مقدمه
چنانچه میدانیم قدرت جذبکنندگى هر مکانى یا موقعیتى، به میزان ارضاءکنندگى آن مکان در رابطه با نیازهاى پیرامونى بستگى دارد. جذبکنندگى یک موقعیت، ممکن است به دو جهت مورد توجه قرار گیرد:
گاهى بعضیها بر این باورند که یک موقعیت جذاب است، به خاطر این که فى نفسه جذاب است. چه آن موقعیت نیازى را ارضاء نماید و چه ارضاء نکند. در اینجا ارزش فینفسه امور و موقعیتها مورد توجه است. ارزشمندى امور به زعم این گروه، امری ذهنى و فینفسه است و جاذب بودن موقعیت یا مکانى، مستلزم این است که خود آن موقعیت، واجد ویژگیها و خصایصى باشد که در نگاه بینندگان زیبا و ارزشمند به نظر آید.
عدهای دیگر بر این باورند که ارزشمندى امور و یا جاذب بودن موقعیتى به ارزش بیرونى و عینی آن است و آن موقعیت باید واجد ویژگیهایى باشد که به واسطه آن بخشى از نیازهاى آدمی ارضاء شود؛ و بر اساس دیدگاه دوم (چنانچه ما نیز بر آن تأکید میورزیم)، موقعیتی همچون مسجد، باید واجد ویژگیهایى باشد که آن ویژگیها به ارضاء نیازهاى مردم منجر شود. بین میران ارضاءکنندگى مسجد و میزان جاذب بودن آن رابطه مستقیمى وجود دارد. آدمى نیز رو به موقعیتهایى دارد که این نیازها را ارضاء میکنند. بر این اساس ما ابتداءً در این مقاله به مفهوم نیاز میبپردازیم و سپس به انواع نیازها توجه میکنیم. بعد از آن نیز به جاذبههاى خود مسجد میپردازیم و در پایان نیز پیشنهادهایى را جهت بهبود جاذبههاى مسجد ارایه مینماییم و همچنین توصیههاى پژوهشى مورد نظر را نیز عرضه میکنیم.
۱- مفهوم نیاز
پیرامون مفهوم نیاز (need) اندیشمندان از زوایاى مختلف به بحث پرداختهاند که این زوایای نگرش به این مفهوم دال بر این نکته است که این واژه فینفسه از ماهیت تأویلى و تعبیری برخوردار است و نمیتوان معنى واحدى براى آن در نظر گرفت. به همین خاطر نیز صاحب نظران روانشناسى و تعلیم و تربیت، جامعهشناسى و زیستشناسى به طبقهبندى آن پرداختهاند. به عبارت دیگر، معنایى که براى واژه نیاز مطرح شده است و یا طبقاتى که براى آن قایل شدهاند (صرف نظر از نوع نگاه به مسأله) همه ناظر بر یک اصل اساسى است و آن اصل طبیعت، درون و فطرت آدمى است. تمامى نهادها، مکانها، موقعیتها و حتی قلمروى چون دین، علم، فلسفه، جامعهشناسی، زیستشناسى و … نیز تبیین مفهوم نیاز و دستهبندى آنها را متناظر بر ویژگیهاى خلقتى ـ طبیعى و فطرى آدمى دانستهاند.
ما با قبول این اصل، به تعاریف مختلفى که براى واژه نیاز مطرح شدهاند، به اختصار اشاره مینماییم.
الف: نیاز به عنوان یک میل (خواستن) و یا ترجیح
در این دیدگاه نیاز به معنى همان چیزى است که انسان میل به آن دارد (آن را میخواهد و میطلبد) و یا آن را از میان دیگر شقوق ترجیح (preference) میدهد. این تعبیر از نیاز ناظر بر گرایش درونى آدمى بر چیزى است. به دیگر عبارت خواستههاى افراد (هر چه باشد) همان نیاز او را شکل میدهد، و بر این اساس سازمانها و یا نهادهایی که در پى ارضاء نیازهاى افراد هستند تا بتوانند به دامنه جاذبه خود بیافزایند، باید به خواستها، نظرات و برداشتهاى افراد نیز توجه خاصى نمایند و فعالیتهاى خود را با آن سازگار نمایند.
البته باید توجه داشت که بعضیها نیز این نکته که نیاز همان خواسته آدمى است را نمیپذیرند و بر این باورند که بسیارى از چیزها را که آدمى میخواهد، جزء نیاز او نیستند.
«… نیازها معادل خواست افراد نیستند، چرا که یک حالت روانشناختى (psychological state) است و رفتار افراد را منعکس میکند؛ در حالى که نیاز نوعى وضعیت عینی (objective) است که دربارهافراد مطرح میشود.
… به عبارت دیگر، افراد بعضى چیزها را میخواهند، اما جزء نیاز آنها نیست.»[۱]
ب: نیاز به عنوان یک نقیصه یا مشکل
بسیاری بر این باورند که آدمى وقتى احساس نیاز میکند که کمبود، نقص و یا مشکلى (problem) را در حفظ وضعیت موجود خود احساس نماید. به عبارت دیگر، نیاز به معنی بر هم خوردن حالت تعادلى موجود در وضع زندگى و رفتار آدمى و پدید آمدن نوعى عدم تعادل و عدم توازن در زندگى اوست. بنابراین تلاش براى ارضاء نیازهاى فوق (کمبود، نقایص یا مسایل) و حل عدم تعادلها و عدم توازن باید ناظر بر نوعى حل مسأله (problem _ solving) باشد.
ج: نیاز به عنوان ضرورت
توجه اساسى بعضى صاحبنظران به نیاز، معطوف به این معناسب که نیاز براى آدمى همان چیزی است که انسان نسبت به ان احساس خلاء و فقدان میکند. به دیگر عبارت نیاز نه به عنوان یک مشکل یا مسأله بلکه به عنوان فقدان چیزى مفید و ضرورى است. ممکن است انسان در وضع موجود خود در حالت تعادل و توازن قرار داشته باشد ولى این فى نفسه به معنى بینیازى او نیست چرا که او در عین تعادل و توازن، چیزهایى را ضرورى میداند که خود فاقد آن است. به هر حال ضرورى بودن چیزى یا مفید بودن چیزى و یا فقدان آن چیز، به معنى نیاز تلقى میشود.
د: نیاز به مفهوم فاصله
انسانها از این جهت که میخواهند خود را با وضع آرمانی، ایدهآلى و مطلوب مقایسه کنند، فاصلهاى را بین وضع موجود خود و وضع مطلوب خود احساس میکنند. نگاه به وضع موجود (actual state) اگر ناظر بر کم و کیف و ارزشیابى آن وضع باشد، در واقع این نگاه، نگاه به وضعیت آرمانى و مطلوب است که آدمى در پى آن است. تأکید بر محاسبه نفس و محاسبه اعمال در اسلام قرآن کریم، تأکید بر توجه به وضع مطلوب و آرمانى (target state) است.
به عبارت دیگر، نگاه به مطلوبیتها و یا دفع مطلوب، یعنى توجه به نوعى داورى و قضاوت ارزشى و هنجارى است. البته بسیارى از صاحبنظران بر این عقیدهاند که براى کاهش فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب باید به دو رویکرد توجه نمود:
«… تغییر وضع موجود جهت انطباق با وضع مطلوب و تغییر آنچه که ایدهال هستند در جهت انطباق با وضع موجود، به عبارتى دیگر، تغییر ایدهآلها و مطلوبها»[۲]
هدف از طرح مفاهیم مربوط به نیازها و دستهبندیهاى آن، تأکید بر رسالت مهم مساجد در امر بررسى نیازها و به عبارت دیگر نیازسنجى است. از آن جهت که نیازها مقولهای داراى دادههاى عینى و هم داراى دادههاى مبتنى بر نگرشها، ارزشها و هنجارهاى مورد نیاز هستند، بر اساس نیازسنجى مشتمل بر دو نوع سنجش است: سنجش واقعى و عینى (objective) و سنجش هنجارى (normative).
بر این اساس، توجه به اوضاع و احوال عینى و واقعى زندگى بشر (نیازهاى ضرورى و اساسى حیات آدمی) و توجه به وضعیت آرمانى و مطلوبى که آدمى مى بایست به آن دست یابد (در تعابیر اسلامى مقام خلیفهاللهی)، امر نیازسنجی، توسط مسؤولان جامعه اسلامى و مسؤولان مساجد را امرى مؤکد و ضرورى مینمایاند، آنچه که مساجد را از جاذبه و جذابیت میاندازد، تأکید صرف بر ایدهآلها و یا نیازهاى مطلوب آدمى و فهم ایدهآلها و غفلت از نیازهای آنی، فورى و ضرورى حیات آدمى است. بنابراین و براى این که بحث ما روال بهترى بیابد، در اینجا به بحث در پیرامون انواع نیازهاى آدمى که مساجد میتوانند در ارضاء آن نقش داشته باشند و بر جذابیت خود بیافزایند، میپردازیم.
۲- انواع نیازها
چنانکه گفتهایم دستهبندیهاى مربوط به انواع نیازها ناظر بر کیفیت، ویژگى و اقتضاءات وجود آدمى است. آنچه که دامنه نیازهاى آدمى را با نیازهاى حیوانات مشخص و متمایز میسازد، همین تأکید بر اختصاصات، ویژگیها و اقتضاءات وجود آدمى است. بنابراین نیازهاى آدمی از دو قلمرو برخوردار است. قلمرو عینى واقعى (factual) و قلمرو ایدهآل و مطلوب و هنجاری. به همین اعتبار روانشناسان و جامعهشناسان نیز در دستهبندیهای نیازها این دو قلمرو را مورد توجه قرار دادهاند.
دستهبندی سلسله مراتب نیازهاى مزلو (maslow) که معروفترین دستهبندی مربوط به نیازهاست، نیز ناظر بر همین دو قلمرو عینى و مطلوب نیازهاست. اساساً تدوین سلسله مراتبى نیاز به شکل هرم نیازها نیز خالى از معنا نیست. هرم نمایانگر هم دامنه، قلمرو و وسعت و فراگیرى نیازهاست و هم نمایانگر میل آدمى به کمال و صعود و پیشرفت (حرکت به سمت بالا) میباشد، که خود دال بر تأکید بر وضعیت مطلوب و آرمانی بشر است. آنجا که مزلو از خودشکوفایى (self – actualization) به عنوان یک نیاز سخن به میان میآورد، میخواهد به میل و احساس نیاز بشر به دستیابى به کمال و وضع آرمانی، هنجارى و مطلوب اشاره نماید.
مزلو در هرم سلسله مراتب نیازها (نمودار زیر) به دستهبندى سلسله مراتبى نیازها و تدوین آن پرداخت.
البته تغییر سلسله مراتب نیازهاى مزلو نیز خود از اهمیت خاصى برخوردار است. آنچه که در آنى تفسیر مهم است این است که آیا نوعى رابطه عمودى یا منطقى (logical) مبتنى بر توالى بین سلسله مراتب نیازها وجود دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا ارضاء نیاز به محبت لزوماً به معنى لزوم ارضاء نیاز به امنیت است یا خیر و یا انیکه خودشکوفایى لزوماً و منطقاً مستلزم ارضاء نیاز به تعلق، محبت، امنیت و نیاز فیزیولوژیک است یا خیر؟ که البته خود جاى بحث فراوان دارد.
البته خود مزلو بر رابطه منطقى بین نیازهاى فوق قائل است، اما بسیارى از مفسرین جامعهشناسی و مفسرین دینى، این رابطه مبتنى بر توالى منطقى را که به نوعى استلزام منطقى استوار است، نمیپذیرند و حتى نوعى دوآلیسم (dualism) بین آنها قایلند. از نظر عرفا و آنهایى که سیر و سلوک دارند، تأکید بر ارضاء تمامى نیازهاى فیزیولوژیک، نه تنها کمکى واقعى به ارضاء نیازهاى معنوى و روحى نمیکنند بلکه ممکن است در روند آن خلل نیز پدید آورد. که البته این دیدگاه نیز محل مناقشه فراوانى است که جاى بحث پیرامون آن در این مقاله نیست. به هر حال هدف ما از طرح مسأله نیاز، یادآورى پذیرش اصل نیازهاست و نه چیزى دیگر.
نیازهاى فیزیولوژیک
مزلو با قرار دادن نیازهاى فیزیولوژیک در قاعده هرم بر این نکته تأکید میورزد که بعضی از نیازهاى آدمى همچون گرسنگی، تشنگی، نیازهاى غریزى که جزء نیازهاى زیستشناختی آدمیاند (یا همان نیازهاى عینى و واقعی) از آن جهت که فقدان آنها یا عدم ارضاء آنها به معنى فقدان حیات و یا عدم ادامه حیات و زندگى است، از اهمیت و اولویت اول برخوردار هستند. هیچ انسانى نمیتواند بدون ارضاء نیازهاى اولیه به حیات خود ادامه دهد. نیازهاى فیزیولوژیک هم در اولویت هستند و هم به لحاظ دامنه و قلمرو، از وسعت بیشترى برخوردارند. یعنى تعداد افراد بیشترى را در خود جاى میدهد. به عبارت دیگر تمامى افراد را به خود جلب میکند.
بنابراین تأکید بر اولویت ارضاء نیازهاى اولیه و تأکید بر اصل اولویت و ارضاء نیازها از جایگاه خاصى برخوردار است.
نیاز به امنیت، محبت و تعلق
نیازهایی همچون امنیت، محبت و تعلق به اجتماع نیز از سنخ نیازهاى بشرى است اما متمایز از نیازهای فیزیولوژیک. اساساً آدمى به واسطه برخوردارى از نیازهایى چون امنیت، محبت و تعلق از حیوانات متمایز میشود. خود مزلو نیز نیازها را به دو دسته کلى نیازهاى فیزیولوژیک و نیازهاى روانشناختى تقسیم نموده است. بنابراین هویتیابى و معنى بخشى به زندگی انسان مستلزم تأکید بر ارضاء نیازهاى روانشناختى اوست، نه صرفاً نیازهاى فیزیولوژیک آدمی. مکانهایى که در ارضاء این نیازها موفقیت بیشترى دارند، از جذابیت بیشترى نیز برخوردارند. البته باید اشاره کنم که این نیازها نیز بیشتر ناظر بر وضعیت موجود افراد هستند، چرا که نیازهاى فوق از جمله نیازهاى عینى و واقعى افراد است که باید ارضاء شوند.
نیاز به خودشکوفایى
نیاز به خودشکوفایى نیازى است که در عین این که در قلمرو نیازهاى روانشناختى است، اما به لحاظ ماهیت و موقعیت خاص خود، بیشتر در قلمرو نیازهاى مطلوب، هنجارى و آرمانى قرار دارد. تمامى انسانها براى رسیدن به جایگاهى غیر از جایگاه موجود و براى ارضاء نیازی غیر از نیاز موجود (فیزیولوژیک، امنیت، …) تلاش میکنند و آرمانخواهى آدمى نیز اساساً ناظر بر تأکید او بر ضرورت ارضاء نیاز خودشکوفایى است.
تبیین جایگاه واقعى آدمى و این که انسان به چه درجاتى میتواند نایل آید، نیز زمینه ارضاء و شکوفایى این نیاز را فراهم مینماید.
در تجزیه و تحلیل نیاز انسان به خودشکوفایى و دستیابى به ابعاد و زوایاى نیاز به خودشکوفایى در مییابیم که بخشى از نیازها، علاوه بر نیازهاى خاص روانشناختى همچون نیاز به کمال، نیاز به تعادل روحی، نیاز به مقام و موقعیت برتر، اعتماد به نفس، نیاز به پرستش کردن و درک این نیاز و همچنین نیاز زیباییشناختی است. اگر مساجد ما بتوانند احساس نیاز به پرستش کردن، فواید، ضرورت و اهمیت آن را به درستى تبیین نمایند، و اگر مساجد بتوانند جنبههاى زیباییشناختى کارکرد خود را به درستى به مردم تفهیم نمایند، در واقع به میزان جاذبه خود افزودهاند.
در مساجد اگرچه انسانهایى وارد میشوند، اما این افراد علاوه بر این که میخواهند با حضور در مساجد احساس امنیت (آرامش روحى و روانی)، جلب محبت (جلب رحمت و رضایت الهی) و احساس تعلق (تعلق به منبع لایزال وحی) نمایند، در عین حال میخواهند حس پرستش (احساس سرسپردگى و توکل به خدا) نمایند و به ارضاء نیاز به حس زیباییشناختی بپردازند. بسیارى از انسانها نه براى خود، بلکه براى خاطر نفس حضور در مساجد و ارضاءکنندگى آن در بعد زیباییشناختى به مسجد روى میآروند. از میان نیازهایى را که مساجد میتوانند به درستى ارضاء نمایند، به دو نیازى که در بعد معنوى از برجستگی خاصى برخوردارند، اشاره میکنیم که مساجد و فقط مساجد میتوانند به ارضاء آنها کمک نمایند و آنها به پرستش و نیاز به حس زیباییشناختى است.
الف ـ نیاز به پرستش(devotion)
یکی از نیازهاى اساسى آدمى که از جمله نیازهاى معنوى و روحى آدمى است، نیاز به هویتشناسی است. انسانها همیشه از خود پرسیدهاند که من کى هستم (who am i)، من به کجا تعلق دارم (where do i belong)، هدف من چیست (what is my purpose) و سؤالاتی از این قبیل. این سؤالات اگرچه ظاهراً روانشناختیاند اما در واقع ماهیت مذهبى و معنوى دارند. به عبارت دیگر خودشکوفایى دینى که ما آن را مورد توجه قرار میدهیم، ناظر بر طرح سؤالاتى و زمینه هویتشناسى فردی، جمعی، تعلق فرد به مبدأ و منشأ خلقت و هدفدارى زندگى است که اساساً دین براى پاسخ به این سؤالات ظاهر شده است. ارسال رسل نیز بر این مبنى بوده است تا هویت آدمى و هدف زندگى او را به انسان نشان دهند و به سؤالات فوق پاسخ دهند. بر این اساس، عمدهترین سؤال بشر، سؤال هستیشناختى (cosmological) و سؤال انسانشناختى (anthropological) است. پاسخگویى به این سؤالات یعنى کمک به ارضاء احساس نیاز انسان به پرستش است.
مسجد مکانى براى پرورش دینى و ایجاد تعامل پایدار بین زندگى فرد و یادگیریهاى ایمانى و مذهبى اوست. یادگیریهاى دینى و ایمانى نیز بیشتر مربوط به هویتشناسی، ارزش سنجی زندگی، تعلق فرد به مبدأ و هدفدارى زندگى اوست بنابراین، این فرآیند (پرورش دینی) که مادامالعمر نیز میباشد، مستلزم پاسخگویى به پرسشهایى است که فرد از هویت فردی، ارزش شخصیتى و هدف زندگى خود در ذهن خود دارد. از جاذبههاى مساجد میتواند این باشد که مساجد هم در برانگیخته شدن سؤالات خاص (که در دیگر مکانها طرح نمیشوند) نقش دارند و هم در پاسخگویى به آن سؤالات. پاسخ به سؤالات فوق البته به هوشیاری مذهبى (religious awareness) منجر میشود؛ و این هوشیارى نیز مقدمه احساس نیاز فرد به پرستش کردن است. بنابراین مساجد با طرح سؤالات خاص احساس نیاز فرد به پرستش کردن را در او زنده میکنند. (مساجد احساس خاص را پدید میآورند) و هم به آن پاسخ میدهند. به عبارت دیگر از جاذبههاى مسجد ایجاد حس نیاز است و نه فقط ارضاء نیازهاى احساس شده. حس پرستش نیز از آن دسته از نیازهایى است که باید در افراد پدید آید. به همین خاطر میتوانیم ادعا کنیم که مساجد دو کار عمده انجام میدهند، که جذابیت آنها نیز بستگى به کیفیت انجام آن دو چیز دارد. یکى پرورش مذهبى و دینى (religious nurture) و دیگرى آموزش (religious education) است.
در بعد پرورشى، مساجد به تمرین دادن آداب، اعمال و رفتارهاى خاص دینى و مذهبى کمک میکنند. به عبارت دیگر، دینباورى و یا ایجاد حس نیاز به پرستیدن را به طور عملى و عینى و در طى گذران دوران زندگى فرد به او میآموزند. در بعد آموزش مذهبى نیز به ارایه آموزشهاى خاص درباره دین تأکید میورزد.
از جاذبههاى مساجد، تلفیق عمل دینى و نظریه دینى است. چرا که ایجاد حس نیاز به پرستش هم مستلزم تأکید بر انجام اعمال و حرکات خاص است و هم مستلزم آگاهیبخشى و اطلاعرسانی به شیوه عقلانى و با عنایت به زبان خاص خود است. چنین کارکردى را هیچ مکانى به جز مسجد نمیتواند داشته باشد و به همین خاطر است آنهایى که دین را ضمن عمل و آگاهیبخشی در مساجد فراگرفتهاند و تجربه کردهاند، پایدارتر از آنهایى هستند که دین را در مکانى دیگر جستجو نمودهاند.
«… رسالت مراکز پرورش دینى نه فقط پرورش انسانهاى مؤمن، بلکه کمک به خلق سؤالاتی درباره هویت، ارزش زندگی، تعلق فرد به مبدأ و … و ارایه پاسخهاى لازم و مناسب است. یکى از نیازهاى آدمى نیاز به خودفهمى دینى و ایمانى یا (faith – self understanding) میباشد. با برآوردن این نیاز است که انسان احساس نیاز به پرستش میکند.[۳]»
نیاز انسان به پرستش در واقع نیازمند این مقدمه است که انسانها ابتداءً نیاز به اعتقاد داشتن را در خود احساس نمایند. آنهایى نیاز پرستش را احساس مى کنند که اعتقادى به دین و مذهب داشته باشند. به عبارت دیگر نیاز به داشتن اعتقاد در آنها برانگیخته شده باشد.
البته اعقتاد داشتن نیز دو گونه است: اعتقاد به (در) دین (in religion) و اعتقاد درباره دین (about religion). چنانچه بیاعتقادى نیز دو گونه است: بیاعتقادی در (به) دین و بیاعتقادى درباره دین.
«… یک مسیحى، ممکن است با عقاید یک مسلمان درباره خدا مخالف باشد. او مخالف اسلام (عقیده اسلامی) است نه مخالف دین. اما یک ملحد، با کلیت و اصل دین مخالف است (به اصل دین اعتقاد ندارد). حالت اولى حاکى از بیاعتقادى به عقیده مذهبى خاصى است و دومى دال بر عدم اعتقاد به اصل دین است.»[۴]
به هر حال ایجاد اعتقاد به دین، مستلزم تأکید بر انجام اعمالى است که آن دین آنان را ترویج میکند و ایجاد اعتقاد درباره دین تأکید بر ارایه اطلاعات لازم درباره اصل دین، ضرورت دین، ماهیت آن و کارکرد دین است. اگر مساجد بتوانند در تلفیق عمل دینى و عبادتى و آگاهیبخشى دینى فعال باشند، میتوانند احساس نیاز به پرستش را در افراد پدید آورند و ارضاء نمایند که این کارکرد خود از جاذبهها و اختصاصات مساجد میباشند.
ب ـ حس زیباییشناختى (aesthetic)
یکى دیگر از نیازهاى روانشناختى ـ وجودى آدمى چنانچه گفته شد، نیاز آدمى به حس زیباییشناختی است. زیباییشناسى از آن جهت که کیفیتى درونى و ناظر بر حالات درونى آدمى است، ارضاء آن میتواند مقدمهاى براى رویکرد آدمى به معنویت و پرستش خداوند باشد. یکى از ویژگیها و جاذبههاى مساجد میتواند این باشد که با ارضاء حس زیباییشناختى و ایجاد این حس به پرورش دینى و مذهبى افراد کمک نماید. سوق دادن افراد به سمت خدا و توجه دادن آنها به فرامین الهى اگر چه از وظایف مساجد است، اما این خود مستلزم ارضاء حس اساسی است و آن حس زیباییشناختى است. انسانها داراى این احساس هستند اما جهت دادن آن احساس به سمت خاص، میتواند کارکرد ویژه مکانهاى متعدد نیز باشد. بعضى از مکانها این احساس زیباییشناختى را به جنبههاى مادى و دنیوى هدایت میکنند و بعضى مکانها همچون مسجد نیز این حس را به سمت معنویت سوق میدهند. به هر حال از کارکردهای اختصاصى مساجد و یا اماکن مذهبى، این است که این حس درونى و طبیعى را به سمت مبدأ جهان و امور معنوى هدایت میکنند.
زیباییشناسی، حساسیت و پاسخى است که فرد به امور زیبا نشان میدهد. خداوند نیز زیباست (الله جمیل) و بنابراین انسانها طبیعتاً باید به سمت خدا روى کنند. و اگر ما زیباییهاى خلقت خداوند را معلوم و مکشوف کنیم، این حس به سمت زیبایى معنوى و دینى گرایش پیدا میکند و نسبت به آن احساس پاسخگویى پیدا میکند. این که چگونه مساجد میتوانند کارکرد زیباییشناختی داشته باشند، خود بحثى است که ما در بحث جاذبههاى مسجد به آن اشاره مینماییم.
۳- جاذبههاى مسجد
مساجد میتوانند قدرت جذبکنندگى خاصى را دارا باشند و چنانچه گفتهایم این قدرت، با میزان توانمندى مسجد در ارضاء نیازهاى خاص آدمى که در دیگر مکانها تحقق نمییابند و یا به طور واقعى متجلى نمیشوند، رابطه مستقیمى دارد. از میان جاذبههاى فراوان مسجد، میتوانیم به چند جاذبه عمومى و کلى مسجد به شرح زیر اشاره نماییم:
الف ـ جاذبه زیباییشناختى مساجد
چنانچه میدانیم زیباییشناسى، مربوط به مطالعه زیباییها در قلمرو هنر و طبیعت است. در این مقاله آنچه مورد توجه است، مطالعه کیفیتهاى خاص از تجربههایى است که افراد در ارتباط با هنر و طبیعت دارند. زیبایى در واقع حساسیت و پاسخ درونى افراد نسبت به امور بیرونی است.
«… زیباییشناسى مطالعه پاسخ و حساسیت فرد نسبت به امور زیباست نه مطالعه کارکردهای هنری.»[۵]
آنچه در زیباییشناسى مطرح است پاسخ به چند سؤال اساسى است، همچو:
ـ چه چیزى یک چیز را زیبا میکند؟
ـ یک کار هنرى چه کارى است؟
ـ چه پاسخى زیباییشناسانه است؟
ـ تحت چه شرایطى تجربهاى به لحاظ کیفى زیباییشناسانه است؟
دیویی (dewey) در پاسخ به مسأله زیباییشناسى در تعلیم و تربیت میگوید:
«… زندگى کیفیت درونى خودش را داراست. تعلیم و تربیت و رسالت مراکز تربیتى سر و کار داشتن با آن کیفیت درونى است. این کیفیات، کیفیات ابزارى (instrumental) نیستند، بلکه از طریق آن ما چیزى را پدید میآوریم که فینفسه کمالجویانه (consummatory) هستند.
زیباییشناسی، تجربهاى کمالجویانه است و توجه به این مسأله از وظایف اصلى مراکز تربیتى است.»[۶]
البته زیباییشناسى، مسألهاى (تجربهای) در راستاى توسعه و رشد عقلانیت و آزادى است. در ایجاد این حس تنها هدف مراکز تربیتى توجه به جنبههاى عینى و تجربى و یا حسى نیست، بلکه از طریق تقویت حس زیباییشناختى است که میتوانیم به عقلانیت توسعه بخشیم و به آزادى مجال ظهور بدهیم.
مساجد اگر به جاذبههاى زیباییشناختى روى میکنند، باید توجه به رشد عقلانى و آزادی افراد داشته باشند نه به انفعال کشاندن فرد و یا تسلیم شدن و یا تلقین آنها. انسانها اگر احساس کنند که با حضور در مساجد میتوانند به رشد عقلانى و آزادى ضمن تسلیم خدا شدن که از مؤلفههاى حس زیباییشناختى هستند، دست یابند، به حضور بیشتر در مساجد راغب میشوند.
«… وحدت شخصیتى و سلامت جمعى و عقلانیت و آزادى به وسیله روشى از تعلیم و تربیت که اساساً زیباییشناختى است حاصل میشود.[۷]»
البته براى رشد حس زیباییشناختى و توسعه عقلانیت و حس آزادى که از مؤلفههاى حس زیباییشناختی است میتوان از هنر و درک زیباییها و ابزارى که کمک به این درک میکند همچون موسیقی، هنر، نقاشی، شعر و … استفاده نمود. مدارس نیز اگر از هنر بهره میگیرند، در این راستا میباشند. البته مدارس بیشتر به جنبههاى علمى ـ تجربى و نفس آموزش هنر تأکید میورزند؛ و بیشتر به مؤلفههاى این هنر که هماهنگى (harmony) و نظم (rhythm) هستند، توجه دارند. اما مساجد میتوانند به اثرات ثانویهاى که این هماهنگى و نظام به جای میگذارند، آن هم در راستاى تقویت عقاید دینى توجه نمایند. آنچه مهم است کیفیت و جهت بهرهبردارى از حس زیباییشناختى است. اگر در مقوله هنر و زیباییشناختى از هماهنگى و نظم صحبت میشود، مساجد میتوانند با طرح آن دو مقوله در ارتباط با اصل و اساس خلقت به نفع عقیده دینى بهرهبردارى نمایند. حتى انتقال فیزیکى ابزار و آلات موسیقى و هنر که مقدمه برانگیختن حس زیباییشناختى است، باید در راستاى تقویت حساسیت فرد نسبت به امورى باشد که به لحاظ دینى زیبا تلقى میشوند.
تفاوت مسجد با دیگر مکانها، در پاسخى است که به سؤالات زیباییشناختى میدهد؛ چرا که مفهوم هنر و مقوله زیباییشناسى از قلمرو مفهومى باز و وسیع برخوردار است و نمیتوان آن را به شرایط زمانى و مکانى خاصى محدود کرد. جاذبههاى مسجد نسبت به دیگر مکانها این است که پاسخى به این سؤالات میدهد، پاسخ ویژه و به نفع دین است.
این که در پاسخ به این سؤال زیباییشناختى که چه چیزى یک چیز را زیبا میکند؟ و این که زیبایی یک چیز به چیست؟ چه پاسخى ارایه نماییم، از اهمیت بالاى برخوردار است.
در مدارس، به خصوصیات عینى و امور زیبا توجه میشود و در مساجد میتوان به منشأ زیبایی توجه نمود. بنابراین جاذبه مسجد، به این است که پاسخى خاص و متمایز به سؤالات زیباییشناختی ارایه نماید؛ پاسخى که در مدارس کمتر به آن توجه میشود.
ب ـ جاذبههاى زبانشناختى مساجد
چنانچه میدانیم ترویج عقاید و افکار، فینفسه بر عمل زبانشناختى و یا زبانشناسانه (linguistic) متکى است. استفاده از زبان خاص (به عنوان یک ابزار) در جهت رساندن مطلب و یا تبیین موضوعى خاص امر بسیار مهمى است که اخیراً بسیارى از فلاسفه تحلیلی نیز به آن تأکید میورزیدند. به عبارت دیگر به زعم بسیارى از فلاسفه و روانشناسان استفاده از ساختار گرامى خاص میتواند نقش مهمى را در تبینن یک مسأله داشته باشد. البته این بیشتر به زبان مکتوب اشاره دارد در حالى که زبان شفاهى نیز جایگاه خاصی را داراست. به عبارت دیگر قضایا و عبارات مورد نظر، از ساختار منطقى و زبانشناختی خاص برخوردارند.
از جاذبههاى مساجد میتواند به کارگیرى زبان خاص در طرح موضوعات مورد نظر باشد، که این زبان در دیگر مکانها از موضوعیت و اهمیت لازم برخوردار نیست.
از جمله زبانى که ما در مساجد استفاده مینماییم، زبان محاورهاى و یا خطابهاى است. خطابه، صرفنظر از این که یک روش نیز میباشد، یک زبان و منطق نیز تلقى میشود.
سخنرانیهایی که در مساجد انجام میگیرد، یا مبتنى بر داورى و قضا و تند، و یا تکلیفکنندهاند و یا الزامآور و یا این که رفتاریاند. همه اینها اتفاقاً زبان پرستشى نیز هستند. انسانها براى روى کردن به پرستش، نیاز به قضاوت و داورى کردن، نیاز به احساس تکلیف، نیاز به احساس الزام و انجام رفتارهاى خاص (اعمال و مناسک) دارند.
«… زبان حاکم بر آموزش دینى و مذهبی، زبان داورىگونه، الزامآور، تعهدآور و رفتاری است.»[۸]
کمکی که جنبه زبانشناختى به تأمین نیاز انسان به پرستش میکند، این است که این زبان عباراتى را در خدمت آدمى قرار میدهد که بیان این عبارات حالات خاصى را در فرد منتقل میکند و نوعى باور، توکل و اعتماد به خدا را تداعى میکند. ذکر گفتن و دعا خواندن و یا استفاده مناسب از بعضى کلمات و القاء بعضى کلمات و اقوال به نفس و همه اینها دال بر تأثیر زبان شناختى آموزش دینى است که خاص و جاذبه مسجد است.
«… بیان این عبارت که خدا خالق ماست و یا در مسیحیت، گفتن این عبارت که خدا پدر ماست (god is our father) فقط ایراز یک واقعیت نیست، بلکه بیان وظیفه فرد در قبال خدا و توکل بر اوست. عقیده مذهبى عقیده به خدا و یا عقیده به دنیاست نه فقط عقیده به وجود خدا. وارد شدن به فعالیتهاى دینى، یعنى وارد شدن به فعالیتهاى امیدبخش و توکلآور و تأیید وظیفه فرد نسبت به خداست.»[۹]
از دیگر جاذبههاى مسجد، این است که مسجد از زبانى استفاده میکند که خود آن زبان، زبان دین است. دین، اساساً یعنى مخاطب قرار دادن فطرت و درون انسان. یعنى تذکره، یادآورى و الزام کردن و تکلیف نمودن و … حال اگر کسى زبانى به کار گیرد که الزام و تعهد را تداعى کند، در واقع خود دین را به کار گرفته است. دین به این معنى، خود یک زبان است؛ یعنى بین زبانى که عقاید دینى با آن بیان میشود و خود دین پیوستگى معنایى و ماهیتى و محتوایى وجود دارد.
ج ـ جاذبههاى روششناختى مسجد
از دیگر جاذبههاى مسجد، جاذبه روششناختى است. در مسجد، از روشهایى بهره گرفته میشود که کاملاً متمایز از روشهایى باشد که در دیگر مکانها به کار میرود.
۱- روش اکتشافى
یکى از روشهاى مورد استفاده در مساجد روش اکتشافى (exploratory) است.
«… تعلیم و تربیت مذهبى، به معنى تشویق افراد جهت شرکت در فرآیند تحقیق پیرامون مفهوم خدا و کسب تجربههاى پرستش براى فرد و دریافت معانى خاص آن تجربه براى فرد است. منطقاً بین آنچه که ما باید براى مشغول شدن در عقاید خاص مذهبى بپذیریم (پذیرش مفهوم خدا و یا زبانى که مذهب براى رسیدن آن بیان میشود) و آنچه را که فرد برای خود درباره مذهب فکر میکند، تمایز وجود دارد.»[۱۰]
آنچه در مساجد میتواند مورد توجه واقع شود، دو نکته مهم است: نکته اول این است که یاد بگیریم که براى خودمان درباره خدا فکر کنیم (خودفهمی). و نکته دوم این است که یاد بگیریم تا پیرامون نفس فکر کردن درباره خدا فکر نماییم. در این رویکرد، توجه به جنبههاى ذهنى و کشف زوایاى پرستش و عبادت و اعتقاد به خدا مورد توجه است.
۲- روش (رویکرد) تلویحى و ضمنى
یکى دیگر از ویژگیهاى روششناختى مسجد، به کارگیرى روشهاى تلویحى و غیرمستقیم براى آموزش و تعلیم و تربیت دینى است. رویکرد ضمنى (implicit) در کل در میان روشهاى آموزش که در مدارس به کار میآیند نیز مورد استفاده است. اما در مساجد قابلیت به کارگیرى این روش نسبت به دیگر مکانها بیشتر است. در این روش به طور غیرمستقیم، به القاء یا انتقال مفاهیم مورد نظر پرداخته میشود.
در رویکرد تلویحى نه به طور مستقیم، بلکه به واسطه به کارگیرى موضوعات متنوع و مختلف اما مربوط به یک موضوع یا مفهوم و به طور پنهان و غیرمستقیم به آموزش و ترویج مفاهیم دینی پرداخته میشود. اگر تأکید بر آموزش مستقیم باشد ممکن است موجب دلزدگى و گریز فراگیران از موضوع مورد نظر گردد.
برنامههای آموزشى پنهان (hidden) نیز موضوعى است که به واسطه روش تلویحى و ضمنى، مورد تأکید قرار میگیرد.
۳- روشهاى ترغیبى (exhortation)
در این روش، ترغیبى یا نصیحتى به مردم یاد داده میشود که چه چیزى درست است و چه چیزی نادرست است. در این مکان است که ملاکهاى رفتار خاص معرفى میشوند. آنچه مهم است نه به انفعال کشاندن افراد، بلکه کمک به افراد جهت انجام رفتارهاى خاص دینى است. یعنی این با ترغیب همراه است. این روش از جاذبههاى مسجد است.
موعظه حسنه (ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه …)؛ نمایانگر نوعى روش ترغیبى است که به نرم شدن دلها کمک میکند. جاذبه این روش این است که افراد شرکتکننده ملزم به پاسخگویى و انجام وظیفه نیستند.
«… البته به طور کلى نمیتوان روش ترغیب را منتفى دانست که چرا که میتوان به واسطه ترغیب درست، افراد را به سمت رفتار و قضاوتهاى معقول و منطقى هدایت کرد.»[۱۱]
۴- روش تمثیلى(example)
در قرآن نیز مثالهاى مختلفى جهت تبیین واقعیات موجود زندگى بشر به کار رفته است. این مثالها، هم ناظر به کارگیرى عباراتى است که متوجه طبیعت است (آنجا که براى تبیین رشد آدمى و نیاز انسان به کمال از رویاندن یک دانه گندم در دل خاک و … و سپس رشد و کمال آن و … از تمثیل بهره میبرد و هم ناظر بر اعمال و رفتار آدمیان، اقوام و ملل مختلف در طول تاریخ است. به عبارت دیگر الگوپردازى (modeling) در مساجد از جاذبههاى مسجد است.
د ـ جاذبههاى محتوایى مساجد
از دیگر جاذبههاى مساجد به کارگیرى محتواى (content) خاص است که دیگر مکانها کمتر به آن میپردازند. این محتواها به لحاظ غایت و ساختار با دیگر محتواها در دیگر مکانها متفاوت است. غایت محتوایى موجود در مساجد جنبه خداشناسانه، درک خلقت، هستى و به عبارت دیگر طرح مسایل متافیزیکى (انسانشناسانه و هستیشناختی) است. که البته خود مؤلفه اساسى دیندارى است. ساختار محتوا نیز بیشتر غیر مکتوب (بر عکس محتوى در مدارس) است و بیشتر به صورت محاورهاى طرح میشوند.
از دیگر ویژگیهاى محتوایى مساجد، حالت بین محتوایى بودن و یا بین موضوعى بودن (interdiscipline) آن است. در مساجد پیرامون یک مسأله خاص از موضوعات و محتواهای متنوع دیگرى نیز بهره گرفته میشود. اگرچه از قضایاى علمى و غیردینى نمیتوان مطلقاً نتایج دینى و معنوى گرفت، اما وجود جنبه ترکیبى (integrative) در محتوا میتواند به فهم و یادگیرى و درک آنچه که در مساجد عرضه میشود، کمک نماید.
بنابراین جاذبه حتوایى مسجد، این است که محتوایى که در آن طرح میشوند، لاجرم مرتبط با دیگر محتواها میشود که حتى به لحاظ موضوعى در قلمرو مستقلى هستند.
۴- پیشنهادها
جهت بهبود حالت جذبکنندگى مساجد (با توجه به جاذبههاى دیگرى که در دیگر مکانها وجود دارد)، پیشنهادهاى زیر ارایه میشود:
۱- توجه هر چه بیشتر به خواستهها و برداشتها نقطهنظرات مردم و کمک به ارضاء نیازهای فورى و ضرورى مردم (فراهم کردن زمینه ارضاء این نیازها)
۲- فعالیتهایى در راستاى حل مسایل مساجد نیز میتواند زمینه جذب بیشتر را فراهم نماید. مساجد هر چه در حل مسایل عمومى مردم موفقتر باشند، جاذبه بیشترى خواهند داشت.
۳- انطباق با شرایط موجود، مساجد باید همگام با تحولات پیرامونی، نقش و کارکرد خود را متحول سازند.
۴- پرهیز از طرح صرفاً مسایل ایدهآلى و آرمانى و توجه بیشتر به واقعیات عینى و عملی زندگى مردم و طرح امور دستیافتنی.
۵- طرح سؤالات جدید (ایجاد سؤالات تازه) و کمک به ارایه پاسخ به آن سؤالات.
۶- تلفیق نظر و عمل. مساجد ضمن ترغیب افراد به انجام عملى اعمال و مناسک، لازم است زمینههای نظرى مربوط به آن را نیز مطرح نمایند.
۷- ارایه پاسخهاى متمایز به سؤالات خاص، پاسخى که در دیگر مراکز کمتر ارایه میشود.
۸- کنترل جاذبههاى موازى (رقیب). تا زمانى که جاذبههاى موازى جاذبه مساجد وجود دارند (در جامعه)، تقویت جاذبههاى مساجد امرى مشکل مینمایاند.
۹- کنترل جاذبههاى تعدیل کننده (فروکاهنده). بعضى جاذبه ممکن است در جامعه وجود داشته باشند که جاذبه مساجد را تعدیل و تهدید نمایند. باید آنها را شناخت و کنترل کرد.
۱۰- کنترل جاذبههاى تهدیدکننده، بعضى جاذبههاى موجود در جامعه ممکن است نه تنها به جاذبههاى مساجد کمک نکنند بلکه آنها را تهدید میکنند. این جاذبهها نیز باید شناسایى و کنترل شوند.
۵- توصیه پژوهشى
در زمینه تمامى عواملى که به نحوى به تعدیل و تهدید جاذبههاى مساجد کمک میکنند، میبایست پژوهشهایى صورت گیرد. همچنین پیرامون نقش جاذبههاى رقیب و موازى و چگونگى بهبود نقش مساجد در پاسخگویى به نیازها، سؤالات و مشکلات عینى و عملى مردم نیز میتوان به تحقیق پرداخت.
پی نوشت:
[۱] miller. d. needs assessment. oxford clarendom press. 1975. p. 97
[۲] walton. r. need. 1969. p. 43
[۳] encycolopedia of philosophy of education. m. h. grimmitt. 1998. p. 780
[۴] new essays in philosophy of education (1973). c. langford and oconnor. p. 172.
[۵] austine (1996) aesthetic. p. 9.
[۶] dewey. j (1916). democracy and education. p. 62.
[۷] read. herbart (1993) aesthetic. p. 5.
[۸] ibid. p. 170.
[۹] ibid. p. 182.
[۱۰] langford and oconnor. 1973. p. 170
[۱۱] hand book of research onteaching. (1986) merlin. c. wittock. mcmillan publishing. new york. p. 480
منبع: موسسه مسجد؛
دکتر سید مهدى سجادى
عضو هیأت علمى دانشگاه تربیت مدرس