درآمدى بر مطالعات حدیثى خاورشناسان

۱۳۹۹-۰۱-۱۰

378 بازدید

اشاره:

– پدیده‌ی «خاورشناسی » یا «استشراق»، به مجموعه‌ی مطالعات غربیان نسبت به شرق اطلاق می‌گردد، خواه این مطالعات، به ملیت‌ها و اقوام برگردد یا به ادیان و آیین‌ها؛ یعنی مطالعات ایران شناسی،‌ عرب شناسی،‌ هندشناسی، چین شناسی و ترک شناسی، و نیز اسلام شناسی،‌ یا مطالعه‌ی ادیان و آیین‌های کهن شرقی چون زرتشتی گری، بودیسم و …، ‌همه در این مقوله می‌گنجند.

۱- ادوارد سعید،‌ در تعریف شرق شناسی می‌نویسد:

شرق شناسی، به رشته‌ای اطلاق می‌شود که درباره‌ی شرق، گفتگو می‌کند، ‌می نویسد و می‌آموزد. به عبارت دیگر، ‌شرق شناسی، رشته‌ی فعالیت کسی است که در خصوص شرق مطالعه می‌کند و یافته‌های خود را در اختیار دیگران می‌گذارد. یا بهتر بگوییم: شرق شناسی، علمی است که درباره‌ی شرق قضاوت کرده، واقعیت‌های آن را بررسی و تفسیر می‌کند. (۱)

شروع این گونه مطالعات از سوی غربیان،‌ دقیقاً شناخته شده نیست،‌ ولی می‌توان گفت که به صورت حقیقی، در قرن شانزدهم در اروپا شکل گرفت و در قرن هفدهم، با اختصاص کرسی‌هایی به آموزش زبان عربی در فرانسه، ‌انگلیس، آلمان، ‌هلند، ‌ایتالیا و … آشکار گردید. (۲) مطالعات خاورشناسی، نخست به کُندی پیش می‌رفت و با سرعت تحولات در مغرب زمین، سرعت یافت.

تدوین طبقات المستشرقین و نیز کتاب شناسی خاورشناسان و تالیف چند فرهنگ (۳)، نشان دهنده‌ی گسترش این حرکت است.

۲- انگیزه‌ی مستشرقان،‌ یکی از موضوعاتی است که نویسندگان مسلمان، همیشه با تردید بدان نگریسته‌اند. گرچه برخی به این فعالیت‌ها خوشبین بوده‌اند، اما بیشتر ایشان بر تردید خویش پای فشرده، از آن،‌ تلقی بدبینانه داشته‌اند. انگیزه‌های تبشیری و استعمار اقتصادی و سیاسی، از نقطه‌های برجسته‌ای است که این نویسندگان، بر آن‌ها انگاشت می‌نهند. (۴)

انگیزه‌ها هرچه باشند، نمی‌توان این پدیده را نادیده انگاشت و با برچسب «هدف نادرست»، به تحلیل و پژوهش درباره‌ی آن نپرداخت؛ زیرا اولاً نمی‌توان همه را متهم ساخت و کنجکاوی‌های علمی انسان‌ها را نادیده گرفت؛ ثانیاً باید در آن‌ها نگریست، پرسش‌ها را تحلیل کرد و پاسخ گفت و از پژوهش‌های عالمانه‌ی آنان سود بُرد.

روشن است آن کسی که در فضای بدون تعلق و آزاد می‌اندیشد، با بسیاری از ابهامات رو به رو می‌شود و بر مسائل بسیاری خرده می‌گیرد؛ چنان که اگر ما نیز به مطالعه‌ی فرهنگ و آیین‌های دیگر بپردازیم، همین گونه رفتار خواهیم کرد.

۳- مطالعات خاورشناسان در حوزه‌ی اسلام، جنبه‌های گسترده‌ای دارد که از میان آن‌ها می‌توان به قرآن،‌ حدیث،‌ زن،‌ تاریخ اسلام، ‌فقه و فلسفه و … اشاره کرد.

ایشان در هر زمینه ای، ‌آثار فراوانی منتشر ساخته‌اند و آن آثار، ‌بازتاب‌های گسترده‌ای در بین مسلمانان داشته و مورد نقد و تحلیل قرار گرفته‌اند.

حدیث و روایت، از نظر جایگاه و اهمیت،‌ دومین عرصه‌ی مطالعات اسلام شناسی خاورشناسان به شمار می‌رود؛ چرا که روایت،‌ دومین منبع دین شناسی است و فقه، زن و تاریخ اسلام نیز تا ‌اندازه‌ی زیادی، ‌ریشه در آن دارد.

متأسّفانه، این گونه مباحث و نقد و تحلیل‌ها تاکنون،‌ به حوزه‌ی ادبیات فارسی،‌ راه نیافته‌اند؛ اما در آثار عربی، تا حدّ چشمگیری،‌ ظهور پیدا کرده‌اند (چه تاثیرپذیری مسلمانان عرب و چه مقابله و رویارویی آنان).

این نوشتار،‌ درصدد است تا دورنمایی از فعالیت‌های انجام یافته،‌ شخصیت‌ها و مسئله‌ها را به دست دهد، بدان امید که محققان و پژوهشگران شیعی و ایرانی، به سرچشمه‌ی تفکرات و ‌اندیشه‌های خاورشناسان- که به صورت غیرمستقیم در فرهنگ و ‌اندیشه‌ی ایرانی وارد می‌شود- رو کرده، ‌آن‌ها را مورد نقد و تحلیل قرار دهند.

بر پایه‌ی آن چه گفته شد، مباحث این مقاله، در دو بخش پی گرفته می‌شود:

۱- منبع شناسی توصیفی،‌۲- مسئله شناسی

یک. منبع شناسی توصیفی

منابع مربوط به استشراق و حدیث،‌ در دو گروه دسته بندی می‌شوند: گروه اول، منابع مادر و اصلی‌اند که توسط خاورشناسان، ‌به صورت کتاب،‌ مقاله و پایان نامه تالیف شده‌اند.

گروه دوم، ‌نوشته‌هایی هستند که درباره‌ی گروه اول تدوین شده، به تجزیه و تحلیل،‌ یا نقد آن می‌پردازد.

در هر یک از این دو گروه، کتاب، مقاله و پایان نامه جای می‌گیرند که به جهت‌ اندک بودن، از تفکیک آن‌ها صرف نظر می‌گردد.

الف. منابع اصلی

برحسب تتبّع و جستجوی نگارنده،‌ منابعی که در آن‌ها، ‌مستشرقان، ‌دیدگاه خود را درباره‌ی حدیث بازگفته‌اند و سخنانی در خور بحث و بررسی، مطرح ساخته‌اند، ‌از این قرارند:

۱- مدخل‌های دایره المعارف الاسلامیه (EI)؛‌

۲- دراسات محمّدیه، ایگناتس گلدزیهر، ‌ج۲؛

۳-العقیده و الشریعه فی الاسلام، ‌ایگناتس گلدزیهر؛

۴-أصول الشریعه المحمدیه، ‌جوزف شاخت؛

۵-الاحادیث القدسیه و الاحادیث النبویه فی الاسلام المحمدیه، ویلیام آلبرت گراهام؛

۶- ملاحظات نقدیه عن القیمه التاریخیه الاقدم ما روی السنه عن شئون الرسول، ‌[پرنس] لئون کایتانی.

اینک گزارش توصیفی از هر یک از عناوین ارائه می‌گردد:

۱– مدخل‌های دایره المعارف الاسلامیه

این دایره المعارف- که محصول نگارش خاورشناسان درباره‌ی اسلام است، به زبان انگلیسی نوشته شده و به آلمانی و نیز در ۳۲ جلد به زبان عربی برگردانده شده و در آن، چند مدخل از مدخل‌های حدیثی موجود است که می‌توان پاره‌ای از آرای مستشرقان را از آن‌ها استخراج کرد. این مدخل‌ها عبارت‌اند از:‌الإجازه، ‌ج۱، ص ۴۳۳- ۴۳۴؛ الأحاد، ج۱، ص ۴۴۲- ۴۴۳؛ الأصحاب، ‌ج۲، ص ۲۳۷- ۲۳۹؛‌ الاصول، ج۲، ص ۲۶۵-۲۹۰؛ الحدیث الصحیح، ‌ج۷، ‌ص ۳۲۰- ۳۴۷ و ج۱۶، ص ۱۵۸-۱۵۹؛‌ السنه،‌ ج۱۲، ص ۲۸۱-۲۸۶؛ السیره،‌ج۱۲، ص ۴۳۹-۴۵۵٫

در این میان، سه مدخل بحث انگیز وجود دارد که ترجمه کنندگان نیز به تعلیق و حاشیه در نقد آن‌ها پرداخته‌اند. در این جا به معرفی آن مداخل پرداخته می‌شود:

یک. «الاصول»، ‌نوشته جوزف شاخت

این مدخل، گرچه مربوط به اصول فقه است و نویسنده، چگونگی شکل گیری دانش اصول را بیان داشته است،‌ لیکن از آن رو که اصول، ‌در دامن فقه و فقه،‌ در دامن حدیث شکل گرفته، ‌نویسنده، الزاماً به حدیث می‌پردازد و دیدگاه‌هایی را درباره‌ی آن بیان می‌دارد.

وی آن جا که از قرآن سخن می‌گوید و نقش پیامبر را در کنار آن بیان می‌دارد، ‌می نویسد:

ولکن فی الوقت نفسه، ‌کانت أفعاله تعتبر بشریه بحته، حتی ما مسّ منها اُمور الدین، ‌فکانت بهذا الاتعتبر معصومه عن الخطأ، و نقدت هذه الافعال أکثر من مرّه، و کان الکتاب نفسه یلومه أحیاناً علی بعض أفعاله (سوره ۶۶،‌آلآیه ۱). (۵)

بسیار روشن است که این دیدگاه،‌ نزد هیچ فرقه از مسلمانان مقبول نیست؛ گرچه در دایره عصمت از خطا،‌ اختلاف نظرهای کلامی وجود دارد.

مورد دیگری که به مسئله حدیث باز می‌گردد، ‌آن جاست که وضعیت اسلام پس از پیامبر را تبیین می‌کند. وی در توصیف اوضاع پس از پیامبر، بیان می‌دارد که خلفا،‌ در ابتدا، ‌تلاش نمودند تا مبادی‌ای که در قرآن و احکام پیامبر بود، پیاده سازند؛ اما محدویت این منابع و گستردگی نیازمندی‌ها، اوضاع را به گونه‌ای دیگر درآورد:

و لمّا حاولوا بسط هذه المبادی المحدوده، نوعاً ما انتهی بهم الأمر إلی التوسع فی تاویلها، توسعاً خرج بها عن معناها الاصلی،‌ و ربّما کان سبباً فی ظهور أحادیث جدیده. (۶)

و نیز درباره‌ی سنت می‌نویسد:

و إذا کان الجانب الأکثر من الفقه ینهض علی سنّه محمد (صحیحها و زائفها)، فقد اعتبر المسلمون أنّ السنّه منزهه عن الخطا، و من الصعب أن تجد هذه الرأی فی القرآن، ‌و إن کان قد نصّ علیه صراحته فی الحدیث و صیغ الجزء الاکبر من نتایج هذه الأفعال و الأقوال فی مشکل أحادیث نُسبَت إلی النبی. (۷)

درباره‌ی نقد متن می‌نویسد:

و من المهمّ أن تلاحظ إنّهم أخفوا نقدهم لمادّه الحدیث وراء نقدهم للأسناد نفسه. (۸)

گفتنی است امین الخولی (از محقّقان اهل سنت)،‌ این مدخل را نقد کرده که در پاورقی دایره المعارف الاسلامیه مندرج است و نیز به صورت مستقل، در سلسله کتب دایره المعارف الاسلامیه از سوی دارالکتاب اللبنانی بیروت در ۱۰۱ صفحه منتشر شده است.

دو. «الحدیث»، ‌نوشته جوینُبل (۹)

این مقاله- که می‌توان آن را عصاره‌ی دیدگاه‌های مستشرقان دانست-، پنج مسئله را درباره‌ی حدیث به بحث گذاشته است:

۱- تعریف حدیث و چگونگی پیدایش و شکل گیری آن؛

۲- دانش رجال و شیوه‌ی ارزش گذاری اسناد؛

۳- مصطلحات؛

۴- معرفی مجموعه‌های حدیثی شیعه و اهل سنت؛

۵- طُرُق تحمّل حدیث.

نویسنده گذشته از اشتباهات و خطاهای جزئی و مورد مقاله، دو مطلب کلان، درباره‌ی حدیث بیان می‌دارد که مورد قبول مسلمانان نیست؛ یکی آن که حدیث را بازتاب گسترش اسلام و تاثیرپذیری از فرهنگ‌های وارداتی و اختلافات فرقه‌ای دانسته است. او می‌گوید که پس از رحلت پیامبر، جامعه و ارتباطات، نمی توانست بر صورت اول باقی بماند. از این رو، عالمان،‌ به وارد ساختن آن چه با اوضاع جدید همخوانی داشت، همت گماردند و زندگی مسلمانان از تماس فرهنگ‌ها رنگ گرفت و این سبب شد:

و سرعان ما أدی هذا بالضروره إلی وضع الأحادیث، ‌فاستباح الرواه لأنفسهم اختراع أحادیث تتضمن القول أو الفعل و نسبوها إلی النبی، ‌لکی تفتق و آراء العصر التالی و کثرت الأحادیث الموضوعه. (۱۰)

وی درباره‌ی اختلافات (دومین عامل جعل حدیث) می‌نویسد:

و فی الخلافات الکبری التی نشأت عن العصبیه جری کل فریق علی التوسّل عجمه،‌ فمثلاً نجد أنّه قد نسب إلی النبی قول تنبّأ فیه بقیام دوله العبّاسیین. (۱۱)

در پایان نیز چنین می‌افزاید:

و علی هذا، لا یمکن أن تعد الکثره الغالبه من الأحادیث و صفاً تاریخیاً صحیحاً لسنه النبی، بل هی علی عکس ذلک تمثل آراء اِعتنقها بعض أصحاب النفوذ فی القرون الاولی بعد وفاه محمد،‌ و نسبت إلیه عند ذلک فقط. (۱۲)

دیگری آن که وی پرداختن مسلمانان به سند و رجال مسلمانان را امری تبعی و ثانوی دانسته، معتقد است که برای آنان، متن و ماده‌ی حدیث مطرح بود،‌ نه سند و رجال آن؛ به همین دلیل، گروهی محدثی را ثقه می‌دانستند و گروهی دیگر،‌ او را ضعیف می‌شمردند. به تعبیر دیگر، اگر متن را قبول داشتند و با عقاید و آرای آن‌ها سازگار بود، سند را با وجوه مختلف،‌ صحیح جلوه می‌دادند و إلاّ نه. وی در این زمینه می‌نویسد:

و کان الحکم علی محدّث یختلف باختلاف وجهه نظر کل طائفه أو فرقه معینه، و نشأ عن هذا خلافات مرّه، ‌و ینبغی أن نذکر فی هذا المقام أن ماده الحدیث المروی کانت فی الواقع أصل التنازع، و إذا کانت الثقه بالمحدثین هی محل النزاع، فالغالب أن ما فی موضوع الحدیث من هوی. هو الذی کان یثیر المعارضه،‌ دائماً فالحکم النهایی لکم یکن مقصوداً به قیمه المحدّث،‌ و انما کان المقصود به الحکم علی ماده الروایات التی یرویها. (۱۳)

سه. «السیره»، ‌نوشته‌ی لوی دلّاویدا (۱۴)

نویسنده، ‌در این مدخل، ‌به دو مسئله پرداخته است: تعریف سیره و بحث درباره‌ی کتب سیره و مغازی. در تعریف سیره‌ی پیامبر، ‌تناقض‌ها و ناسازگاری‌ها‌ی بسیاری به چشم می‌خورند که مورد قبول مسلمانان نیستند. از یک سو، مغازی و سیره‌ها را استمرار و تطور پدیده‌ی «أیام العرب» در جاهلیت می‌داند که برای امیران و فرماندهان ترسیم می‌گشت و از سوی دیگر،‌ نسخه برداری از شخصیت موسی (ع) و عیسی (ع)، که گذشته از تناقض و ناسازگاری،‌ هیچ کدام مورد مقبول نیستند.

فلیست هذه المغازی إلا استمراراً أو تطوراً لأیّام العرب. (۱۵)

إنّ هذه السیره یرجع أصلها إلی التحول الذی طرأ علی شخصیه محمد فی ضمیر المسلمین الدینی و إلی الاثر الحاسم الذی احدثته عناصر مختلفه یعینها فی هذا التحول، و إلی شیء آخر فوق هذا کله، ‌و هو إن احتکاک المسلمین بالهیودیه و المسیحیه و رغبتهم فی أن یضعوا من شیأ الاسلام فی کفّه من شیء هذین الدینین قد شجعاهم علی وضع تلک القصص التی حاطوا بها شخص النبی. (۱۶)

این مدخل، ‌با نقدهای عالمانه‌ی امین الخوالی، ‌همراه شده است.

۲– دراسات محمدیه یا درس فی الاسلام، ایگناتس گلدزیهر، ج۲

این کتاب، ‌در سال ۱۸۸۹ و ۱۸۹۰ م، ‌منتشر شد.

جلد دوم این اثر،‌ مربوط به حدیث است. عبدالرحمان بدوی، درباره‌ی این بخش می‌نویسد:

مهم‌تر و جدی‌تر از این، بخش دوم کتاب است. در نیمه‌ی اول آن،‌ بهترین تحقیقات در زمینه‌ی حدیث وجود دارد که مقدمه و پیش درآمدی بر سلسله‌ی تحقیقات مهم بعدی است که تاکنون نیز ادامه دارد. (۱۷)

ظاهراً ترجمه‌ی عربی این کتاب، در مصر منتشر شده،‌ ولی نگارنده، بر آن، ‌دست نیافته است؛ اما فصل‌هایی از آن، ‌در مجله‌ی کلیه الدعوه الاسلامیه (ش۳ -۸ و ۱۳ ) در لیبی، به عربی ترجمه و منتشر شده است.

همچنین در همان مجله،‌ آقای صدیق بشیر نصر، دو نقد بر آن نوشته است (شماره‌های ۳ و ۸).

۳– العقیده و الشریعه فی الاسلام، ‌ایگناتس گلدزیهر

این کتاب، با ترجمه عربی و تعلیقات دکتر محمد یوسف موسی و دکتر علی حسن عبدالقادر و استاد عبدالعزیز عبدالحق،‌ در قاهره،‌ در دارالکتب الحدیثه، در ۴۰۷ صفحه منتشر شده است.

این کتاب، در شش بخش،‌ سامان یافته است: محمد(صل الله و علیه)، تطور الفقه، ‌نمو العقیده و تطورها، ‌الزهد و التصوف،‌ الفرق، و الحرکات الدینیه الاخیره.

از این بخش‌ها آنچه که به حدیث مربوط می‌شود، مباحثی است که در بخش دوم (یعنی تطور الفقه) باز گو شده است. نویسنده،‌ در لابه لای این مبحث،‌ دو نکته را درباره‌ی حدیث مطرح می‌کند که قابل پذیرش برای مسلمانان نیست: اول آن که وی حدیث را بازتاب عادات و رسوم و نیز اختلافات مذهبی می‌داند. (۱۸)

دیگر آن‌که درباره‌ی فقه می‌نویسد:

و من السهل أن یفهم أن وجهات نظر هم فی النقد لیست کوجهات النظر عندنا، تلک التی تجد لها مجالاً کبیراً فی النظر فی تلک الاحادیث الّتی اعتبرها الفقه الاسلامی صحیحه غیر مشکوک فیها، ‌و وقف حیالها لایحرک ساکناً. (۱۹)

در پایان،‌ یادآوری می‌شود که این کتاب، ‌با عنوان درس‌هایی درباره‌ی اسلام، توسط دکتر علینقی منزوی، ترجمه و در سال ۱۳۵۷ ش، چاپ دوم آن از سوی انتشارات کمانگیر تهران،‌ منتشر شده است.

همچنین استاد محمّد غزالی مصری، بر این کتاب، ‌نقدی با عنوان دفاع عن العقیده و الشریعه ضد مطاعن المستشرقین دارد که صدر بلاغی آن را با نام محاکمه گلدزیهر صهیونیست به فارسی برگردانده و انتشارات حسینیه‌ی ارشاد در سال ۱۳۶۲ش، آن را به چاپ رسانده است.

۴– أصول الشریعه المحدیه، جوزف شاخت (۲۰)

این کتاب، ‌به زبان انگلیسی است و تاکنون به عربی ترجمه نشده است. دکتر محمد مصطفی اعظمی، ‌بر این کتاب، نقدی با عنوان «المستشرق شاخت و السنّه النبویه» نگاشته که در کتاب مناهج المستشرقین فی الدراسات العربیه الاسلامیه به چاپ رسیده است.

۵– الاحادیث القدسیه و الأحادیث النبویه فی الاسلام المحمدیه، ویلیام آلبرت گراهام

این کتاب، رساله‌ی دکتری نویسنده است که در دانشگاه هاروارد امریکا در سال ۱۹۷۳م، از آن دافع کرده و در سال ۱۹۷۵م،‌ آن را به چاپ رسانیده است. عزیه علی طه، در سلا ۱۴۱۴ ق، در مجله الشریعه،‌کویت (سال هشتم، شماره ۲۱)،‌ نقدی بر این کتاب، با عنوان «صور من افترائات المستشرق جراهام علی الاحادیث القدسیه» به چاپ رسانیده است.

ناقد، متن انگلیسی را دیده و آن را مبنا قرار داده است.

۶– ملاحظات نقدیه عن القیمه التاریخیه لأقدم ما روی من السنه عن شئونالرسول،‌ لئون کایتانی

این مقاله، ‌در جلد اول مجموعه‌ی «حولیات الاسلام»‌(۲۱) به چاپ رسیده است. (۲۲)

وی به استناد همین مقاله، ‌نخستین فردی است که مسئله‌ی نقد متن را مورد توجه قرار داده است. (۲۳)

ب- منابع درباره (۲۴)

۱- المستشرقون و مصادر التشریع الاسلامی،‌ د. عجیل جاسم السنحشی، ‌الکویت: الطبعه الاولی،‌۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۴ م.

نویسنده‌ی این کتاب، پس از یک مقدمه، دیدگاه مستشرقان را درباره‌ی مصادر و ادله‌ی شرع، در شش فصل به بحث می‌گذارد که عبارت‌اند از: فصل یک «قرآن»، فصل دوم «سنت»، ‌فصل سوم «اجماع» فصل چهارم «قیاس». فصل پنجم «ادلّه‌ی مورد اختلاف» و فصل ششم «مصادر مادی»‌ (شامل عرف، رأی قضات و فقیهان.)

موضوع فصل دوم این کتاب، به مسئله‌ی مورد بحث این نوشتار اختصاص دارد. نویسنده، عمدتاً دیدگاه‌های گلدزیهر و شاخت را در سه حوزه‌ی «تعریف حدیث و سنت»، ‌«تدوین حدیث و وضع کتاب»‌ و مسئله‌ی «جعل حدیث»، مورد نقد قرار می‌دهد.

۲- الاسلام فی تصوّر الغرب، د. محمود حمدی الزقزوق، قاهره: مکتبه وهبه،‌۱۴۰۷ ق/۱۹۸۷ م،‌۲۰۰ ص.

فصل سوم و چهارم این کتاب (ص ۷۷-۹۶)، ‌با عنوان «سیره الرسول فی تصورات الغربین» به این مسئله می‌پردازد.

نویسنده، دیدگاه مستشرقان را به ترتیب طبقات، ‌مورد نقد قرار داده است.

۳- السیره النبویه و اَوهام المستشرقین، ‌عبدالمتعال محمد الجبری، قاهره: مکتبه وهبه،‌ الطبعه الاولی، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م، ۱۷۸ص.

این کتاب، در چهار فصل، ‌تنظیم شده است. عنوان فصل اول،‌ «اُسلوب المستشرقین و حقدهم» است که در آن، ‌از انگیزه‌های نادرست مستشرقان و چگونگی شکل گیری خاورشناسی، سخن به میان آمده است.

در فصل دوم، ‌با عنوان «مترجموا القرآن و کتب السیره»، ‌به خاورشناسانی که به ترجمه‌ی قرآن و نوشتن سیره، ‌روی آورده‌اند اختصاص دارد. نویسنده در این فصل،‌ از انگیزه‌ها و علل اهتمام خاورشناسان بحث می‌کند و در هر یک از دو حوزه، مستشرقانی را که به موضوع پرداخته‌اند، ‌معرفی می‌کند.

عنوان فصل سوم کتاب، ‌«الشبهات المشترکه بین المستشرقین» است که در آن، ‌هفت ایراد خاورشناسان از جمله: ‌انکار اصالت قرآن،‌ تشکیک در داستان‌های قرآنی و … را به بحث می‌گذارد.

در فصل پایانی کتاب، ‌دیدگاه‌های دو تن از مستشرقان به نام سدیو و لامنس را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد.

۴- المستشرقون و السیره النبویه (بحث مقارن فی منهج المستشرق البریطانی المعاصر مونتغومری وات)، ‌د. عماد الدین خلیل، الدوحه: دارالثقافه،‌۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م.

نویسنده، پس از مقدمه‌ای طولانی، ‌با اشاره به سخن مستشرقان درباره‌ی سیره، کتاب مونتگُمری وات (محمد فی مکه) را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد.

نویسنده،‌ معتقد است که در این کتاب، ‌دو گونه نقص روشنی به چشم می‌خورد: از یک سو،‌ جانب نقد و نفی را چنان شدت بخشیده که درباره‌ی بسیاری از مسلّمات تاریخی نیز تشکیک روا داشته است و از دیگر سو، پیش فرض‌هایی برای خود منظور داشته که مطالب مشکوک را به صورت جزمی و قطعی ارائه می‌کند.

این امور،‌ باعث می‌شوند که هیچ مستشرقی نتواند سیره را تحلیل کند و از انحراف دور بماند. چنین شخصی حتی اگر اطلاعات فراوان برخوردار باشد و انگیزه‌های معتدل داشته باشد، با این حال، ‌گرفتار لغزش عمدی یا خطایی خواهد شد، که با روح سیره و یکپارچگی‌اش نمی‌سازد.

۵- المستشرقون و السنّه، ‌د. سعد المرصفی، الکویت: مکتبه المنار الاسلامیه- بیروت: موسسه الرمان،‌الطبعه الاولی، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۴م، ۸۰ص.

این کتاب، ‌در سه فصل تنظیم شده است. در فصل نخست، با عنوان «أضواء علی الاستشراق و المستشرقین»، از شکل گیری انگیزه‌ها و ایرادهای مستشرقان سخن می‌گوید. در فصل دوم، ‌با عنوان «شبهات حول مفهوم السنه و تدوینها»، دیدگاه‌های خاورشناسان را در تعریف سنت، کتابت و تدوین آن را نقد کرده است. عنوان فصل سوم کتاب «جهالات حول السند و المتن» است که دیدگاه مستشرقان را درباره‌ی اسناد و علم رجال و نیز نقد متن،‌ بررسی می‌کند.

۶- تاریخ تدوین السنّه و شبهات المستشرقین، ‌د.حاکم عسیان الطیری،‌الکویت: جامعه الکویت،‌۲۰۰۲م، ۲۱۲ص.

این کتاب، در سه فصل، ‌سامان یافته است. فصل نخست، ‌با عنوان «السنه و مراحل تدوینها» ‌از کتاب حدیث، جمع و تدوین، تصنیف حدیث و پیدایش موسوعه‌های حدیثی سخن می‌گوید.

فصل دوم، با عنوان «آراء المستشرقین حول تدوین السنّه و مناقشها»، دیدگاه چهار تن از مستشرقان (مویر، گلدزیهر، شاخت،‌و روبسون) را در این زمینه به بحث می‌گذارد.

مویر، معتقد است که قبل از نیمه‌ی قرن دوم، ‌مکتوب حدیثی، در میان مسلمانان وجود نداشت.

گلدزیهر،‌ بر آن است که احادیث رواج داشته در دوره‌ی اُموی، ارتباطی به فقه ندارند، ‌بلکه مربوط به زهد، اخلاق، ‌آخرت و سیاست‌اند.

شاخت، ‌درست دانستن حتی یکی از احادیث فقهی را دشوار می‌داند؛ چرا که آن‌ها پس از نیمه‌ی قرن دوم هجری، ‌در دست مردم قرار گرفته‌اند.

روبسون نیز بر این عقیده، پای فشرده که شکل گیری اسناد حدیثی، در قرن دوم صورت گرفته و آن‌ها را به افراد سرشناسی نسبت داده‌اند تا مورد پذیرش و رواج قرار گیرد.

نویسنده: ‌این چهار ایراد را مورد نقادی قرار داده، عالمانه، به آن‌ها پاسخ می‌گوید. فصل سوم،‌ با عنوان «کتب أحادیث الأحکام و مراحل تطوّرها»، ‌به بررسی سیر نگارش کتب حدیثی- فقهی اختصاص دارد.

۷- الاستشراق دراسات تحلیلیه تقویمیه، د. محمد عبدالله الشرقاوی، بیروت: دارالفکر العربی، ‌۱۹۹ص.

این کتاب، ‌دارای بخش‌هایی است که دو قسمت آن، ‌با عنوان «المستشرقون و السنّه المطهره» و «سیره الرسول (صل الله و علیه)» (ص ۱۲۰-۱۴۸)، به مسئله خاورشناسی و حدیث می‌پردازد.

نویسنده: در این بخش از کتاب،‌ دیدگاه خاورشناسان را براساس مصادر اصلی، ‌نقد وبررسی کرده است.

۸- حدیث پژوهی (مجموعه مقالات)، دفتر یازدهم «مستشرقان و حدیث» قم: ‌مرکز تحقیقات دارالحدیث، زمستان ۱۳۸۰ (تکثیری)، ۴۵۷ ص.

در این مجموعه، ‌یازده مقاله به زبان عربی، ‌در زمینه‌ی حدیث و مستشرقان، ‌گرد آمده است. سه مقاله‌ی چهارم، ‌ششم و هشتم، ترجمه‌ی سه فصل از کتاب دراسات محمدیه از گلدزیهر است. این کتاب، در دو بخش منابع اصلی معرفی شد.

دو مقاله پنجم و هفتم این کتاب،‌ تعلیقه‌هایی است که صدیق بشیر نصر، بر دو فصل ترجمه شده از کتاب دراسات محمدیه نگاشته است.

بجز این پنج مقاله، مقالات دیگر این مجموعه، ‌بدین شرح است:

یک. موقف الاستشراق من السنّه و السیره النبویه، ‌د. اکرم ضیاء العمری؛

دو. منهج المستشرقین فی دراسه الحدیث النبویّ، د. احمد النصری؛

سه. من افترائات المستشرقین علی أحادیث التوحید، ‌د. عزّیه علی طه؛

چهار. صورت من افتراءات المستشرق جراها علی الاحادیث القدسیه،‌ د. عزّیه علی طه؛

پنج. الرساله المحمدیه فی المولفات الغربیه (الحلقه الاولی)، ‌د. محمد حمدی الزقزوق؛

شش. الرساله المحمدیه فی المولفات الغربیه (الحلقه الثانیه) د. محمد حمدی الزقزوق.

۹- المستشرق شاخت و السنّه النبویّه،‌د. محمد مصطفی الاعظمی.

این مقاله، ‌در کتاب مناهج المستشرقین فی الدراسات العربیه، تونس: المنظمه العربیه للتربیه و الثقافه و العلوم به چاپ رسیده است.

دکتر اعظمی، در این مقاله، دو اثر شاخت، ‌یعنی المدخل إلی الفقه الاسلامی و اُصول الشریعه المحمدیه را به نقد می‌کشد؛ چرا که آثار و دیدگاه‌های شاخت، بر بسیاری از خاورشناسان و غیرخاورشناسان، ‌اثر گذاشته است.

به عقیده‌ی نویسنده،‌ شناخت در این آثارش بنیادهای شریعت اسلامی را از ریشه و بُن می‌کند؛ چرا که معتقد است شریعت،‌ بیرون از دین قرار دارد:

إنّ القانون (أی الشریعه) تقع الی حدّ کبیر خارج نطاق الدین. (۲۵)

در ادامه، ‌دکتر اعظمی، به پاسخ از این شبهه و ایراد می‌پردازد.

۱۰- المستشرقون والسیره النبویه، ‌د. عماد الدین الخلیل.

این مقاله‌ی بلند، در کتاب مناهج المستشرقین فی الدراسات العربیه به چاپ رسیده است و شامل نقد دیدگاه‌های مونتگمری وات، خاورشناس انگلیسی،‌ درباره‌ی سیره‌ی نبوی است.

نویسنده، ‌نخست مبانی بحث را با عنوان «ملاحظات أساسیه» بازگفته و سپس به تحول موضع غربیان نسبت به سیره می‌پردازد و در پایان، در دو بخش، دیدگاه‌های آنان را نسبت به پیامبر، مورد نقادی قرار می‌دهد.

دو. مسئله شناسی

در این جا به معرّفی مهم ترین محورهای مورد مطالعه، ایراد و نقد خاورشناسان در حوزه‌ی حدیث، به صورت فهرست‌وار می‌پردازیم:

۱- حدیث،‌ بازتاب تعامل فرهنگ‌های جدید با فرهنگ مسلمانان و بازتاب منازعات فرقه‌ای است.

این سخن‌، نخست در نوشته‌های گلدزیهر (۲۶) طرح شده و سپس دردایره المعارف الاسلامیه، ‌راه یافته است. (۲۷)

۲- سیره،‌ استمرار «ایام العرب» و نیز نسخه برداری مسلمانان از شخصیت حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) است.

این مطلب در دایره المعارف الاسلامیه، مدخل سنت، طرح شده است. (۲۸)

۳- کتاب حدیث، پیش از نیمه‌ی پایانی قرن دوم هجری،‌ سابقه نداشته است.

مویر، مدعی این مطلب است. (۲۹)

۴- حدیث صحیح فقهی،‌ کمتر یافت می‌شود و از نیمه‌ی قرن دوم، ساخته شده است. این مطلب، به گونه‌ای دیگر نیز طرح می‌گردد که پیامبر و صحابه،‌ اهتمامی به تشریع و قانون نداشتند؛ بلکه این‌ها خارج از حوزه‌ی دین قرار دارد.

این سخن را شاخت مطرح نموده است. (۳۰)

۵- احادیثی که در دوران بنی امیه رواج داشت، ‌مربوط به فقه نبود؛ ‌بلکه با اخلاق، ‌زهد و سیاست، در ارتباط بود.

این سخن را گلدزیهر و شاخت، مطرح کرده‌اند. (۳۱)

۶- احادیث توحید را مسلمانان از یهود اخذ کرده‌اند.

این سخن از گیوم است. (۳۲)

۷- احادیث قدسی، ‌سخنان پیامبر است که گاه به ایشان منسوب می‌شود و گاه به خداوند.

این مطلب را آلبرت ویلیام گراهام در پایان نامه‌ی دکتری اش- که در همین موضوع تحریر کرده- مدعی شده است. (۳۳)

۸- اسناد احادیث را مسلمانان در قرن دوم هجری ساخته‌اند.

روبسون، مدعی این مطلب شده است. (۳۴)

۹- مسلمانان، ‌به نقد متن اهتمام نداشته، ‌تمام توجه خود را صرف سند کرده‌اند.

کایتانی و شاخت، ‌بر این عقیده‌اند. (۳۵)

۱۰- در کنار بحث‌های نظری‌ای که خاورشناسان طرح کرده‌اند، ‌کارهای تصحیحی،‌ تبویبی و معجم نگاری نیز در حوزه‌ی حدیث داشته‌اند که می‌توان از این عناوین یاد کرد:

تدوین المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، ‌تصحیح کتاب التوحید ماتریدی، تصحیح کتاب المدخل إلی علم الحدیث حاکم نیشابوری، ‌تدوین مفتاح کنوز السنّه و … .

اینها مهم ترین دیدگاه‌هایی است که طی بیش از یک قرن از سوی خاورشناسان (با انگیزه‌های متفاوت) طرح شده است.

به نظر می‌رسد مجموعه‌ی این آرا و ایرادها در جهان اسلام، دو بازتاب داشته است: یک. این حرکت، جنبشی را در میان محققان مسلمان ایجاد کرده که طی پنجاه سال گذشته، نزدیک به صدها کتاب در موضوعات مختلف حدیث پژوهی تالیف کردند. از میان آن موضوعات می‌توان به این موارد اشاره کرد: ‌تدوین و کتابت حدیث،‌ نقد متن، ‌پاسخ به خاورشناسان و … .

از این گذشته، بارزترین اثر دیگرش این بود که محققان اهل سنت، به کتابت حدیث در زمان پیامبر و صحابه اعتقاد پیدا کردند. با این که پیشینیان اهل سنت، بر عدم کتابت و ممنوعیت آن در قرن اول تاکید می‌ورزیدند، اما آن گاه که کلیت حدیث را در مخاطره دیدند، از پاره‌ای تعصب هایشان دست کشیدند و برخی از حقایق را پذیرفتند.

البته روشن است که این مقدار جنبش و حرکت،‌ کافی نیست؛‌ بلکه تلاش‌های جدی تری بویژه در حوزه‌ی حدیث شیعه، لازم است که امید داریم پژوهشگران، به صورت جدی بدان بپردازند.

دو. دومین بازتاب آن، تاثیر منفی و انفعالی‌ای است که دامنگیر برخی محققان شده و در حد افراطی‌اش به انکار حدیث منجر شده است. گفته می‌شود که دیدگاه‌های برخی از پژوهشگران مسلمان در زمینه‌ی حدیث، چون: احمد امین،‌ رشید رضا، ‌توفیق صدقی و ابوریه، ‌تحت تاثیر این فضا شکل گرفته‌اند؛ چنان که شکل گیری گروه‌هایی مانند «القرآنیون» را نیز باید ناشی از نظریه‌های خاورشناسان دانست.

اینک با گذشت بیش از یک قرن از طرح این مسائل از سوی خاورشناسان و ورود پژوهشگران مسلمان، به وادی تحقیق و پژوهش‌های این چنینی، سرعت، ‌گستردگی و تعمیق مسائل ریشه‌ای در حوزه‌ی حدیث، بیشتر احساس می‌شود و بی شک باید به رشته‌ی «فلسفه‌ی علوم حدیث» – که بنیادی ترین مسائل حدیث می‌پردازد، به شکل جدی تری روی آورد.

پی‌نوشت‌:

* این مقاله، پیش از این، در فصل نامه‌ی علوم حدیث (ش۲۸) منتشر شده است.

۱-شرق شناسی (شرقی که آفریده‌ی غرب است)، ص ۵-۶٫

۲-طبقات المستشرقین، ص ۴؛‌ فرهنگ خاورشناسان، ‌ص ۱۲٫

۳- به عنوان نمونه از این آثار می‌توان یاد کرد:

المستشرقون، نجیب العقیقی، ۳ج،‌قاهره: دارالمعارف؛ موسوعه المستشرقین، عبدالرحمن البدوی، ترجمه: شکرالله خاکرند؛ فرهنگ کل خاورشناسان، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵، ترجمه: صالح طباطبایی؛ دایره المعارف مستشرقان، تهران:‌ انتشارات روزنه،‌۱۳۷۷؛‌فرهنگ خاورشناسان، ابوالقاسم سحاب،‌ تهران: سحاب کتاب؛ فرهنگ خاورشناسان، گروه مولفان و مترجمان، ‌تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۶؛‌ فرهنگ اسلام شناسان خارجی، حسین عبداللهی خوروش، تهران: مطهر،‌۱۳۶۲، مستشرقون (سیاسیون، جامعیون، مجمعیون)، ‌نذیر حمدان، الطائف، ‌مکتبه الصدیق، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۸ م

۴- فرهنگ کامل خاورشناسان ص ۴-۵٫ دائره المعارف مستشرقان، ص ۱۳؛‌ فرهنگ کامل خاورشناسان، ‌ص ۱۳؛ المستشرقون، عابد بن محمد السفیانی، ص۱؛ محاکمه گلدزیهر صهیونیست،‌ محمد الغزالی، ‌ترجمه: صدر بلاغی،‌ص ۵-۱۹

۵- دائره المعارف الاسلامیه، ج۲، ص ۲۷۵-۲۷۶

۶-همان، ‌ص ۲۷۶

۷-همان،‌ ص ۲۷۸

۸-همان، ص ۲۷۹

۹-W, Joynbull

۱۰-همان، ج۷، ص ۳۳۲

۱۱- همان،‌ ص ۳۳۳

۱۲- همان، ص ۳۳۴

۱۳-همان، ص ۳۳۶

۱۴- levi Dellavida

۱۵- همان، ج۱۲، ص ۴۴۴

۱۶- همان،‌ ص ۴۴۶

۱۷- فرهنگ کامل خاور شناسان، ص ۳۳۳

۱۸-ر.ک: العقیده و الشریعه فی الاسلام، ص ۴۹-۵۰

۱۹- همان،‌ ص ۵۰

۲۰-The Origins Of Muhamman Jursprudence

۲۲-Annali Dell I Islam

۲۲-ر.ک: اصول الفقه،‌ ص ۴۵

۲۳- ده جلد منتشر شده از این مجموعه، ‌براساس حوادث تاریخ صدر اسلام تنظیم شده است. جلد دهم،‌ به حوادث سال‌های ۳۶-۳۷ق، می‌پردازد (المستشرقون، ج۲، ص ۴۲۹-۴۳۰)

۲۴- نباید از نظر دور داشت که بسیاری از کتاب‌های تدوین شده درباره‌ی تاریخ تدوین حدیث و کتابت آن و نیز نقد متن و منهج نقد،‌ در این نیم قرن،‌ متاثر از شبهات مستشرقان و به منظور نقد نظریات آن‌ها تالیف شده‌اند،‌گرچه در عنوان کتاب‌ها از واژه‌های «استشراق» و «مستشرق» استفاده نشده است؛ لذا کسی که می‌خواهد به نقد دیدگاه خاورشناسان، در زمینه مباحث حدیثی بپردازد. باید دو گونه تحقیق و تالیف را از نظر دور ندارد. برای آگاهی از این آثار،‌ در زمینه‌ی نقد متن، ر.ک: فصل نامه‌ی علوم حدیث، ش۱۵،‌ص ۱۴۴-۱۸۵، مقاله‌ی «ماخذ شناسی نقد محتوایی حدیث».

۲۵- المستشرق شاخت و السنه النبویه،‌ ص ۶۹

۲۶- ر.ک: العقیده و الشریعه، ‌ص ۵۰

۲۷- ر.ک: دایره المعارف السلامیه، ج۷، ص ۳۳۲

۲۸- ر.ک: همان، ج۱۲، ص ۴۴۴ و ۴۴۶

۲۹- رک: تاریخ تدوین السنه و شبهات المتشرقین، ص ۱۱۱

۳۰- ر.ک: مناهج المستشرقین فی الدراسات العربیه الاسلامیه، ج۱، ص ۶۸-۶۹؛ تاریخ تدوین السنه و شبهات المستشرقین، ج۱، ص ۱۱۱

۳۱- ر.ک:‌ تاریخ تدوین السنه و شبهات المستشرقین، ‌ص ۱۱۱

۳۲-ر.ک: « من افتراءات المستشرقین علی أحادیث التوحید»، د. عزیه طه، مجله الشریعه،‌کویت، ‌س ۶ (۱۴۰۹ق)،‌ش۱۳، ص ۵۰-۵۱

۳۳-ر.ک: «صور من افتراءات المستشرق جراهام علی الاحادیث القدسیه»،‌ د. عزیه طه،‌ مجله الشریعه، کویت، ‌س ۸(۱۴۱۴ق)، ش ۲۱، ص ۳۱۱

۳۴- ر.ک: ‌تاریخ تدوین السنه و شبهات المستشرقین، ‌ص ۱۱۱٫

۳۵- ر.ک: اصول الفقه، شاخت، ‌ص ۶۴-۶۵٫

منبع: مهریزی، مهدی؛ (۱۳۹۰)،‌ حدیث پژوهی، ‌قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم.