آیا تنبیه یک روش تربیتى است؟ کارایى آن در چه سطحى است؟ شرایط استفاده از آن چیست؟ چه کسانى اجازه اعمال آن را دارند؟ اسلام در این زمینه چه مىگوید؟ روانشناسان و مربیان تربیتى چه مىگویند؟ اینها و پرسشهایى از این دست، پرسشهایى است که در محافل تربیتى، زیاد مطرح است.
چنین مشهور و معروف شده که تنبیه از نظر روانشناسان، به دلیل اثرات منفى که از خود بر جاى مىگذارد مطرود و ممنوع است و باید از آن اجتناب کرد. اما بیشتر دانشمندان و علماى اسلامى، تنبیه را از نظر اسلام جایز دانسته و براى آن، شرایط و حدودى را تعیین مىکنند. در مورد تنبیه در اسلام، بحثهاى مختصرى از سوى برخى از دانشگاهیان صورت گرفته است که معمولا به ذکر نظرات و فتواى برخى از فقها اکتفا نموده و تفحص کمترى در روایت شده است.
از سوى دیگر، فقهاى اسلامى نیز معمولا به بیان حکم فقهى مساله اکتفا کرده و به جنبههاى تربیتى و اخلاقى مساله و کم و کیف تنبیه در روایات کمتر وارد شدهاند. از آنجایى که روشن شدن این بحث، به ویژه از نظر اسلام، در محافل تربیتى از اهمیت خاصى برخوردار است برآنیم تا در روایاتى که دراین زمینه وارد شده است جستوجوى بیشترى نموده و به سؤالات بالا از منظر اسلام پاسخ گوییم.
در پایان نیز اشارهاى به نظر برخى از روانشناسان و مربیان تربیتى خواهیم داشت تا نشان دهیم که نظر روانشناسان و مربیان تربیتى، چه مقدار با نظر اسلام هماهنگ است.
تنبیه در لغت به معناى آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزى و آگاه و هوشیار کردن آمده است.(۱) و در اصطلاح به عملى گفته مىشود که لازمه آن آگاه و هوشیار کردن باشد و دست کم به سه معنا بکار رفته است:
۱-حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردن پاسخ منفى به آن. از نظر اسکینر تنبیه به این معنا بکار رفته است. وى مىگوید: «تنبیه زمانى رخ مىدهد که پاسخ مثبتى را از موقعیت حذف و یا چیزى منفى به آن بیافزاییم. به زبان متداول مىتوان گفت تنبیه دور ساختن چیزى از ارگانیسم است که خواستار آن است یا دادن چیزى است به او که طالب آن نیست. »(۲)
جان ایانز و همکاران نیز مىگویند: «تنبیه، عبارت است از ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت بلافاصله بعد از انجام یک رفتار.»(۳) تنبیه به این معنا را تنبیه به معناى عام مىگوییم.
۲-ارائه پاسخ منفى به ارگانیسم. دکتر سیف مىگوید: «تنبیه عبارتست از ارائه یک محرک آزارنده یا تنبیه کننده(تقویت کننده منفى) به دنبال یک رفتار نا مطلوب براى کاهش دادن احتمال آن رفتار. براى مثال اگر بعد از انجام رفتارى نامطلوب از سوى کودک مثلا گفتن یک حرف زشت با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلى زدن به او خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در اوکاهش دهیم او را تنبیه کرده ایم.»(۴) تنبیه به این معنا را تنبیه به معناى خاص مىگوییم.
۳-تنبیه بدنى یا کتک زدن. گاهى مراد از تنبیه، به همین معناست که ما آن را تنبیه به معناى اخص مىگوییم. روشن است که بر طبق معناى اول – معناى عام -تنبیه، طیف وسیعى را در بر مىگیرد که عبارتست ازتغافل، بى اعتنایى، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر،محروم سازى، جریمه، جبران، تغییر چهره، روى برگرداندن و تنبیه بدنى. اما بر طبق معناى دوم – معناى خاص – تنبیه دیگر شامل تغافل، بى اعتنایى محرومسازى و به عبارت دیگر حذف تقویت مثبت نمىشود.
آنچه از میان این معانى سه گانه تنبیه، مورد تردید و بحث واقع شده است، قسم سوم یا تنبیه به معناى اخص است، گرچه برخى از مصادیق تنبیه به معناى دوم – خاص -نظیر تهدید، تحقیر، سرزنش و تمسخر نیز کما بیش مورد رد و انکار واقع شده است. بنابراین، ما بیشترین کوشش خود را بر این مصروف مىداریم که ببینیم روایات معصومین «علیهم السلام» درباره تنبیه بدنى کودک چه مىگویند. انحصار بحث به تنبیه کودک نیز به دلیل اهمیت تربیتى آن در این دوران مىباشد.
تنبیه کودک در روایات
قبل از ورود به بحث روایات، تذکر این نکته اهمیت دارد که قطع نظر از روایات، تنبیه کودک جایز نیست چون خداى تعالى انسان را آزاد آفریده است و کسى را بر دیگرى تسلط نیست مگر آن که او اجازه کند؛ به علاوه تنبیه و زدن دیگرى، ایذاء، اذیت و ظلم به اوست و این اعمال در شرع نهى شده است به طورى که برخى روایات آن را حرب با خدا و کفر مىدانند.
ابن ابى عمیر از معاویه نقل مىکند که از امام صادق (علیه السلام) درباره قول خداى سبحان «و من یرد فیه بالحاد» سؤال کردم امام فرمود: «هر ظلمى، الحاد است و زدن خادمى که گناه نکرده است، از این الحاد است.»(۵)
بنابراین اگر نتوانیم از روایات باب تنبیه، جواز آن را استفاده کنیم، اصل عدم جواز، به جاى خود باقى است. همینطور در مواردى که شک در جواز داریم، باید به اصل عدم جواز تمسک کرد.
در مورد تنبیه کودک، روایات متعددى از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) وارد شده است که از مجموع آنها مىتوان استفاده کرد که اصل تنبیه کودک، به منظور تربیت و تادیب او جایز است. از این روست که تقریبا تمام فقهاء به جواز تنبیه کودک فتوا دادهاند. اما در کم و کیف آن و این که چه کسى چنین اجازهاى را دارد، اختلاف کردهاند. در اینجا نظر برخى از فقهاء را به اختصار ذکر مىکنیم:
آیه الله العظمىاراکى(ره): سؤال: هرگاه پدر، فرزند خود را به قصد تادیب مورد ضرب قرار دهد، آیا دیه دارد یا نه؟ جواب: هرگاه تادیب طفل، متوقف باشد بر ضرب، جائز است ولى باید سرخ و کبود نشود…(۶)
آیه الله العظمى بروجردى(ره): اگر بچه، یکى از گناهان کبیره را انجام دهد، ولى یا معلم او، مىتواند به قدرى که ادب شود و دیه واجب نشود او را بزند.(۷)
آیه الله العظمى گلپایگانى(ره): اگر بچه، یکى از گناهان کبیره را انجام دهد، ولى یا دیگرى، با اذن ولى او مىتواند به قدرى که ادب شود و دیه وارد نشود او را بزند.(۸)
آیه الله العظمى امام خمینى(ره): گفته شده است که در ادب کودک، زدن بیش از ده شلاق، کراهت دارد. ولى ظاهر این است که ادب کودک، باید با توجه به نظر ادب کننده و ولى کودک باشد؛ گاهى مصلحت کودک اقتضا مىکند که کمتر از ده شلاق به او زد و گاهى اقتضاى بیشتر از ده شلاق مىکند ولى در هر حال، نباید از تعزیر فرد بالغ، بیشتر شود بلکه احتیاط این است که از تعزیر فرد بالغ هم کمتر باشد و احوط از آن، این است که به پنج و شش شلاق اکتفا شود.(۹)
در زمینه تنبیه، سه دسته روایت از ائمه معصومین (علیهم السلام) وارد شده است:
دسته اول، روایاتى است که اجازه تنبیه کودک را به حاکم مىدهد تا در برابر گناهانى که کودک انجام مىدهد مانند سرقت، زنا، لواط و… او را تنبیه و یا تعزیر کند. به دلیل این که این دسته از روایات، در مورد حقوق کیفرى است و تحقق آن به دست قاضى است و با بحث ما که تنبیه کودک در ارتباط با معلم و والدین است، بیگانه است، از بحث درباره آنها صرف نظر مىکنیم.
دسته دوم، روایاتى است که تنبیه کودک را در جهت تربیت و تادیب او براى پدر و معلم جایز مىشمارند.
دسته سوم، روایاتى است که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز مىشمارند.
روایات دسته دوم و سوم به بحث ما مربوط مىباشند، بنابراین به بررسى برخى از آنها در این جا مىپردازیم:
۱-اسحاق بن عمار مىگوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: گاهى من غلام خود را به خاطر خلافى که مرتکب مىشود مىزنم، امام پرسید: چقدر او را مىزنى؟ گفتم: چه بسا صدتا او را مىزنم. امام فرمود: صدتا! صد تا! (و این را دوبار تکرار کرد) سپس فرمود: حد زنا را مىزنى؟! از خدا بترس! به او گفتم: جانم بقربانت پس چقدر جایز است بزنم؟ امام فرمود: یکى، گفتم به خدا قسم اگر او بداند که بیش از یکى او را نمىزنم، همه چیز را از بین مىبرد. امام فرمود: پس دو تا بزن، گفتم اگر چنین باشد هلاک خواهم شد، اسحاق مىگوید باز هم با امام چانه زدم تا او به پنج تا راضى شد. سپس ناراحت شد و فرمود: اى اسحاق! اگر حد جرم را مىدانى، آن را اقامه کن و از حدود خدا تجاوز نکن.(۱۰)
۲-حماد بن عثمان مىگوید از امام صادق (علیه السلام) در مورد ادب کودک و عبد پرسیدم امام فرمود: پیج یا شش ضرب و تا مىتوانى مدارا کن.(۱۱)
۳-امام صادق (علیه السلام) مىگوید: کودکان مکتبى، نوشتههاى خود را نزد امیرالمؤمنین آوردند تا بهترین آنها را انتخاب کند امام فرمود: این کار، قضاوت است و جور در آن، مثل جور در قضاوت است. به معلمتان بگویید اگر بیشتر از سه ضربه براى تادیب به شما بزند، قصاص خواهد شد.(۱۲)
۴-از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل شده است که ادب کودک، سه ضربه است و افزون بر آن، روز قیامت قصاص مىشود.(۱۳)
۵-زراره مىگوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم در مورد زدن مملوک چه مىگویید؟ امام فرمود: هر کارى که خودش انجام داد چیزى بر او نیست اما اگر تو را عصیان کرد، زدن او اشکالى ندارد. گفتم چند تا؟ امام فرمود: سهتا یا چهارتا و یا پنج تا.(۱۴)
در اینجا تذکر این نکته لازم است که در روایات حکم عبد و کودک دست کم از حیث تنبیه و تادیب یکى است در روایت دوم نیز از امام راجع به ادب کودک و عبد سؤال شد، امام، تفاوتى قائل نشدند و براى هر دو، یک پاسخ فرمودند.
۶-حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نماز را در هفت سالگى به کودک یاد دهید و در ده سالگى، او را بر ترک نماز تنبیه کنید.(۱۵)
روایات دیگرى هم در این مورد هست که جهت اختصار، آنها را ذکر نمىکنیم.
اکنون با توجه به این دو دسته از روایات، باید جواب سؤالات طرح شده در صدر بحث را بیابیم.
۱- آیا از نظر اسلام، تنبیه کودک جایز است؟
با توجه به روایات ذکر شده، کاملا روشن است که اصل زدن کودک، براى تادیب و تربیت او جایز است، و از این روست که عموم فقهاى شیعه و حتى اهل سنت، به جواز تنبیه کودک فتوا دادهاند، به طورى که کرکى در جامع المقاصد در شرح قول علامه مىگوید:
«اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه…»(۱۶) و نیز عاملى در مفتاح الکرامه مىگوید: «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه کما فى جامع المقاصد و هو کذلک اذا کان الصبى ذا عقل و تمییز کما نبد علیه فى التذکره و التحریر و الحواشى لانه یاخذونه مسلما فى الباب [الاجاره] و باب الدیات…(۱۷)
روشن است که دلیل عدم بحث، روایاتى است که ذکر شد. علاوه بر اینها، از روایاتى که امر و توصیه به تادیب کودک مىکنند نیز چنین استشمامى را مىتوان کرد چرا که گاهى، انسان در تربیت کودک، ناچار از تنبیه اوست و اگر تنبیه جایز نباشد، تربیت میسر نشود.
۲- چه کسانى اجازه تنبیه کودک را دارند؟
همه فقها این اجازه را براى پدر، پدر بزرگ و جدپدرى و حاکم شرع اثبات کردهاند، اما در مورد معلم و مؤدب کودک، برخى این اجازه را مطلق دانسته و برخى دیگر آن را مشروط به اذن پدر یا حاکم شرع دانستهاند. ظاهر روایات اول و دوم نیز این اجازه را براى پدر اثبات مىکند و چون پدربزرگ و جد پدرى، حکم پدر را دارند، براى آنها نیز ثابت است.
شاهد این مطلب هم، دو روایتى است که در آنها از ادب یتیم سؤال مىشود امام مىفرمایند در مواردى که فرزند خود را تادیب مىکنى، یتیم را نیز تادیب کن.(۱۸) همچنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روایت سوم، این اجازه را به معلم مىدهد. بنابراین در این دو مورد، بحثى نیست؛ اما آیا مادر هم چنین اجازهاى را دارد؟
شاید بتوان به این سؤال جواب مثبت داد، زیرا هدف از تنبیه، تادیب و تربیت کودک است و کسى که امر تربیت را بر عهده دارد، باید چنین اجازهاى را داشته باشد. شاهد این مدعا این است که حضرت على (علیه السلام) این اجازه را به معلم مىدهد و آن را مشروط به اذن پدر نمىکند (روایات سوم) و این از آن جهت است که معلم تربیت کودک را بر عهده دارد پس ما در نیز باید چنین اجازهاى را داشته باشد چون تربیت کودک، بر عهده او نیز هست.
ادامه دارد…