اشاره:
بیشک آنچه از فضائل و علوم الهی و معنویت این امام همام، از تاریخ حوادث روزگار در امان مانده و به دست ما رسیده است تنها اندکی از گنجینهی عظیم و لایتناهی علم خداوندی است که پروردگار عالم آن را به پیامبر خاتم و بعد ازآن به وارثانش که امام و خلیفه روی زمین بودند عطا کرد، تا اینکه این علم الهی به کسی منتقل شد که وارث امامان قبلی و حامل علوم گوناگون الهی گردید تا همگان از هر گروه و مذهب به فضائل علمی و صداقت روحی این امام اقرار و در زیر پرچم این شخص به کسب علم بپردازند. تاریخ خود گواه است که علمای تمام مذاهب با همهی تکثر و گرایشهای گوناگون، به اندازهای بر علم و فضل امام صادق(علیه السلام) وحدت و اتفاق نظر دارند.
ملا علی قاری به نقل از کتاب ـ الامام الصادق و المذاهب الاربعه ـ مینویسد: امامت و بزرگواری او اتفاقی است.[۱] و جالب است که بدانیم جامعیت علمی امام صادق(علیه السلام) حتی در میان دشمنان هم زبانزد بوده و اعتراف به آن داشتهاند. به طوری که منصور دوانیقی، دومین خلیفهی عباسی دربارهی حضرت میگوید: جعفر بن محمد از کسانی است که خداوند درباره او میفرماید: «این کتاب را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم. او از کسانی است که خداوند او را برگزیده و در هر دورهای از خاندان نبوت حتماً یک محدث باید باشد و جعفر بن محمد(علیه السلام) محدث زمان ما است و از دریای علم بیکران او توشه برمیگیریم».[۲]
اگر در تاریخ تفحّصی داشته باشیم خواهیم دید که گسترش علوم اهل بیت پیامبر در زمانی رخ داد که درگیری دو خاندان اموی و عباسی بر سر خلافت، این فرصت را به وجود آورد تا دو امام و خلیفه بحقّ پیامبر یعنی امام باقر و امام امام صادق (علیهما السلام) بزرگترین مجمع علمی را تشکیل دهند، و این در حالی بود که قبل از این، امویان درباره ائمه معصومین بسیار سختگیر بودند، به طوری که مورخان و محدثان شیعه و سنی نقل کردهاند که مالک به انس از امام صادق (علیه السلام) روایتی نقل نمیکرد تا اینکه دولت بنی عباس سر کار آمد.[۳] و در این زمان بود که امام صادق(علیه السلام) از این فرصت به خوبی استفاده کرد، به طوری که جاحظ عالم مشهور اهلسنت در قرن سوم میگوید: «امام صادق(علیه السلام) کسی است که علم و فقهش جهان را پر کرد».[۴] و عالم دیگر اهل سنت ابن حجر هیتمی هم مینویسد: «مردم به اندازهای از وی علوم نقل کردند که در تمام جهان منتشر شد و شهرتش سراسر جهان را فرا گرفت».[۵]
در کتاب مناهج التوسل ازشیخ عبدالرحمن بن محمد بسطامی حنفی (۸۵۸ق) نوشته شده است که: «توجه علما و دانشمندان از هر گروه و مذهب و دینی که بودند برای کسب فیض علمی به درب خانه امام صادق(علیه السلام) هجوم میآوردند تا جایی برای نشستن بیابند.»[۶] لذا بزرگان اهل سنت، مانند ابوحنیفه برای شاگردی در محضر حضرت صادق (علیه السلام) حاضر میشدند و به این مجالست افتخار میکردند. آلوسی در کتاب ـ مخصر الاثنی عشریه ـ مینویسد: «ابوحنیفه با آن همه عظمت و جایگاهی که نزد اهل سنت دارد بر خود فخر میکرد و با لسان فصیحی میگفت: «لو لا السنتان لهلک النعمان» اگر آن دو سال نبود نعمان (ابو حنیفه) هلاک میشد»، و یا باز گفته: «من هرگز فقیهتر از امام صادق ندیدهام» و یا در جایی دیگر برخی علمای اهل سنت گفتهاند: «ابو حنیفه علم و دانش را از امام صادق و پدرش و عمویش زید بن علی بن حسین آموخته است».[۷]
همچنین کمال الدین محمد بن طلحه شافعی، از اکابر علمای شافعی از علم امام صادق (علیه السلام) اینطور یاد میکند و میگوید: «امام صادق از علمای اهل بیت و از بزرگان آنهاست که دارای علوم بسیاری بوده… مناقب و فضائل او قابل شمارش نبوده و از او روایات فراوانی نقل شده که همهی آنها صحیح هستند و جمع زیادی از بزرگان اهل سنت مثل مالک بن انس، ابن جریح، سفیان ثوری، ایوب سجستانی، ابن عیینه و… از او بهرههای علمی بردهاند».[۸] و همچنین سخن ابن خلکان عالم بزرگ دیگر اهل سنت در مورد گسترهی دانش امام صادق(علیه السلام) بسیار شنیدنی است، او میگوید: او یکی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه و از بزرگان اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و در علوم مختلفه کسی را همتای او نیست.[۹] شهرستانی صاحب کتاب معروف -ملل و نحل- در مورد حضرت میگوید: «دانش و آگاهی او در فرهنگ و مذهب فوق العاده زیاد بوده چرا که او اطلاعات وسیعی در پیرامون مسائل حکمت و تمام علوم گوناگون داشت».[۱۰]
در کتاب ظهرالاسلام وارد شده است که در مجالس درس امام صادق(علیه السلام)، تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تأسیس کردند، شرکت نمیکردند، بلکه فلاسفه و طلاب حکمت و افراد گوناگون از ادیان دیگر مثل: مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و… به گرد دریای مواج و پرتلاطم آن حضرت حاضر میشدند و علومی مانند: فیزیک و شیمی و ستاره شناسی و طب و … را از حضرت میآموختند و از سرچشمه زلال الهی خود را سیراب میکردند.[۱۱] لذا در مییابیم که علمای اسلام با همه اختلاف طوایفشان، بر هیچ امری همانند فضیلت و علم امام صادق (علیه السلام) اجماع نکردهاند و امامان اهل سنت که معاصر حضرت بودند هم از او اخذ علم کردهاند و خود را قطرهای در مقابل دریای بیکران او میدانستند.
پینوشت:
[۱]. شرح شفاء، قاضی عیاض، دار الفکر، بیروت، (۱۴۱۴ق)، ملا علی قاری حنفی (شارح)، ج ۲، ص ۳۵٫
[۲]. تاریخ یعقوبی، ابی یعقوب احمد، نشر کتاب، قم، تحقیق محمد ابراهیم آیتی، ص ۲۶۸٫
[۳]. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دار الفکر، بیروت، ج ۲، ص ۹۳٫
[۴]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث، بیروت، ج ۱۵، ص ۲۸۹٫
[۵]. صواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، مؤسسه الرساله، بیروت، ج۲، ص ۵۸۶٫
[۶].مناهج التوسل…، شیخ عبدالرحمن بن محمد بسطامی حنفی، مجمع ذخایر اسلامی، قم، نسخه خطی عربی، ص۳۹٫
[۷]. مختصر تحفه الاثنی عشریه، آلوسی، چاپ مدبولی، ترکیه، ص ۸٫
[۸]. مطالب السؤول، کمال الدین محمد بن طلحه، مؤسسه ام القری، بیروت،ج ۱، ص ۵۵٫
[۹]. وفیات الاعیان، ابن خلکان، مکتبه النهضه، قاهره، مصر، (۱۴۱۸ث)، ج۱، ص ۵۵٫
[۱۰]. ملل و نحل، شهرستانی، منشورات شریف رضی، قم، ایران، ج ۱، ص ۲۷۲٫
[۱۱]. ظهرالاسلام، احمد امین مصری، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج۴، ص ۱۱۴٫