خانواده متزلزل-2

خانواده متزلزل-۲

۱۴۰۰-۰۸-۲۵

149 بازدید

۳بی‌توجهی به شاخص‌های اصلی در انتخاب

دختران و پسران، قبل از هر گونه تحقیق و بررسی درباره ی شاخص‌های اصلی و تأثیرگذار پایداری زندگی، به ملاک‌هایی توجه می‌کنند که از دوام برخوردار نیستند. این پدیده باعث می‌شود که پس از گذشت زمان، هوشیاری فرزند و اطلاع او از زیان و خسارتی که برایش پدید آمده است، او را به لاک خود فرو برد و به زندگی بی‌توجهی کند.

اصرار فراوان پسر بر زیبایی دختر، از همین مقوله است. در منابع دینی بر زیبایی دختر، برای تحقق سرور، شادمانی و آرامش در زندگی تأکید شده است. نگاه به همسر باید سبب مسرت شود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند:

مَا استَفَادَ امرَؤُ مُسلِمٌ فَائِدَهً بَعدَ الإسلامِ أفضَلَ مِن زَوجَهٍ مُسلِمَهٍ تَسُرُّهُ إذَا نَظَرَ إلَیهَا وَ تُطِیعُهُ إذا أمَرَهَا … “؛(۱) «برای مرد مسلمان پس از نعمت اسلام، بهره‌ای برتر از همسر مسلمانی که هرگاه به او نگاه کند مسرور شود و هرگاه به او امر کند، زن از او اطاعت کند، وجود ندارد».

همه ی خیر دنیا و آخرت در همین است که نگاه به همسر، سُرور بیافریند و زیبایی باید در این جهت، نقش ایفا کند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند:

“… قَالَ الله(عزوجل): إذَا أرَدتُ أن أجمَعَ لِلمُسلِمِ خَیرَ الدُّنیَا وَالآخِرَه جَعَلتُ لَهُ قَلبَاً خَاشِعاً وَ لِسَاناً ذَاکِراً وَ جَسَداً عَلَی البَلاءِ صَابِراً وَ زَوجَهً مُؤمِنَهً تَسُرُّهُ إذا نَظَرَ إلَیهَا وَ تَحفَظُهُ إذا غَابَ عَنهَا فِی نَفسِهَا وَ مَالِهِ”؛(۲) خدای(عزوجل) فرمود: هرگاه همه ی خوبی‌های دنیا و آخرت را برای مسلمانی اراده کنم، به او قلبی خاشع و زبانی ذکرگو می‌بخشم؛ او را بر بلا صابر قرار می‌دهم و برای او همسری قرار می‌دهم که هرگاه مرد به او نگاه کرد، مسرور شود و هر گاه از او غایب شد، زن، خود و مال شوهر را حفظ کند.

این بهترین خوبی دنیا و آخرت و عین سعادت است. پس زیبایی برای تحقق این شادمانی و سرور است؛ وگرنه کسی که صرفاً به زیبایی ظاهری زن می‌اندیشد، در دنیا و آخرت زیان کار است.

این شادمانی و سرور زمانی حاصل می‌شود که زن و شوهر به یکدیگر توجه داشته باشند و مسائل خود را در فضای مشترک زندگی تعریف کنند و در غم و شادی یکدیگر شریک باشند. مصونیت و محافظت زن و شوهر از همسر، زمانی حاصل می‌شود که آنها از هم بیگانه نباشند و به فکر همدیگر باشند. در این صورت، تزلزل از خانواده رخت برمی‌بندد.

اگر زن و شوهر فقط به زیبایی ظاهری یکدیگر فکر کنند، طبیعی است که به شاخص پایداری رو نیاورده‌اند و قطعاً این پدیده، به تزلزل زندگی و بیگانگی آنها از یکدیگر منتهی خواهد شد. حضرت علی(علیه السلام) می‌فرمایند:

من تزوج امرأه لجمالها جعل الله جمالها وبالاً علیه؛(۳) «هر کس به خاطر زیبایی زنی با او ازدواج کند، خداوند زیبایی‌اش را وبال او قرار خواهد داد».

همچنین امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:إذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ المَرأهَ لِجَمَالِهَا أو مَالِهَا وُکِلَ إلَی ذَلِکَ وَ إذَا تَزَوَّجَهَا لِدِینِهَا رَزَقَهُ اللهُ الجَمَالَ وَ المَالَ”؛(۴) «هرگاه کسی با زنی به سبب زیبایی‌اش ازدواج کند، خداوند، او را به همین زیبایی واگذارد و هرگاه کسی با زنی برای دینش ازدواج کند، خداوند به او مال و زیبایی، روزی دهد».

توجه به شاخص‌های کم اهمیت برای انتخاب شریک زندگی، افراد را از توجه به شاخص‌های اصلی باز می‌دارد، در حالی که شاخص‌های اصلی، سبب پایداری در زندگی، احساس مسئولیت و دوری از بیگانگی زن و شوهر با یکدیگر است.

۴افت مذهب و اعتقادات مذهبی

در جوامع غربی، اهمیت و تأثیر کلیساها و نهادهای مذهبی کاهش یافته است. ازدواج از دیدگاه سنتی، نهادی مقدس، و پیوندهای زناشویی آن چنان قدسی بود که مردم پیمان ازدواج را به منزله ی کاری شرعی و دینی انجام می‌دادند و بیشتر ازدواج‌ها در کلیسا صورت می‌گرفت، در حالی که طبق آمارهای موجود، امروزه درصد ازدواج‌هایی که حاوی خواندن صیغه ی عقد باشد، بسیار سیر نزولی دارد و در کشورهای اروپایی، اکثر ازدواج‌ها صیغه ی عقد ندارد.(۵)

کاهش عقاید دینی، به این معناست که آنها، پیمان‌های ازدواجشان را آسمانی نمی‌بینند و دیدگاه منفی دین درباره ی طلاق را مهم نمی‌شمارند.

یک سوم انگلیسی‌ها ادعا کرده‌اند که هیچ دینی ندارند. مخالفت کلیساها با طلاق، سقط جنین، آمیزش جنسی خارج از ازدواج و هم جنس بازی، تأثیر اندکی بر رفتار مردم داشته است. تعداد رو به افزایش طلاق، خانواده‌های تک والدی، بچه‌های نامشروع، زندگی دو نفر بدون ازدواج، داشتن رابطه ی جنسی با چند نفر، رشد پذیرش هم جنس گرایی، رواج استفاده از روش‌های جلوگیری از حاملگی، علی رغم ممنوعیت آن در تعلیمات کاتولیکی، رشد استفاده از موارد مستهجن و سکس و خشونت فراوان را می‌توان مدرک کاهش اصول اخلاقی و عقاید دینی در کشورهای غربی به شمار آورد.(۶)

انحصار کارکرد ارضای جنسی به نهاد خانواده، همواره از پشتوانه‌های اصلی ثبات و استحکام این نهاد بوده است. از مهم ترین انگیزه‌های ازدواج، نیاز جنسی انسان‌های بالغ به جنس مخالف است. اگر جامعه‌ای به فرد اجازه دهد که بدون ازدواج و پذیرش مسئولیت‌های متعاقب آن، بتواند با دیگری رابطه ی جنسی برقرار کند، طبیعی است که دیگر دستیابی به شریک جنسی، نمی‌تواند انگیزه ی مهمی در ازدواج باشد.(۷) با شکسته شدن این انحصار و نادیده گرفتن دستورهای دینی در این زمینه، به طور طبیعی، باید در انتظار کاهش تعهد افراد در برابر حفظ خانواده و سپس افزایش میزان طلاق باشیم.

از سوی دیگر، در گذشته، نگرش عمومی جامعه درباره ی فعالیت جنسی به صورت عام، در جهت تولید مثل بود. این نگرش، اکنون در جوامعی که تعهدات دینی در آن کم رنگ شده، به نگرشی جدید که نوعی بازآفرینی است و به افزایش بی‌بند و باری منجر می‌شود، تغییر یافته است. این پدیده میزان طلاق را افزایش می‌دهد؛ زیرا آزادی ارتباط جنسی بیرون از زندگی زناشویی، به شیوه‌های گوناگون، جاذبه ی هر یک از زن و شوهر برای یکدیگر را تقلیل می‌دهد و احتمال طلاق را که با هم بستگی جنسی طرفین نسبت معکوس دارد، افزایش می‌دهد.(۸)

۵مدرنیته

آنان که پس از رنسانس و رفورماسیون مذهبی، عصر روشنگری، انقلاب‌های دموکراتیک و نهایتاً انقلاب صنعتی به مدرنیته دست یافتند، اکنون در زمره ی کشورهای توسعه یافته و قطب‌های صنعتی جهان به شمار می‌آیند.(۹) واژه ی «مدرن» به معنای «به تازگی، اخیراً و گذشته‌ای بسیار نزدیک»، در قرن‌های پنجم و ششم به کار رفته است و به لحاظ نظری دارای این ویژگی هاست:

– اومانیسم(انسان خدایی).
– تأکید و تکیه بر عقل جزئیِ نفسانیت مدار و استیلاجو.
– اصلالت علم جدید.
– جدا کردن اخلاق از تار و پود عالم.
– فناوری جدید و نظام تکنوکراسی.
– سکولاریزم و سکولاریزه کردن امور.
– بوروکراسی پیچیده.
– نیهیلیسم.
– اعتقاد به شأن قانون گذاری برای عقل جزئی بشر و حاکمیت آن.
– سرمایه سالاری.(۱۰)

در عصر حاضر، خانواده با دو رویکرد مخاطره آمیز و متفاوت رو به روست که در هر دو، نوعی خودخواهی باعث شده است که مصلحت خانواده و فرانگری فدا شود و کانون انس و الفت و محبت، به سقوط نزدیک شود. این دو رویکرد عبارت‌اند از: تمدن و مدرنیته؛ رویکرد جدید که خانواده را می‌بلعد و با نگرش برون دینی، مبتنی بر فرهنگ اومانیستی و ایدئالیستی، بشر را تهدید می‌کند؛ رویکردی برخاسته از سنت‌های غلط و آمیخته با خرافه، جهل و تعصب که خانواده‌ها برای خلاصی از آنها باید راه سومی را برگزینند.(۱۱)

مدرنیته، آثار مخرب فراوانی بر پایداری زندگی مشترک گذاشته و باعث از هم پاشی زناشویی شده است. ویل دورانت می‌گوید: آنچه اکنون رخ می‌دهد، ازدواج نیست، بلکه نوعی همکاری جنسی است که رو به زوال است، چون ریشه ندارد. در این نوع ازدواج ها، زن و مرد در خود فرو رفته و قطعات منفرد و جداگانه‌ای هستند. اینجا، از خودگذشتگی و عشق به خودپرستی و خودبینی تبدیل شده است. طلاق بیشتر خواهد شد و شهرها از زناشویی‌های از هم پاشیده و متروک، پر خواهد گشت. رسم ازدواج، کاملاً شکل تازه تر و سست تری به خود خواهد گرفت.(۱۲)

این واقعیت در حالی است که در جوامع سنتی و گذشته ی غرب، آماری از طلاق نیست؛ چرا که طلاق در آن جوامع ممنوع بود و اگر به صورت غیر قانونی صورت می‌گرفت، قابل ثبت نبود. در مسیحیت کاتولیک، هیچ یک از زن و مرد، حق طلاق ندارند و تنها، زمانی که زن مرتکب زنا شده باشد، مرد می‌تواند او را طلاق دهد.(۱۳)

غرب در سی سال گذشته، شاهد افزایش میزان طلاق و کاهش تقبیح آن بوده است. طی قرن‌های متعدد در غرب، ازدواج عملاً تجزیه ناپذیر تلقی می‌شد. طلاق در موارد محدودی مانند انجام نگرفتن زناشویی، مجاز شمرده می‌شد. یک یا دو کشور صنعتی هنوز طلاق را به رسمیت نمی‌شناسند. در ایرلند، در سال ۱۹۸۶ اکثر مردم، علیه اجازه طلاق به زن و شوهر رأی دادند. اما اکنون این موارد، منفرد و استثنایی هستند و اکثر کشورها به سرعت در جهت آسان تر کردن طلاق حرکت می‌کنند.(۱۴)

در نتیجه ی تغییرات ارزشی و حقوقی دهه‌های اخیر، در بیشتر کشورهای غربی طلاق با رشد بی‌سابقه‌ای روبه رو شده است، به طوری که گاه این مسئله یکی از شاخص‌های انقلاب جنسی در غرب مطرح می‌شود.(۱۵)

در انگلستان که نمونه‌ای از کشورهای مدرن است، تک همسری در قانون رسمیت یافته است. اما با در نظر گرفتن فراوانی طلاق، برخی محققان اظهار کرده اند: الگوی ازدواج باید تک همسری پی در پی باشد تا افراد، مجاز باشند تعدادی همسر به طور پی در پی داشته باشند.(۱۶)

شمار بسیاری از مردم به شیوه ی هم خانگی(زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی) رو می‌آورند. این نوع زندگی که در سال ۱۹۷۹ میلادی، ۲/۷ درصد از زندگی‌ها را تشکیل می‌داد، در سال ۱۹۸۵ به پنج درصد رسید.

بر اثر افزایش طلاق و شمار نوزادان نامشروع، بچه‌های بیشتری ناگزیرند که دست کم بخشی از دوران کودکی خود را در خانواده‌های تک سرپرست به سر برند. شمار این گونه خانواده‌ها از هشت درصد در سال ۱۹۷۲، به سیزده درصد در سال ۱۹۸۶ رسیده است. بسیاری از مردم این روند را شاهدی بر فروپاشی خانواده می‌دانند.(۱۷) این شیوه را با شیوه ی کسانی مقایسه کنید که فرزندان را گوهرهای نفیس زندگی می‌دانند که باید به آنها عشق ورزید.(۱۸)

از نتایج و توابع ذاتی مدرنیته، رواج نسبی گرایی اخلاقی و معرفتی، سطحی گرایی و ظاهربینی، شیوع ابتذال و انحطاط در روابط انسان‌ها با یکدیگر به ویژه در روابط زن و مرد، و کالایی شدن مناسبات است.

۶افزایش سطح انتظارات و گسترش چشم و هم چشمی

پدیده ی مصرف‌زدگی، ایجاد نیازهای کاذب و رشد خصوصی سازی، فردیت را تقویت می‌کند. در چنین فضایی، همه می‌کوشند به فکر خودشان باشند. عموم مردم روز به روز نیازهای جدیدی حس می‌کنند و همگام با آن، انتظاراتشان اوج می‌گیرد. حالت چشم و هم چشمی قوت می‌گیرد و از خصایص فرهنگی جامعه، به ویژه نسل جوان می‌شود. این پدیده ازدواج را با چالش‌های جدی رو به رو می‌سازد و نگرانی‌های مربوط به آن افزایش می‌یابد.

اگر در گذشته، جوان با کمترین امکانات و با رضایت خاطر ازدواج می‌کرد، امروز احساس می‌شود که امکانات فراوانی برای شروع زندگی لازم است. به همین دلیل، ازدواج‌ها به تأخیر می‌افتد. جوان بخشی از نیازمندی خود را که باید در محدوده ی زندگی زناشویی باشد، از فضای باز جامعه تأمین می‌کند، بدون اینکه مسئولیتی بپذیرد. از همین جا، فرد بی‌مسئولیت می‌شود و می‌خواهد فقط خواست خود را بر آورده سازد، در حالی که به دیگران بی‌توجه باشد. گاه جوان با امکانات اندک ازدواج می‌کند، اما از آنجا که انتظارات و توقعات به قوّت خود باقی است، ازدواج بر شالوده ی سستی بنا می‌شود و همیشه متزلزل است.

۷- افزایش تفاوت‌های فردی بر اساس گسترش پیچیدگی‌های اجتماعی

تفاوت زندگی شهری و روستایی به ما نشان می‌دهد که زندگی شهری پیچیدگی‌هایی ویژه دارد. فرهنگ‌های گوناگون مناطق باعث می‌شود که افراد جامعه ی شهری، تفاوت‌های فردی بیشتری داشته باشند. انتخاب همسر در جامعه ی روستایی با تنوع چندانی رو به رو نیست، در حالی که انتخاب در جامعه ی شهری به دلیل تنوع فراوان گزینه‌ها و ناآگاهی از شخصیت آنها، دشوار و مخاطره آمیز به نظر می‌رسد. در منطقه ی روستایی، دل مشغولی اکثر قریب به اتفاق دختران، هنر خانه داری است.

آنها باورها، اعتقادات و انتظارات کم و بیش یک سانی دارند. اما اوضاع فرهنگی شهرها، به ویژه کلان شهرها بسیار متفاوت است. وجود دختران و پسرانی با اعتقادات و نگرش‌های دینی، اجتماعی و سیاسی متفاوت و علایق گوناگون، تفاوت‌های فردی بسیاری را به همراه دارد، در حالی که شیوه ی انتخاب، همچنان سنتی است. برای گذر از این مرحله ی پیچیده، لازم است تحقیق به صورتی جدی و تعریف شده، در دستور کار خانواده‌ها قرار گیرد. در چنین وضعیتی، شناخت دختر و پسر از یکدیگر باید عمیق و صحیح باشد.

در این جهت، والدین نقش بسیار مهمی دارند و باید این، بار مسئولیت را به بهترین نحو بر عهده گیرند و برای کسب توانمندی و قابلیت در این زمینه بکوشند، وگرنه عوارض سنگینی همچون دوستی‌های پنهان دختران و پسران رخ خواهد داد. آنها به دلیل اینکه خانواده، توانایی کمک کردن به آنها را ندارد و از قابلیت لازم برای تحقیق برخوردار نیست، خود به ارتباط با یکدیگر رو می‌آورند، در حالی که بر خلاف تصورشان، بسیار آسیب پذیرند.

از لحاظ سنتی، عشق عنصر ستاره دار ازدواج نیست، بلکه مهم‌تر این است که اتحادی استوار و مناسب میان دو فرد پدید آید و دو خانواده با یکدیگر پیوند یابند. در جوامع غربی، تأکیدهای فرهنگی فراوانی بر عاشق شدن وجود دارد. اگر زوج‌ها از مدار عشق رمانتیک خارج شوند، مایه ی اندکی برای با هم بودن آنها وجود دارد. در حالی که در ازدواج سنتی، اتحاد استوار باعث می‌شود تا زنجیرهای اتصال خانواده‌ها با یکدیگر، بسیار محکم‌تر باشد.

۸پذیرش نقش‌های اجتماعی از سوی زنان

امروزه، میزان مشارکت زنان در امور اجتماعی و سیاسی بسیار فراتر از گذشته است. حضور دختران در دانشگاه که اکثریت دانشجویان در بیشتر رشته‌ها (و حتی رشته‌هایی همانند عمران و مکانیک که پیش‌تر کاملاً مردان بود) هستند، همچنین تمایل به ادامه ی تحصیل تا مقطع دکتری، اشتغال در تمام مراکز شغلی و حضور در فعالیت‌های گوناگون هنری و ورزشی، نمونه‌هایی از افزایش میزان مشارکت زنان در جامعه و پذیرش نقش‌های اجتماعی است. این تغییرات، باعث دگرگونی نگاه دختران به ازدواج و پیدایش انتظارات جدید شده است.

در دنیای معاصر، اشتغال زنان مفهوم جدیدی پیدا کرده است، و گرنه اصل اشتغال آنان در کنار مردان، سابقه‌ای دیرینه دارد و پدیده ی جدید نیست. در دنیای امروز، اشتغال زنان شامل فعالیت‌هایی عمدتاً اقتصادی است که در ساعات معین و انعطاف ناپذیر، آن هم در خارج از خانه است. بی‌شک این نوع کار آنها خارج از خانه و دور از انعطاف، ساختار و نوع عملکرد خانواده را دچار تغییر می‌کند.

ادامه دارد

پی‌نوشت‌ها

۱- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۳۲۷
2- همان.
3- حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ص ۲۲۰
4- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۳۳۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی(شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص ۳۹۲
5- ken Brown, An Introduction to Sociology, p. 313.
6- Ibid,p.123.
7- Graham B. Spanier , ” Cohabitation: Recent Change in the U. S.” , in johnN. Edwards and David H. Demo(ed) , Marriage and Family in Transition, p. 98.
8- محمدتقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص ۳۲۶
9- شهریار زرشناس، توسعه، ص ۱۴
۱۰- برای توضیح بیشتر، ر. ک: همو، مبانی نظری غرب مدرن، ص ۳۵
۱۱- عزت السادات میرخانی، رویکرد نوین در روابط خانواده، ص ۲۱
۱۲- ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ترجمه ی عباس زریاب خویی، ص ۱۶۹-
۱۳- عائده سالم محمد الجنابی، المتغیرات الاجتماعیه و الثقافیه لظاهره الطلاق، ص ۱۹
۱۴- آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه ی منوچهر صبوری، ص ۴۲۶
۱۵- حسین بستان(نجفی)، اسلام و جامعه ی شناسی خانواده، ص ۲۳۷
16- آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه ی منوچهر صبوری، ص ۴۲۲
17- آبولت پاملا و همکاران، جامعه شناسی زنان، ترجمه ی منیژه نجم عراقی، ص ۱۰۸
18- محمد جواد طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) ص ۳۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *