جلوه های رفتاری امام خمینی با کودکان و نوجوانان-۲

۱۳۹۴-۱۰-۱۵

280 بازدید

درباره همبازى شدن با کودکان، و درک دنیاى آنان در سیره حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) موارد زیادى وجود دارد که به بیان چند نمونه از آن‌ها و سیره ذریه پاکش حضرت امام خمینى(ره) که احیاگر دین اسلام در عصر حاضر بودند، میپردازیم:

«عن جابر: دخلت على النبى (صلى الله علیه و آله و سلم) و الحسن و الحسین على ظهره و هو یحبو لهما و یقول: نعم الجمل جملکما و نعم العدلان انتما؛(۱) جابر می‌گوید: دیدم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) با دست و پا راه میرفت در حالى که حسن و حسین بر پشتش سوار بودند و می‌فرمود شتر شما بهترین شترها و شما بهترین سواره هستید.»

امام امت(رحمه الله) نیز به پیروى از پیامبر عظیم الشان اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم)، با کودکان همبازى شده و با آنان همدلى می‌کرده اند.

مرحوم حاج احمد آقا نقل کرده است: «بارها شده بودکه من وارد اتاق میشدم و امام مرا نمیدیدند. میدیدم که امام به زانو روى زمین نشسته‌اند و پسرم على روى دوششان سوار است. خیلى دلم می‌خواست از آن صحنه ها فیلم و یا عکس بگیرم، اما می‌دانستم که امام نمی‌گذارند.(۲)

تمامى رفتارهاى امام (رحمه الله) با کودکان بر اساس آگاهى، بینش و نشات گرفته از روح بلند و ملکوتى ایشان بوده که علیرغم سن بالا و بیماریهایى که داشتند، به نیازهاى اساسى کودکان پاسخ داده و همانند جد بزرگوارشان پیامبر گرامى (صلى الله علیه و آله و سلم) عمل می‌کردند.

روزى رسول گرامى (صلى الله علیه و آله و سلم) جهت اقامه نماز عازم مسجد شدند. در سر راه مسجد کودکان مهاجر و انصار مشغول بازى بودند. آنان با مشاهده پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) دست از بازى کشیدند و دوان دوان به سویش روى آوردند. هر یک از کودکان از سر و کول آن حضرت بالا می‌رفتند و در همان حال می‌گفتند: «کن جملی»(شتر من باش) کودکان می دانستند که نوه‌هاى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) حسن و حسین (علیهم السلام) نیز همیشه این بازى را با آن حضرت دارند.

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در کمال خوش رویى و تواضع به خواسته آنان تن داده و با مهر و محبت و رافت پدرانه، خواهش آن‌ها را برآورده ساخت. از طرفى یاران پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در مسجد انتظار می‌کشیدند تا نماز عصر را به امامت ایشان برگزار کنند.

بلال حبشى یار با وفاى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به خاطر تاخیر ایشان رو به خانه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) آورد و همین که در سر راه، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را با این وضع با کودکان مشاهده کرد، خواست تا از این کار ممانعت به عمل آورد و رسول گرامى (صلى الله علیه و آله و سلم) را از دست کودکان برهاند، اما پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) او را از این کار بازداشت و در همان حال فرمود: «براى من تنگ شدن وقت نماز از دلتنگى کودکان یارانم، خوشایندتر است.»

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم)، از بلال خواستند که به خانه ایشان برود و چیزى بیاورد که به وسیله آن بچه ها را راضى کند تا از آن حضرت دست بردارند. بلال پس از جست وجوى زیاد در خانه رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم)، تعداد هشت عدد گردو پیدا کرد و به خدمت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) آورد.

پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در حالى که با لبخند، حالت نورانى خاصى به چهره مبارکشان بخشیده بود، خطاب به کودکان فرمود: «آیا شترتان را به این گردوها می‌فروشید؟» کودکان هلهله شادى به راه انداختند و گردوها را گرفته و دست از رسول گرامى (صلى الله علیه و آله و سلم) برداشتند.(۳)

دکتر فاطمه طباطبائى درباره همبازى شدن امام خمینى(ره) با کودکان نقل می‌کند: «گاهى بچه ها به امام رحمه الله می‌گفتند بیایید با هم بازى کنیم و امام ابتدا یک مقدارى با آن‌ها بازى می‌کردند و بعد بچه ها خودشان سرگرم می‌شدند.»(۴)

در همین رابطه عیسى جعفرى نقل می‌کند: «یادم است که على(نوه امام) توپى داشت که با آن با امام توپ بازى میکرد. على توپ را با پایش به طرف امام پرت میکرد و امام هم توپ را با پا بر می‌گرداندند. در این مواقع روحیه امام خیلى تازه می‌شد.»(۵)

یکى از مسائل اساسى در تربیت کودک این است که پدر و مادر و یا مربى بتواند خود را تا سر حد کودکى پایین آورده و دنیا را از دریچه چشم کودک ببیند. در تعالیم اسلامى نیز توصیه‌هاى زیادى در این زمینه وجود دارد که قبلا بیان کردیم. همبازى شدن با کودک علاوه بر این که او را غرق لذت و شادى می‌کند و صمیمیت را افزایش می‌دهد، اعتماد به نفس و احساس ارزشمندى را نیز در کودک تقویت می‌کند.

بنابراین، بر والدین است که اوقاتى از شبانه روز را به همبازى شدن با کودکان اختصاص دهند و در این راه با حوصله و آمادگى کافى به بازى با آنان بپردازند تا اثرات مثبت و سازنده اى بر روى کودکان بگذارد.

اگر والدین زمانى خسته بودند و آمادگى جسمانى، روانى و عاطفى را براى بازى کردن با کودکان نداشتند، بهتر است صادقانه اعلام نمایند فعلا آمادگى بازى کردن را ندارند. چون به تجربه ثابت شده است وقتى والدین آمادگى و حوصله لازم براى بازى کردن با کودکان را ندارند، اثر منفى و مخربى بر روابط متقابل والدین و فرزندان خواهد گذاشت.

لازم به توضیح است که نباید این عدم آمادگى جسمى، روحى و روانى والدین ابزار و بهانه اى براى فرار از بازى با کودکان شود چون پیامبر عظیم الشان (صلى الله علیه و آله و سلم) و فرزند صالحش امام راحل(رحمه الله) با آن همه مشغله فکرى و رهبرى امت اسلامى، اوقاتى از شبانه روز را به بازى کردن با کودکان اختصاص میداده اند؛ سرمشق و الگو قرار دادن الگوهاى متعالى در اسلام می‌تواند راهنماى خوبى براى همه خانواده ها باشد.

پیام ها و نتایج

همبازى شدن با کودکان داراى اثرات و فواید فراوانى است از جمله:

الف – کودکان احساس شخصیت و مهم بودن می‌کنند؛

ب – روح و روان کودکان شاد و مسرور میگردد؛

ج – اعتماد به نفس و احساس ارزشمندى در آنان تقویت می‌شود؛

د – دنیاى کودکان را بهتر درک نموده، رفتارها، احساسات، تصورات و تخیلات کودک را طبیعى تلقى مینماییم؛

ه – می توانیم با کودکان همدلى کرده و در اعماق وجودشان نفوذ کرده و بسیارى از مفاهیم دینى، اخلاقى، عاطفى، اجتماعى و روانى را به طور مستقیم و غیر مستقیم به آنان منتقل نماییم؛

و – بازى جزء نیازهاى کودکان است، والدین در هر مقام و مسؤولیتى که هستند باید همانند پیامبر گرامى (صلى الله علیه و آله و سلم) و امام امت رحمه الله به نیازها و حقوق کودکان توجه نموده و اوقاتى از شبانه روز را به بازى با آنان اختصاص دهند.

بازی‌هاى تقلیدى کودکان

غریزه تقلید، یکى از غرایز نیرومند و ریشه‌دار در انسان است. به برکت وجود همین غریزه است که کودک، بسیارى از رسوم زندگی، آداب معاشرت، غذا خوردن، لباس پوشیدن، طرز تکلم، اداى کلمات و جمله‌ها را از پدر و مادر و سایر معاشران فرا می‌گیرد و به کار می‌بندد.

چشم و گوش کودک، چون دریچه‌اى باز است؛ می‌بیند و می‌شنود، ذهنش چون آینه است که هر چیزى در آن منعکس می‌شود با این تفاوت که آینه، عکس شئ را همیشه در خود نگه نمی دارد ولى ذهن کودک، آن را در خود ضبط می‌کند. کودک حتى شیوه فکر مادر را نیز درک می‌کند و آنچه برداشت می‌نماید، ممکن است سازنده و یا ویرانگر باشد.

مادر می‌تواند با رفتار خود، خصلت‌هایى هم چون امانت، صداقت، وفاى به عهد و… را در کودک احیاء کند و یا آن‌ها را از میان ببرد.

انسان در تمام عمر، کم و بیش از دیگران تقلید می‌کند اما در سنین یک تا شش سالگی، بیشتر از این غریزه برخوردار است. کودک تا مدتى از مصالح و مفاسد واقعى امور، چندان اطلاعى ندارد و نمی‌تواند برای کارهایش هدف‌هاى عاقلانه و درستى تعیین کند. در این مدت، تمام توجهش به پدر و مادر و سایر معاشران است؛ اعمال و حرکت آن‌ها را مشاهده و از آنان تقلید می‌کند. تقلید خود به خود انجام می‌گیرد و احتیاجى به تذکر ندارد.(۶)

کودک بعد از گذشتن از این مرحله، درمی یابد که دنیاى اطراف او بر خلاف باور اولیه‌اش – که می‌پنداشت دنیا قائم به ذات اوست – در روال عادى خود جریان دارد. او در این احساس، درمی یابد که افراد موجود در محیط زندگی او، هر یک به ایفاى نقش خاص خود سرگرم هستند.

کودک با این دریافت، کنجکاو می‌شود تا نقش هر یک از آن‌ها را بررسی کرده و ویژگی‌هاى آن را دریابد، آن گاه موقعیت خود را در رابطه با محیط و افراد، سنجیده و نقشى جهت ایفا به عهده می‌گیرد. اجراى این نقش‌ها – آن چنان که در ابتدا تصور می‌نمود – چندان آسان نیست، بنابراین کودک باید آن‌ها را تجربه کند.

در این زمان کودک به تقلید نقش‌هایى که در باور او جاى مستحکمى یافته‌اند مانند والدین، پدر بزرگ، مادر بزرگ، برادران، خواهران و دوستان می‌پردازد و از ایفاى نقش آن‌ها، بزرگترین لذت و تجربه را به دست می‌آورد. کسب لذت برای او باعث تداوم تجربه می‌شود و این تجربه را به دنیای بازى خود منتقل می‌کند و به ایفاى نقش‌هاى مورد علاقه خویش می‌پردازد.(۷)

کودک از طریق بازی‌هاى تقلیدی، به تدریج خصوصیات و ویژگی‌هاى افراد مورد علاقه خویش را به درون افکنده و آن‌ها را جزیى از خصوصیات و ویژگی‌هاى خود می‌نماید. کودکان از طریق بازی‌هاى تقلیدی، یک سرى مهارت های جدید را کسب نموده و به اعصاب و عضلات خویش تسلط بیشتری پیدا می‌کند و از این طریق، خودشان را برای زندگى آینده آماده می‌نمایند.

حضرت امام خمینى (رحمه الله) که دنیاى کودکان را به خوبى درک می‌کرده‌اند، معمولا زمینه مناسبى را برای این گونه بازی‌ها فراهم می‌نموده‌اند.

عیسى جعفرى نقل می‌کند: «زمانى که روزنامه براى امام می‌بردم، على را هم می‌بردم. على، آن جا می‌ماند و به آقا می‌گفت: «آقا! حالا من می‌خواهم یک روضه بخوانم، حالا شما على باش من آقا.» می‌رفت روى صندلی می‌نشست و بسم الله الرحمن الرحیم می‌گفت و حمدش را می‌خواند و بعد مشتش را گره می‌کرد و می‌گفت: من دولت تعیین می‌کنم، من توى دهن این دولت می‌زنم. استقلال آزادى جمهورى اسلامی».

گاهى به آقا می‌گفت: «من دکترم، می‌خواهم معاینه‌ات کنم.» یک گوشى برمی داشت و می‌گذاشت روى قلب و سینه امام.»(۸)

دکتر فاطمه طباطبایى نیز در این باره چنین می‌گوید:

«یک روز که همه دور هم در اتاق جمع بودیم، على گفت: «من می‌شوم امام، مادر هم سخنرانى کند، آقا بشوند مردم.» على از من خواست که سخنرانى کنم. من کمى صحبت کردم و بعد به آقا اشاره کرد که شعار بده، آقا همان طور که نشسته بودند، شعار دادند. على گفت: «نه، نه باید بلند شوید، مردم که نشسته شعار نمی دهند!» بعد «آقا بلند شدند و شعار دادند.»(۹)

عیسى جعفرى در جاى دیگر، درباره این گونه بازی‌ها نقل می‌کند:

«على، خیلى به امام علاقه داشت. در مقابل، آقا هم خیلى به ایشان علاقمند بودند. روزى نبود که علی امام را نبیند. حتى وقتى که [امام] قبل از ظهر می‌خوابیدند، ما مواظب بودیم که مبادا [علی] برود و در بزند و آقا را از خواب بیدار کند. همیشه امام ساعت یک ربع به دوازده، براى نماز بیدار می‌شدند و وضو می‌گرفتند.

یک روز ساعت یک ربع به دوازده شده بود و ما دیدیم مثل این که امام هنوز بیدار نشده‌اند. گفتم: علی! مثل این که آقا بیدار نشده اند.» [علی] گفت: «برویم تو» گفتم: «نه ». هر چه گفتم، او اصرار می‌کرد برویم تو. خلاصه در را باز کردیم و دیدیم ایشان خوابیده‌اند. این بچه خودش را روى آقا انداخت و آقا را بیدار کردند. ایشان بدون این که کوچکترین حرفى بزنند یا تقلایى کنند، بچه را بغل کردند و در آغوش گرفتند و بنا کردن به بوسیدنش.»(۱۰)

عادت امام این بود که وسط دو نماز دراز می‌کشیدند و ورزش می‌کردند و پاهایشان را یک در میان بالا می‌بردند. على هم می‌خواست همان کار را بکند، می‌خوابید و مثل امام پاهایش را بالا می‌گرفت.(۱۱)

یکى از اشکال سازگاری‌هاى اجتماعی، تقلید است؛ این امر در زندگى تمام افراد به خصوص بچه‌ها معمول می‌باشد. چنانچه می‌دانیم آشنایى بچه‌ها به فرهنگ جامعه در سنین اولیه از راه تقلید از بزرگترها صورت می‌گیرد.

کودک، نخست از خویشتن تقلید می‌نماید، مانند این که وانمود می‌کندمی خواهد به زمین بخورد و یا یک چیز تخیلى را به دیگران می‌دهد. سپس زمانى فرا می‌رسد که با وانمود کردن این که روزنامه می‌خواند و یا سیگار می‌کشد، نقش دیگران را بازى می‌کند. بازی‌هاى تقلیدى که تا اندازه اى مستلزم همانندسازى با الگوهاى مورد تقلید می‌باشند، می‌توانند یک وسیله ورزیده شدن براى شناخت و درک چشم‌اندازهاى دیگران و یا سلاحی علیه خود محورى باشند.

تحول بازی‌هاى تقلیدى نشان می‌دهد که این بازی‌ها فرصتى را فراهم می‌آورد که تعدادى از صفات، بروز داده شوند. در این فرصت کودک همانند دیگران عمل کرده و سعى می‌کند رفتارهاى آنان را تقلید نماید.(۱۲)

از طریق تقلید این توانایى در کودک پدید می‌آید که بیش از پیش، به تطابق رفتار خود با الگو بپردازد. کودک در بازی‌هاى تقلیدى خود در دوران دبستان بیشتر نقش مربیان و معلمان را در نظر دارد. او با تشکیل کلاس درس براى خود، سعى می‌کند تا آن چه را که مربى او انجام داده تجربه نماید. ایفاى این تجربه، عاملى مهم در تشکیل شخصیت کودک است، به طورى که می‌توان تا سال‌هاى سال، نحوه رفتار معلم و مربى را که در بازى کودک انعکاس یافته، بر روى ساخت شخصیتى او به وضوح مشاهده کرد.

بنابراین، توجه مربیان به چگونگى رفتار خود با کودک به ویژه در سنین پیش دبستانى و دبستانى، از اهمیت و ارزش زیادى برخوردار است.

کودک در دوران دبستان به مرور با صاحبان مشاغل آشنا شده، و از نقش آن‌ها متاثر می‌شود و این اثر را در بازى خود منعکس می‌کند. پسران، کارها و مشاغلى را تقلید می‌کنند که بیشتر مربوط به مردان است و دختران، علاقمندند که فعالیت‌هاى مربوط به مادران را تکرار کنند؛ مثلا پسرها دوست دارند که نقش پلیس، خلبان، معلم، راننده، مغازه دار و… را بازى کند در حالى که دختران، ذوق فراوان دارند که در نقش مادر و پرستار کارهایى از قبیل آشپزى کردن، اطو زدن لباس، شست و شو، تمیز کردن خانه و… را به صورت بازى انجام دهند.

لذا لازم و ضرورى است که در این دوران، مربیان فرصت‌هایى را فراهم آورند تا کودکان از طریق بازدید و مشاهده مستقیما با مشاغل گوناگون آشنا شوند.(۱۳)

پیام‌ها و نتایج

۱- کودک از طریق بازی‌هاى تقلیدی بسیارى از مفاهیم دینی، اخلاقی، اجتماعی، آموزشی، را یاد می‌گیرد.

۲- کودک از طریق تقلید از والدین و سایر الگوها، خوبى خصلت‌هاى پسندیده و یا زشت و ناروا را یاد می‌گیرد.

۳- هر قدر شخصیت الگوهاى بزرگسال براى کودک محبوب تر، دوست داشتنى و مهربان‌تر باشند، در بازی‌هاى تقلیدی، از نقش آنان بیشتر استفاده می‌کنند.

۴- کودک از طریق بازی‌هاى تقلیدی، ویژگی‌هاى افراد مورد علاقه را تقلید نموده و ویژگی‌هاى آنان را درونى و جزیى از خصوصیات خود می‌نماید، از این طریق یک سری مهارت‌هاى جدید را کسب نموده و بر اعصاب و عضلات خویش تسلط بیشترى پیدا می‌کند.

۵- آشنایى کودک به فرهنگ جامعه، در سنین اولیه از راه تقلید از بزرگترها صورت می‌گیرد.

۶- امام خمینى(رحمه الله) به نیازهاى روحى و روانى کودکان توجه داشته و در زمان‌هاى لازم، پاسخ مناسب را می‌داده‌اند:

– از بازی‌هاى کودکان و انواع بازی‌هاى آنان، آگاه بوده و زمینه بروز و ظهور هر یک از بازی‌ها را برای کودکان فراهم می‌کرده‌اند؛

– از این که کودکان بخواهند نقش ایشان را ایفا نمایند و جملات ایشان را ادا نمایند، ناراحت نشده بلکه خودشان این بستر و زمینه را براى کودکان فراهم می‌کرده‌اند؛

– با توجه به وضعیت جسمانى و بیماری‌های قلبى که داشتند، مانع بازی‌هاى نوه گرامیشان نمی شدند. در واقع امام به سیادت، آقایى و فرماندهى کودک در این سن، معتقد بوده و عمل می‌کرده‌اند.

پی‌نوشت‌ها

۱-بحار، ج ۴۲، ص ۲۸۵

۲-امیررضا ستوده، پا به پاى آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگى امام خمینى(ره) ج ۱، ص ۸۳

۳-محسن شکوهى یکتا، پیشین، ص ۱۹۹ به نقل از جوامع الحکایات عوفى، باب دوم از قسم دوم، ص ۳۰

۴-نشریه پیوند، شماره ۱۵۳ تا ۱۵۵ – ص ۲۳ تا ۲۷ به نقل از اطلاعات شماره ۱۹۶۳۱

۵- امیررضا ستوده، پیشین، ج ۲، ص ۶۵

۶- محسن شکوهى یکتا، تعلیم و تربیت اسلامی(مبانى و روشها)، ص ۱۰۹- ۱۰۸؛

۷- سیامک رضا مهجور، روان شناسى بازی، ص ۲۵۴؛

۸- امیر رضا ستوده، پا به پاى آفتاب، گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگى امام خمینى رحمه الله، ج ۲، ص ۶۵؛

۹- همان، ج ۱، ص ۱۹۰؛

۱۰ و ۱۱- همان، ج ۲، ص ۶۴؛

۱۲ و ۱۳- محمدعلی احمدوند، روان شناسى بازی، ص ۷۷ به نقل از روان شناسی کودک سیروس عظیمی، ص ۴۱۰ تا ۴۱۲؛

منبع: محمد رضا مطهرى؛ مجله دیدار آشنا؛ بهمن و اسفند ۱۳۷۷، شماره ۷ تا ۹