دلیل ترس از بچه دار شدن زوج ها چیست-۲

۱۴۰۱-۰۱-۱۴

197 بازدید

بالا بودن سطح تعارض‌ها و اختلاف‌های زناشویی

آمارها نشان می‌دهد ۵۵ درصد طلاق‌ها در ۶ سال اول زندگی مشترک اتفاق می‌افتد، سال اول بیشترین میزان طلاق را به خود اختصاص می‌دهد (۱۴٫۲ درصد)، سال دوم ۱۲ درصد، سال سوم ۹٫۲ درصد، سال چهارم ۷٫۴ درصد، سال پنجم ۶٫۵ درصد و سال ششم ۵٫۷ درصد و پس از آن تقریباً زندگی مشترک به یک وضعیت ثبات می‌رسد و عموماً تغییرات و ناپایداری در آن مشاهده نمی‌شود.

این آمارها حاکی از آن است که اختلاف‌ها و تعارض‌هایی که در زندگی مشترک در سال‌های اولیه زندگی بروز می‌کند، کار را به جایی می‌رساند که زوج نتوانند به نقطه آرامش و ثباتی برسند که بتوانند تصمیم بگیرند فرزندی داشته باشند.

یکی از دلایلی که آمار طلاق در سال اول زندگی به ۱۴٫۲ درصد می‌رسد، این است که زن و مرد مهارت‌های لازم برای زندگی مشترک را بلد نیستند و نمی‌دانند چطور باید آنچه آموخته اند، به کار گیرند بنابراین باوجود هزینه‌های بسیار زیاد مادی و روانی، کارشان به طلاق می‌کشد.

چنین شرایطی بی شک زهر چشمی از زوج‌های جوان امروزی گرفته که باعث شده تا مدت‌ها فرزند داشتن را به تعویق بیندازند یا عطای آن را به لقایش ببخشند! توصیه ام به عنوان مشاور خانواده آموزش دیدن مهارت‌های انتخاب صحیح همسر و مهارت‌های زندگی مشترک است که رسیدن به قله ثبات و رضایتمندی زندگی زناشویی را آسان و پایدار می‌کند.

علاوه بر آنچه در مورد تعارض‌ها و اختلاف‌ها و نداشتن مهارت برخورد با آنها بیان کردیم، این که بعد از فرزند‌دار شدن کار به طلاق بکشد نیز ترس زوج‌ها را افزایش می‌دهد. در جامعه، برای بچه‌های طلاق برچسب‌های ناگواری وجود دارد و حتی بارها دیده‌ایم برخی والدین از این که فرزندشان با فرزند طلاق معاشرت داشته باشد، واهمه دارند. متأسفانه سیستم دولتی هم اقدام‌های لازم را برای شکستن این تابو انجام نداده است.

امنیت روانی با بچه می‌رود یا می‌آید؟

همه این نگرانی‌ها زوج را به این نتیجه می‌رساند که آرامش درونی و امنیت روانی شان ممکن است با بچه‌دار شدن به خطر بیفتد. البته اگر بخواهیم واقع بینانه به قضیه نگاه کنیم، می‌بینیم بسیاری از این نگرانی‌ها (در حد واقع بینانه آنها) به حق‌اند و باید مسئولان امر تدابیری برای رفع آنها بیندیشند. تاکید می‌کنم پیشنهاد من تشکیل وزارتخانه خانواده است اما نگرانی‌های افراط‌گونه را باید به کمک متخصص مشاور خانواده حل کرد.

برخی از اختلال‌ها و این واقعیت مهم را هم نباید نادیده گرفت که بچه‌دار نشدن برخی از افراد که دچار نوع‌های خاصی از اختلالات روانی هستند، به نفع آنها و جامعه است که تشخیص آن بر عهده متخصصان مربوط (کمیسیون روان شناس بالینی و روان پزشک) است.

چه می‌توان کرد؟

امکان دارد زوج، بر اثر این تصمیم در صورت مشورت نکردن با متخصصان مربوط، دچار انواع اختلال‌های جسمی، روانی و حتی اجتماعی شوند که مشکلاتی را برایشان ایجاد می‌کند و حل این مشکل‌ها هزینه‌های گزافی را نسبت به هزینه‌های داشتن فرزند در زمان مناسب خواهد داشت

بنابراین بهتر است برای فرزندآوری با مشاور خانواده مشورت کنند که اوضاع را به دقت بررسی کند و در روشن کردن وضعیت زندگی شان کمک کند تا در زمان مناسب، عاقلانه و آگاهانه برای بچه‌دار شدن تصمیم بگیرند؛ حتی اگر تصمیمشان مبنی بر به تعویق انداختن موقت بچه‌دار شدن باشد.

 با وجود همه حسن‌های داشتن فرزند، آوردن بچه لزوماً به رفع مشکلات و اختلاف‌های زناشویی کمک نخواهد کرد و این توصیه قدیمی و ناکارآمد را فراموش کنید که: «اگر بچه‌ای به دنیا بیاورید، همه اختلاف هایتان حل می‌شود.» این سفارش به هیچ وجه علمی نیست و تا زندگی به یک ثبات واقع بینانه (نه کمال طلبی) نرسیده، اقدام به فرزندآوری می‌تواند آسیب زا باشد و حتی مشکلات عدیده‌ای به وجود آورد. تشخیص رسیدن به این ثبات بر عهده مشاور خانواده است.

توصیه و پیشنهاد نهایی من این است که هر فردی که بخواهد ازدواج کند یا فرزندی به دنیا بیاورد، دوره‌های پیش از ازدواج (شامل آموزش مهارت‌های یافتن و انتخاب صحیح همسر و نیز دوره‌های ایجاد و پرورش مهارت‌های زندگی زوجی و مهارت‌های فرزندپروری و داشتن خانواده سالم) را بگذراند.

نگاه جامعه شناس، دکتر سعید معدنی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی:

در «تله جمعیتی» نیفتیم!

یکی از مسائلی که دنیای امروز با آن دست و پنجه نرم می‌کند، کاهش تمایل به فرزندآوری تقریباً در سراسر جهان است. به طور کلی، از زمانی که زندگی شهرنشینی و مهاجرت به شهرهای بزرگ گسترش یافت، شیوه زندگی مردم هم تغییر کرد و تمایل به فرزندآوری هم کمتر شد.

برخلاف باور بسیاری از مردم که گمان می‌کنند مشکلات اقتصادی و اجتماعی، مهمترین عامل کاهش میزان رشد جمعیت در کشور است، عوامل مهمتری مانند افزایش سطح سواد زوج‌ها (مخصوصاً خانم ها) و اشتغال خانم ها، در کاهش نرخ فرزندآوری، سهم بزرگ تری نسبت به مشکلات اقتصادی داشته اند.

گواه این مساله هم آنکه اگر نگاهی به اطرافمان بیندازیم، خانواده‌های بسیار متمول و شهرنشینی را می‌بینیم که یک یا دو فرزند دارند و در مقابل، خانواده‌هایی با درآمد پایین‌تر یا خانواده‌های روستایی با بیش از ۲ یا ۳ فرزند. تفاوتی که در این میان برای افزایش و کاهش تمایل به فرزندآوری وجود دارد، اختلاف سطح تحصیلات و شاغل بودن یا نبودن مادران است.

این روزها نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان، به زیر یک، صفر و حتی منفی رسیده است و در مقابل، میزان رشد جمعیت در کشورهای درحال توسعه، هم چنان بالاست. این مساله هم می‌تواند نشان دهنده آن باشد که پیشرفت‌های تحصیلی، شغلی و گسترش شهرنشینی، باعث ایجاد فرهنگ و تغییراتی در الگوی فرزندآوری زوج‌ها شده است.

در کشو ما هم رفته رفته با افزایش مهاجرت از روستاها به شهرها، بالا رفتن سطح سواد زنان و اشتغال خانم‌ها بیرون از منزل، نرخ رشد جمعیت با کاهش چشمگیری مواجه شد و از حدود ۶٫۴ فرزند در دهه ۶۰ به حدود ۱٫۸ در سال‌های اخیر رسید.

ما نمی‌توانیم از این مساله چشم پوشی کنیم که مادران قدیمی تر، بیشتر وقتشان را در خانه سپری می‌کردند و تقریباً کار و اشتغال ذهنی چندانی جز فرزندآوری و تربیت اولاد نداشتند در حالی که شرایط زن شهرنشین امروزی، به کلی تغییر کرده است.

بیشتر مادران امروز ما، تحصیل کرده و شاغل هستند و دوست دارند در کنار همسر و فرزندان خود، به تفریح، استراحت، مسافرت و خوش گذرانی هم بپردازند. مادران امروز، بیشتر از مادران دیروز به فکر پیشرفت و موفقیت در تحصیل، پایگاه اجتماعی و کار خود هستند و برای دست یافتن به این موفقیت و پیشرفت، نمی‌توانند فرزندان زیادی داشته باشند.

به عبارت ساده تر، زوج‌های جوان امروز ما دوست دارند که زندگی کنند و طعم خوشی‌های زندگی را بچشند و برای رسیدن به این اهداف، بچه‌های زیاد را سد راهشان می‌بینند. از طرف دیگر، در گذشته کمتر به تحصیلات و پایگاه اجتماعی فرزندان بها داده می‌شد اما بسیاری از والدین تحصیل کرده امروزی، ترجیح می‌دهند که به جای ۴ یا ۵ فرزند متوسط، یک یا دو فرزند موفق و در رفاه داشته باشند.

نکته دیگر در زمینه کاهش میل به فرزندآوری، تغییرات شیوه زندگی و الگوی تأمین نیازهای اقتصادی خانوار است. در گذشته، فرزندان (به خصوص فرزندان پسر)، بازوی اقتصادی خانواده‌ها محسوب می‌شدند و از سنین پایین با فعالیت در مزارع یا سایر امور خانواده، باعث افزایش رونق اقتصادی در خانوار می‌شدند اما فرزند جامعه امروز، نه تنها هیچ بار مالی‌ای را از روی دوش خانواده اش برنمی دارد، بلکه گاهی والدین مجبور می‌شوند تا ۳۰ سالگی هم خرج او را بدهند تا درس بخواند و کار مناسبی پیدا کند.

امروزه در سطح ملی هم مشخص شده است که نمی‌توان فقط به رشد جمعیت برای افزایش اقتدار یک کشور اکتفا کرد. در گذشته، بیشتر جنگ‌ها تن به تن بوده است و از این رو، بالا بودن جمعیت یک کشور به خودی خود، عاملی برای قدرتمندتر شدن آن محسوب می‌شد اما این روزها، قدرت یک کشور به افزایش سطح تحصیلات مردم و پیشرفت تکنولوژی در آن بستگی دارد. نمونه بارز این ادعا هم آنکه در حال حاضر، کشور هند چند برابر ژاپن یا کره جنوبی جمعیت دارد اما الزاماً کشور قدرتمندتری نسبت به آنها نیست.

نگرانی در مورد کاهش میزان رشد جمعیت، آنجا مطرح می‌شود که دولت‌ها نگران ایجاد گسست جمعیتی می‌شوند. گسست جمعیتی، زمانی اتفاق می‌افتد که تعداد سالمندان (افراد بالای ۶۵ سال) بسیار بیشتر از تعداد کودکان (افراد زیر ۱۵ سال) یک کشور باشد.

نگرانی بیشتر کشورهای غربی و اروپایی، از ایجاد همین گسست در جوامعشان است و با طرح‌های تشویقی بسیار زیاد، می‌خواهند جلوی منفی شدن نرخ رشد جمعیت را بگیرند. در علم جمعیت شناسی، اصطلاحی به نام «تله جمعیتی» وجود دارد.

هرگاه نرخ رشد جمعیت در کشوری به زیر ۱٫۴ برسد، یعنی کشور در تله جمعیتی افتاده است و تقریباً دیگر نمی‌توان کار چندانی برای افزایش نرخ جمعیت در آن کشور انجام داد. نگرانی از افتادن در این تله در کشور ما هم وجود دارد و دولت قصد دارد تا با آگاهی بخشی، باعث شود که رشد جمعیت در ایران به این میزان کاهش پیدا نکند.

ما در جامعه کنونی با «پنجره جمعیتی» مواجه هستیم. یعنی جمعیت در سن فعالیت ما (۱۵ تا ۶۵ سال) بیش از دوسوم جمعیت کل کشور را تشکیل داده‌اند که این می‌تواند فرصتی برای توسعه باشد. باید حواسمان باشد که مشکلات دوران پنجره جمعیتی، کشور را با معضل تله جمعیتی مواجه نکند.

زمانی که تعداد سالمندان یک جامعه افزایش می‌یابد، هزینه‌های درمانی و نگهداری از آنها هم بیشتر می‌شود و کمبود نیروی کار، کشور را مهاجرپذیر می‌کند. با این حال، سیاست‌های تشویقی در راستای افزایش فرزندآوری باید غیرمستقیم و زیرپوستی باشد. بدترین راه در زمینه تشویق به افزایش جمعیت، انتخاب راه مستقیم در قالب نصیحت‌های کلامی یا تشویق‌های مالی است.

بهترین روش هم روش‌های غیرمستقیم است. مثلاً فیلم‌های هالیوودی اخیر، برخلاف الگوهای پیشین خود، با نشان دادن این که زوج‌های موفق و شخصیت‌های مثبت دارای چند فرزند هستند، به صورت کاملاً زیرپوستی برای افزایش نرخ باروری تبلیغ می‌کنند.

منبع: نمناک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *