دعا» یا مى ‏توان گفت فرهنگ دعا شناخته نیست، این است که بسیارى از عربى ‏دانان و شمارى از فاضلان و عالمان نیز این زبان را چنانکه باید، نشناخته‏اند و با «فرهنگ دعا» یعنى مجموعه معارف و مفاهیم و دانشهاى نهفته در آن بیگانه ‏اند و آن آشنایى ‏اى که باید، ندارند:[۲] «ادعیه ‏اى که از ائمه علیهم السلام وارد شده است- که به تعبیر بعضى (قرآن صاعد) است- این ادعیه به قدرى معارف الهیّه، در آن هست که انسان، متحیّر مى ‏مانَد. مسائلى که ائمه علیه السلام براى مردم گفته‏اند، به طور مسئله ‏گویى به طور تعیین وظایف، آنها یک باب است که روى همان عرف عام صحبت شده است؛ وقتى که رسیدند به مناجات‏ها و ادعیه، مسائل فرق کرده است. آنجا دیگر زبان عامّه مردم نیست. البته در آن همه چیز هست، لیکن آن معارفى که در ادعیه و مناجات‏هاى ائمه علیه السلام هست، آنها یک زبان دیگرى است، غیر زبان معمولى و غیر زبان ذکرِ احکام الهیّه. و مطالعه این ادعیه، راه گشایى است براى انسان و رسیدن به بعض مدارج الهیّه».[۳] دعاى عرفه حضرت سیّدالشهداء علیه السلام «متى غبت حتى تحتاج الى دلیل یدل علیک» که می فرماید: کى غایب شده‏اى، تا نیاز به راهنمایى باشد تا به تو ره نماید، [مطلبی را بیان می کند که عین توحید است].

قرآن زبان خاص خودش را دارد. قرآن نازل شده تا اینجا رسیده است و ادعیه ائمه ما، به تعبیر بعض مشایخ، «قرآنِ صاعد»است و هر چه مسائل بخواهید، در ادعیه هست. زبان ادعیه با زبان عادى ‏اى که احکام مى‏خواهند بگویند، دوتاست. زبان ادعیه با زبان فلسفه هم دوتاست. با زبان عرفان علمى هم دوتاست. یک زبان دیگرى است مافوق اینها. منتها زبان فهم مى‏ خواهد. باید کسانى که آن زبان را مى ‏فهمند، توجّه کنند. قرآن، یک نعمتى است که همه ازَش استفاده مى‏ کنند؛ امّا استفاده‏ اى که پیغمبر اکرم مى ‏کرده است از قرآن، غیر استفاده ‏اى است که دیگران مى‏ کردند. «انما یعرف القرآن من خوطب به»[۴]. آن که قرآن بر او  نازل شده، مى‏ داند چیست، چه جور نازل شده، کیفیت نزول چیست، چه مقصد در این نزول است و محتوا چیست و غایت این کار چیست. او مى‏ داند. آنهایى هم که بر تعلیم او تربیت شده ‏اند، آنها هم به خاطر تربیت او مى ‏دانند. هنر انبیا این بوده است که مسائل را، مسائل دقیق عرفانى را، با یک لفظى مى‏ گفتند که هر کسى یک جورى ازش خودش‏ مى‏ فهمیده؛ ولى واقعش مال آنهایى است که بالاتر از این افقشان است، و این هنر در قرآن از همه جا بالاتر است و در ادعیه هم هست».[۵]

پیام مهم قرآن، پس از توحید خداوند، توجّه به اخلاقیات است. قرآن مجید، بالضروره به اصول اخلاقى ‏اى که انسان باید مطابق و موافق با آن زندگى کند، و نیز به اعمال و به کارگیرى این اصول، عنایت دارد و پیوسته، عواقب و نتایج اعمال و افعال انسان را به او تذّکر مى‏دهد و این واقعیت را به یاد او مى‏آورد که نتایج و آثار اعمال و افعال بشر، نه تنها در دنیا، که در آخرت نیز گریبان او را رها نخواهد کرد و خداوند، از ما انتظار دارد که نیکى کنیم و عادل و رحیم و پرهیزگار باشیم.

نظام اخلاقى حاکم بر سنّت نبوى و اولیاى معصوم علیه السلام، بِالطّبع، همان نظام اخلاقى قرآن کریم بوده و خطوط اصلى تعالیم و آموزه ‏هاى اخلاقى پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نیز چیزى جز آموزشهاى اخلاقى قرآنى نبوده است؛ امّا باید دانست که تعالیم اخلاقى ارائه شده در قرآن کریم نیز همچون دیگر معارف قرآنى، در گفتار و کردار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام تبیین گردیده و مضامین آن بسط داده شده است.

روشن است که بخش مهمّى از گفتار این بزرگواران همان دعاها و نیایش‏هایى است که از ایشان بر جاى مانده است و در سطحى راقى و سازنده، نظام اخلاقى قرآن را با این روش، یعنى «روش دعا»، گسترش داده‏ اند. «پیامبر و امامان، در جملاتى موجز و بلیغ و روشن و استوار، به نام «دعا»، بسیارى از حقایق و معارف و دانستنى‏ هایى را که روح انسان باید از آنها برخوردار، بلکه سرشار و سیراب شود، و در آنها نیک بنگرد و بیندیشد، تعلیم کرده ‏اند. و چون‏ انسان، هنگامى که «دعا» مى‏ خواند، داراى صفاى روح و توجّه خاص است و قاعدتاً دعا را با تأمّل در معنا مى‏خواند، یکى از مهم‏ترین راههاى آموختن فرهنگى روحانى و پُر ارج، و دادنِ تهذیب و پیرایش به روح، «دعا» است.

همیشه علماى اخلاق و فلاسفه کوشیده‏اند که «تهذیب نفس» را در مقدّمات مکتب خویش پیش ‏بینى کنند، تا روح انسان را پس از پیراستن از آلودگى ‏هاى مادّه و خواهانى‏ هاى نفس و خواهشهاى تن، به پلکان صعود و گسستن اختیارى برسانند».[۶]

بنابر آن چه در پیش گفته شد، دریاى پُر موج دعا، که به دریاهاىِ موج‏ خیزِ معارفِ نابِ توحیدى و اخلاقى قرآن متّصل است، با زبانى سرشار از پیام و تعلیم، در جهت تربیت عالى انسانى، و تعالى سرشار معنوى فردى و اجتماعى، و تزکیه نفوس، و تقویت ارواح، و نشرِ معارف قرآنى، و پیوست با کائنات هستى، و گسترش وجود انسان، و در نهایت، بیانگر آرمانهاى روحى و معنوى و برنامه‏هاى اخلاقى و عملى و روى آوردن به همه جوانب حیات انسانى است؛ به‏ ویژه صحیفه مبارک امام زین‏ العابدین علیه السلام با گونه گونى موضوعات و تعالى و تکامل اندیشه هاى نهفته در آن، طرح کامل و فراگیرى است براى پرداختن به ساختار معنوى انسان قرآنى و حرکت آن در مسیر حیات و دستیابى به زیستن خوش و پاکیزه (حیوهً طَیِّبهً) و بناى جامعه‏اى سرشار از عدل و قسط بر پایه آزادى و آزادگى، برادرى و برابرى و بر پا داشتنِ نظامِ عدلِ الهى: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».[۷]

درست است که معارف تعبیه شده در دعاهاى ما، به لغت و ادبیات عرب رُخ نموده است و بیشتر انسانها با آن بیگانه‏اند؛ ولى از آنجا که حوزۀ نورافشانى و پرتوافکنى این نیایش‏ ها گستره وجود انسان‏ هاست، باید گفت زبانش هم‏ چون زبانِ عشق، در «بى‏زبانى» است و روشن است که: «عشقِ بى‏زبان، روشن‏تر است»؛ چرا که ریشه در جان آدمى دارد.

زبان «دعا» و به تعبیر جامع‏ترِ آن، خاستگاهِ فرهنگ دعا، نیازهاى فطرى انسان است که فرهنگ عمومى و مشترک همه انسانها در همۀ عصرها و همۀ اقلیم ‏هاست. از این رو، زبانى است خودى و براى همگان آسان و خوش و آشنا.

پی نوشت:

[۱]. بقره، آیه ۱۸۶

[۲]. جامعه‏سازى قرآنى، ص ۲۰۱ به بعد

[۳] . صحیفه امام خمینی، ج۱۹ ، ص۲۸۶

[۴]. مقدّمه تفسیر صافى

[۵]. صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۳۵۶.

[۶]. حماسه غدیر، ص ۳۰۰.

[۷]. حدید، .۲۵.

منبع: مقدمه ترجمه صحیفه سجادیه به قلم محمد تقی خلجی.