خانواده مهمترین رکن اجتماعی-۲

۱۴۰۱-۰۱-۲۲

170 بازدید

یکی دیگر از ویژگی‌های پراهمیت موضوع خانواده، کارکرد کودک‌زایی و کودک‌پروری است. کودکان در خانواده می‌آموزند تا راه و رسم زندگی والدین را در جامعه پی‌گیرند و در واقع والدین، واسطه‌ی انتقال آرمان‌های اجتماع به کودک هستند. کودکان، در خانواده اجتماعی می‌شوند.

اجتماعی شدن در خانواده، موضوعی بیش از صرف مسئله آموزش‌های خانگی، فراگرفتن معدودی قاعده و قبول یا طرد ضمانت‌های اجرایی خانواده است. این فرآیند در واقع سرآغاز درونی کردن فرهنگ جامعه توسط خانواده است که کودک از آن فرهنگ به طور کلی جدا نمی‌شود و در تمام عمر همراه او خواهد بود.

به عبارت دیگر، فرد در خانواده علاوه بر هنجارهای خانواده، هنجارهای جامعه را نیز درونی می‌کند و جزئی از شخصیت وی می‌شود(فلیچر، ۱۹۶۶: ۳۶). علاوه بر این، چگونگی برخورد با کودک، زمینه‌ساز شکل‌گیری و پرورش شخصیت اوست. بسیاری از جامعه شناسان ادعا کرده‌اند که تأثیر تجربه‌های دوران کودکی به نوعی است که برخی از جنبه‌های آن به رفتار «ثابت یا طبیعت ثانویه» تبدیل می‌شود(اعزازی، ۱۳۸۲: ۶۳).

۳- خانواده و تغییرات جدید

خانواده به عنوان نهاد در عصر حاضر با شرایط جدیدی مواجه و دستخوش تغییرات وسیعی شده که نه تنها با قرن‌های گذشته، بلکه با دهه‌های گذشته نیز شکل کاملاً متفاوتی یافته است. این تغییرات عبارتند از:

۳-۱- حاکمیت «اقتصاد خانوادگی» به جای اقتصاد فردی و مشارکت همه اعضای خانواده در کسب درآمد به دلیل فشارهای اقتصادی

بی‌تردید کارکردها و وظایف خانواده بسیار تغییریافته و تحولات اقتصادی و صنعتی تأثیر فراوانی بر آن گذاشته است. با سه عنصر زمان، فرهنگ و نیازهای زمانه می‌توان تغییرات را مورد مطالعه قرار داد. در گذشته، بسیاری از مشاغل، خانوادگی و فامیلی بود و خانواده در محیط محدودی مستقر بود و همواره نظارت همه فامیل و طایفه را در کنار خود داشت.

همه اعضای خانواده معمولاً در یک خانه با پدر و مادر زندگی می‌کردند و خاله، عمه، عمو، دایی و سایر بستگان نزدیک هم در همسایگی آنها زندگی می‌کردند و همه در یک محله سکونت داشتند؛ لذا افراد فامیل بر اعضای خانواده‌ی جوان، نظارتی دائمی داشتند. اما اکنون شرایط کاملاً متفاوت شده و صنعتی شدن، نظام خانواده و حتی نظام شغل و کار را هم تغییر داده است. تا آنجایی که یک خانواده در آپارتمانی زندگی می‌کند که حتی همسایه‌ی دیوار به دیوار خود را هم نمی‌شناسد.

وجود نقش‌های ثابت در خانواده‌های سنتی مانند خانه‌داری و بچه‌داری به شدت متحول شده است. درگذشته، خانواده‌ی سنتی، جنبه اقتصادی داشت و از این رو، تعداد فرزندان اهمیت داشت که هم اکنون این گونه نیست.

نهاد خانواده رو به برابری، استقلال، احترام و فارغ از خشونت و نوعی دموکراسی احساسات در حرکت است(گیدنز، ۱۳۷۳: ۱۰۴-۱۰۰). بنابراین، دنیای صنعتی، شکل خانه و خانواده را کاملاً تغییر داده است. تشکیل مؤسسات عظیم اقتصادی، کارخانه‌های بزرگ، ایجاد شهرهای بزرگ، کلان شهرها و مهاجرت‌های وسیع، از پیامدهای صنعتی شدن هستند که آثار قابل توجهی را بر خانواده گذاشته‌اند. در مجموع، در نظم جدید اقتصادی میان محیط کار و خانواده فاصله زیادی افتاده، در حالی که در گذشته چنین نبوده است.

۳-۲- ظهور ارزش‌های جدید فرهنگی در خانواده مانند تحصیل(برای دختران)، فراگیری زبان خارجی

دومین موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد، تحصیلات، به ویژه تحصیلات زنان جامعه است که به شدت سبک زندگی را تغییر داده است. درگذشته در یک روستا حداکثر یک مکتب‌خانه وجود داشت و عده‌ای از دختران، برای آموزش قرآن و زبان فارسی در حدی که بتوانند متن قرآن را قرائت کنند و متونی چون گلستان سعدی را بخوانند، در آنجا تحصیل می‌کردند.

اما با توسعه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حضور زنان در این مراکز علمی، شرایط کاملاً تغییر کرده است. به ویژه در دهه‌ی اخیر، بخش قابل توجهی از دانشجویان در مراکز علمی و آموزشی، خانم‌ها هستند؛ حتی در کنکور، ورودی زنان به دانشگاه‌ها از پنجاه درصد فراتر رفته و در بسیاری از رشته‌ها، تعداد قبولی دختران بیش از پسران است. بی‌تردید، تحصیلات، آشنایی با افکار و نظریات جدید و خلق ارزش‌های جدید، در زندگی اجتماعی و خانوادگی افراد بسیار تأثیرگذار خواهد بود.

از سوی دیگر، ارتباطات جهانی نیز کاملاً متحول شده به طوری که امواج رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت، نه مرزی را می‌شناسد و نه چهاردیواری را می‌فهمد، در همه جا نفوذ و رسوخ پیدا می‌کند و روز به روز هم این نفوذ عمیق‌تر و وسیع‌تر می‌شود و در زندگی افراد و خانواده‌ها بسیار تأثیرگذار شده و شرایط جدیدی را بر خانواده‌ها به وجود آورده است.

۳-۳- کاهش جدی حمایت‌های مالی، مادی و عاطفی خانواده‌ها نسبت به فرزندان

تضعیف مسائل اخلاقی و معنوی و سست شدن روابط عاطفی در جامعه، بر مسئله تقدس خانواده نیز تأثیر منفی گذاشته است. خانواده از دیدگاه اسلام و فرهنگ ایرانی، به عنوان کانونی مقدس بود که متأسفانه به تدریج شکل و ابعاد آن در حال تغییر است. تقدس‌زدایی می‌تواند خطری برای استحکام خانواده باشد. عواطف و علائق در بین اعضای خانواده نه تنها زیربنای استحکام خانواده است، بلکه رشد صحیح کودکان نیز در چنین محیطی امکانپذیر خواهد بود.

یکی از دلایل اصلی این موضوع، کاهش تقدس ازدواج است که در گذشته هم‌تراز بودن، هم‌طبقه بودن و هم‌صنف بودن در آن اهمیت داشت و والدین و جغرافیای زندگی در آن تعیین‌کننده بود، اما هم اکنون، ازدواج یک قرارداد است تا یک امر مقدس که نهاد خانواده را تشکیل می‌دهد(سگالن، ۱۳۷۰: ۱۲۸).

شهید مطهری در این زمینه می‌گوید: «دست توانای خلقت برای ایجاد، بقا و تربیت نسل‌های آینده، علائق نیرومند زن و شوهری را از یک طرف و علائق پدر و فرزندی را از طرف دیگر به وجود آورده است، عواطف اجتماعی و انسانی در محیط خانوادگی رشد می‌کنند و محیط فطری و طبیعی پدر و مادر روح کودک را نرم و ملایم می‌کند.

وقتی می‌خواهیم عواطف دو نفر را نسبت به یکدیگر تحریک کنیم، می‌گوییم افراد یک ملت برادر یکدیگرند یا می‌گوییم همه افراد بشر عضو یک خانواده‌اند؛ به طوری که در قرآن کریم نیز آمده: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»، عواطف برادری تنها از همخونی و خویشاوندی پیدا نمی‌شود؛ عمده آن است که دو برادر در یک کانون محبت بزرگ می‌شوند»(مطهری، ۱۳۷۸: ۶۴۹).

۳-۴- کاهش مرجعیت والدین در خانواده و انتقال سایر نهادها مثل رسانه‌ها یا اقتدار سیاسی و اساساً تغییر کارکرد خانواده

جامعه شناس معاصر- تی. بی. باتامور- کارکردهای خانواده را به چهار حوزه: «کارکرد جنسی، کارکرد اقتصادی، کارکرد تولید مثل و کارکرد تعلیم و تربیت» تقسیم کرده و از منظر دیگر، مجموع آنها را به دو نوع روانی و اجتماعی بخش پذیر دانسته است. برخی دیگر از جامعه شناسان، چهار کارکرد عمده اجتماعی برای خانواده تشخیص داده‌اند: «تولیدمثل، نگهداری(کودکان نابالغ)، کاریابی، جامعه‌پذیرکردن»(باتامور، ۱۳۵۷: ۱۹۰).

همچنین «ویل دورانت» در کتاب لذات فلسفه می‌نویسد: «کار خاص زن، خدمت به بقاء نوع است و کار خاص مرد، خدمت به زن و کودک. ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند، ولی همه از روی حکمت و تربیت تابع این دو کار اساسی است»(دورانت، ۱۳۷۳: ۱۳۶). آموزه‌های دینی و از جمله آیات قرآنی نیز بر کارکرد خانواده به ویژه والدین به عنوان دو عنصر اصلی شکل دهنده، صیانت گر و تداوم بخش نهاد خانواده اهتمام زیادی ورزیده و کارکرد پدر و مادر را در حراست از کیان خانواده بسی مهم و تعیین‌کننده قلمداد کرده است.

اما مقایسه کارکرد فعلی خانواده باگذشته، کاملاً متفاوت است. در گذشته، خانواده هم مرکز کار و هم مرکز تولید و مصرف و در نهایت یک واحد اقتصادی بسته بود. اعضای یک خانواده نیازمندی‌های خودشان را خود تأمین می‌کردند.

در کنار محل سکونت خانواده، مکان نگهداری احشام بود که از شیر و گوشت و پوست و پشم آنان استفاده می‌کردند. غلات و میوه و سبزیجات مورد نیاز را هم از مزرعه و باغ خودشان تأمین می‌کردند. خانواده تنها مرکز تربیت و عاطفه و آرامش نبود، بلکه مرکز تلاش، کار، تولید و مصرف هم بود. کانون گرم و عاطفی در خانواده نیز کاملاً مشهود بود. به تعبیر یک محقق، جامعه سنتی از ثبات برخوردار است، معطوف به زندگی در حدّ معاش است و محور آن خانواده و اساساً جامعه‌ای مذهبی است(واترز، ۱۳۸۱: ۸۱).

اما امروزه معمولاً خانه مکان مصرف خانواده است تا تولید. از طرفی حتی شرایط مصرف هم تغییر کرده است، به طوری که در شرایط فعلی اکثر کارمندان و کارگران، ناهار و حتی گاه صبحانه را هم خارج از خانه صرف می‌شود. بنابراین، شکل مصرف هم با گذشته کاملاً متفاوت شده است.

۳-۵- نظام جدید ارتباطات و رسانه‌ها

نظام ارتباطی جدید مانند اینترنت و تلویزیون موجب شده اعضای خانواده هر کدام «فردی» زندگی کنند. هرکس با یک تلویزیون یا کامپیوتر برنامه خاصی را می‌بیند و همه خانواده یک جا جمع نمی‌شوند؛ درگذشته اعضای خانواده کنار هم جمع می‌شدند، با هم درد دل می‌کردند و به هم مشورت می‌دانند، اما وسائل ارتباط جمعی جدید اعضای خانواده را از هم جدا کرده و هر یک از اعضای خانواده در گوشه‌ای از منزل سرگرم رسیدگی به کار خود(با کامپیوتر، تلویزیون و …) می‌باشد. به تدریج ارتباط اعضای خانواده در داخل خانه روز به روز ضعیف‌تر می‌شود.

البته در شرایط امروز گاهی خانه تا حدی کارکرد آموزشی خود را حفظ کرده است، البته نه به صورت گذشته؛ چه این که بسیاری از آموزش‌ها و مهارت‌های زندگی را نیز از طریق ماهواره، اینترنت، تلویزیون و رادیو در داخل خانه کسب می‌شوند. هم اکنون، عمده منابع شکل‌دهنده هویت از طریق شبکه ارتباطات با جامعه و شبکه مشاغل شکل می‌گیرد. در جامعه جدید تکنولوژیک، از وحدت مذهبی و اخلاقی که مشخصه‌ی جامعه سنتی بود، اثری نیست(روشه، ۱۳۷۵: ۱۰۱).

بنابراین، آن آمیختگی گذشته در داخل خانه از بین رفته و فاصله‌ها در شرایط جدید اضافه شده است و بسیاری از ارزش‌های حیاتی که قبلاً از خانواده صادر می‌شدند، هم اکنون وارد خانواده می‌شوند؛ یعنی درگذشته خانواده صادرکننده ارزش‌های اساسی فرهنگی، معنوی و اخلاقی بود، ولی با گذشت زمان در بسیاری از موارد واردکننده و مصرف‌کننده است و هر یک از اعضای خانواده از بیرون منزل، مثلاً از دبیرستان، دانشگاه، جامعه و اینترنت، ارزش‌های جدیدی را با خود وارد خانه می‌کند. به این ترتیب، شرایط امروز و کارکردهای خانواده با گذشته کاملاً متفاوت شده است.

۳-۶- افزایش ازدواج‌های برون فامیلی در دوران معاصر

در شرایط گذشته، ازدواج‌های معمولاً فامیلی و از یک طایفه و حتی از یک خانواده بزرگ بود، اما امروزه بسیاری از ازدواج‌ها برون همسری و برون فامیلی است و درون همسری به تدریج رو به کاهش است. دانشگاه می‌تواند مرکزی برای آشنایی پسر و دختر و ازدواج آینده باشد؛ همچنین اداره، کارخانه، محل کار، مکان‌های ورزشی و فرهنگی، پارک‌ها و دیگر مراکز اجتماعی نیز می‌تواند چنین کارکردی داشته باشند.

سن ازدواج نیز با گذشته کاملاً متفاوت شده و مشکلات اقتصادی در این زمینه بسیار تأثیرگذار است. هر چقدر جامعه از لحاظ اقتصادی با مشکلات بیشتری مواجه شود، سن ازدواج بالاتر می‌رود و به ازدواج‌های دیررس منجر می‌شود. وقتی در جامعه‌ای رونق اقتصادی وجود دارد و وضع مردم از لحاظ معیشتی مناسب است و شغل به راحتی در دسترس است، ازدواج هم آسان می‌شود؛ چه این که بالاترین تشویق برای ازدواج مسئله اشتغال است.

اما متأسفانه در شرایط فعلی یکی از مشکلات مهم اقتصادی و اجتماعی، مسئله بیکاری به ویژه بیکاری افراد تحصیل کرده است. وقتی رشد اقتصادی تنزل می‌کند، فرصت‌های شغلی هم کاهش می‌یابد و زمانی که بیکاری گسترش یابد، خود به خود ازدواج هم از جذابیت کمتری برخوردار خواهد شد.

البته متون دینی برخلاف باورهای موجود و حتی اعتقادات اکثر مسلمانان که نداشتن مسکن، درآمد ثابت، شغل و کار مشخص را از بهانه‌های ترک ازدواج و مجرد زیستن می‌انگارند، بر آن است که تشکیل خانواده، خود یکی از عوامل رهایی از فقر و از جمله اسباب دسترسی به امکانات و رفاه بیشتر زندگی است. قرآن می‌گوید: «مردان و زنان بی‌همسرِ خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش‌دهنده و آگاه است»(نور: ۳۲).

چنانکه پیداست، آیه شریفه در پی برجسته نمایاندن کارکرد اقتصادی خانواده است و تشکیل خانواده و ازدواج را در ثروت افزایی مؤثر می‌شناسد و با دو بیان مؤکد «به زودی خداوند آنان را بی‌نیاز می‌کند» و «خداوند گشایش‌دهنده و دانا است»، برآورده شدن نیازهای مالی خانواده را تضمین می‌کند.

۳-۷- تبدیل روابط آمرانه و مردسالارانه به روابط عرفی، منطقی و عقلانی(و نه الزاماً زن‌سالارانه) و کاهش قدرت مرد

روابط داخل خانه نیز در زندگی جدید با گذشته کاملاً متفاوت شده است. در گذشته معمولاً روابط، مردسالارانه و آمرانه بود، ولی روابط زناشویی نوین، کم‌کم به سمت روابط منطقی و عقلانی پیش می‌رود. ساختار جدید اقتصادی و اجتماعی، مرزبندی‌های جنسیتی بین مرد و زن و پسر و دختر را نسبتاً کاهش داده است؛ اگرچه این تغییر می‌تواند مبارک باشد، اما گاهی خود تبدیل به معضل و مشکل نیز می‌شود.

افزایش سطح سواد زنان و اشتغال به تحصیلات بر جهان‌بینی و نگرش و شخصیت و رویکرد آنان به زندگی و خانواده و ازدواج تأثیر گذاشته است. علاوه بر این، تحصیلات زمینه‌ساز و مشوق اشتغال به کار زنان در بیرون خانه شده و روابط زنان و تغییر در نظام توزیع قدرت در خانواده، تحت تأثیر شناخت، مطالعات و تحصیلات زن قرار می‌گیرد.

در گذشته، حاکمیت اقتصادی خانواده با مرد بود، مرد را نان‌آور خانواده می‌نامیدند و او مسئولیت اقتصادی خانواده را برعهده داشت؛ ولی در شرایط فعلی به جای اقتصاد فردی، اقتصاد خانواده به تدریج با مشارکت زوجین سامان می‌یابد. نه تنها مرد و زن کار می‌کنند، بلکه حتی گاهی مرد خانه ناچار است در دو نوبت کار کند تا قادر به تأمین مخارج زندگی باشد. بنابراین، شرایط زندگی نسبت به گذشته بسیار متفاوت شده است.

۳-۸- کاهش جدی مرزبندی‌ها و تفکیک جنسیتی بین دختر و پسر و زن و مرد

۳-۹- تغییر مناسبات خانوادگی

کاهش و تغییر چشمگیر مناسبات بین خانواده‌ها که خود ناشی از مهاجرت‌های روستاییان، شهرنشینی و صنعتی شدن است، به تضعیف روابط خویشاوندی منجر شده است.

۳-۱۰- جهانی شدن، شیوع فرهنگ همسان جهانی و خلق هنجارهای جدید در سایه تأثیر و تأثر

متأسفانه جامعه و خانواده از مسائل اخلاقی، معنوی، تعهد و اخلاق اسلامی فاصله گرفته که خود از عوامل اصلی معضلات خانواده امروزی است. برخی از دانشمندان اجتماعی پیش‌بینی می‌کنند که تا دهه‌های بعد، شرایط و شکل خانواده مخصوصاً در غرب کاملاً تغییر خواهد کرد. تافلر می‌گوید: «در آینده به جای خانواده‌ی امروزی، شاهد پیوندی صرفاً موقت خواهیم بود»(Toffler, 1970: 223).

تضعیف این پیوند می‌تواند خطری تکان‌دهنده باشد، و لو این که این خطر فعلاً برای غرب است و از جوامع ما کمی فاصله دارند؛ اما بر اساس فرهنگ جهانی شدن و نزدیکی جوامع به یکدیگر، بعد از چند یا چندین سال مسائل و مشکلات غرب به جامعه ما نیز سرایت خواهد کرد.

در این راستا، موج نوگرایی، آموزش همگانی و گسترش رسانه‌های جمعی، موجب افزایش دانستنی‌ها و آگاهی‌های عمومی نسل جدید شده و حوزه ارتباطات انسانی و اجتماعی آنها را وسیع‌تر کرده است.

جدی‌ترین نتیجه این فرآیند آن است که نسل جدید، نسلی است که اولاً بسیار باشتاب، اجتماعی می‌شود و ثانیاً در مسیر اجتماعی شدن، تنها منبع ارزشگذار، دیگر خانواده و سنت حاکم بر خانواده نیست، بلکه با فضاهای جدید اجتماعی و فرهنگی آشنا می‌شود که ارزش‌های متفاوتی نسبت به خانواده به او تزریق می‌کنند و عامل ایجاد نیازهای جدید می‌شوند(صالحی، ۱۳۸۸: ۱۴۴).

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *