دین مقدس اسلام، کاملترین ادیان آسمانی است و از هر نظر، کوچکترین نقصی در آن وجود ندارد و از سوی دیگر هر پیامبری که به رسالت مبعوث میشد برای رفع نواقص دین قبلی میآمد. پس به قضاوت عقل، احتیاجی به مبعوث شدن پیامبر دیگری نیست. بنابراین نمیتوان تصور کرد که اگر پیامبر دیگری میآمد احکام و برنامه ای میآورد که بهتر، یا لااقل، متمم و مکمل دین مقدس اسلام باشد و گواه بر این که این دین…
برای درک عقلانی خاتمیت لازم است ابتدا علل تجدید نبوتها را برشماریم تا در پرتو آن راز خاتمیت را دریابیم:
- کامل نبودن ادیان قبلی: اولین علت تجدید نبوتها کامل نبودن ادیان قبلی میباشد. بشر اولی در ابتدای راه بوده، قوانین و معارف نیز درخور همان مرحله برای آنها فرستاده شده و در دورههای بعد کامل تر شد تا رسید به دین اسلام که کاملترین دین و قوانین از طریق قرآن به بشریت عرضه شده است. البته آن هم با بودن امام و امامت در کنار قرآن «الیوم اکملت دینکم» و در حدیث هم چنین میخوانیم که پیامبر اسلام (ص) فرمود: «مثل من در مقایسه با انبیاء همانند مردی است که بنایی بسیار زیبا و جالب میسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند: بنایی زیباتر از این نیست جز این که جای یک خشت آن خالی است و من همان خشت آخرین (دین) میباشم۱»
به بیان دیگر پیشرفت زمان و نیاز به قوانین جدید برای حل اختلاف و رفع نیازها باعث تجدید نبوتها میشد، چنانکه علی (ع) میفرماید: «پیامبر را پس از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد. به هنگامی که میان مذاهب مختلف نزاع درگرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تکمیل کرده و وحی را با او ختم نمود۲»
- عقب ماندگی مردم: گاهی علت تجدید نبوتها عقب ماندگی مردم، و عدم توان بهره برداری از شریعت موجود بوده است، چنانچه استاد مطهری (ره) میگوید: «نیاز به وجود انبیایی که از جانب خدا بر او وحی یا القاء و … میشود از این جهت است که راه دیگری برای این که شریعت ابراهیمی را به مردم تعلیم بدهند جز این که عدهای از افراد بشر از طریق الهام مبعوث شوند نیست، یعنی اگر زمان، زمانی بود که مردم علم و تمدن میداشتند و پایه تمدن بالا میرفت که کتاب ابراهیم و … نوشتهاش ضبط شده و چاپ میشد و … و در میان یک عده از علما و دانشمندان میبودند، که قادر بودند مردم را به شریعت ابراهیم و … دعوت بکنند دیگر نیازی به (انبیای تبلیغی یعنی) افرادی که از طریق الهام این مأموریت را پیدا کنند نبود۳»
۳ تحریف کتب: یکی از علتهای تجدید نبوتها و خاتم قرار نگرفتن ادیان قبلی، تحریف کتب ادیان گذشته بوده، که بشر آن وقت نتوانستند کتبشان را از دسترس محرفین به دور نگه دارند، لهذا میبینید هر یک از پیغمبران گذشته با هر کتابی در هر زمانی که آمد، کتابش از میان رفت، بشر چون بالغ و رشید نبود نتوانست کتاب آسمانی خود را حفظ کند. کجاست صحف ابراهیم؟ کجاست تورات واقعی؟ کجاست انجیل واقعی؟ کجاست آن چه بر نوح نازل شد؟
حالت واقعی بشر در آن دوره عین حالت بچه مکتبی بوده که بعد از مدتی کتاب خود را تکه تکه نموده و از بین میبرد۴.
از آنچه بیان شد به خوبی روشن گردید که علت ختم نبوت این نبوده است که مردم آن زمان کامل بودهاند، تا انتقاد شود که مردم دوران جاهلیت از تمدن بویی نبردهاند، بلکه علت این بود که ادیان قبلی کامل نبوده و این دین کاملترین دین است و مردم زمان پیامبر (ص) هم این قابلیت را پیدا کردند که از آن دین استقبال کنند، و با قبول اسلام دارای عالی ترن فرهنگ و تمدن بشوند (نه این که دارا بودن) و با تعلیمات پیامبر اکرم (ص) در کنار امامت این قابلیت را نیز دارا شدند که از تحریف قرآن و تغییر آن با نسخه برداریهای فراوان و حافظان بی شمار (البته بالاتر از همه تضمین الهی برای حفظ قرآن) جلوگیری نمایند و بر اثر برخورداری از فصاحت به این مقدار از قابلیت رسیده بودند که قرآن را به خوبی درک کنند.
«ولید» که از قضات عرب آن زمان بود با شنیدن آیاتی از اول سوره غافر (یا سوره مؤمن) (چهلمین سوره قرآن)، اولین داوری را درباره قرآن چنین بیان نمود: «من از محمد سخنی شنیدم که از سنخ کلام انس و جن نیست. شیرینی خاصی دارد و زیبایی مخصوصی شاخسار آن پر میوه و ریشههای آن پر برکت است سخنی است برجسته و هیچ سخنی از آن برجسته تر نیست۵»
پس راز این که دین اسلام خاتم ادیان است این نیست که مردم عربستان قبل از اسلام کامل بودند و دارای فرهنگ، بلکه با اسلام تکامل یافتند و دارای بهترین فرهنگ شدند، به عنوان نمونه به گفتگوی «جعفر بن ابی طالب» با زمامدار حبشه توجه شود، وقتی نجاشی به جعفر و همراهان گفت: «چرا از آیین نیاکان خود دست برداشتهاید و به آیین جدید که نه با دین، تطبیق میکند و نه با کیش پدران شما، گرویدهاید»؟ جعفر چنین پاسخ داد: «ما گروهی بودیم نادان و بت پرست، از مردار اجتناب نمیکردیم، همواره به گرد کارهای زشت بودیم، همسایه پیش ما احترام نداشت، ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بودند. با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ بر میخواستیم، روزگاری به این منوال بودیم، تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانی در پاکی و درستکاری داشت برخاست و با فرمان خدا ما را به توحید و یکتا پرستی دعوت نمود و ستایش بتان را نکوهیده شمرد و دستور داد در رد امانت بکوشیم و از ناپاکیها اجتناب بورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوش رفتاری نمائیم و از خونریزی و آمیزشهای نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن اموال یتیمان و نسبت دادن زنان به کارهای زشت دور باشیم. به ما دستور داد نماز بخوانیم، روزه بگیریم. مالیات ثروت خود را بپردازیم، ما به او ایمان آورده و به ستایش و پرستش خدای یگانه قیام نمودیم و آن چه را حرام شمرده بود حرام شمرده و حلالهای او را حلال دانستیم. ولی قریش در برابر ما قیام ناجوانمردانه نمودند و روز و شب ما را شکنجه دادند که ما از آئین خود دست برداریم و بار دگر سنگها و گلها را بپرستیم و گرد جنایت و زشتیها برویم و ما مدتها در برابر آنها مقاومت نمودیم. تا آن که تاب و توان ما تمام شد. برای حفظ آئین خود دست از مال و زندگی شسته، به خاک حبشه پناه آوردیم، آوازه دادگری زمامدار حبشه به سان آهن ربا ما را به سوی خود کشانید …۶»
نتیجه این شد که علت ختم نبوت تکامل مردم دوران جاهلیت نبوده است تا گفته شود که چنین تکامل و پیشرفتی و تمدن و فرهنگی در کار نبوده، بلکه علت و راز ختم نبوت همان بود که بیان شد که در واقع اسلام باعث و تکامل و پیشرفت جامعه جاهلی شد و آنها را از فقر، ذلت و عقب ماندگی به اوج عزت و پیشرفت فرهنگی و اخلاقی رساند.
و از طرف دیگر قدرت پاسخگویی به همه نیازها تا آخرالزمان توسط قرآن و مکتب اسلام در کنار امامت باعث خاتمیت دین اسلام و ماندگاری آن شده است.
خاتمیت رسول گرامی اسلام دلایل فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- آیه شریفه «ماکان محمداً ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین»(احزاب/۴۰) «خاتم النبیین» اشاره به این دارد که پیامبر عالی قدر اسلام خاتم پیامبران است و اگر دلیلی جز این آیه شریفه برای اثبات خاتمیت وجود مبارک پیامبر اسلام نبود- در صورتی که دهها دلیل وجود دارد مضمون این آیه کافی و غیرقابل انکار است.
دین مقدس اسلام، کاملترین ادیان آسمانی است و از هر نظر، کوچکترین نقصی در آن وجود ندارد و از سوی دیگر هر پیامبری که به رسالت مبعوث میشد برای رفع نواقص دین قبلی میآمد. پس به قضاوت عقل، احتیاجی به مبعوث شدن پیامبر دیگری نیست. بنابراین نمیتوان تصور کرد که اگر پیامبر دیگری میآمد احکام و برنامه ای میآورد که بهتر، یا لااقل، متمم و مکمل دین مقدس اسلام باشد و گواه بر این که این دین مقدس از هر نظر، نقص و کمبودی ندارد آیه ۸۹ سوره نحل است که میفرماید: «و نزلنا علیک الکتب تبیاناً لکل شیء؛ ما کتاب (قرآن) را برای تو نازل کردهایم که هر چیزی را برای جهانیان بیان میکند.» البته هر چیزی که موجب هدایت و سعادت بشر باشد و او را از دنیا پرستی و مادی گری و… برحذر میدارد و دومین گواه بر این موضوع، قسمتی از آیه ۳۸ سوره انعام که میفرماید: «ما فرطنا فی الکتاب؛ ما راجع به کتاب (یعنی قرآن) هیچ کوتاهی نکردهایم و این قرآن، هیچ گونه نقص و کمبودی ندارد.» پس: این دینی که کتاب آسمانیش از هر نظر کامل و جوابگوی کلیه احتیاجات مشروع پیروان خود میباشد احتیاجی به آمدن پیامبر و دین دیگری ندارد.
۴- احادیث فراوانی از طریق شیعه و اهل سنت در اثبات خاتمیت رسول گرامی اسلام نقل شده است که به یک مورد به عنوان نمونه ای از خروار اشاره میکنیم: پیامبر عالی قدر اسلام (ص) به علی ابن ابیطالب (ع) میفرماید: «انت منی بهمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؛ ۷ یعنی یا علی! تو برای من به منزله هارون هستی برای موسی (چرا که هارون وصی و خلیفه حضرت موسی بود) فقط تفاوتی که در کار است این است که بعد از موسی پیامبر آمد ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد.»۸(مرکز فرهنگ و معارف قرآن)
پی نوشتها:
- آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، هشتم، ۱۳۷۰، ج ۱۷، ص ۳۴۳
- نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه ۱۳۳، ص ۲۵
- مرتضی مطهری، خاتمیت، قم، انتشارات صدرا، هشتم، ۱۳۷۴، ص ۳۳
- همان، ص ۳۵
- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، قم، نشر عمار، بی تا، ج ۱-۲، ص ۲۴۱
- همان صفحه ۲۵۵
- ثقه الاسلام کلینی، الکافی (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵) ج ۸، ص.۱۰۷
- ر.ک: محمدجواد نجفی خمینی، تفسیر آسان (تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۱۸ ق) ج ۱۶، ص.۱۱۱