حسن فرید گلپایگانى(ره)

۱۳۹۴-۰۴-۲۳

192 بازدید

حسن فرید گلپایگانى، صفر (۱۳۱۹هـ .ق.) در خانواده اى مذهبى در روستاى گُوگد ـ از توابع شهرستان گلپایگان ـ متولّد شد. پدرش، مرحوم حاج ملاّ محمّدمهدى ـ طاب ثراه ـ در همان سال دعوت حقّ را لبیک گفت و او به سرپرستى مادرش پرورش یافت. از آن جا که فرید خانواده متدیّنى داشت، و مادرش ـ به علوم دینى علاقه مند بود ـ در دوران کودکى او به فراگیرى احکام تشویق گردید و با تشویقِ خیرخواهانه مادر راهىِ حوزه علمیه گلپایگان شد. تاریخ دقیق ورود وى به حوزه و آغاز تحصیلاتش مشخص نیست.

بنا بر آنچه که در مقدمه ترجمه «مفتاح باب الابواب»[۱] که مرحوم آیت الله فرید نگاشته ـ آمده است، او تحصیلات خود را با تشویق مادر در شهر گلپایگان آغاز نمود و مقدّمات علوم حوزوى را نزد حضرت آیت الله آخوند ملاّ محمّدتقى گوگدى گلپایگانى فراگرفت.

هجرت به اراک

فرید در سال (۱۳۳۶ هـ .ق.) همراه استادش مرحوم محمّدتقى گلپایگانى به اراک عزیمت نمود و در این شهر سطح حوزه را در محضر همان استاد و استادان دیگر به پایان برد.

هجرت به قم

فرید گلپایگانى با انتقال حوزه علمیه اراک به قم در سال (۱۳۴۰ هـ .ق.) توسط حضرت آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى ـ اعلى الله مقامه ـ همراه آن استاد بزرگ عازم قم و در این شهر از مهاجرت به قم از محضر درس خارج فقه و اصول حاج شیخ عبدالکریم حائرى بهره برد و منظومه سبزوارى را نزد استادش، آیت الله میرزا على اکبر حِکمى یزدى به اتمام رساند.

تحصیل در نجف اشرف

فرید پس از مهاجرت به نجف اشرف، فقه و اصول را از استوانه هاى علم چون محمّدحسین نایینى ـ اعلى الله مقامه ـ استفاده کرد.

مرحوم فرید مى نویسد:

«پس از پنج سال که مبانى علمى آیت الله حائرى را تحصیل و تحقیق کردم آنگاه به فکر آن افتادم که از فیوضات مرقد مطهّر امیرالمؤمنین(علیه السلام) و محضر اساتید نجف اشرف نیز استفاضه و استفاده کنم و بدین منظور در سال (۱۳۴۵ هـ .ق.) به آن مرکز مهم علم و دانش مهاجرت نموده و به قدر ظرفیت خویش از آن معدن علم و معرفت بهره مند شدم.»

از استادان دیگر مرحوم فرید در نجف اشرف در فقه و اصول مى توان آقا ضیاءالدّین عراقى و آقا سیّد ابوالحسن اصفهانى ـ اعلى الله مقامهما ـ را نام برد. فرید گلپایگانى مى افزاید:

علاّمه محقّق حضرت آیت الله آقاى محمّدحسین نایینى را داراى مبانى اساسى و اختصاصى یافتم زیرا ایشان تنها در مبانى دیگران صاحب نظر نبود، بلکه خودش داراى مبانى مخصوصى بود و از این گذشته، اغلب مبانى فقهى را با فروع ]فقهى[تطبیق مى فرمود و از نظر من تمام اساتید اصولِ فقه باید به وجه مبسوط ترى این کار را انجام دهند، و در هر حال، بیشتر استفاده هاى من در نجف اشرف اصولاً و فقهاً از افادات به حقّ، ایشان بود، فجزاه الله عنى افضل الجزاء…

بازگشت به قم

فرید مى نویسد: آنگاه پس از اطّلاع کامل بر مبانى اساتید بزرگ نجف اشرف بار دیگر به عشق استفاده از تحقیقات استاد بزگوار خود حضرت آیت الله حائرى بر بلده قم بازگشت نمودم. گرچه مرحوم فرید تاریخ بازگشت خود را بیان نفرموده، امّا از مطالب مکتوب او درباره فوت مرحوم آیت الله العظمى حائرى ـ اعلى الله مقامه ـ استفاده مى شود که در (سال ۱۳۵۵هـ .ق.) به ایران بازگشت نموده است.

اوضاع آشفته ایران

آیت الله فرید بعد از آن که در نجف اشرف از خرمن علوم الاهى مراجع گران قدر آن سرزمین مقدّس استفاده نمود به ایران بازگشت. او اوضاع ایران، حالات شخصى، احساسات درونى و برنامه مذهبى ایران را آشفته دیده و اوضاع آن روز کشور را چنین گزارش مى کند:

همین که قدم به خاک ایران گذاشتم از بازگشت خود بسیار پشیمان شدم، زیرا کشور اسلامى ایران به یک کفرستانى تبدیل شده بود.

[زیرا] عبا و عمامه را از دوش و سر روحانیون و چادر را از سر زنان مى ربودند، هرگز گمان نبرید که این عمل، با ادب و احترام انجام مى شد، بلکه با کمال شدّت و خشونت صورت مى گرفت. مجالس سوگوارى بر حضرت سیّدالشهداء ـ ارواح العالمین له الفداء ـ با خشونت تمام تعطیل مى شد. وظایف مخصوص مجتهدین جامع الشرایط را از آنان گرفته و به دیگران مى دادند. تبلیغات ناروایى علیه علماى مذهب مى شد که عرش خداوند به لرزه مى آمد.

و در هر حال من دوباره به قم مشرف شدم،حوزه علمیه قم آن شور و نشاط ]قبلى[ را نداشت، آقایان محترم (یعنى طلاّب) مجبور بودند از ترس پلیس پس از طلوع فجر به میان باغات اطراف شهر ]قم[ بروند ]و در باغات درس بخوانند[ و بعد از مغرب به شهر بازگردند، و گرنه آنان را دسته دسته به شهربانى[۲] برده و از آنان التزام مى گرفتند که تا بیست و چهار ساعت دیگر عبا و قباى خود را تبدیل به کت و شلوار ]کنند[ و ]به جاى عمامه[کلاه پهلوى بگذارند.

آقایان طلاّب حوزه علمیّه از یک سو، تحت فشار و گرفتار پلیس بودند، و از سوى دیگر ]آن ها را[براى استخدام در «وزارت عدلیّه»[۳] و «اداره ثبت» و «وزارت فرهنگ»[۴] و «دانشکده معقول و منقول»[۵] دعوت مى کردند.

ارتحال آیت الله حائرى

مصائب طاقت فرسایى که از ناحیه رژیم رضا شاه پهلوى بر حوزه و طلاّب و جامعه اسلامى وارد مى شد قلب آیت الله حائرى مؤسّس حوزه علمیّه قم را، مجروح کرد و عاقبت آن وجود مبارک در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ هـ .ق. مطابق ۱۳۱۵ش. در اثر بیمارى قلبى، پس از ۸۱ سال عمر پربرکت از این جهان پررنج و ملال رحلت نمود.[۶]

تشییع جنازه

وقتى گزارش رحلت مرحوم حائرى به مرکز داده شد عده اى از نظامیان و افسران به قم اعزام شدند و به دستور حکومت مرکزى دروازه هاى شهر[۷] را بستند. علّت بستن دروازه ها این بود تا مسلمان]هاى [روستا]هاى[ اطراف شهر و شهرستان هاى دیگر براى شرکت در تشییع جنازه وى وارد قم نشوند ولى جلوگیرى از هیجان عمومى اهل شهر قم مقدور نبود. آن روز در قم قیامتى بر پا شد. جنازه آن مرحوم ـ على رغم جلوگیرى از ورود مردم از خارج شهر ـ با کمال عزّت و احترام به خاک سپرده شد و مسلمانان شهر خاصّه حوزه علمیّه، مهیّاى عزادارى شدند، ولى رژیم از برپایى مجلس عزادارى و مجلس ترحیم آن مرجع عظیم الشأن جلوگیرى کرد و با کمال تأسف، مردم و طلاّب حوزه علمیه قم و حتّى فرزندان و بازماندگان وى، نتوانستند براى ایشان در شهر قم، مجلس ختم برپا کنند.

هجرت مجدد به نجف

خود وى مى گوید: اینجانب تا سال ۱۳۶۱ ]هـ .ق.[ در قم اقامت نموده و در ماه ذیحجه همان سال بار دیگر به نجف اشرف مهاجرت نموده و تا ماهِ ربیع الاول ]سال[۱۳۶۴ ]هـ .ق.[در جوار امیرالمؤمنین(علیه السلام)]از محضر علماى آن سرزمین پاک[ بهره بردارى مى کردم، و آن گاه باز هم به حوزه علمیّه قم بازگشت نمودم و در ماه محرّم ]سال[ ۱۳۶۴ ]هـ .ق.[ علاّمه محقّق حضرت آیت الله العظمى حاج آقا حسین بروجردى طباطبایى ـ قدس سره ـ به قم تشریف فرما شد.

ورود آیت الله بروجردى به قم

محرّم سال ۱۳۶۴ هـ .ق. علاّمه محقّق، حضرت آیت الله العظمى حاج آقا حسین طباطبایى بروجردى به درخواست جمعى از استادان حوزه علمیه قم، که فرید گلپایگانى هم جزء آنان بود، به شهر قم آمدند. از آن تاریخ حوزه علمیّه از برکات وجود مقدّس ایشان بهره گرفت و بنا به شرایط عصر و زمان، سیر تکاملى خود را شروع کرد تا به اوج عزّت و عظمت رسید.

مهاجرت به تهران

فرید مى گوید: ولى متأسفانه دیگر توفیق باقى ماندن در آن حوزه علمیّه از اینجانب سلب شد و در تاریخ ماه ذیحجه ۱۳۶۴ به درخواست و اصرار جمعى از اهالى تهران به این شهر انتقال یافتم، و تا این تاریخ (۲۲ جمادى الاولى ۱۳۸۱ هـ .ق.) به ترویج دین مبین اسلام و نشر احکام مذهب جعفرى مشغول مى باشم و الحمدلله رب العالمین.[۸]

تألیفات

یکى از راه هاى شناخت دانشوران، آشنایى با آثار آنهاست. کتابهایى که فرید نوشته یا ترجمه نموده آثارى ارزشمند است که بدان اشاره مى کنیم:

۱. قانون اساسى اسلام

این کتاب ارزشمند به صورت استدلالى، قانون اساسى اسلام را تبیین نموده است. در این کتاب از آیات و روایات به عنوان ادلّه ذکر شده است تا معلوم شود که قانون اسلام، هم از ناحیه خداوند و هم از نظر رسولان الاهى دلیل محکم دارد و چیزى نیست که عالمان با فکر خودشان ساخته و پرداخته باشند.

«قانون اساسى اسلام» اثرى است استدلالى و بسیار مفید. مرحوم فرید با استفاده از آیات و روایات، کتابى عمیق و جذّاب پدید آورده است که داراى مقدمه اى است در ۹۴ صفحه که چهار بخش دارد و هر بخش شامل چند فصل است. این کتاب براى اوّلین بار در سال ۱۲۴۹هـ .ش. چاپ شد و در سال ۱۳۵۰ تجدید چاپ گردید و بسیار مورد توجّه دانشمندان و دانش پژوهان قرار گرفت.

۲. دشمنى خویشاوندان یا عداوت خاندان یزید با خاندان حسین بن على(علیه السلام)

این کتاب ترجمه کتاب «التّنازع و التّخاصم» تألیف تقى الدّین احمد بن على مقریزى از عالمان بزرگ اهل تسنّن است.

گر چه مؤلّف از عامّه است امّا مطالب ارزنده اى را در دفاع از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به رشته تحریر آورده است که نمونه اى از آن بدین شرح است:

اگر خلافت تنها به حکم وراثت به کسى مى رسد و براى خویشى و حقّ خانوادگى کسى استحقاق آن را پیدا مى کند، پس هیچ یک از مسلمانان براى بنى امیه دستاویزى بدان وجود ندارد، و اگر خلافت جز به سابقه بدست نمى آید پس براى بنى امیه در موضوع سابقه نه قدم مذکورى وجود دارد و نه روز مشهورى.

ترجمه این کتاب در سال ۱۳۵۱ش. منتشر شده است.

۳. ارمغان فرید

این کتاب برگردان کتاب «شبهات حول الاسلام»، اثر محمّد قطب است که از مشاهیر دانشوران مصر به حساب مى آید.

مترجم علاوه بر ترجمه کتاب، نظرات خودش را هم نوشته و به نقد و بررسى مطالب کتاب پرداخته است، و از این جهت که نظرات امامیه را مطرح نموده حائز اهمیّت است.

مترجم به خاطر تجلیل از استاد خود ثواب آن را به روان او یعنى مرحوم ملاّ محمّدتقى گلپایگانى تقدیم نموده است.

وى این کتاب را در سال ۱۳۵۰ برگردان نموده است.

۴. ملاحظات الفرید على فوائد الوحید

این کتاب شرح کتاب «الفوائد الحائریه» از آثار قلمى مرحوم وحید بهبهانى، است که براى رفع اختلاف بین تفکر اصولى ها و اخبارى ها نوشته شده است.

حضرت آیت الله فرید ـ اعلى الله مقامه ـ این کتاب را شرح نموده تا عالمان بزرگ از آن استفاده بیشترى ببرند، زیرا به گفته سیّد محمّدباقر شهیدى، این کتاب مهجور شده بود، به طورى که بین علماى اعلام از آن کتاب باارزش ذکرى نمى شد.

آقاى سیّد محمّدباقر شهیدى در مقدمه «ملاحظات الفرید على فوائد الوحید» از عالم بزگوار آقاى فرید چنین تجلیل کرده:

ـ… امّا دوست بزرگوار ما، عالم خبیر و بصیر و با تقوا ـ دام ظله ـ کتاب «الفوائد الحائریه» را احیا کرد و در ذیل هر فایده اى که نیاز به شرح داشت شرحى نوشت.

این کتاب داراى ۳۶ فائده و یک خاتمه است که خاتمه اش ۳۵ فائده دارد.

مرحوم فرید آن را در سال ۱۳۵۳]هـ .ش.[ به رشته تحریر درآورده است و انصافاً کتاب خوبى است.

۵. رساله فى الخمس

این رساله داراى یک مقدمه و سه باب و یک خاتمه است و درباره خمس نوشته شده و تمام اقسام خمس را به صورت مفصّل تحلیل و بررسى و بحث کرده است.

حضرت آیت الله فرید نه تنها بر اساس آیه چهل و یکم سوره انفال[۹] خمس را واجب دانسته بلکه آن را از ضروریات دین شمرده است وى این کتاب را در سال ۱۳۹۴ هـ .ق.، در ۷۵ سالگى نوشته است.

این رساله در پایان کتاب «ملاحظات الفرید» و به زبان عربى چاپ شده است.

۶. تاریخ باب و بهاء ترجمه «مفتاح باب الابواب»

آیت الله فرید درباره این کتاب و اهمیّت آن چنین نوشته است:

و بعد منّت خداى را که خدمت ناچیز این جانب ـ ترجمه کتاب بسیار نفیس مفتاح باب الابواب ـ در پیشگاه حضرتش مورد قبول و نزد دانشمندان مورد پسند واقع شد، از همین روى نسخ آن در بار اوّل که در دو هزار نسخه چاپ شده بود در اندک زمانى به فروش رفته و نایاب شد، چون علاقه مندان به آن باز هم از نقاط مختلف کشور، آن را مى خواستند بدین جهت مدیر محترم کتابخانه شمس از این جانب تقاضا نموده که حقّ طبع دوم آن را به ایشان واگذار کنم، و ایشان بار دیگر آن را چاپ نموده و در دسترس علاقه مندان بگذارد، و چون این جانب هم نظرى جز خدمت نداشتم، از این رو حقّ چاپ دوّم آن را با کمال منّت به وى واگذار نموده و از خداى مهربان خواستارم که همه را در خدمت به حقّ و حقیقت موفّق و مؤیّد بدارد.

و ضمناً اعلام مى شود که من خودم هم به خوبى نمى دانستم که در ترجمه این کتاب چه خدمت بزرگى انجام داده و چه گنج گران بهایى را از نهانگاهِ آن استخراج نموده و در معرض استفاده دانشجویان محترم قرار مى دهم تا ترجمه و طبع کتاب و نسخ آن منتشر شد، آنگاه دیدم نامه هاى تشکّر و تبریک از طرف دانشمندان و نویسندگان نقاط مختلف کشور دریافت مى دارم که در تمام آن ها این خدمت ناچیز، خدمت بزرگى قلمداد شده و آنگاه به تحقیق دانستم که خدمت بزرگ و پسندیده اى انجام شده. والله ولى التوفیق.

از نامه هاى وارده چنین معلوم مى شود که نسخه هاى این کتاب به هر جا مى رسد آتش فتنه بهایى گرى را خاموش مى سازد و مردم فریب خورده با مطالعه این کتاب به هوش آمده دست از گمراهى برمى دارند و مردم عوامى هم که در معرض خطر گمراهى هستند همین که یک نسخه از این کتاب را مطالعه مى کنند دیگر از خطر گمراهى نجات مى یابند.

نامه اى از بصره دریافت نمودم که در آن، ضمن اظهار تشکر از این خدمت نگاشته شده بود: در این شهر بهاییان محفلى در حدود ۲۰ نفر داشتند که هیاهوى بسیارى درآورده بودند و من هم، گاه گاهى به فکر آن مى افتادم که با آنان به مبارزه برخیزم ولى چون اطّلاع کاملى از وضع آنان نداشتم خوددارى مى کردم تا این که تصادفاً یک نسخه از این کتاب «ترجمه مفتاح باب الابواب» به دست من رسیده و پس از مطالعه مندرجات آن، نیروى بزرگى در وجود خود احساس کردم که با آن به خوبى از عهده مبارزه با آنان برخواهم آمد. سپس به مبارزه با آنان برخواسته و اکنون به جز چند تن از معاندین آنان، بقیه متزلزل گشته و آن معاندان هم کاملاً بر من خشمگین شده اند. در پایان از من درخواست نموده که متن عربى «مفتاح باب الابواب» را برایش بفرستم، تا آن را هم براى بار دوم چاپ نموده در دسترس مردم آن سامان که عموماً عرب هستند بگذارد و من هم تقاضاى او را انجام دادم.

علاقه مندان به این کتاب باید بدانند که به همان اندازه که خودشان از مطالعه این کتاب لذّت برده و خرسند مى شوند، بهاییانِ معاند نیز از وجود این کتاب ناراحت مى شوند.

شخص مورد اعتمادى گفت:

چند تن از جوانان یک نسخه از این کتاب را براى یکى از بزرگان این حزب برده و او چون این کتاب را مطالعه کرد بسیار ناراحت شد ودستور داده بود قدرى از نسخ این کتاب را بخرند و آتش بزنند… .[۱۰]

۷. تفسیر سوره حشر

وى این کتاب را در ۷۶ سالگى یعنى سال (۱۳۹۵ هـ .ق.) به رشته تحریر درآورده است. در این کتاب از مقدّمه تفسیر «تبیان» شیخ طوسى چند مطلب آورده شده و نویسنده به تحلیل آن ها و ردّ بعضى از مطالب، پرداخته است.

در این مقدمه، مرحوم فرید، اقوال عبدالله بن عبّاس را مستند به حضرت على(علیه السلام) نمى داند، گرچه ابن عبّاس علم تفسیر را از آن حضرت نقل کرده است.

در این مقدمه، بعضى از تفاسیر را بررسى نموده که از جمله آن ها «تفسیر نعمانى» است. نعمانى این تفسیر را از امام صادق(علیه السلام) و او هم از حضرت على(علیه السلام) نقل کرده است، پس در حقیقت «تفسیر نعمانى» از مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) و نعمانى راوى آن است.

مرحوم فرید مى افزاید:

گر چه مرحوم علاّمه به خاطر احمد بن یوسف بن یعقوب جعفى و حسن بن على بن ابى حمزه بطائنى، سند تفسیر نعمانى را ضعیف دانسته، متن تفسیر به صادر شدن آن از باب مدینه علم رسول(صلى الله علیه وآله) شهادت مى دهد.[۱۱]

به علاوه، این تفسیر را شیخ جلیل جعفربن محمّد بن جعفر بن موسى بن قولویه از شیخ القمیّین سعد بن عبدالله، به طریق صحیح نقل کرده است. مرحوم فرید از اقوال علما هم براى صحّت این تفسیر استفاده کرده و فرموده: شاید همین مقدار تحقیق در حصول وثوق به این کتاب کافى باشد و دوست دارم که این تفسیر به اسم اصلى خودش (تفسیر نعمانى) باشد، و به اسم جدید آن «معالم التّفسیر فى کلام الامیر» آن را منتشر کنم. وى این تفسیر را در ۹۷ صفحه، در مقدمه تفسیر سوره حشر آورده و فرموده است:

این مختصرى در تفسیر سوره حشر است که آن را ذخیره براى روز حشر قرار دادم، مرحوم فرید در تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم»، «الله» را اسم اعظم دانسته است.

۸. صلاه الجمعه

۹. رساله فى التّقیه، که همراه با کتاب صلاه الجمعه در سال ۱۳۶۴ش. منتشر شده است.

۱۰. عمره مفرده، که سال (۱۳۶۴ش./ ۱۴۰۵ هـ .ق.) منتشر شده است.

۱۱. رساله فى الخلود، که در سال ۱۳۶۳ به انضمام کتاب اثبات صانع و مراتب توحید، منتشر شده است.

۱۲. رساله اى در ولایت که به تفسیر سوره هاى مسبحات به طبع رسیده است.

۱۳. مناسک عمره مفرده.

این کتاب به انضمام فضیلت هاى زیارت قبر پیغمبر و ائمه بقیع(علیهم السلام)و نماز در مسجدالنّبى(صلى الله علیه وآله)و پاسخ عقائد وهابیان و شبهه ابن تیمیّه و ابن قیّم جوزى در سال ۱۳۵۶ش. (۱۳۹۷هـ. ق.) انتشار یافته است.

۱۴. متمم قانون اساسى اسلام

تاریخ انتشار این کتاب معلوم نیست امّا در پایان کتاب تصریح کرده که بینایى ام در اثر آب آوردن چشم مختل شده و اظهار امیدوارى کرده که پس از تجدید نعمت بینایى به تألیفات خود ادامه دهد.

۱۵. بیّنات الفرید (تفسیر نعمانى به زبان عربى)،

این تفسیر از آثار خود او نیست، بلکه توسط او در سال ۱۳۵۸ش. منتشر و تجدید چاپ شده است.

۱۶. تفسیر سوره هاى حدید، صف و تغابن که در سال ۱۳۶۴ش. چاپ شده است.

۱۷. تفسیر سوره اسراء

۱۸. تفسیر سوره مؤمنون

۱۹. ملک، که سه تفسیر اخیر، با هم و پس از ارتحال نویسنده در (۱۰/۵/۱۳۶۶) انتشار یافته است.

۲۰. تفسیر سوره جمعه

۲۱. تفسیر سوره اعلى[۱۲]

تذکر: بعضى از این سوره ها به صورت مستقل و بعضى از آن ها همراه بعضى دیگر چاپ شده اند.

مؤلّف کتاب دانشمندان گلپایگان فرموده:

«… تألیفات این محقّق مدقّق در دفاع از حریم تشیّع و احکام اسلامى و مبانى عالیه علوم اسلامى: فقه، اصول، کلام، حدیث، تفسیر و… از لحاظ معنى هر یک حاکى از تتبّع و تحقیق و فضیلت هاى علمى و اخلاص و وارستگى کم نظیر آن بزرگوار است که در هر رشته علمى، حقّ مطلب و مطلب حق را بیان نموده و از حقیقت و دانش و مروّت دفاع کرداند.»[۱۳]

تقوا در اقتباس

یکى از صفات برجسته مرحوم فرید تقواى قلمى اوست زیرا مطلبى را که در جایى دیده از همان جا نقل مى کند و آن رابه خود نسبت نمى دهد و از آثار ذهنى خود نمى داند. به عنوان نمونه مطلبى را که در مقدمه کتاب «ارمغان فرید»[۱۴] آورده نقل مى کنیم:

شبهه از نظر تاریخى چیزى نیست که در این عصر و زمان پیدا شده باشد… منتها در این عصر حاضر جنبه فّنى به خود گرفته… ما از نخستین شبهه اى که در میان بشر واقع شده اطلاعى نداریم،شهرستانى در «مِلَل و نحل» خود مى گوید: نخستین شبهه اى که در میان خلق پیدا شد شبهه ابلیس بود و علّت پیدایش آن هم استبداد به رأى او در مقابل نصّ و برگزیدن راه هواى نفس در مخالفت فرمان خداى و بزرگى بستن بر خویش به واسطه مادّه آفرینش خود از آتش بر ماده آفرینش آدم از گِل بود.[۱۵]

سپس از قول شهرستانى نقل کرده که:

«از این شبهه ابلیس هفت شبهه دیگر پیدا شد که آن ها همچنان در اذهان مردمان سارى و جارى است، و از آن ها مذاهب بدعتى بوجود آمد.»

مرحوم فرید بعد از نقل آن هفت شبهه فرموده:

«من عقیده این دانشمند که همه شبهات نامحدود جهان را ناشى از همین شبهات محدود ابلیس مى داند مناقشه نمى کنم، زیرا… هرگز عقل ابلیس به این شبهات و شیطنت هاى استعمارى عصر حاضر نمى رسیده… .»

مرحوم فرید مطالب قابل قبول شهرستانى را به نام خود تمام نکرده، و این یک نوع تقواى قلمى است.

شجاعت

یکى از صفات دیگر آیت الله فرید، شجاعت اوست. زیرا او در کتاب «قانون اساسى اسلام» مطالبى را نگاشته در زمان پهلوى، جرم بزرگى محسوب مى شد و نوشتن چنین کلماتى جز با شجاعت میسر نبود. او در همان کتاب در ذیل «متمم قانون اساسى مورّخ ۲۹ شعبان ۱۳۲۵» نوشته است:

نویسندگان قانون اساسى ایران و متمم آن از یک سو حقّ قانون گذارى را از خداوند دانا وتوانا سلب کرده، به ملّت نادان و ناتوان داده اند، و از یک سو براى حفظ دین اسلام و مذهب جعفرى اعتبار قوانین مصوبه مجلسین[۱۶] را موقوف به عدم مخالفت با قواعد دینى از نظر پنج تن از علماء اعلام کرده اند، امّا چنان که مى دانید در مقام عمل از صدر مشروطیت تا کنون، موضوع پنج تن متروک بوده و ملّت هم بازیچه اى بیش در دست متنفذّین نبوده و مردم ایران تاکنون میوه شیرینى از این حکومت ملّى نوبر نکرده اند. اعاذنا الله من شرور المفسدین.[۱۷]

نصیحت ارزشمند

او در قسمتى از زندگى نامه مؤلّف کتاب «التّنازع و التّخاصم» که ترجمه آن به نام «دشمنى خویشاوندان یا عداوت خاندان یزید با خاندان یزید» است، چنین بیان داشته:

«مقریزى براى این که فضل و کمال معنوى را بر جاه و جلال ظاهرى ترجیح داده، این توفیق را پیدا کرده که آثار علمى بزرگى از خود به یادگار بگذارد… خوب است فضلا و دانشمندان اسلام هم از این روش خردمندانه وى پیروى نموده، عمر عزیز خودشان را به رایگان از دست نداده، در کارهاى علمى و سودمند مصرف کنند، الله الموفّق و المعین.»

به قول شاعر:

آنقدر عمر عزیز است که با دقّت خاص *** باید از بهر هر آن ثانیه اش نقشه کشید

زندگى با مردم

حضرت آیت الله فرید در متن جامعه بود براى اسلام و مسلمانان دل مى سوزاند. هر حادثه اى که براى اسلام و مسلمانان رخ مى داد، او خود را بى طرف حساب نمى کرد. دلیل این مطلب اعتراض او به تصویب نامه انجمن هاى ایالتى و ولایتى است.

خلاصه اى از اعتراض عالمان به این تصویب نامه چنین است:

بسمه تعالى شأنه

برادران ایمانى

به طورى که اطّلاع دارید دولت درباره انتخابات انجمن هاى ایالتى و ولایتى در تصویب نامه اخیر خود، شرط اسلامیت را حذف و با این عمل، مخالفین دین را مسلّط بر مقدّرات و سرنوشت مسلمانان نموده، و با تبدیل سوگند به قرآن مجید به کتاب آسمانى، به دوران قبل از اسلام برگشته و… .

نام برخى دیگر از دانشوران تهران که به این تصویب نامه اعتراض کرده اند ـ و مرحوم فرید هم از جمله آنان بوده ـ عبارتند از: سیّد هادى خسروشاهى، شهید فضل الله محلاّتى، محى الدّین انوارى، مرحوم سیّد محمود طالقانى (اوّلین امام جمعه تهران) محمّدرضا مهدوى کنى، و سیّد حسن امام جمارانى است[۱۸]

امضاکنندگان این نامه ۱۱۷ نفر بوده اند و اسامى فوق تنها نمونه اى از آن هاست.

موسیقى

فرید گلپایگانى در ردّ حرف افلاطون درباره موسیقى چنین مرقوم فرموده:

به نظر من موسیقى فکر را منجمد مى کند و انسان را از فکر خدمت به وطن و میهن باز مى دارد و انسان را به عیش و نوش عادت مى دهد و آنگاه انسان دیگر به دنبال زحمت و سعى و کوشش نمى رود.[۱۹]

درباره قانون گذار

قانون گذار باید در وضع قوانین مربوط به حقوق پروردگار، پیغمبر و امام و احکام دین، حقّ و وضع اخلاقى، بهداشتى و اقتصادى بشر را در نظر بگیرد[۲۰] وى قبل از این عبارات درباره قانون گذاران بشر مى گوید:

قانون گذاران بشر هنگام وضع قوانین، چیزى از مصالح بشر را در نظر مى گیرند امّا بیشتر مصالح و مفاسد و نیازمندى هاى بشر که باید مورد توجّه آن ها باشد از نظرشان پوشیده است، مثلاً مجلس قانونى را وضع مى کند و چون منشأ آن فکر بشر است و فکر بشر خالى از خطا نیست، مى فهمند که خطا بوده لذا آن را عوض مى کنند.

پیشنهاد در مورد اصول فقه

… ]مرحوم نایینى[ اغلب مبانى فقهى را با فروع فقهى تطبیق مى فرمود و از نظر من باید تمام اساتید اصول فقه این کار را به وجه مبسوط ترى انجام دهند.[۲۱]

این که مرحوم نایینى فرموده:

باید مبانى فقهى را با فروع فقهى تطبیق کرد.

این جمله را با مثال روشن مى کنیم:

مثلاً علما فرمودند: «در شبهه علم اجمالى باید احتیاط کرد» به این صورت که مثلاً اگر دو ظرف آب داریم: یکى از آن ها نجس است و دیگرى پاک و ما نمى دانیم کدام پاک است و کدام نجس، در اینجا وظیفه ما این است که راه احتیاط را پیش گیریم و از هر دو استفاده نکنیم مثلاً از هر دو وضو نگیریم، از هر دو ننوشیم و… .

فرید از منظر دانشوران

مرجع بزرگ و متّقى آیت الله لطف الله صافى گلپایگانى درباره حضرت آیت الله فرید گلپایگانى مى گوید:

او شخص خوبى بود، او از هم بحث هاى مرحوم امام (اعلى الله مقامه) و مرحوم آیت الله ریحان الله نخعى گلپایگانى و داراى تألیفاتى هم بود. ایشان با این جانب هم مکاتباتى داشت که هم اکنون موجود است. همه او را خوب مى دانند او از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى بود.

در جاى دیگر مى افزاید:

فقید سعید مرحوم حاج شیخ حسن فرید گلپایگانى از جمله مجتهدین و فقهاى خوش فکر اسلامى بودند که با تألیفات متعدد در راه مبارزه و مقابله با مغرضین و دشمنان اسلامى قلم به دست گرفته و در طول ۷۵ عمر ساله[۲۲] خود عملاً اذهان را متوجّه اسلام اصیل و مبانى استوارش نموده اند….

مرحوم فرید کتابى به نام تفسیر سوره حشر نوشته که در مقدمه آن، آقاى سیّد محمّدتقى کشفى درباره مرحوم فرید چنین گفته است:

مؤلّف، عالمى با تقوا است که داراى ورع (که درجه بالایى از تقواست) مى باشد… .

از آثار دیگر مرحوم فرید «دشمنى خویشاوندان یا عداوت خاندان یزید با خاندان حسین شهید(علیه السلام)» است. ابوطالب محمودى گلپایگانى در مقدمه این اثر، درباره مرحوم فرید آورده است:

کتابى که به صورت ترجمه در دسترس فارسى زبان ها قرار مى گیرد یکى از آثار گرانبهاى استاد محترم، فقیه عالى قدر و دانشمند گران مایه حضرت مستطاب حجه الاسلام آیت الله فى الانام آقاى حاج حسن فرید گلپایگانى است… معظم له حقاً یکى از دانشمندان بزرگ و یکى از فقهاى عالى قدر و کم نظیر شیعه هستند که سزاوار بود در حوزه هاى علمى قم یا نجف با افاضات علمى خود فضلا را بهره مند و مبانى فقهى و اصولى شیعه را در دسترس طالبین قرار دهند.

ارتباط با سایر علما

از آن چه در صحیفه نور به دست آمده و همچنین از گفته آیت الله صافى ـ که فرموده بود با امام هم بحث بوده است ـ و نیز از سخنان اعضاى دفتر آیت الله صافى گلپایگانى مى توان دریافت که فرید گلپایگانى با امام خمینى و آیت الله سیّد محمّدرضا گلپایگانى ـ اعلى الله مقامهما ـ در ارتباط بوده است.

خدمات اجتماعى

یکى از خدمات اجتماعى و ارزشمند علمى حضرت آیت الله فرید، اهداء حدود ۲۰۰ جلد کتاب به کتابخانه حضرت آیت الله العظمى گلپایگانى است که مورد استفاده طلاّب و محقّقین است.

مسؤول این کتابخانه، تعدادى از این کتاب ها را از تألیفات خود مرحوم فرید برشمرده است و برخى دیگر را از کتاب هایى مى داند که مرحوم فرید از آن ها استفاده مى کرده است.

مسؤول این کتابخانه، تعداد کتاب ها را تخمین زده، و اضافه کرده است: بعید نیست کتاب هاى اهدایى از طرف مرحوم فرید به این کتابخانه بیش از این تعداد باشد.

اگر چه این کتاب ها از نظر مالى ارزش زیادى ندارند امّا از آنجا که در رشد و شکوفایى فکرى جامعه و هدایت آن تأثیر بسزایى دارند داراى ارزش معنوى فراوانى هستند.

خدمات

مرحوم فرید در ساخت چندین مسجد نقش مهمّى ایفا نموده است. یکى از مساجدى که مستقلاً به دستور وى تجدید بنا شد، مسجد علوى[۲۳] است که وى در آن عمرى را به اقامه جماعت گذرانیده است.

ارتحال

سرانجام آسمان علم و فقاهت، ستاره اى از ستارگان خود را از دست داد و در سوگ نشست.

فرید پس از عمرى تلاش و مسافرت هاى دشوار براى تحصیل علومِ الاهى، در شامگاه سى ام شعبان المعظم ۱۴۰۷ هـ .ق./ (۹/۲/۱۳۶۶ ش.) در سن ۸۸ سالگى، بعد از نماز مغرب و عشا و راز و نیاز با خداى بى نیاز دار فانى را وداع گفت و به دار باقى شتافت.

روحش شاد و با امامان معصوم(علیهم السلام) محشور باد.

کیفیت ارتحال

این عالم بزرگ، در حالى که مشغول نوشتن بود، احساس کرد زمان سفر به سراى جاوید فرا رسیده است. بنابراین، دست از نگاشتن کشید و به حالت احتضار رو به قبله خوابید و آیه استرجاع (اِنّا لله وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون) را بر زبان جارى ساخت و با تکرار شهادتین به جایگاه ابدى سفر نمود. وى در یکى از حجره هاى مسجد علوى تهران، همان جا که اقامه جماعت مى نمود، مدفون شد و هنوز هم مزارش مورد توجّه نمازگزاران و زائرین قرار دارد.[۲۴]

فرزندان

مرحوم حضرت آیت الله فرید یک پسر و چهار دختر داشت. پسرش دکتر مهدى توسلى فریدمتخصص خون شناسى… و یکى از کاشفین پیوند مغز و استخوان بود و با دانشمندان علم ژنتیک نیز همکارى داشت. او در سال ۱۳۷۲ش. رحلت نمود. وى داراى ۸ جلد کتاب علمى مرجع در زمینه پزشکى به زبان هاى فرانسه و انگلیسى و یک کتاب فارسى به نام «فقر علوم» است و کتاب هاى علمى وى در برخى دانشگاه هاى جهان تدریس مى شود.

یکى از دامادهاى مرحوم فرید، از نوادگان مرحوم میرزاى قمى، به نام دکتر علویان قوانینى، پزشک بیمارستان نمازى و استاد دانشگاه شیراز مى باشد.[۲۵]

پی نوشت:

[۱]. در قسمت تألیفات مرحوم فرید، توضیح لازم درباره این کتاب ارزشمند داده مى شود.

[۲]. شهربانى، ارگانى بود که حفاظت و امنیت داخل شهر را به عهده داشت. این نیرو در سال (۱۳۷۰ هـ .ش.) با نیروىِ دیگرى به نام ژاندارمرى که وظیفه اش حفاظت از مرزهاى کشور و جمعآورىِ سربازان و تأمین نیروى پاسگاهها در روستاها بود و کمیته انقلاب اسلامى ـ که بعد از انقلاب اسلامى ایران بوجود آمد و کارش مبارزه با منکرات و موادّ مخدر و در بعضى از موارد حفاظت از شخصیّتهاى کشور بود ـ ادغام شد و نام آن را نیروى انتظامى گذاشتند.

به این نیرو قبل از آن که «شهربانى» بگویند، «نظمیه» مى گفتند.

[۳]. دادگسترى

[۴]. آموزش و پرورش

[۵]. دانشکده الهیّات

[۶]. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۹۸.

[۷]. در زمانهاى قدیم، شهرها به صورت امروزى نبوده بلکه در اطراف شهر دیوار کشیده می شد و راههاى ورودى شهر درب داشته لذا گفته شده دروازه شهر را بستند.

[۸]. دانشمندان گلپایگان، ج ۱، ص ۲۱۵ ـ ۲۲۸.

[۹]. (وَاعْلَمُوا اَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ و لِذِى الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیل)

* تذکر: کلمه «انّما» براى حصر نیست، بلکه «ما» جداگانه است، امّا در رسم الخط قرآنى به این صورت نوشته شده، براى اطّلاع بیشتر به کتب تفسیر قرآن مراجعه شود.

[۱۰]. دانشمندان گلپایگان، ج ۱، ص ۲۱۵ ـ ۲۱۷.

[۱۱]. از این عبارت استفاده مىشود که نظر مرحوم فرید درباره صحت روایت، موثوقالصدور بودن آن است، گرچه سند روایت ضعیف باشد، (مثل نظر مرحوم امام خمینىرحمه الله)، نه فقط صحیح السند بودن روایت، زیرا ممکن است سند روایت ضعیف باشد امّا متن روایت طورى است که از غیر معصوم صادر نمى شود.

[۱۲]. دانشمندان گلپایگان، ج ۱، ص ۲۱۵ تا ۲۲۸.

[۱۳]. همان، ج ۱، ص ۲۲۲.

[۱۴]. این کتاب ترجمه «شبهات حول الاسلام»، تألیف محمّد قطب است که قبلاً در قسمت تألیفات ذکر شد.

[۱۵]. گرچه مرحوم فرید فرموده از اوّلین شبهه اطلاعى نداریم امّا کلام شهرستانى را هم ردّ کرده است.

[۱۶]. مجلس ملّى و مجلس سنا.

[۱۷]. قانون اساسى اسلام، ص ۱۰۱و ۱۰۲.

[۱۸]. اسناد انقلاب اسلامى، ج ۳، چاپ اوّل، ص ۵۲ ـ ۵۵.

[۱۹]. قانون اساسى اسلام، ص ۲۵.

[۲۰]. همان.

[۲۱]. دانشمندان گلپایگان، به نقل از مقدمه ترجمه مفتاح باب الابواب.

[۲۲]. ۸۸ صحیح است زیرا وى در سال (۱۳۱۹ هـ.ق.) متولّد شده و در سال (۱۴۰۷هـ.ق.) نیز رحلت نموده است.

[۲۳]. این مسجد در میدان رازى تهران قرار دارد و در سال ۱۳۴۸] هـ .ش.[ تجدید بنا شده است.

[۲۴]. دانشمندان گلپایگان، ج ۱، ص ۲۱۵ ـ ۲۲۸.

[۲۵]. همان.

محمّد مرادى