«التفسیر الکاشف»، تألیف محمدجواد مغنیه( متولد ۱۳۲۲ ق)، از جمله تفاسیر ارزشمند شیعى و از آخرین آثار نویسنده است. الکاشف، چون با هدف آشنا ساختن نسل جوان و جویاى واقعیت شکل گرفته، بسیار روان و درخور فهم این گروه است. نگارش این تفسیر به عربى در سال ۱۳۹۰ ق پایان پذیرفته است( متن کتاب، ج ۷، ص ۶۲۸).
ساختار
کتاب با یک مقدمه( در بیان اهداف و شیوه نگارش) و یک تمهید( در معناى استعاذه) آغاز شده است، سپس در هفت جلد به شیوه تفسیر ترتیبى، آیات از اول تا به آخر قرآن کریم تفسیر شده است. مهمترین ویژگى این تفسیر، نثر شیوا و روان آن است که بر تمام تفسیر حاکم است و خواننده سخن نویسنده را بهآسانى متوجه مىشود( سلیمى زارع، مصطفى، ص ۶۴).
مغنیه در این تفسیر، ابتدا به تعداد آیات و مکى و مدنى بودن سوره اشاره و سپس در ذیل بسیارى از آیات، مباحثى را تحت عنوان« اللغه»،« الإعراب»،« المعنى» و« وجه المناسبه» ذکر کرده است. در بحث« اللغه» واژههاى غیر مأنوس آیه یا آیات را شرح مىدهد و از تفسیر طبرسى، طبرى و رازى سود مىجوید و از روایات نیز بهعنوان مؤید نظریه خویش بهره مىگیرد.
در بحث« الإعراب» نقش نحوى برخى از واژههاى مشکل قرآن را بیان مىکند و از تفاسیرى چون مجمع البیان، کشاف و بحر المحیط نقل قول مىنماید. در بحث« المعنى» برداشت خود از آیه را خلاصه و مفید طرح مىکند و بحثهاى تخصصى را با عنوانى مستقل، جداگانه به بحث و بررسى مىگذارد( ر. ک: دانش، موسى، ص ۴۱).
افزون بر منابع یادشده، مغنیه از منابع اصول، تاریخ، علوم تجربى و انسانى نیز در تفسیر سود مىبرد؛ از آن جمله در دانش اصول از رسائل شیخ انصارى و… و در تاریخ از مروج الذهب و محمد رسول الله و الأخبار المصریه و… و در بخش روایات از سنن ترمذى، وسائل الشیعه، کافى و… سود مىبرد و در کنار همه این کتابها از مجلات و روزنامهها نیز در تبیین هرچه بهتر آیات بهره مىگیرد( بهرامى، محمد، ص ۲۷۴- ۲۷۵).
گزارش محتوا
نویسنده در مقدمه کتاب، عامل بىتوجهى نسل جدید را به باورهاى دینى و مسائل اخلاقى، هجوم فرهنگى غرب مىداند و راه رهایى از این بنبست را در امور زیر مىجوید: تبلیغ دین در مدارس، بهویژه آموزش قرائت، حفظ و تفسیر قرآن، ارتباط روحانیون با جوانان و نشان دادن دین بهعنوان سرچشمه سعادت و تبیین دقیق حقایق دینى بهوسیله کتابها، سخنرانىها، مقالات و…( ر. ک: مقدمه نویسنده، ص ۸- ۹).
وى در بخش دیگرى از مقدمه، هدف از نگارش اثرش را اینگونه توضیح مىدهد:« هر تفسیرى رنگى دارد و رنگ غالب تفسیر من عبارت است از:« اقناع»؛ یعنى قانع کردن خواننده به اینکه دین با همه اصول و فروع و تعالیم خود، خیر و کرامت و سعادت انسان را مىخواهد و هرکس از این هدف منحرف شود، از حقایق دین و راه استوار زندگى منحرف شده است. من براى اینکه به هدف مزبور برسم، کوشیدهام تا شرح آیات قرآنى را بهصورت ساده و روشن بیاورم تا خواننده در هر سطحى که باشد آن را بفهمد( همان، ص ۱۳).
التفسیر الکاشف چند ویژگى کلى و اساسى دارد که بهاختصار به آنها اشاره مىشود:
- پیرایش تفسیرى: از مهمترین و برجستهترین ویژگىهاى این تفسیر، حذف نابایستههاى تفسیرى است که از آن جمله است: حذف تفاسیر برگرفته از اسرائیلیات، حذف تفاسیرى غیر علمى و غیر مستند، حذف تفسیرهاى ناکارآمد در عقیده و زندگى دو جهان، پرهیز از پرگویى در مباحث تخصصى.
- رودررویى با آراى مفسران: دومین ویژگى این تفسیر پاىبند نبودن نویسنده آن به دیدگاهها و باورهاى مفسران قرآن است. در این راستا مغنیه در جاىجاى تفسیر خویش که بسیار زیاد و درخور توجه است، نظریات جمهور یا بیشتر و یا بسیارى از مفسران را به نقد مىکشد. مهمترین معیارهاى مغنیه در نقد و بررسى دیدگاههاى تفسیرى عبارتند از: تعبّد به ظواهر، ناسازگارى با فصاحت و بلاغت آیات، ناسازگارى با آیات.
- نوآورىها: رودررویى نویسنده با نظریات دیگر مفسران و روحیه تقلیدناپذیرى وى و به چالش کشیدن باورهاى تفسیرى، از الکاشف تفسیرى نو با نوآورىهاى فراوان ساخته است. او در مقدمه الکاشف مىنویسد:« همچنانکه به تفسیر قرآن ادامه مىدادم بدین نکته یقین پیدا کردم که اگر مفسّرى چیز تازه و بىسابقهاى را در تفسیر نیاورد، هرچند این چیز تنها یک اندیشه در تفسیر باشد، این مفسر از اندیشهاى عالمانه و پویا برخوردار نیست، بلکه تنها اندیشه یک خواننده را دارد که آنچه را براى دیگران مىخواند در آن نقش مىبندد».
- محکمات و متشابهات قرآن: براى آیات محکم و متشابه، تعاریف گوناگونى بیان شده است. در این میان، مغنیه آیات محکم را آیاتى مىخواند که نیاز به تفسیر ندارند و آیات متشابه را آیاتى معرفى مىکند که از تفسیر بىنیاز نیستند. به باور نویسنده، آیاتى که از دلالت آشکارى برخوردارند و احتمال تأویل، تخصیص و نسخ در آنها راه ندارد، از محکمات خوانده مىشوند. در برابر، آیات متشابه آیاتى هستند که معناى تفصیلى آنها دانسته نمىشود، ظاهر آنها ناسازگار با حکم عقل است، بیش از چند معنى را در خود جاى مىدهند، الفاظ آنها عامّ است، ولى مراد خداوند از آنها خاص و دربردارنده حکم منسوخ مىباشد.
- فقه مقارن و کلام تطبیقى: از دیگر ویژگىهاى این تفسیر، ارائه تفسیر آیات فقهى و کلامى بهصورت تطبیقى است؛ براى نمونه مفسر در بحث تیمّم در تفسیر آیه ۴۳ سوره نساء، به مقایسه میان دیدگاههاى گوناگون فقهى شیعه و مذاهب چهارگانه اهل سنت مىنشیند و در تفسیر آیه ۵۹ همین سوره، مذهب کلامى شیعه را با سایر مذاهب کلامى مىسنجد و ناسازگارى دیدگاههاى ایشان را در مصداق مىداند.
- راهنماى موضوعى تفسیر: ویژگى دیگر این تفسیر، ارائه فهرست موضوعى و جایگاه بحث آن در تفسیر است. بر اثر همین رویکرد است که تفسیر آیات مشابه یا همموضوع تکرار نشده یا اگر تکرار شده با اسلوبى متفاوت است.
- تفسیر موضوعى: این تفسیر، در شمار تفاسیرى است که به روش تفسیر ترتیبى آیات قرآن را تفسیر مىکند با وجود این، نویسنده گاه از شیوه تفسیر موضوعى در کنار تفسیر ترتیبى سود مىبرد.
- بهرهگیرى از روش پرسش و پاسخ: نویسنده براى تبیین بهتر مراد خداوند، تفسیر خویش را به شکل پرسش و پاسخ سامان داده است. با این رویکرد، مفسر در تفسیر بسیارى از آیات قرآن، نخست پرسشى را مطرح مىکند و سپس بهصورت کامل و روشن به پاسخ آن پرسش مىپردازد( ر. ک: بهرامى، محمد، ص ۲۵۰- ۲۶۶).
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد در انتهاى آن آمده است. توضیحات و ارجاعات اندکى نیز در پاورقى ذکر شده است.
فهرست منابع :
- مقدمه و متن کتاب.
- سلیمى زارع، مصطفى، بررسى روش تفسیرى و رویکردهاى مغنیه در تفسیر« الکاشف»، پایگاه مجلات تخصصى نور، نشریه حدیث اندیشه، دوره جدید، بهار و تابستان ۱۳۸۶، شماره ۳.
- دانش، موسى، ویژگىهاى تفسیر« الکاشف»، پایگاه مجلات تخصصى نور، نشریه پژوهشهاى قرآنى، بهار ۱۳۸۷، شماره ۵۳.
- بهرامى، محمد، روششناسى تفسیر« الکاشف»، پایگاه مجلات تخصصى نور، نشریه پژوهشهاى قرآنى، پاییز و زمستان ۱۳۸۰، شماره ۲۷ و ۲۸.