در مورد دعا، این تعلیم بى پایان و این تزکیه همواره جوشان، مسئله اى وجود دارد که مایه تأسّفى عمیق است و آن مسئله این است که کسانِ بسیارى از مردم، حتّى برخى از مدّعیان فضل و آگاهى، به دعا، آنچنان که باید، توجّه نمى کنند و با دعا، سر و کار چندانى ندارند و از «فرهنگ دعا» بى اطّلاع اند، و کسانى که توجّه و سر و کارى دارند، بیشتر، تنها خواندنى است و قصد ثوابى و طلب مغفرتى و حاجتى و درخواست شفاى بیمارى، بدون تأمّل و شناخت و رازیابى و قرب و معرفتى و قبول تربیتى؛ در حالى که خداوند، خود در تبیین فلسفه دعا، فرمود: «لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».[۱] باشد که ره یابند.
چون چنین رجوعى یکسویه و بر لَبه و به تعبیر قرآن: «عَلى حَرْفٍ» بوده و هست، هنوز زبان دعا درست شناخته نیست. مقصود این نیست که «دعاها» به زبان عربى است و بیشتر مردم با این زبان، بیگانه اند؛ بلکه مقصود از این سخن، که «زبان دعا» یا مى توان گفت فرهنگ دعا شناخته نیست، این است که بسیارى از عربى دانان و شمارى از فاضلان و عالمان نیز این زبان را چنانکه باید، نشناختهاند و با «فرهنگ دعا» یعنى مجموعه معارف و مفاهیم و دانشهاى نهفته در آن بیگانه اند و آن آشنایى اى که باید، ندارند:[۲] «ادعیه اى که از ائمه علیهم السلام وارد شده است- که به تعبیر بعضى (قرآن صاعد) است- این ادعیه به قدرى معارف الهیّه، در آن هست که انسان، متحیّر مى مانَد. مسائلى که ائمه علیه السلام براى مردم گفتهاند، به طور مسئله گویى به طور تعیین وظایف، آنها یک باب است که روى همان عرف عام صحبت شده است؛ وقتى که رسیدند به مناجاتها و ادعیه، مسائل فرق کرده است. آنجا دیگر زبان عامّه مردم نیست. البته در آن همه چیز هست، لیکن آن معارفى که در ادعیه و مناجاتهاى ائمه علیه السلام هست، آنها یک زبان دیگرى است، غیر زبان معمولى و غیر زبان ذکرِ احکام الهیّه. و مطالعه این ادعیه، راه گشایى است براى انسان و رسیدن به بعض مدارج الهیّه».[۳] دعاى عرفه حضرت سیّدالشهداء علیه السلام «متى غبت حتى تحتاج الى دلیل یدل علیک» که می فرماید: کى غایب شدهاى، تا نیاز به راهنمایى باشد تا به تو ره نماید، [مطلبی را بیان می کند که عین توحید است].
قرآن زبان خاص خودش را دارد. قرآن نازل شده تا اینجا رسیده است و ادعیه ائمه ما، به تعبیر بعض مشایخ، «قرآنِ صاعد»است و هر چه مسائل بخواهید، در ادعیه هست. زبان ادعیه با زبان عادى اى که احکام مىخواهند بگویند، دوتاست. زبان ادعیه با زبان فلسفه هم دوتاست. با زبان عرفان علمى هم دوتاست. یک زبان دیگرى است مافوق اینها. منتها زبان فهم مى خواهد. باید کسانى که آن زبان را مى فهمند، توجّه کنند. قرآن، یک نعمتى است که همه ازَش استفاده مى کنند؛ امّا استفاده اى که پیغمبر اکرم مى کرده است از قرآن، غیر استفاده اى است که دیگران مى کردند. «انما یعرف القرآن من خوطب به»[۴]. آن که قرآن بر او نازل شده، مى داند چیست، چه جور نازل شده، کیفیت نزول چیست، چه مقصد در این نزول است و محتوا چیست و غایت این کار چیست. او مى داند. آنهایى هم که بر تعلیم او تربیت شده اند، آنها هم به خاطر تربیت او مى دانند. هنر انبیا این بوده است که مسائل را، مسائل دقیق عرفانى را، با یک لفظى مى گفتند که هر کسى یک جورى ازش خودش مى فهمیده؛ ولى واقعش مال آنهایى است که بالاتر از این افقشان است، و این هنر در قرآن از همه جا بالاتر است و در ادعیه هم هست».[۵]
پیام مهم قرآن، پس از توحید خداوند، توجّه به اخلاقیات است. قرآن مجید، بالضروره به اصول اخلاقى اى که انسان باید مطابق و موافق با آن زندگى کند، و نیز به اعمال و به کارگیرى این اصول، عنایت دارد و پیوسته، عواقب و نتایج اعمال و افعال انسان را به او تذّکر مىدهد و این واقعیت را به یاد او مىآورد که نتایج و آثار اعمال و افعال بشر، نه تنها در دنیا، که در آخرت نیز گریبان او را رها نخواهد کرد و خداوند، از ما انتظار دارد که نیکى کنیم و عادل و رحیم و پرهیزگار باشیم.
نظام اخلاقى حاکم بر سنّت نبوى و اولیاى معصوم علیه السلام، بِالطّبع، همان نظام اخلاقى قرآن کریم بوده و خطوط اصلى تعالیم و آموزه هاى اخلاقى پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نیز چیزى جز آموزشهاى اخلاقى قرآنى نبوده است؛ امّا باید دانست که تعالیم اخلاقى ارائه شده در قرآن کریم نیز همچون دیگر معارف قرآنى، در گفتار و کردار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام تبیین گردیده و مضامین آن بسط داده شده است.
روشن است که بخش مهمّى از گفتار این بزرگواران همان دعاها و نیایشهایى است که از ایشان بر جاى مانده است و در سطحى راقى و سازنده، نظام اخلاقى قرآن را با این روش، یعنى «روش دعا»، گسترش داده اند. «پیامبر و امامان، در جملاتى موجز و بلیغ و روشن و استوار، به نام «دعا»، بسیارى از حقایق و معارف و دانستنى هایى را که روح انسان باید از آنها برخوردار، بلکه سرشار و سیراب شود، و در آنها نیک بنگرد و بیندیشد، تعلیم کرده اند. و چون انسان، هنگامى که «دعا» مى خواند، داراى صفاى روح و توجّه خاص است و قاعدتاً دعا را با تأمّل در معنا مىخواند، یکى از مهمترین راههاى آموختن فرهنگى روحانى و پُر ارج، و دادنِ تهذیب و پیرایش به روح، «دعا» است.
همیشه علماى اخلاق و فلاسفه کوشیدهاند که «تهذیب نفس» را در مقدّمات مکتب خویش پیش بینى کنند، تا روح انسان را پس از پیراستن از آلودگى هاى مادّه و خواهانى هاى نفس و خواهشهاى تن، به پلکان صعود و گسستن اختیارى برسانند».[۶]
بنابر آن چه در پیش گفته شد، دریاى پُر موج دعا، که به دریاهاىِ موج خیزِ معارفِ نابِ توحیدى و اخلاقى قرآن متّصل است، با زبانى سرشار از پیام و تعلیم، در جهت تربیت عالى انسانى، و تعالى سرشار معنوى فردى و اجتماعى، و تزکیه نفوس، و تقویت ارواح، و نشرِ معارف قرآنى، و پیوست با کائنات هستى، و گسترش وجود انسان، و در نهایت، بیانگر آرمانهاى روحى و معنوى و برنامههاى اخلاقى و عملى و روى آوردن به همه جوانب حیات انسانى است؛ به ویژه صحیفه مبارک امام زین العابدین علیه السلام با گونه گونى موضوعات و تعالى و تکامل اندیشه هاى نهفته در آن، طرح کامل و فراگیرى است براى پرداختن به ساختار معنوى انسان قرآنى و حرکت آن در مسیر حیات و دستیابى به زیستن خوش و پاکیزه (حیوهً طَیِّبهً) و بناى جامعهاى سرشار از عدل و قسط بر پایه آزادى و آزادگى، برادرى و برابرى و بر پا داشتنِ نظامِ عدلِ الهى: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».[۷]
درست است که معارف تعبیه شده در دعاهاى ما، به لغت و ادبیات عرب رُخ نموده است و بیشتر انسانها با آن بیگانهاند؛ ولى از آنجا که حوزۀ نورافشانى و پرتوافکنى این نیایش ها گستره وجود انسان هاست، باید گفت زبانش هم چون زبانِ عشق، در «بىزبانى» است و روشن است که: «عشقِ بىزبان، روشنتر است»؛ چرا که ریشه در جان آدمى دارد.
زبان «دعا» و به تعبیر جامعترِ آن، خاستگاهِ فرهنگ دعا، نیازهاى فطرى انسان است که فرهنگ عمومى و مشترک همه انسانها در همۀ عصرها و همۀ اقلیم هاست. از این رو، زبانى است خودى و براى همگان آسان و خوش و آشنا.
پی نوشت:
[۱]. بقره، آیه ۱۸۶
[۲]. جامعهسازى قرآنى، ص ۲۰۱ به بعد
[۳] . صحیفه امام خمینی، ج۱۹ ، ص۲۸۶
[۴]. مقدّمه تفسیر صافى
[۵]. صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۳۵۶.
[۶]. حماسه غدیر، ص ۳۰۰.
[۷]. حدید، .۲۵.
منبع: مقدمه ترجمه صحیفه سجادیه به قلم محمد تقی خلجی.