حجّت و خبر از غیب

حجّت و خبر از غیب

۱۴۰۰-۰۹-۰۶

169 بازدید

برخى از تاریخ ‌نویسان از شخصى به نام حسین بن عَمرو حکایت کنند:

بعد از شهادت و رحلت امام موسى کاظم علیه السلام عازم مدینه منوّره شدم و به یکى از دوستان خود به نام مقاتل که همراه من بود گفتم : آیا ممکن است که فردا نزد این شخص برویم ؟

مقاتل گفت : کدام شخص ؟ منظورت کیست ؟

پاسخ دادم : علىّ بن موسى علیهما السلام .

گفت : سوگند به خداى یکتا، که تو رستگار نخواهى شد، چرا او را محترمانه نام نمى برى ؟

همانا او حجّت و خلیفه خداوند متعال است .

گفتم : تو از کجا مى دانى که او امام است و حجّت خدا مى باشد؟

در جواب گفت : من شاهد هستم که پدرش ، امام کاظم علیه السلام وفات یافت و فرزندش ، حضرت علىّ بن موسى علیهما السلام امام بعد از اوست ؛ و نیز حجّت خداوند در میان بندگان مى باشد، سپس افزود: من هیچ موقع با تو نزد آن حضرت نخواهم آمد.

حسین افزود: پس به همین جهت ، تصمیم گرفتم که تنها بر آن حضرت وارد شوم و از نزدیک او را ببینم .

فرداى آن روز آمدم و هنگامى که وارد منزل حضرت شدم به من خطاب کرد و فرمود: اى حسین ! به منزل ما خوش آمدى ؛ و سپس مرا نزدیک خودش نشانید و ضمن دل جوئى و احوال پرسى ، از مسیر راه پرسش نمود و من ، جواب حضرت را پاسخ دادم و آن گاه گفتم : پدرِ شما در چه حالت و وضعیّتى مى باشد؟

پاسخ داد: پدرم رحلت کرد و از این دنیا رفت .

سپس سؤ ال کردم : امام و حجّت خدا بعد از پدرت کیست ؟

پاسخ داد: من امام بعد از پدرم مى باشم و هرکس با من مخالفت نماید کافر مى باشد.

و بعد از آن افزود: چه مقدار پول از پدرم طلبکار هستى ؟

گفتم : شما بهتر مى دانید. فرمود: مبلغ یک هزار دینار از پدرم طلب دارى ، که چون وارث و خلیفه او من هستم ، آن ها را پرداخت مى نمایم .

و پس از لحظه اى سکوت ، فرمود: اى حسین ! شخصى همراه تو به مدینه آمده است ، که مقاتل نام دارد.

گفتم : آرى ، آیا او از دوستان و علاقه مندان شما مى باشد؟

فرمود: بلى ، به او بگو: تو بر حقّ هستى و در عقیده و نظریه خود پایدار و ثابت قدم باش .

بعد از این صحبت ها و خبردادن از جریاناتى که تنها من دانستم ، من نیز به امامت او معتقد شدم و ایمان آوردم .(۱)

۱- الثّاقب فى المناقب : ص ۴۹۳، ح ۱۰٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *