اشاره:
با توجه به اینکه قرآن و اهل بیت دو ثقلی است که پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله) برای هدایت امتش گذاشته و فاصله گرفتن از آنها موجب گمراهی می شود، موضع گیری آنان در قبال صوفیه برای هر مسلمانی حجت شرعی است. به ویژه شیعیان باید مطیع دستورات اهل بیت(علیهمالسلام) بوده و در عقاید و رفتار از آنان پیروی کنند. در این مقاله دیدگاه اهل بیت (علیهمالسلام) دباره تصوف بیان گردیده تا راه روشنی باشد برای دینداران و دوستان اهل بیت(علیهماسلام).
اهل بیت در باره تصوف دید مثبتی ندارند بلکه آنان را مورد مذمت قرار داده اند. تصوف بنا بر آنچه که علامه می فرماید مقارن با انتشار بحث فلسفی در زمان عباسیان ظهور نمود.[۱] و برای آن ریشهای در عهد خلفاء در لباس زهد وجود داشته است. و سپس به شکل متصوفه در اوائل عهد بنی عباس توسط ظهور مردانی از صوفیه مثل بایزید، جنید، شبلی و معروف کرخی و غیر آنان پدیدار شدند. این قوم زمانی که ادعای کرامات کردند و مطالبی را که با ظواهر دین و حکم عقل متناقض بودند به زبان آوردند و ادعا میکردند که بر این معانی صحیح فهم اهل ظاهر نمیرسد، بر فقها و عامه مسلمین گران تمام شد و آنان را انکار نمودند و از آنها تبرئه جسته و مورد تکفیرشان قرار دادند و با حبس، شلاق، کشتن، دار آویختن و تبعید نمودن از آنان دوری جستند. صوفیه در قرن ششم و هفتم به اوج خودشان رسیده و پس از آن به سوی انحطاط گرائیده و مردم از آنان اعراض نمودند.[۲] بنابراین تصوف تا زمان امام صادق (علیهالسلام) ظهور وبروز نداشته است و روی این جهت از امامان قبل از آن حضرت سخنی در باره تصوف نقل نشده است. و تمام روایاتی که از اهل بیت در مورد نکوهش صوفیه نقل شده از این مقطع تاریخی آغز شده است. در زیر به چند حدیث از اهلبیت(علیهالسلام) اشاره می شود:
۱. از امام رضا(علیهالسلام) نقل شده است که شخصی از اصحاب ما از امام صادق(علیهالسلام) پرسید: «در زمان ما قومی پدید آمدهاند که به آنان صوفیه میگویند نظر شما دربارهی آنان چیست؟» حضرت فرمود: «آنان دشمنان ما هستند هر کس به سوی آنان میل کند از آنان خواهد بود و با آنها محشور خواهد شد و زود است اقوامی بیایند که حبّ ما را ادعا میکنند؛ ولی به سوی آنان میل دارند و خودشان را شبیه آنها میکنند و القاب آنان را بر خودشان میگذارند و سخنان آنها را به تأویل میبرند. آگاه باشید هر کسی به سوی آنها میل پیدا کند از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کسی آنها را انکار و ردّ کند مثل کسی است که در حضور پیامبر با کفار جهاد نموده باشد.»[۳]
از این حدیث افزون بر اینکه بطلان فرقهی تصوف از دیدگاه اهلبیت(علیهالسلام) ثابت میشود دو مطلب دیگر نیز به دست میآید: یکی اینکه تا زمان امام صادق(علیهالسلام) مکتب تصوف در قالب فرقه، گروه و عنوان صوفیه وجود نداشته است. مطلب دوم این است که پیشگویی امام(علیهالسلام) دربارهی برخی از شیعیان در قرنهای اخیر تحقق پیدا کرده است؛ یعنی صوفیان عناوین قطب، مرشد، ولایت و امثال اینها را برای خود برگزیدهاند و به شدّت، آموزهها و سخنان خویش را در کتابها و نشریات دیگر توجیه، و از صوفیان به عنوان انسانهای کامل قدردانی میکنند. همین فرقهی ذهبیه و سایر فرقههای شیعیمذهب صوفی، مصداق بارز و روشن این پیشگویی امام صادق(علیهالسلام) محسوب میشوند.
۲. روایتی در کتاب شریف کافی و متون دیگر حدیثی تحت عنوان «باب دخول الصوفیه علی ابیعبدالله(علیهالسلام) و احتجاجهم علیه فیما ینهون»، نقل شده است که سفیان ثوری و گروهی از صوفیه بر امام صادق(علیهالسلام) وارد میشوند و حضرت را به سبب لباسی که پوشیده بودند، نکوهش میکنند. این حدیث، بسیار طولانی است و ما به ذکر ابتدای حدیث و یکی از فرازهای پایانی آن بسنده میکنیم. این حدیث از علی بن ابراهیم از هارون بن مسلم از مسعده بن صدقه اینگونه نقل شده است: «سفیان ثوری نزد امام صادق(علیهالسلام) آمد و بر تن آن حضرت، جامههایی سپید دید که (در لطافت و تمییزی) گویا پردهی روی سپیدهی تخممرغ بود؛ برای اعتراض به آن حضرت، گفت: «این جامه، سزاوار تو نیست و نباید خود را به زیورهای دنیا آلوده سازی.» امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «میخواهم سخنی به تو بگویم، خوب گوش کن و دل بسپار که از برای دنیا و آخرت تو مفید است به شرط آنکه بر سنت و حق بمیری و نه بر بدعت. اگر زندگی و خوراک و پوشاک پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله) را ملاک قرار دهی و بر اساس آن بر من اعتراض کنی باید تو را از مطلبی آگاه سازم و آن این است که پیامبر خدا(صلیالله علیه و آله) در روزگاری به سر میبرد که فقر و سختی و تنگدستی، همه را فرا گرفته بود؛ ولی اگر در عصری وسایل زندگی فراهم شد و شرایط بهرهبرداری از موهبتهای الهی موجود شد، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از آن نعمتها، نیکاناند نه بدکاران؛ مؤمناناند نه منافقان؛ مسلماناناند نه کافران.
ای ثوری! تو چه چیز را در من عیب شمردی؟! به خدا سوگند! اکنون که میبینی من از نعمتهای الهی استفاده میکنم، باید این را نیز بدانی از زمانی که به حد رشد و بلوغ رسیدهام، شب و روزی بر من نمیگذرد، مگر آنکه مراقب هستم اگر حقی در مالم پیدا شود که خدا مورد مصرفش را معلوم کرده است، در همان مورد مصرف کنم.»
راوی گوید: سفیان نتوانست جوابی به پاسخ منطقی امام بدهد؛ پس شکست خورده، آنجا را ترک گفت. سپس مشتی زاهدنما که از همهی مردم میخواستند مثل آنها زندگی کنند و مانند آنها ژولیدگی، سختی و عدم استفاده از نعمتهای الهی را پیشه سازند، نزد امام صادق(علیهالسلام) آمدند و گفتند: «راستش این رفیق ما از سخن شما دلگیر شد و زبانش بند آمد؛ از اینرو دلیلی به نظرش نیامد (ولی ما آمدهایم تا با دلایل روشن، تو را محکوم سازیم).» امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «دلیلهای شما چیست بیان کنید.» گفتند: «دلیلهای ما از قرآن است.» امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «آنها را ارائه دهید که دلیلهای قرآنی برای پیروی و مورد عمل قرار گرفتن از هر چیز دیگری سزاوارترند.»
امام(علیهالسلام) در این گفتگو بعد از ارائهی پاسخ قاطع به صوفیان و نصیحت آنها، خطاب به آنان فرمود: «پس بد راه و روشی را انتخاب کردهاید و مردم را به سوی آن میکشانید و این نیز ناشی از جهالت شما به قرآن و سنت پیامبر است؛ سنتی که قرآن، آن را تأیید میکند و همچنین شما بر اثر جهالت و عدم توجه به شگفتیهای قرآن و نکتههای لطیف آن و تفسیر قرآن از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهی، به رد آنها میپردازید… .»[۴]
۳. گروهی از صوفیان و پشمینهپوشان به حضرت امام رضا(علیهالسلام) گفتند: «مأمون، این مقام را به تو رد کرد؛ زیرا شما شایستهترین مردم به این مقام هستی؛ اما لازم است که لباس پشمینهبپوشی که شایستهی شما است.» حضرت رضا(علیهالسلام) فرمود:
وظیفهی امام، اجرای قسط و عدالت است و اینکه حرف راست بگوید و به عدالت حکم کند و خلاف وعده نکند. خداوند در این آیه میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیباتِ مِنَ الرِّزْق» حضرت یوسف، دیبای طلاباف میپوشید و بر اریکه و تخت آلفرعون تکیه میزد.[۵]
امام رضا(علیهالسلام)در این احتجاج با صوفیه، موضع خود را آشکارا بیان فرموده و روش آنان را مخالف قرآن و سیرهی انبیا دانسته است.
۴. امام رضا(علیهالسلام) در حدیث دیگری فرموده است:«کسی که نزد وی از صوفیان سخن به میان آید و این شخص، آنها را با زبان و قلب انکار نکند از شیعیان ما نیست؛ اما اگر آنها را انکار کند ـ روش و مسلک آنها را باطل بداند ـ مانند کسی است که در کنار پیامبر(صلیالله علیه و آله) با کفّار به جهاد پرداخته است».[۶]
۵. امام هادی (علیه السّلام) در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) نشسته بود که گروهی از صوفیه وارد شدند امام(علیه السّلام) به اطرافیان خود فرمود: «به آنها توجه نکنید… آنگاه اضافه کرده و فرمودند: همه صوفیان از مخالفین ما هستند و راه و مسلک آنها مغایر با راه و مسلک ما میباشد و اینها نصارا و مجوس این امت هستند».[۷]
۶. از امام صادق (علیه السّلام) در رابطه با ابیهاشم صوفی کوفی سؤال شد، امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: او جدّاً عقیدۀ فاسدی دارد، او کسی است که مذهب و مسلک تصوف را پایهگذاری کرده است.[۸]
با توجه به احادیثی که ذکر گردید و روایاتی که با این مضامین در کتب روائی ذکر شده است متصوفه مورد مذمت و نکوهش ائمه اهلبیت (علیهمالسلام) قرار گرفتهاند و از از آنان بیزاری جسته اند.
پی نوشت:
[۱]. طباطبائی،محمد حسین، المیزان، ج۱، ص۲۵، قم، دفتر نشر اسلامی، بی تا.
[۲]. همان، ج ۵، ص ۲۸۱ و ۲۸۲.
[۳]. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۲۳، ح۱۴۲۰۵.
[۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، ۱۳۶۵ش، ج۵، ص۶۵.
[۵]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۳۱۰.
[۶]. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسهی آلالبیت۷ لاحیاء التراث، سوم، ۱۴۰۸ق. ج۱۲، ص۳۲۳.
[۷] . هاشمی خوئی، حبیب الله، ص ۱۶، ج ۱۴، شرح نهج البلاغه، چ ۴، ن مکتبه الاسلامیه، تهران.
[۸] . همان، ص ۷.