راه هاى کسب رضوان الهى از دیدگاه امام جواد(ع)

۱۳۹۳-۰۳-۱۹

299 بازدید

امام تفاوت معصوم(ع) با دیگران در این است که سبقت مشیت الهى در آنان هم در مشیت تشریعى و تکوینى الهى است.

به این معنا که آنان به اراده و اختیار، مشیت الهى را انجام مى دهند و در همان مسیر گام برمى دارند و بر آن رضایت دارند.

 راه هاى کسب رضوان الهى از دیدگاه امام جواد(ع)

 زندگى پیامبران و امامان (ع) که در کتاب و سنت آمده است، سرشار از آموزه هایى براى رسیدن به رضوان الهى است.

از این رو قول و فعل و تقریر ایشان به عنوان حجت و سرمشق هاى زندگى بشر قرار گرفته و بر همگان واجب شده تا براى رسیدن به رضوان الهى از آنان پیروى کنند.

خداوند در آیه ۳۱ سوره آل عمران مى فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله ؛ بگو اگر خداوند را دوست مى دارید، از من پیروى کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.

این بدان معناست که محبت الهى تنها در سایه سار اطاعت از معصومان (ع) به دست مى آید؛ چنان که محبت بى اطاعت و پیروى، ادعاى دروغینى است که برخى بیان مى کنند.

بنابراین دست یابى به خشنودى، رضایت و محبت الهى به آن است که از پیامبر(ص) و خلفاى به حق او (ع) اطاعت و پیروى کنیم و سنت و سیره ایشان را سرمشق زندگى خویش قرار دهیم

. یکى از این معصومان (ع) حضرت امام جواد (ع) است.

آن بزرگوار همانند دیگر انوار آسمان امامت و ولایت، همه زندگى اش سرشار از هدایت و حقیقت است.

به آن چه مى گفت عمل مى کرد و سخن و کارش بازتابى از آموزه هاى قرآنى و تجسم آیات وحیانى بود.

نویسنده به بهانه سالروز ولادت آن حضرت به بررسى برخى از آموزه هاى اخلاقى آن حضرت پرداخته و راه رسیدن به خشنودى خدا را تبیین کرده که با هم آن را از نظر مى گذرانیم.

امام جواد(ع) مظهر حقیقت کل

خداوند خود را به حقیقت محض مى ستاید؛ (قصص، آیه ۵۳ و آیات دیگر) چرا که جز او حقى نیست و حقانیت هر چیزى به اوست.

پیامبر(ص) مظهر کامل و تمام چنین حقیقتى است و به حکم آیه مباهله، امیرمؤمنان على(ع) و دیگر انوار معصومان نیز مظهر همین حقیقت کل هستند.

بر این اساس، امام جواد نیز مظهریت کامل و تمام این حقیقت کل را دارا مى باشد.

نتیجه چنین تصویرى از امام جواد (ع) این خواهد بود که همه زندگى آن حضرت (ع) مسبوق به رضایت الهى است و چیزى جز آن چه را خدا خواسته انجام نمى دهد و در حقیقت مجراى خواسته هاى الهى است.

البته براساس آیه ۳۰ سوره دهر همه انسان ها این گونه هستند و همواره مشیت الهى و خواست کلى او مقدم برخواست انسان هاست، چنان که به صراحت مى فرماید:

«ما تشاوون الا ان یشاءالله»؛

هر آن چه را خدا اراده کرد شما مى خواهید.

امام تفاوت معصوم (ع) با دیگران در این است که سبقت مشیت الهى در آنان هم در مشیت تشریعى و تکوینى الهى است.

به این معنا که آنان به اراده و اختیار، مشیت الهى را انجام مى دهند و در همان مسیر گام برمى دارند و بر آن رضایت دارند.

این گونه است که حتى در صحراى کربلا جز جمیل و زیبایى نمى بینند؛ چرا که خداوند خواسته بود که اهل بیت (ع) شهید و اسیر ببیند و ایشان خشنود و راضى به رضایت الهى بودند.

سخن آنان همواره این است: یکى درد و یکى درمان پسندد/ یکى وصل و یکى هجران پسندد/ من از درمان و درد و وصل و هجران/ پسندم آن چه را جانان پسندد.

چنان که امام باقر (ع) در دیدار جابر بن عبدالله انصارى از بینش و نگرش اهل بیت (ع) و رضایت مندى ایشان به مشیت الهى این گونه سخن مى گوید که در حکایت پیش رو آمده است:

جابربن عبدالله انصارى، صحابى رسول خدا (ص) در بستر بیمارى افتاده و آخرین لحظات زندگانى خود را مى گذراند.

امام باقر (ع) به عیادت او رفت و با مهربانى کنارش نشست و فرمود: اى جابر، حالت چطور است؟ جابر، پیرمردى که عمرى را در رکاب پیشوایان معصوم علیهم السلام گذرانیده بود، عرض کرد:

حال پیرمردى را دارم که پیرى را بر جوانى مى پسندد و مرگ را نسبت به زندگانى بیشتر دوست دارد و به بیمارى نسبت به تندرستى علاقه بیشترى دارد.

او مى خواست این گونه بر ناملایمات شکرگزارد و بگوید که از هیچ یک از آن ها نابردبارى نمى کند.

اما امام باقر(ع) سخنى فراتر از آن گفت و فرمود: «اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم.

اگر جوانى را بخواهد به آن علاقه مندم و اگر بیمارى را بر تندرستى من بپسندد، من هم همان را مى خواهم و اگر زندگى را بر مرگ در مورد من ترجیح دهد، همان را برمى گزینم.»

روزى شخصى خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و پرسید: معناى رضا چیست؟ آن را براى من شرح دهید.

پیامبر اکرم با لبخند شیرینى بر لب، پاسخ فرمود: «جبرئیل امین از سوى خدا، جایگاه وارسته رضا را برایم این چنین بیان کرد:

فرد خشنود به خواست پروردگار، کسى است که از خداى خود ناخرسند نشود؛ خواه دنیاى خوبى داشته باشد و خواه دنیاى خوبى نداشته باشد و دیگر اینکه به نیکى اندک خود در برابر خواست خدا راضى و مغرور نشود».

امام جواد (ع) نیز همانند دیگر معصومان (ع) که مظاهر حقیقت کل هستند، در قول و عمل این رضایت مندى به مشیت الهى را بارها نشان داد.

آن حضرت(ع) بزرگ ترین آرمان بشریت را دست یابى به این امر مى داند و بر اساس آموزه هاى قرآنى بر این باور تأکید مى کند که «رضوان من الله اکبر؛ رضوان الهى بزرگ تر از هر چیزى است» (سوره توبه، آیه۷۲)

در این آیه خداوند رضوان خود را برتر و بزرگ تر از هر چیزى بر مى شمارد و در حقیقت صفت اکبر راکه صفت خاص خداوند است به رضوان خود نیز مى بخشد.

به این معنا که اگر در هستى بزرگ تر از خدا معنا و مفهومى ندارد، در میان خواسته ها و آرمان هاى هستى نیز چیزى جز رضوان و خشنودى الهى بزرگ تر نیست. (نگاه کنید، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۸)

مرحوم علامه طباطبایى بر این باور است که معرفت انسان نمى تواند رضوان الهى و حدود آن را درک کند، چون رضوان خدا محدود و مقدر نیست تا وهم بشر بدان دست یابد و شاید براى فهماندن این نکته بود که کمترین درجه رضوان خدا هر چقدر هم که کم باشد، از این بهشتها بزرگتر است؛ یعنى بزرگترین سعادت و رستگارى براى فرد عاشق و دوستدار خداوند این است که رضایت معشوق خود را جلب کند، بدون این که در صدد ارضاى نفس خویش باشد.

بنابراین مى بینیم که رضوان الهى نقطه مقابل رضاى شخصى و فردى قرار مى گیرد. قابل ذکر است که در ادامه آیه مورد اشاره آمده است که:

رضوان الهى حقیقت هر رستگارى بزرگى است.

امام جواد (ع) بر این اساس از مردم مى خواهد تا رضوان الهى را مقصد غایى خود قرار دهند و براى دست یابى به این هدف راه و روش آسانى را نشان مى دهد.

آن حضرت مى فرماید: «ثلاث یبلغن بالعبد رضوان الله تعالی: کثره الاستغفار، ولین الجانب، و کثره الصدقه و ثلاث من کن فیه لم یندم: ترک العجله و المشوره و التوکل على الله عند العزم.»

سه چیز است که رضوان خداوند متعال را به بنده مى رساند: ۱- زیادى استغفار، ۲- نرم خو بودن، ۳- و زیادى صدقه.

و سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشیمان نشود: ۱- ترک نمودن عجله، ۲- مشورت کردن، ۳- و به هنگام تصمیم توکل بر خدا نمودن.

(مسند الامام الجواد، ص۷۴۲)

با نگاهى گذرا به زندگى آن حضرت (ع) مى توان دریافت که ایشان راهى را به مردم نشان مى دهد که خود آن راه، سیره زندگى آن حضرت بوده است.

وى انسانى است که زندگى اش را به عبادت مى گذراند و شبانه روز خویش را وقف بندگى خدا مى کند و هرگز از استغفار جدا نمى شود.

با مردمان نرم خویى داشت و همواره با فروتنى و تواضع با مردم مواجه مى شد و اهل جود و انفاق و ایثار بود، به گونه اى که وى را جواد (بخشنده) نامیده اند. بنابراین، آن حضرت(ع) براى دستیابى به رضوان الهى راهى را به مردم نشان مى دهد که خود را پیموده و در زندگى تجربه کرده است.

دراین جا نگاهى گذرا به راههاى سه گانه آن حضرت براى دستیابى به رضوان الهى ما را با این مفاهیم بیشتر آشنا مى کند.

استغفار

یکى از نعمت هاى الهى به بندگان خود، استغفار و توبه است.

بى گمان اگر درهاى توبه و استغفار بر روى بندگان بسته مى شد، انسان ها در نومیدى محض قرار مى گرفتند و بر اثر خطا و گناهى، مى بایست دست از رسیدن به کمالات از جمله رضوان الهى مى شستند. اما استغفار نعمت بزرگ الهى به انسانها است تا این گونه خود را پاک و پاکیزه سازند، گویى که هرگز گناه و خطایى مرتکب نشده اند.

استغفار به معناى درخواست پوشش و گذشت و آمرزش است.

(مفردات راغب) به این معنا که انسان از خدا مى خواهد که وى را ببخشد و در حق وى گذشت نماید و او را با رحمت خود پوشش دهد.

این واژه در اصطلاح قرآنى به معناى درخواست زبانى یا عملى آمرزش و پوشش گناه از خداوند به هدف مصونیت از آثار بد گناه و عذاب است.(کشف الاسرار ج۲ص۶۴ و نیز التحریر و التنویر ج۴ ص۲۹).

استغفار با توبه این تفاوت را دارد که استغفار آمرزش خواهى از گناهان براى پیراستن روح است و توبه اقدام براى آراستن روح به صفات پسندیده اى چون توحید است (المیزان ج۰۱ص ۰۴۱) و یا استغفار درخواست آمرزش از گناهان پیشین و توبه پشیمانى و بازگشت به خدا درباره گناهانى است که امکان دارد درمقام عمل انجام دهد. (تفسیر کبیر فخر رازى ج۷۱ ص۱۸۱)

آیات بسیارى در قرآن به مسئله استغفار پرداخته و ارزش و جایگاه و اهمیت آن را نشان داده است.

این واژه در قرآن ۸۶ بار تکرار شده که بیانگر اهمیت آن است. خداوند در آیاتى از قرآن به پیامبر(ص) با آن که وى خود از اهل عصمت و طهارت است، دستور استغفار مى دهد و مى فرماید: به سوى خداوندت استغفار کن. (نصر، آیه۳)

خداوند همچنین در آیاتى دیگر به مؤمنان دستور مى دهد که استغفارکنند (بقره، آیه ۹۹۱ و نیز آل عمران، آیه ۳ و آیات دیگر) و یا این که اهل استغفار در سحرگاهان باشند.

(ذاریات، آیه۸۱) خداوند پس از بیان اهمیت و ارزش استغفار، به بیان این راهکار براى برون رفت از مشکلات و معضلات فردى و جمعى اشاره کرده و مى فرماید: دو عامل اصلى و کلى است که حتى عذاب هاى طبیعى و غیرطبیعى چون سیل و زلزله و جنگ و عذاب استیصالى ریشه کن را از انسان دور مى سازد. یکى وجود پیامبر(ص) است و دیگرى استغفار (انفال آیه۳۳)

حضرت امیرمؤمنان (ع) دراین باره مى فرماید: در روى زمین دو وسیله و ابزار امنیت از عذاب الهى وجود داشت: یکى از آن دو وجود پیامبر (ص) بود که با رحلت آن حضرت برداشته شد و انسان ها از آن محروم شدند ولى دیگرى که استغفار است همواره براى همگان تا قیامت وجود دارد.

پس بدان تمسک جویید و چنگ زنید و آن گاه آیه ۳۳ سوره انفال را خواند. (نهج البلاغه حکمت ۸۸)

استغفار تا آن اندازه مهم و ارزشمند است که حتى عذاب یعنى کیفر اعمالى که در دنیا انسان به جهت تکوین و یا تشریعى بدان مبتلا و گرفتار مى گردد، از وى و یا جامعه برداشته مى شود.

انسان با استغفار مى تواند از این دسته عذاب هاى دنیوى و اخروى که به خاطر بازتاب و واکنش طبیعى اعمال، گریبان گیر او مى شود، رهایى یابد.

آثار استغفار

از مهم ترین آثار استغفار که در آیات قرآن بدان اشاره شده مى توان به پیشگیرى از عذاب الهى (انفال آیه ۳۳)، آمرزش گناهان (نوح آیه ۰۱) افزایش روزى (نوح آیه ۱۱)، ازدیاد فرزندان (نوح آیه ۲۱) و رفاه و عمر طولانى (هود آیه ۳) نام برد.

قرآن بیان مى دارد که بهترین زمان استغفار سحرگاهان است (ذاریات آیه ۸۱، آل عمران آیه ۷۱ و نیز یوسف آیه ۸۹) زیرا حالات و موقعیت هاى مختلف زمانى و مکانى از نقش اقتدارى (مزمل آیه ۶) و ویژه اى برخوردار است چنان که درباره لیله القدر گفته شده است (قدر آیه ۱).

کثیر در آیات قرآن به معناى بیش از هفتاد آمده است.

در تفسیرى از على بن محمد الهادى (ع) درباره معناى کثیر آمده است که قرآن به پیامبر(ص) فرموده که خداوند تو را در «مواطن کثیر» (توبه آیه ۵۲) یارى داده است و آن حضرت بیان مى دارد که شمار غزوات و سرایاى آن حضرت بیش از هفتاد تا هشتاد بوده است؛ بنابراین «کثیر» به معناى بیش از هفتاد است.

از این رو کسى که مى خواهد استغفار نماید، مى بایست در سحرگاهان و بیش از هفتاد بار به طور استمرارى استغفار کند تا مصداق اهل استغفار شود.

اما پیش از این که به این روایات تفسیر تمسک شود قرآن خود به صراحت به عدد هفتاد اشاره کرده است:

استغفر لهم او لاتستغفر لهم ان تستغفرلهم سبعین مره فلن یغفرالله لهم (توبه آیه ۰۸) چه برایشان آمرزش بخواهى و یا نخواهى یکسان است حتى اگر برایشان ۰۷ بار آمرزش بخواهى خدا آنان را نمى آمرزد.

در این آیه به صراحت از عدد ۰۷ یاد شده است که مى رساند ۰۷، عدد مطلوبى است که مؤمن مى تواند با آن خود را در شمار مستغفران قرار دهد و از گناهان و مشکلات دنیوى و اخروى و نیز مادى و معنوى بره اند.

پس براساس آنچه امام جواد مى فرماید استغفار بنده باید زیاد باشد تا جزو مستغفران قرار گیرد و لذا تأکید مى کند:

کثره الاستغفار.

به هرحال، استغفار نعمتى است که انسان ها مى توانند با آن براى دفع عذاب، رفع عذاب و جلب منفعت بهره گیرند.

از این رو حضرت امام جواد (ع) یکى از راه هاى رسیدن به رضوان الهى را کثرت استغفار مى داند و برآن تأکید مى ورزد.

نرم خویى و فروتنی

از دیگر راهکارهایى که امام جواد (ع) براى رسیدن به رضوان الهى بیان مى کند، نرم خویى و فروتنى است.

اگر در بخش نخست راهکار امام (ع) بازسازى رفتار با خداوند و چگونگى ارتباط با او تبیین شده در بخش دوم و سوم به ارتباط با مردم توجه مى دهد.

به این معنا که راه رسیدن به خداوند از درون خلق مى گذرد و خدمت به خلق به قصد وجه الله، بزرگ ترین عبادت است.

این ارتباط با انسان ها مى بایست به دور از هرگونه تکبر و غرور و استکبارورزى باشد.

از این رو به حوزه اخلاق پیش از حوزه عمل اجتماعى توجه مى دهد، چراکه انسان هاى بسیارى هستند که اهل خدمت به خلق هستند ولى اهل فروتنى و تواضع نمى باشند. به این معنا که انفاق و احسان مالى مى کنند ولى رفتارشان سرشار از منت و تکبر و غرور است.

بنابراین پیش از این که به حوزه عمل اجتماعى و خدمات اجتماعى که همان احسان و انفاق و نیکوکارى باشد تأکید کند بر بازسازى منش اخلاقى توجه مى دهد؛ چراکه خوى خوش بهتر از هر چیزى در زندگى بشر است.

سعدى در گلستان داستانى را آورده که این معنا را به خوبى بیان مى کند.

وى مى نویسد که یکى از پارسایان به شدت نیازمند و تهیدست شد، شخصى به او گفت: فلان کس ثروت بى اندازه دارد، اگر او به نیازمندى تو آگاه شود، بى درنگ در رفع آن بکوشد.

پارسا گفت: مرا نزد او ببر، آن شخص گفت: با کمال منت و خشنودى تو را نزد او مى برم.

سپس دست پارسا را گرفت و با هم نزد آن ثروتمند رفتند، هنگامى که پارسا به مجلس ثروتمند و ارد شد، دید او لب فرو آویخته و چهره درهم کشیده و ترشروى نشسته است، همانجا بازگشت و بى آنکه سخنى بگوید، آن مجلس را ترک کرد، شخصى از پارسا پرسید: چه کردی؟ پارسا گفت:

عطایش را به لقایش بخشیدم. (یعنى با دیدار چهره خشم آلود و درهم کشیده او، ازبخشش او گذشتم و از عطاى او چشم پوشیدم.)

مبر حاجت به نزد ترشروی / که از خوى بدش فرسوده گردی/ اگر گویى غم دل با کسى گوی/ که از رویش به نقد آسوده گردی

فروتنى زمانى معنا مى یابد که شخص داراى امتیاز و منصب و قدرت و ثروتى باشد وگرنه فروتنى معنا و مفهوم نمى یابد.

بر این اساس فروتنى در روایات از دسته فضایل اخلاقى و هنجارهاى اجتماعى دانسته شده که کسى بر آن حسادت نمى ورزد.

به سخن دیگر فروتنى تنها در حوزه قدرت و ثروت معنا و مفهوم مى یابد و اگر کسى با همه ثروت و قدرت خویش در برابر دیگرانى که از آن امتیاز و ثروت و قدرت برخوردار نباشند، تواضع و فروتنى کند، کارى عظیم و بزرگ انجام داده است و این خود بیانگر روح بزرگى است که در این تن فروتن وجود دارد که براى قدرت و ثروت، پشیزى ارزش معنوى قایل نشده و آن را معیار سنجش و داورى خویش براى انسانیت نشمرده است.

از این رو امام جواد (ع) تواضع در برابر مردم و خوش خویى را دروازه اى به سوى رضوان الهى مى داند، چرا که فروتنى و خوشخویى و نرم خویى، انسان را از تکبر و استکبار دور مى سازد که عامل سقوط ابلیس و شیاطین بوده است و انسان هر بدبختى که در دنیا و آخرت مى کشد به سبب همین تکبر و خودبزرگ بینى و در نتیجه استکبار و ستم به دیگران است.

احسان و انفاق

سومین دستور امام جواد (ع) براى رسیدن به رضوان الهى انفاق و احسان است که خود آن حضرت(ع) نماد این فضیلت انسانى بود و وى را بر این پایه جواد الائمه خوانده اند.

انفاق و صدقه به دیگران که عمل اجتماعى است همواره در قرآن در کنار عبادت محض خدا یعنى نماز گذاشته شده است.

این بدان معنا است که بندگى دو بال اصلى دارد که عبارت از ارتباط درست و خاضعانه در برابر خدا و ارتباط درست و متواضعانه در برابر مردم است که با انفاق و صدقه کمال مى یابد.

دل هاى پاک و قصد خیر و نیک به همه اعمال و رفتار ما معناى درست مى بخشد و تقرب به رضوان الهى را سرعت مى بخشد.

از این رو آن حضرت در جایى دیگر مى فرماید: «القصد الى الله تعالى بالقلوب أبلغ من اثعاب الجوارح بالاعمال.»

؛ با دلها به سوى خداوند متعال قصد و آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا و جوارح با اعمال است.

با این همه عمل نیک و خیر یعنى قصد وجه الله است که کلمات ایمان را عروج مى دهد و بالا مى برد.

(فاطر، آیه۰۱) انفاق و احسان در همه اشکال به خصوص در انفاقات مالى و صدقات یکى از کارهائى است که نقش بالا برنده را ایفا مى کند و آدمى را به سوى رضوان الهى سوق مى دهد.

بى گمان، یکى از نیکوترین راه ها براى صرف مال و بهره جاودانه بردن از آن، صدقه دادن مال در راه خداست.

البته صدقات دو دسته اند: «واجب و مستحب.» صدقه واجب عبارت است از بخشى از اموال شخصى که با شرایطى خاص به افرادى مخصوص داده مى شود، از جمله زکات، خمس و فطریه.

ولى صدقه مستحب اندازه خاصى ندارد و انسان مى تواند هر مقدار از مالش را که بخواهد در راه خدا به فقرا و نیازمندان ببخشد.

البته بخشش اموال باید در حد اعتدال باشد و اگر درحدى باشد که براى خود شخص ایجاد تنگدستى کند، مذموم شمرده شده است.

بهترین نوع صدقات همان صدقات مستحب است، چرا که انسان در این جا با اختیار خود از هر آن چه دارد در راه خدا بخشش و احسان و جود مى کند.

چنین شخصى دیگران را در اموال خود صاحب حق و شریک مى داند و مى کوشد تا با از میان بردن هر نوع دلبستگى و وابستگى، تنها رضوان الهى را بجوید.

آثار انفاق

درباره آثار صدقات در زندگى دنیوى روایت بسیارى آمده است که از جمله آن ها مى توان به موارد زیر اشاره کرد.

پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: به وسیله صدقه، رزق و روزى را براى خود نازل کنید.

هم چنین امام صادق(ع) فرموده: «صدقه، دین را ادا مى کند و برکت را براى انسان به دنبال دارد.»

امام على(ع) درباره نقش صدقه در زندگى دنیا مى فرماید: «هرگاه بى چیز شدید بوسیله صدقه با خدا تجارت کنید.»

همچنین پیامبر اسلام فرمود: «صدقه بدهید، همانا صدقه مال را زیاد مى کند، پس صدقه بدهید خداوند شما را مورد رحمت خویش قرار دهد.»

امام باقر(ع) مى فرماید:

«صدقه هفتاد بلا را از انسان دور مى کند و نیز مرگ سوء را از او دور مى نماید چرا که صاحب صدقه هرگز با مرگ سوء از دنیا نمى رود.»

پیامبراکرم(ص) مى فرماید:

«صدقه و صله رحم شهرها را آباد مى کند و بر عمرها مى افزاید.»

از پیامبراکرم(ص) امام صادق، امام کاظم و امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده است: «بیماران خود را به وسیله صدقه درمان کنید.»

امام باقر(ع) فرمود: «نیکى و صدقه، فقر را دور مى کند.» (المیزان، ج۲، ص۴۲۰و ص۳۳۴.)

رضا شریفى

منبع: روزنامه – کیهان -۱/۴/۱۳۸۹