تفسیر کاشف

۱۴۰۱-۰۱-۲۵

258 بازدید

«التفسیر الکاشف»، تألیف محمدجواد مغنیه( متولد ۱۳۲۲ ق)، از جمله تفاسیر ارزشمند شیعى و از آخرین آثار نویسنده است. الکاشف، چون با هدف آشنا ساختن نسل جوان و جویاى واقعیت شکل گرفته، بسیار روان و درخور فهم این گروه است. نگارش این تفسیر به عربى در سال ۱۳۹۰ ق پایان پذیرفته است( متن کتاب، ج ۷، ص ۶۲۸).

ساختار

کتاب با یک مقدمه( در بیان اهداف و شیوه نگارش) و یک تمهید( در معناى استعاذه) آغاز شده است، سپس در هفت جلد به شیوه تفسیر ترتیبى، آیات از اول تا به آخر قرآن کریم تفسیر شده است. مهم‏ترین ویژگى این تفسیر، نثر شیوا و روان آن است که بر تمام تفسیر حاکم است و خواننده سخن نویسنده را به‏آسانى متوجه مى‏شود( سلیمى زارع، مصطفى، ص ۶۴).

مغنیه در این تفسیر، ابتدا به تعداد آیات و مکى و مدنى بودن سوره اشاره و سپس در ذیل بسیارى از آیات، مباحثى را تحت عنوان« اللغه»،« الإعراب»،« المعنى» و« وجه المناسبه» ذکر کرده است. در بحث« اللغه» واژه‏هاى غیر مأنوس آیه یا آیات را شرح مى‏دهد و از تفسیر طبرسى، طبرى و رازى سود مى‏جوید و از روایات نیز به‏عنوان مؤید نظریه خویش بهره مى‏گیرد.

در بحث« الإعراب» نقش نحوى برخى از واژه‏هاى مشکل قرآن را بیان مى‏کند و از تفاسیرى چون مجمع البیان، کشاف و بحر المحیط نقل قول مى‏نماید. در بحث« المعنى» برداشت خود از آیه را خلاصه و مفید طرح مى‏کند و بحث‏هاى تخصصى را با عنوانى مستقل، جداگانه به بحث و بررسى مى‏گذارد( ر. ک: دانش، موسى، ص ۴۱).

افزون بر منابع یادشده، مغنیه از منابع اصول، تاریخ، علوم تجربى و انسانى نیز در تفسیر سود مى‏برد؛ از آن جمله در دانش اصول از رسائل شیخ انصارى و… و در تاریخ از مروج الذهب و محمد رسول الله و الأخبار المصریه و… و در بخش روایات از سنن ترمذى، وسائل الشیعه، کافى و… سود مى‏برد و در کنار همه این کتاب‏ها از مجلات و روزنامه‏ها نیز در تبیین هرچه بهتر آیات بهره مى‏گیرد( بهرامى، محمد، ص ۲۷۴- ۲۷۵).

گزارش محتوا

نویسنده در مقدمه کتاب، عامل بى‏توجهى نسل جدید را به باورهاى دینى و مسائل اخلاقى، هجوم فرهنگى غرب مى‏داند و راه رهایى از این بن‏بست را در امور زیر مى‏جوید: تبلیغ دین در مدارس، به‏ویژه آموزش قرائت، حفظ و تفسیر قرآن، ارتباط روحانیون با جوانان و نشان دادن دین به‏عنوان سرچشمه سعادت و تبیین دقیق حقایق دینى به‏وسیله کتاب‏ها، سخنرانى‏ها، مقالات و…( ر. ک: مقدمه نویسنده، ص ۸- ۹).

وى در بخش دیگرى از مقدمه، هدف از نگارش اثرش را این‏گونه توضیح مى‏دهد:« هر تفسیرى رنگى دارد و رنگ غالب تفسیر من عبارت است از:« اقناع»؛ یعنى قانع کردن خواننده به اینکه دین با همه اصول و فروع و تعالیم خود، خیر و کرامت و سعادت انسان را مى‏خواهد و هرکس از این هدف منحرف شود، از حقایق دین و راه استوار زندگى منحرف شده است. من براى اینکه به هدف مزبور برسم، کوشیده‏ام تا شرح آیات قرآنى را به‏صورت ساده و روشن بیاورم تا خواننده در هر سطحى که باشد آن را بفهمد( همان، ص ۱۳).

التفسیر الکاشف چند ویژگى کلى و اساسى دارد که به‏اختصار به آنها اشاره مى‏شود:

  1. پیرایش تفسیرى: از مهم‏ترین و برجسته‏ترین ویژگى‏هاى این تفسیر، حذف نابایسته‏هاى تفسیرى است که از آن جمله است: حذف تفاسیر برگرفته از اسرائیلیات، حذف تفاسیرى غیر علمى و غیر مستند، حذف تفسیرهاى ناکارآمد در عقیده و زندگى دو جهان، پرهیز از پرگویى در مباحث تخصصى.
  2. رودررویى با آراى مفسران: دومین ویژگى این تفسیر پاى‏بند نبودن نویسنده آن به دیدگاه‏ها و باورهاى مفسران قرآن است. در این راستا مغنیه در جاى‏جاى تفسیر خویش که بسیار زیاد و درخور توجه است، نظریات جمهور یا بیشتر و یا بسیارى از مفسران را به نقد مى‏کشد. مهم‏ترین معیارهاى مغنیه در نقد و بررسى دیدگاه‏هاى تفسیرى عبارتند از: تعبّد به ظواهر، ناسازگارى با فصاحت و بلاغت آیات، ناسازگارى با آیات.
  3. نوآورى‏ها: رودررویى نویسنده با نظریات دیگر مفسران و روحیه تقلیدناپذیرى وى و به چالش کشیدن باورهاى تفسیرى، از الکاشف تفسیرى نو با نوآورى‏هاى فراوان ساخته است. او در مقدمه الکاشف مى‏نویسد:« همچنان‏که به تفسیر قرآن ادامه مى‏دادم بدین نکته یقین پیدا کردم که اگر مفسّرى چیز تازه و بى‏سابقه‏اى را در تفسیر نیاورد، هرچند این چیز تنها یک اندیشه در تفسیر باشد، این مفسر از اندیشه‏اى عالمانه و پویا برخوردار نیست، بلکه تنها اندیشه یک خواننده را دارد که آنچه را براى دیگران مى‏خواند در آن نقش مى‏بندد».
  4. محکمات و متشابهات قرآن: براى آیات محکم و متشابه، تعاریف گوناگونى بیان شده است. در این میان، مغنیه آیات محکم را آیاتى مى‏خواند که نیاز به تفسیر ندارند و آیات متشابه را آیاتى معرفى مى‏کند که از تفسیر بى‏نیاز نیستند. به باور نویسنده، آیاتى که از دلالت آشکارى برخوردارند و احتمال تأویل، تخصیص و نسخ در آنها راه ندارد، از محکمات خوانده مى‏شوند. در برابر، آیات متشابه آیاتى هستند که معناى تفصیلى آنها دانسته نمى‏شود، ظاهر آنها ناسازگار با حکم عقل است، بیش از چند معنى را در خود جاى مى‏دهند، الفاظ آنها عامّ است، ولى مراد خداوند از آنها خاص و دربردارنده حکم منسوخ مى‏باشد.
  5. فقه مقارن و کلام تطبیقى: از دیگر ویژگى‏هاى این تفسیر، ارائه تفسیر آیات فقهى و کلامى به‏صورت تطبیقى است؛ براى نمونه مفسر در بحث تیمّم در تفسیر آیه ۴۳ سوره نساء، به مقایسه میان دیدگاه‏هاى گوناگون فقهى شیعه و مذاهب چهارگانه اهل سنت مى‏نشیند و در تفسیر آیه ۵۹ همین سوره، مذهب کلامى شیعه را با سایر مذاهب کلامى مى‏سنجد و ناسازگارى دیدگاه‏هاى ایشان را در مصداق مى‏داند.
  6. راهنماى موضوعى تفسیر: ویژگى دیگر این تفسیر، ارائه فهرست موضوعى و جایگاه بحث آن در تفسیر است. بر اثر همین رویکرد است که تفسیر آیات مشابه یا هم‏موضوع تکرار نشده یا اگر تکرار شده با اسلوبى متفاوت است.
  7. تفسیر موضوعى: این تفسیر، در شمار تفاسیرى است که به روش تفسیر ترتیبى آیات قرآن را تفسیر مى‏کند با وجود این، نویسنده گاه از شیوه تفسیر موضوعى در کنار تفسیر ترتیبى سود مى‏برد.
  8. بهره‏گیرى از روش پرسش و پاسخ: نویسنده براى تبیین بهتر مراد خداوند، تفسیر خویش را به شکل پرسش و پاسخ سامان داده است. با این رویکرد، مفسر در تفسیر بسیارى از آیات قرآن، نخست پرسشى را مطرح مى‏کند و سپس به‏صورت کامل و روشن به پاسخ آن پرسش مى‏پردازد( ر. ک: بهرامى، محمد، ص ۲۵۰- ۲۶۶).

وضعیت کتاب‏

فهرست مطالب هر جلد در انتهاى آن آمده است. توضیحات و ارجاعات اندکى نیز در پاورقى ذکر شده است.

فهرست منابع :

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. سلیمى زارع، مصطفى، بررسى روش تفسیرى و رویکردهاى مغنیه در تفسیر« الکاشف»، پایگاه مجلات تخصصى نور، نشریه حدیث اندیشه، دوره جدید، بهار و تابستان ۱۳۸۶، شماره ۳.
  3. دانش، موسى، ویژگى‏هاى تفسیر« الکاشف»، پایگاه مجلات تخصصى نور، نشریه پژوهش‏هاى قرآنى، بهار ۱۳۸۷، شماره ۵۳.
  4. بهرامى، محمد، روش‏شناسى تفسیر« الکاشف»، پایگاه مجلات تخصصى نور، نشریه پژوهش‏هاى قرآنى، پاییز و زمستان ۱۳۸۰، شماره ۲۷ و ۲۸.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *