آقا رحیم ارباب

۱۳۹۸-۰۸-۱۸

380 بازدید

فهرست محتوا

اشاره:

در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج على پناه (ارباب حاج آقا) پسرى به دنیا آمد که نام او را «رحیم» برگزیدند. خاندان – پدر آقا رحیم، حاج على پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علی پناه فرزند ملا عبدالله شیرانى بود. «آقا رحیم در خانواده‌ای رشد کرد که افرادى باسواد، اهل شعر و ادب وتاریخ بودند. پدر ایشان در شعر، تخلّص «لنگر» داشت و سال‌ها با عمان سامانى و دهقان سامانى و ملا محمد همامى و دیگر شعراى معاصرش جلسات شعر داشت.

آقا رحیم نیز بیش‌تر اشعار فارسى حافظ و مولانا وشعراى عرب را که حفظ داشت، ‌از دوره کودکى خود و از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش بوده است.» آقا رحیم ارباب بزرگ‌ترین فرزند خانواده‌اش بود. وى دو برادر و یک خواهر داشت. یکى از برادرانش، عبدالله ارباب (۱۲۹۸ ـ ۱۳۷۹ هـ . ق) استاد بزرگ خط نسخ بود و قرآن و کتاب‌هاى دعا را با این خط می‌نوشت. دومین برادر وی، حاج عبدالعلی ارباب (۱۳۰۴ ـ ۱۳۸۴ هـ . ق) بود. او مردى باسواد و اهل کمال بود که مخارج خانواده به همت وى تأمین می‌شد. هر دو برابر آقا رحیم از وى کوچک‌تر بودند، و پیش از او وفات یافتند.[۱] اجداد آقا رحیم ارباب «از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا و بزرگ زادگان قریه چرمهین از قراى معروف روستاى لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدین سبب به لقب ارباب خوانده می‌شود.» [۲] پدر و عمویش (ارباب حاج حسن) از ستم «بختیاری‌ها گریخته… به شهر آمدند که تظلم کنند؛ امّا چه نتیجه که حاکم، خود فاسدتر از آن‌ها (بختیاری‌ها) بود و به ناچار براى همیشه در اصفهان و ـ در محله‌ باغ همایون سابق و باغ تختى امروزى ـ ساکن شدند و محل سکونت آن‌ها چهار خانه تو در تو بود که چهار طرف این خانه‌ها اتاق وجود داشت، ‌و هشت خانوار که حدود شصت نفر بودند در صلح و صفا و ‌آرامش می‌زیستند…» [۳]

تحصیلات آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسى و بخشى از صرف و نحو را در کودکی، نزد ملا محمد همامی،[۴] در «چرمهین» خواند. وى در اصفهان، بقیه مقدمات و سطوح را نزد حاج میرزا بدیع (متوفا: ۱۳۱۸ هـ . ق.)، قوانین اصول را نزد علامه آیت الله آقا سید محمدباقر درچه‌اى (متوفا: ۱۳۴۲ هـ . ق.) و خارج اصول فقه را نزد سید ابوالقاسم دهکردى و حاج آقا منیر احمدآبادى (متوفا: ۱۳۴۲ هـ . ق.) آموخت. فلسفه، هیئت و ریاضیات را نزد جهانگیر خان قشقایى و ‌آخوند ملا محمد کاشى فراگرفت.[۵] وی ۴ سال به فراگیرى اسفار نزد حاجى ملا اسماعیل درب کوشکى پرداخت.

او براى ادامه تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمد حسن شیرازی شرکت کرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد. او شوق فراوانى نسبت به فراگیرى دانش داشت. خودش در این باره می‌گوید: «از اول شب آماده مطالعه کتاب‌هاى علمی می‌شدم و مطالعه طول می‌کشید تا شام حاضر می‌شد و لذت مطالعه کتاب، ‌مهلت به صرف شام نمی‌داد و غذا سر می‌شد و گاهى مطالعه طول می‌کشید تا صبح می‌شد و بعد از تناول غذاى شب و اداى فریضه صبح، در مجلس درس حاضر می‌شدم و با شوقِ علم آموزى اعتنا به کمبود خواب نداشتم.» [۶]

آقا رحیم ارباب «از حیث تبحّر در ادبیات، در زمان خود کم نظیر بودند. تمام اشعار سیوطى را در سن نود و چند سالگى از حفظ داشتند و نیز کتاب شرح منظومه ملا هادى سبزوارى را، همین ملاهادى کتابى دارد در فقه به نام «نبراس» که هم نظم است و هم نثر و موضوع آن فلسفه احکام است.»[۷] استادان استادان حاج آقا رحیم در اصفهان و نجف به شرح ذیل است:

۱. حجت الاسلام و المسلمین ابوالمعالى کلباسی.

۲. آخوند ملا محمد کاشی.

۳. آیت الله سید محمد تقى مدرس.

۴. آیت الله حاج سید محمد باقر درچه‌ای.

۵. جهانگیر خان قشقایی.[۸]

۶. آیت الله سید ابوالقاسم دهکردى (۱۲۷۲ ـ ۱۳۵۳ هـ . ق.)

۷. میرزا بدیع درب امامى (متوفا: ۱۳۱۸ هـ . ق.).[۹]

۸. حاج آقا منیر احمد آبادى (۱۲۶۹ ـ ۱۳۴۲ هـ . ق.).

۹. آقا سید محمود کلیشادى (متوفا: ۱۳۲۴ هـ . ق). [۱۰]

احترام به استادان ارادت و عشق آقا رحیم به استادانش، به خصوص جهانگیرخان قشقایى و آخوند کاشى به حدّى بود که نظیرش در کم‌تر کسى دیده شده است. وى در خدمت آن دو بزرگوار می‌ایستاد تا بگویند: آقا رحیم، بنشین! آن وقت با ادب در حضور آنان می‌نشست. «نکته مهمى که در زندگى ایشان قابل توجه است و به عنوان اسوه پذیرى از آیت الله ارباب می‌توان نام برد، ‌این است که در مورد خدمت به استادش، جهانگیرخان این گونه بود که کلیّه وسایل زندگى و خوراک ایشان را تهیه و غذاى ایشان را آماده می‌کرد و حتى لباس‌هاى ایشان را با نهایت احتیاطى که طبیعت او بود، می‌شست؛ آن گاه اگر اجازه می‌داد از خدمتش مرخص می‌شد.»[۱۱] تدریس او شرح لمعه تدریس می‌کردند. درس شرح لمعه ایشان «آن قدر تطبیقى بود و شرح و بسط داشت که مطالب را استدلالى براى شاگردانشان می‌گفتند. آن کسانى که می‌رفتند درس ایشان و آن را یادداشت می‌کردند، از شرح لمعه آیت الله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده می‌کردند؛ به طورى که کسى شش یا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحیم ارباب می‌رفت، ادعاى اجتهادش مقرون به دلیل می‌شد.

چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحار الانوار و یا کتب مشهور روایى که مستند فقه است، نقل می‌نمودند و یا نظر استادان فقه را با دلایل آن می‌گفتند. کتاب وسایل الشیعه از کتاب‌هاى جامع اخبار فقهى است، کانّهُ ایشان آن روایات را حاضر الذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل می‌کردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روایی و شواهد آیات قرآن کریم، تفسیر، لغت، رجال، درایه آن کاملا بررسى می‌کردند.

مصداق آن چه که به آن می‌گویند درس خارج.» حاج آقا رحیم ارباب، ابتدا در مسجد حکیم و سپس در مسجد «کرک یراق» تدریس می‌کردند.[۱۲] وی «فقه را از روى جواهر می‌گفتند و جواهر هم جلوى ایشان بود. در خارج فقه استنباطشان از روى جواهر آشیخ محمد حسین نجفى بود. فقه را از جواهر می‌گفتند و اصول را هم از فرائد.» [۱۳] او پس از آن که بیماری‌اش شدت یافت، در منزل تدریس می‌کردند. وى به تدریس، بیش‌تر از هر چیز دیگر اهمیت می‌دادند، «در طول پنجاه سال کمتر مسافرت رفتند، حتى براى سفرهاى زیارتى عتبات مقدس کربلا، نجف، مشهد و حج هم همان یک حج واجب را ایشان رفتند. ایشان درس را تعطیل نمی‌کردند و در احیاى حوزه و تربیت شاگردانى که هر کدام از علماى این شهر (اصفهان) هستند، نهایت جدیت و کوشش را می‌نمودند.» [۱۴] آیت الله ارباب در سال ۱۳۲۰ جواهر و شرح تجرید علامه را در مسجد حکیم تدریس می‌کردند. [۱۵] وی معتقد بود «تنها تدریس کافى نیست، علما و مجتهدین بر اریکه منبر بنشینند و به بیان مسائل شرعیه و اخلاقیات براى مردم بپردازند.» [۱۶] یکی از شاگردان وی‌ می‌گوید: «در زمینه فلسفه، در حدّ اعلى بودند و به «حکیم» شهرت داشتند.» [۱۷] آیت الله ارباب آخرین فروغ‌های فلسفه در اصفهان بودند. وى مدت‌ها درس فلسفه می‌گفتند، لکن بعداً تبدیل کردند به کلام. مانند«شرح تجرید» و هنگامى که به ایشان پیشنهاد می‌شود که شرح منظومه تدریس کنند، قبول نمی‌کنند و می‌فرماید: حاضرم شرایع الاسلام (فقه) بگویم. حکمت ایشان «متمایل به حکمت مشاء و حرف‌هاى ملاصدرا بود؛ به مطالب صدر المتألهین خیلى اهمیت می‌دادند. هر وقت حرف از حکمت بود، ‌معمولاً سخنان ملاصدرا یا محى الدین عربى اندلسى را مطرح می‌فرمودند، زیرا اینها استوانه‌هاى علمی ایشان بودند در حکمت و عرفان.»[۱۸]

شاگردان

۱. ملا محمد على معلم حبیب آبادى (نویسنده مکارم الآثار) می‌گوید:

«من هیئت را خدمت آیت الله ارباب می‌خواندم و مثل این که ایشان در کُرات سیر کرده بودند، با وجود نداشتن ابزار و وسایل در آن زمان، چنان براى ما علم هیئت را ترسیم می‌نمودند که گویا می‌دیدیم و براى ما عینیّت پیدا می‌کرد.»[۱۹]

۲. سید حسین مدرس هاشمى (متولد: ۱۲۹۰ هـ . ق.). وى هیئت را نزد آیت الله ارباب فرا گرفت. [۲۰] او درباره استادش می‌گوید: «خیلى به ادبیات بها می‌داد و اگر طلبه‌اى عبارتى را اشتباه می‌خواند، خیلى ناراحت می‌شد و برعکس، وقتى عبارت عربى را از نظر ادبى خوب می‌خواند، او را مورد تشویق قرار می‌داد.» [۲۱]

۳. سید مصطفى بهشتى نژاد.

۴. سید محمد حسینی قهدریجانی.

۵. شهید سید محمد حسینى بهشتی.

۶. شهید محمد مفتح.

۷. حاج سید محمدرضا خراسانی.

۸. حاج میرزا على آقا هسته‌ای.

۹. سید محمد مبارکه‌ای.

۱۰. حاج ملا رمضان املایی.

۱۱. حجت الاسلام مقتدایی.

۱۲. حاج آقا رضا بهشتى نژاد.

۱۳. ملا هاشم جنتى (پدر آیت الله جنتی).

۱۴. حاج آقا هدایت (اهل شهرضا).

۱۵. حاج آقا مهدى امام (امام جمعه شهرضا).

۱۶. آخوند نورى (اهل رهنان).

۱۷. حاج آقا میرزا امام دهکردی.

۱۸. حاج آقا مصطفی امام دهکردی.

۱۹. آقاى حسین على راشد (سخنران معروف).

۲۰. شیخ مرتضى شمس اردکانی.

۲۱. حاج آقا کلباسی.

۲۲. آیت الله ناصرى اصفهانی.[۲۲]

۲۳. جلال الدین همایی. وى «هر وقت به اصفهان می‌آمد، فوراً به خدمت آقاى ارباب می‌شتافت و ایشان نیز به وى علاقه داشتند. آقا همایى «فقه» آیت الله ارباب را تماماً می‌دانست.»[۲۳]


پی نوشت:

[۱] . ارباب معرفت، ص ۷۷.

[۲] . همان، ص ۱۲۵.

[۳] . ارباب معرفت، ص ۶۷ و ۶۸ (با تغییر اندک).

[۴] . وی مردى فاضل، ادیب و شاعر بوده است.

[۵] . ارباب معرفت، ص ۷۴.

[۶] . همان، ص ۴۳.

[۷] . همان، ص ۴۲.

[۸] . گنجینه دانشمندان، ج ۸، ص ۸۶.

[۹] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۵۰۵.

[۱۰] . همان.

[۱۱] . ارباب معرفت، ص ۷۴.

[۱۲] . همان، ص ۴۰.

[۱۳] . همان، ص ۴۸.

[۱۴] . همان، ص ۴۰.

[۱۵] . همان، ص ۵۷.

[۱۶] . همان، ص ۱۰ (با تغییر اندک).

[۱۷] . همان، ص ۵۷.

[۱۸] . همان، ص ۵۰ و ۵۱.

[۱۹] . ارباب معرفت، ص ۴۰.

[۲۰] . مجله حوزه، شماره ۴۷، ص ۳۳.

[۲۱] . همان، ص ۴۰ و ۴۱.

[۲۲] . به نقل از حسن ابراهیم زاده (یکى از پژوهشگران حوزه علمیه قم).

[۲۳] . ارباب معرفت، ص ۵۷.