پدر و مادر بودن، لذت زیادی دارد اما در عین حال، کار سختی است. هیچ پدر یا مادری، کامل نیست. همه ما اشتباه میکنیم. حتی والدین مهربانی که عاشق فرزندانشان هستند هم، گاهی کارهایی میکنند که از روی قصد و غرض نیست، مثل داد زدن سر بچهها. اگر فکر میکنید نمیتوانید خودتان را کنترل کرده و بر اعصابتان مسلط باشید، حتماً به متخصص مراجعه کنید تا به سوء رفتار با فرزندانتان دچار نشوید…
همهی والدین، گاهی اوقات خسته میشوند. بچهها وقت و انرژی زیادی، از آنان میگیرند. این مسئله، وقتی در زندگیتان هم مشکلی داشته باشید سختتر میشود؛ مثل نگرانیهای کاری، نگرانی برای پرداخت قبوض، یا مشکل در روابطتان. برای این که والدین خوبی باشید، باید مراقب خودتان هم باشید و برای حل مشکلاتتان کمک بگیرید.
بنابراین وقتی خسته می شوید، کمی استراحت کنید. همهی آدمها، به استراحت و فراغت نیاز دارند. میتوانید از همسرتان بخواهید که مراقب بچهها باشد و خودتان به دیدن دوستان و آشنایان بروید؛ اما دفعه بعد، نوبت به همسرتان میرسد که به استراحت برود. اگر با بچهها تنها هستید و با همسرتان زندگی نمیکنید، میتوانید از اقوام بخواهید که گاهی از بچهها نگهداری کنند. خیلی از والدین در برخورد با فرزندانشان، از کوره در میروند. عصبانی شدن، مسئلهای کاملاً طبیعی است، اما درست نیست که آن را سر بچهها خالی کنید!
تنبیه مساوی با ترس
تنبیه فیزیکی، بهترین راه ادب بچهها نیست. بلکه هدف از تربیت بچهها، یاد دادن خودداری به آنان است. تنبیه کردن فقط به آنها یاد میدهد که به خاطر ترس، کاری را انجام ندهند. راههای بهتری هم برای تربیت وجود دارد. یک راه خوب، راهنمایی مجدد است. با این کار، شما یک رفتار بد و ناخواسته را با یک رفتار خوب و قابل قبول جایگزین میکنید. مثلاً اگر پرتاب کردن توپ داخل خانه کار درست نیست، فرزندتان را بیرون از خانه ببرید و از او بخواهید آنجا توپ بازی کند.
با بچههای بزرگتر، سعی کنید به آنان عواقب کارشان را توضیح داده و از آنها بخواهید مسئولیت کارهایشان را بپذیرند. مثلاً به فرزندتان بگویید چون تکالیفش را انجام نداده، او را به میهمانی نخواهید برد. باید تکالیف را انجام دهد و سپس برای میهمانی رفتن آماده شود.
برای تربیت و بزرگ کردن بچهها، یک راه خاص وجود ندارد. پدر یا مادر کامل هم در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. اما نکاتی هست که با استفاده از آنها، میتوانید فرزندانتان را سالم و خوشبخت بار بیاورید. عشقتان را به آنان نشان دهید. هر روز به فرزندانتان بگویید که دوستشان دارید و برای شما مهم هستند.
به حرفهایشان گوش دهید. این گونه به آنان نشان میدهید که اهمیت دارند و به آنچه که میگویند، علاقمند هستید. به آنها احساس امنیت بدهید. وقتی ترسیدهاند، به آنان آرامش دهید و نشان دهید که مراقبشان هستید.
در زندگیشان نظم ایجاد کنید. برای غذا خوردن، خوابیدن، بازی کردن و… برایشان برنامه بگذارید. اگر خواستید تغییری در برنامه ایجاد کنید، از قبل آنان را در جریان بگذارید.
وقتی بچهها چیز تازهای یاد میگیرند یا رفتار خوبی از خود نشان میدهند، بگویید که به آنها افتخار میکنید. رفتار را نقد کنید، نه فرزندتان را. وقتی کار اشتباهی انجام میدهد، به وی نگویید که چقدر بد هستید، در عوض بگویید، که رفتارش درست نبوده است.
برای فرزندانتان، وقت بگذارید. کارهایی مثل کتاب خواندن، راهنمایی در دروس، پیاده روی، بازی کردن، تمیز کردن خانه و… را به اتفاق آنها انجام دهید. آنچه بچهها میخواهند توجه شماست. رفتار بد هم معمولاً راهی برای جلب توجه شماست.
با تمام این تفاسیر، نکته حائز اهمیت این است که باید به حرفهای فرزندتان دقیق گوش دهید.
بنابراین؛ فقط گوش کنید!
۱- به زبان رفتار گوش دهید. بچه ها پس از چیره شدن به زبان گفتار میکوشند از طریق رفتار ارتباط برقرار کنند. نوجوانان معمولاً به طور شفاهی ارتباط برقرار نمیکنند و در بیشتر موارد که تحت فشار قرار میگیرند، یا با آنها مخالفت میشود احساسات خود را بروز میدهند. برای چند لحظه خود را جای فرزندتان بگذارید و سعی کنید هدف وی را از بروز چنین اعمالی کشف کنید و سپس در مورد آن اهداف با او صحبت کنید.
۲- بر احساسات برچسب نزنید. روند آموزش تشخیص و بیان احساسات بچهها به تمرین و تکرار بسیاری نیاز دارد. تشخیص دادن احساسات مهارتی است که به ظرافت نیاز دارد پس صبور باشید.
۳- تمام توجه تان را به او جلب کنید. به بقیه افراد خانواده بگویید که مزاحم نشوند. به یک جای ساکت بروید و طوری رفتار کنید که انگار تا ابد میخواهید گوش فرادهید. همان قدری که برای دوستان خود که جهت مشورت نزد شما آمدهاند وقت میگذارید برای فرزندتان نیز وقت بگذارید.
۴- سر صحبت را باز کنید. گاهی شروع صحبت برای فرزندتان مشکل است. سر صحبت را با جملاتی مانند (خب چی شده؟ بگو از چی ناراحتی؟) باز کنید. هر چه این جملات اختصاصیتر باشند، موثرترند. اگر او نمیخواهد در مورد موضوعی صحبت کند، به وی القا کنید که آزاد است و میتواند در فرصت دیگری این کار را انجام دهد.
۵- به فرزندتان هم اجازه صحبت کردن بدهید. افراد بالغ معمولاً تمایل دارند راه حلهایی پیشنهاد دهند و حتی برای فرزندان خویش نطق کنند، در برابر این وسوسهها مقاومت کنید.
۶- فقط گوش کنید! شیوه گوش کردن فعال یعنی تکرار یا تفسیر آنچه فرزندتان به شما گفته است را به کار گیرید. بیشتر یک دوست دانا باشید تا یک پلیس کنجکاو. توجه داشته باشید شما در حال مشاهده دنیا از دید او هستید نه لزوماً واقعیتی که اتفاق افتاده است. از هر روشی زیاد استفاده نکنید اگر همه جملات فرزندتان را تکرار کنید یا مطالب زیادی از وی بپرسید ممکن است خسته و آزرده خاطر شود.
۷- بگذارید حس کند که شما از درددل کردن او خوشحالید. وقتی فرزندتان در مورد مشکلات زندگیاش با شما صحبت میکند، بگذارید حس کند که احساس خوبی نسبت به این کار دارید.
منبع: تبیان