تعریف و نقش تنبیه در تربیت از دیدگاه اسلام

۱۳۹۳-۰۸-۱۰

328 بازدید

نقش تنبیه در تربیت از دیدگاه اسلام

آیا تنبیه، یک روش تربیتی است؟ کارایى آن در چه سطحى است؟ شرایط استفاده از آن چیست؟ چه کسانى اجازه اعمال آن را دارند؟ اسلام در این زمینه چه می گوید؟ روانشناسان و مربیان تربیتى چه می گویند؟

پرسش ‏هایى از این قبیل، در محافل تربیتى زیاد مطرح است. چنین مشهور و معروف شده که تنبیه از نظر روانشناسان، به دلیل اثرات منفى که از خود برجاى می گذارد مطرود و ممنوع است. بدون شک، طبیعت انسان‌ ها به گونه ‏‌اى است که وقتى در انجام امرى مورد تشویق قرار می گیرند، معمولاً درصدد برمی آیند تا آن امر را بهتر انجام دهند.

به همین خاطر تشویق و ترغیب، از مهم‏ترین ارکان روانشناسى تربیتى و عاملى مؤثر، در تحریک انگیزش‌ هاى پیشرفت و عملکرد فرد در فرایند یادگیرى و تقویت رفتارهاى مطلوب است. همه انسان‌ ها حتى بزرگسالان، تا آخر عمر نیاز به تشویق دارند. تشویق، موجب رغبت و دلگرمى و نشاط و تحرک می شود و انسان را به جدیت وادار می کند. انسانى که مورد تشویق قرار بگیرد، احساس آرامش و رضایت خاطر و اعتماد به نفس می کند و براى جدیت بیشتر و تحمل دشوارى‏ ها، آماده می گردد.

بر عکس، اگر مورد نکوهش یا ناسپاسى قرار گرفت، دلسرد و بى‌رغبت می شود و احساس حقارت و ضعف می کند و نمی تواند از استعدادهاى خویش به نحو مطلوبى استفاده نماید. اصل تشویق و تنبی، به عنوان امرى مسلم در تربیت اسلامى شناخته و پذیرفته شده است. اصولاً بهشت و جهنم، انذار و تبشیر پیامبران، آیه‏ هاى مربوط به پاداش و کیفر، وعده و وعیده اى شوق‏ انگیز و خوفناک و … همه جلوهایى از تشویق و تنبیه هستند.

خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجید می فرماید: «وَ بَشّر الَّذینَ ءَامَنوُا وَ عَمِلُوا الصالحاتِ اَنَّ لَهُمْ جَناتٍ تَجرى مِن تَحتِها الْانهارُ …؛‌ اى پیامبر! به کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بشارت بده که جایگاه آنان در قیامت، باغستان‏‌هایى است که نهرهاى آب در آن جارى است.»(۱)

حضرت على (علیه السلام) در فرمان تاریخى خود به مالک اشتر که او را به فرمانروایى مصر برگزیده بود، دستور می دهد: «وَ لا یکونَنَّ الُمحْسِنُ وَ المُسى‏ءُ عَندِکَ بمَنزِلهٍ سَوَاءٍ فَاِنَ فى ذلِکَ تَزْهیداً لِاهل الاحْسانِ فى الاءِحسانِ، و تدْریباً لاهلِ الاساءَهِ عَلَى الْاُساءَهِ؛ مبادا نیکوکار و بدکردار، پیش تو یکسان باشند، زیرا چنین روشى، نیکوکار را از کردار نیک، دور ساخته و بدکردار را به کار بد سوق می دهد.»(۲)

تعریف تنبیه

تنبیه در لغت به معناى آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزى و آگاه و هوشیار کردن آمده است.(۳) و در اصطلاح به عملى گفته مى شود که لازمه آن، آگاه و هوشیار کردن باشد و دست کم به سه معنا بکار رفته است:

۱- حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردن پاسخ منفى به آن.

تنبیه، زمانى رخ می دهد، که پاسخ مثبتى را از موقعیت حذف و یا چیزى منفى به آن بی افزاییم. به زبان متداول می توان گفت تنبیه دور ساختن چیزى از ارگانیسم است که خواستار آن است، یا دادن چیزى است به او که طالب ان نیست. به عبارت دیگر تنبیه عبارت است از ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت بلافاصله بعد از انجام یک رفتار. تنبیه به این معنا را تنبیه به معناى عام می گوییم.

۲- ارائه پاسخ منفى به ارگانیسم.

در این تعریف: تنبیه عبارتست از ارائه یک محرک آزارنده یا تنبیه‏‌کننده به دنبال یک رفتار نامطلوب براى کاهش دادن احتمال آن رفتار. براى مثال اگر بعد از انجام رفتارى نا مطلوب از سوى کودک مثلا گفتن یک حرف تند با عصبانیت و با ارائه یک محرک آزارنده مثل زدن به او خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم او را تنبیه کرده‌ایم. تنبیه به این معنا را تنبیه به معناى خاص می گوییم.

۳- تنبیه بدنى یا کتک زدن.

گاهى مراد از تنبیه، به همین معناست که ما آن را تنبیه به معناى اخص می گوییم. روشن است که بر طبق معناى اول – معناى عام – تنبیه، طیف وسیعى را در بر می گیرد که عبارتست از تغافل، بى‏‌اعتنایى، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر، محروم‏ سازى، جریمه، جبران، تغییر چهره، روى برگرداندن و تنبیه بدنى.

برخلاف معانى دوم و سوم که محدودتر هستند، آنچه از میان این معانى سه‏‌گانه تنبیه، مورد تردید و بحث واقع شده است، قسم سوم یا تنبیه به معناى اخص است، گرچه برخى از مصادیق تنبیه نظیر تهدید، تحقیر، سرزنش، و تمسخر نیز کم و بیش مورد رد و انکار واقع شده است. فرق بین تنبیه و تقویت منفى تقویت یعنى افزایش رفتار، و به منظور افزایش رفتار بکار می رود. ولى تنبیه عامل ناخوشایندى است که براى کاهش رفتار مورد استفاده قرار می گیرد.

به عبارت دیگر، تنبیه یعنى اضافه کردن عامل ناخوشایندى به دنباله رفتار، در صورتى که تقویت منفى؛ برداشتن عامل ناخوشایند قبل از رفتار می باشد. اکنون باید دید آیا تنبیه به چه میزان اثر تربیتى دارد؟ استفاده از تنبیه در امر تربیت همواره مخالفان و موافقانى را برانگیخته است، با این تفاوت که در گذشته موافقان بیشترى داشته ولى اکنون مخالفان بیشترى دارد. معروف است که روانشناسان تنبیه را «دست کم تنبیه بدنى را» جایز نمی دانند و عدم کارایى و یا اثرات و مضّرات جانبى آن را دلیل بر این امور می دانند.

ولى باید گفت، اولاً چنین نیست که تنبیه، کارایى نداشته باشد بلکه در بسیارى از موارد، تنبیه اصلاح‏ گر خوبى است به طورى که عموم کسانى که در اصلاح رفتار، کتابى نوشته‌اند تنبیه را به عنوان یکى از روش ‏هاى اصلاح و تغییر رفتار، ذکر کرده ‏اند و ثانیاً در مواردى که تنبیه اصلاح‏گر نباشد دست کم، اثر بازدارندگى و عبرت ‏آموزى براى دیگران را دارد که این خود اثر کمى نیست، چه این که مواردى وجود دارد که رفتار نامطلوب باید فوراً متوقف شود، به طورى که اگر متوقف نشود اثرات جبران ناپذیرى را به بار خواهد آورد.

در این صورت است که تنبیه، خصوصاً تنبیه بدنى، تنها راه ممکن است زیرا سایر روش ‏ها زمان زیادى را براى اصلاح و یا توقف رفتار نامطلوب لازم دارند، و از این روست که یکى از مزیت‏ هاى روش تنبیه بر سایر روش ‏ها را فوریت تأثیر آن می دانند، بدین جهت معمولاً روانشناسان، حتى کسانى که به شدت با تنبیه مخالف هستند، در مواردى تنبیه را و حتى تنبیه بدنى را، جایز می دانند.

از آموزه هاى دینى استفاده می شود که اگر تنبیه بجا، و به موقع، و در حد مطلوب، با شرایط لازم اجرا شود، می تواند رفتار نامطلوب را از بین ببرد. ما در اینجا دو روایت را نقل می کنیم که می توان از آنها استفاده کرد که تنبیه اثر اصلاحى دارد.

حضرت على (علیه السلام) می فرماید: «مَنْ لَمْ یٌصْلِحْهُ حُسْنُ المُداراهِ یٌصلِحهُ حُسْنُ المُکافاهِ؛(۴) کسى که خوش ‏رفتارى او را اصلاح نکند خوب کیفر دادن او را اصلاح خواهد کرد.» و نیز آن حضرت می فرماید: «اِسْتِصْلاحُ الاَخیارِ بِاکرامِهِمْ وَ الاَشرار بِتادیبِهِم؛ تأدیب و روش اصلاح خوبان، به بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان به تنبیه و عقاب آنهاست.»(۵)

باتوجه به این دو روایت روشن است که تنبیه، اثر اصلاحى دارد و در مواردى که احیاناً اثر اصلاحى هم نداشته باشد دست کم، اثر بازدارندگى خواهد داشت.

بنابراین اصل تنبیه کودک، براى تأدیب و تربیت او جایز است، و از این روست که فقهاى شیعه و حتى اهل سنت، به جواز تنبیه کودک فتوا داده اند، به طورى که مرحوم محقق کرکى، در جامع المقاصد در شرح قول علاّمه می گوید: «اَمّا اَنَّ لَهُ الضَرْبُ المُعتادُ فَلا بَحْثَ فیه …؛ در این که زدن کودک به نحو معمولى و متعارف براى ادب کردن جایز است هیچ بحثى نیست.»(۶)

و نیز مرحوم عاملى در کتاب مفتاح الکرامه می گوید: «اَمّا اَنَّ لَهُ الضَّرْبُ الْمُعْتادُ فَلا بَحْثَ فیه کَما فى جامِعِ المَقاصِدِ وَ هُو کَذلِک اِذا کَانَ الصَبّىُ ذا عَقْلٍ وَ تمییزٍ کَما نَبَهَ عَلَیْهِ فى التَذْکَره وَ التَحریرِ وَ الحَواشى لانَّه یَاخُذُْنَهُ مُسَلَّمَاً؛

اما در این که زدن کودک براى ادب کردن به نحو معمولى و متعارف جایز است، هیچ بحثى نیست چنان که در کتاب جامع المقاصد، در صورتى که کودک عاقل و متمیز باشد، همین را گفته است و مرحوم علاّمه در کتاب‏ هاى تذکره و تحریر و نیز حواشى آن را مسّلم گرفته است.»(۷)

چه کسانى اجازه تنبیه کودک را دارند؟ فقها این اجازه را براى پدر، پدربزرگ و حاکم شرع اثبات کرده اند، اما در مورد معلم و مؤدب کودک برخى این اجازه را مطلق دانسته و برخى دیگر آن را مشروط به اذن پدر یا حاکم شرع دانسته‏ اند.

پی نوشت ها
 
۱) سوره بقره آیه ۲۵٫
۲) نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۳) دهخدا، لغتنامه)
۴) غرر الحکم، ج‏۲، ص‏۶۴۰، ش‏۴۵۷)
۵) بحارالانوار، ج‏۷۸، ص‏۸۲، روایت‏۸۱٫
۶) المقاصد؛ ج ۷، ص ۲۸۰
۷) آراء الفقها و المراجع فى حکم تادیب الصبیان و ضربهم؛ ص ۱۵؛ نقل از مفتاح الکرامه، ج‏۴، ص ۲۳۷٫
 
 منبع: پیام زن؛ شماره ۲۱۰؛ نویسنده: مهرنوش اکبرى