تربیت شاخه گلی برای بهشت-۳

۱۴۰۱-۰۱-۱۶

161 بازدید

عن ابن عمر قال قال النّبىّ(صلّى اللَّه علیه و آله و سلم): فرّقوا بین اولادکم فی المضاجع اذا بلغوا سبع سنین.(۵۹)؛ رسول اکرم(صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) می‌فرمود: موقعى که فرزندان شما هفت ساله شدند، بستر خوابشان را از یکدیگر جدا کنید.

روى انّه یفرّق بین الصّبیان فی المضاجع لستّ سنین.(۶۰)؛ در حدیث دیگرى آمده است که بستر خواب کودکان در شش سالگى از هم جدا می‌شود.

عن موسى بن جعفر قال قال علىّ (علیه السّلام): مروا صبیانکم بالصّلاه اذا کانوا ابناء سبع سنین و فرّقوا بینهم فی المضاجع اذا کانوا ابناء عشر سنین.(۶۱)؛ حضرت موسى بن جعفر (علیهما السّلام) از امام على (علیه السّلام) نقل کرده است که فرمود: در هفت سالگى، فرزندان خود را به نماز وادارید و در ده سالگى، بستر خواب آنها را از یک دیگر جدا کنید.

۴-۶- به بچّه‌ها محبّت کنیم و آنها را دوست بداریم

سرمنشأ بسیاری از انحرافات در بین پسران و دختران جوان، عدم رضایت از کانون محبّتی خانواده است. روابط پنهان، خانه گریزی، روی آوردن به مواد مخدر و مجالس گناه و بسیاری از معضلات دیگر، ریشه در عدم ارضاء حس دوستی برای جوان در کانون خانواده می‌باشد. انسان‌ها، کوچک و بزرگ، مرد و زن، همه تشنه محبّت و توجه دیگران هستند. یکی از حکمت‌های ازدواج و تشکیل خانواده، به وجود آمدن یک کانون عاطفی برای گفتن و شنیدن ابراز محبّت‌هاست.

امام ششم (علیه السّلام) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت می‌کند: اَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ.(۶۲)؛ فرزندانتان را دوست بدارید، و به آنان رحمت آورید.

بعضى از مردم، علاقه چندانى به کودکان خود نشان نمی‌دهند، یا اگر علاقه دارند، اظهار نمی‌کنند و در رفتار با آنان، خشن و تند و سختگیرند. اینان بدانند که با این روش، که روشى غیرانسانى و اسلامی‌است، خود را از رحمت حق محروم می‌کنند.

امام صادق (علیه السّلام) فرمود: اِنَّ اللّهَ لَیَرْحَمُ الْعَبْدَ لِشِدَّهِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ.(۶۳)؛ همانا خداوند به بنده‌اش محض شدت عشقش به فرزندانشان رحم می‌کند.

امام هفتم (علیه السّلام) فرمود: اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ یَغْضِبُ لِشَیْء کَغَضَبِهِ لِلنِّساءِ وَ الصِّبْیانِ.(۶۴)؛ خداوند بزرگ، به چیزى مانند خشمش به نفع زنان و کودکان، خشم نمی‌گیرد.

خشم حق، محصول بى وفایى و بدرفتارى مردان، نسبت به خانواده است.

۴-۷- آن‌ها را ببوسیم و در آغوش بگیریم

فتال نیشابورى که از دانشمندان بزرگ شیعه است، در کتاب با ارزش روضه الواعظین از معصوم (علیه السّلام) روایت می‌کند: اَکْثِرُوا مِنْ قُبْلَهِ اَوْلادِکُمْ فَاِنَّ لَکُمْ بِکُلِّ قُبْلَه دَرَجَهً فِى الْجَنَّهِ مَسیرَهَ خَمْسِمِأَهِ عام.(۶۵)؛ فرزندان خود را زیاد ببوسید که به هر بوسیدنى، درجه‌اى در بهشت نصیب شما می‌شود، درجه‌اى که طول مسیر آن پانصد سال، راه است.

مردى به محضر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: تاکنون فرزندم را نبوسیده ام. حضرت فرمود: همانا که این مرد، اهل آتش جهنّم است.

در این زمینه، فرقى بین دختر و پسر نیست. دختر و پسر، عنایت خدا و هر دو، فرزند انسانند. آنان که دختردار می‌شوند و به این خاطر، چهره درهم می‌کشند، روحیّه‌اى همانند روحیّه اعراب زمان جاهلیت دارند و وجودشان، آلوده به حماقت است.

۴-۸- برای آن‌ها نام نیکو انتخاب کنیم

پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: حقّ فرزند بر پدر، سه چیز است: نام نیکو بر او بگذارد و نوشتن به او بیاموزد و هر گاه بالغ شد براى او همسر بگیرد.(۶۶)
امام رضا (علیه السّلام) می‌فرمودند: سمّه باحسن الاسماء و کنّه باحسن الکنى.(۶۷)؛ فرزند خود را به بهترین اسم و کنیه، نامگذارى کن.

عن ابن عمر: انّ ابنه لعمر کانت یقال لها عاصیه فسمّاها رسول اللَّه(صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) جمیله.(۶۸)؛ عمر، دخترى داشت که نامش «عاصیه» بود یعنى گناهکار و رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم)، آن اسم را تغییر داد و او را «جمیله» یعنى زیبا، نامگذارى کرد.

عن جعفر بن محمّد (علیه السلام) عن ابیه (علیهما السّلام): انّ رسول اللَّه کان یغیّر الاسماء القبیحه فی الرّجال و البلدان.(۶۹)؛ امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم)، اسم‌های قبیح مردم و بلاد را تغییر می‌داد.

۴-۹-نام آن‌ها را کامل و درست بگوییم

خداوند در قرآن، انسان‌ها را از دادن لقب زشت به همدیگر، باز داشته است. و لاتنابزوا بالالقاب(۷۰)؛ و با القاب زشت و ناپسند، یاد نکنید.

در حدیث کساء، حضرت زهرا(سلام الله علیها) بچّه‌هایش را این گونه صدا می‌زند: “یا قره عینی و یا ثمره فؤادی”(۷۱)؛ ای نور چشمم و ای میوه دلم.

پس چه زیباست که ما نیز به پیروی از اهل بیت (علیهم السّلام) فرزندانمان را به نیکوترین شکل صدا بزنیم. علی جان، مریم خانم، گل پسرم، دختر نازم، فدات بشم، قربونت برم…

۴-۱۰- با آنها حرف بزنیم

حرف زدن و گپ زدن با دیگران، پیام‌های زیادی دارد. علاقه داشتن به مخاطب، اهمّیّت او در شنیدن حرف‌های متکلم، قبول داشتن تکیه گاه، محبّتی بودن مخاطب و…

در سخن گفتن با بچّه ها، نه تنها می‌توان به ارضاء نیاز محبّتی آنها پاسخ گفت، بلکه می‌توان به درددل‌ها و دغدغه‌های آنها نیز پی برده و به حل آنها پرداخت. در ارتباط کلامی‌با فرزندان، قوه بیان و سخن گفتن آنها، ارتقا یافته و می‌توان او را با مسایل زندگی و داستان‌ها و مثل‌های زیبا آشنا کرد.

مقام معظم رهبری(مدظله) در مورد مادرشان می‌فرمایند:

«مادرم، یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، دارى ذوق شعرى و هنرى، حافظ شناس البته حافظ شناس که می‌گویم، نه به معناى علمی‌ و این‌ها به معناى مأیوس بودن با دیوان حافظ با قرآن کاملا آشنا بود و صداى خوشى هم داشت. ما وقتى بچّه بودیم، همه می‌نشستیم و مادرم قرآن می‌خواند؛ خیلى هم قرآن را شیرین و قشنگ می‌خواند. ماها دورش جمع می‌شدیم و براى ما به مناسبت، آیه‌هایى را که در مورد زندگى پیامبران هست؛ می‌گفت: من خودم اولین بار، زندگى حضرت موسى، زندگى حضرت ابراهیم و بعضى پیامبران دیگر را، از مادرم به این مناسبت شنیدم. قرآن که می‌خواند، به این جا که می‌رسید، بنا می‌کرد به شرح دادن. بعضى از شعرهاى حافظ، که الان هنوز یادم است بعد از سنین نزدیک شصت سالگى از شعرهایى است که آن وقت از مادرم شنیدم؛ از جمله، این یک بیت یادم است:

سحر چون خسرو خاور علم در کوه ساران زد

به دست مرحمت یارم در امیدواران زد

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

غرض، خانمی‌ بود خیلى مهربان، خیلى فهمیده و فرزندانش را هم البته همه مادران دوست می‌داشت و رعایت آنها را می‌کرد. مادرم خیلى خوش برخورد بود».(۷۲)

۴-۱۱- صدای آنها را بشنویم

چه بسیار پدر و مادرهایی که آن قدر غرق صحبت‌های دوستانه و خانوادگی، فیلم و تلویزیون یا دغدغه‌های روزمره می‌شوند که به هیچ وجه، متوجه حرف‌ها، دردل‌ها و شادی و غصه‌های فرزندشان نمی‌شوند. بابا من امروز ۲۰ گرفتم… من امروز تشویق شدم… امروز معلم از من درس نپرسید… امروز هم شاگردیم، مداد نو خریده بود… امروز در مدرسه، مرا اذیت کردند…

گویند فردی در گیشه سینما کار می‌کرده است. وقتی به منزل آمد، پسرش با نشاط به سوی او دوید تا کارنامه‌اش را به بابا نشان دهد. بابا کارنامه را گرفت و پاره کرد!! این نشان می‌دهد او هنوز، از سر کار برنگشته بود.

وقتی من گوش شنیدن سخنان او را ندارم، پس باید به دنبال دیگری بگردد.

۴-۱۲- در مشکلات با آن‌ها همدرد شویم

بسیاری اوقات، بچّه‌ها، از ما راه حل یا تشویق و تنبیه نمی‌خواهند؛ بلکه از ما انتظار هم زبانی و هم دردی دارند. مامان بابا… من امروز امتحانم را خوب ندادم! چگونه باید جواب او را بدهیم؟ خب معلومه! خوب باید درست را می‌خوندی…. بله! هر که به جا درس، کارتون ببینه، سزاش همینه… نکنه من باید به جات امتحان می‌دادم…

این ها، راه حل‌هایی است که خودش نیز می‌داند. گفتن این جملات گوینده را ارضاء می‌کند، اما اثری برای کودک ندارد. در این مواقع باید با مخاطب همراه و همدرد شد. حتما امتحانش خیلی سخت بوده… نکنه سؤالات را بد نوشته بودند… نکنه هوای کلاس، خیلی سرد بوده… شاید خودکارت وسط امتحان تمام شده… و بعد از همدردی، بسیاری از مواقع، خودش اعتراف می‌کند که کوتاهی کرده است.

۴-۱۳- کتکشان نزده و با آنها قهر نکنیم

کودکان، خیلی نازک دل و زود رنجند. تنبیه هر فرد، اگر متناسب با زشتی کار او نباشد و یا بیش از تحمل فرد باشد، ظلم است. کتک زدن بچّه ها، علاوه بر آن که منع شرعی دارد و در بعضی موارد، منجر به دیه می‌شود، از نظر اخلاقی نیز اثر بدی بر آنها دارد. به این روایت توجه کنید: قَالَ بَعْضُهُمْ شَکَوْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ابْناً لِی فَقَالَ لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِلْ.(۷۳)؛ فردی نزد امام موسی کاظم (علیه السّلام) آمد و از فرزندش، ابراز شکوایه کرد. امام فرمودند: او را نزن. با او قهر کن اما این قهر را، طولانی نکن.

۴-۱۴- تشویقشان کرده و به آن‌ها هدیّه بدهیم

رسول حق (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:”کسى که به بازار می‌رود و براى عیالش تحفه می‌خرد، مانند کسى است که در خانه مستمندان، صدقه می‌برد، او باید تحفه خریده شده را وقتى به خانه برد، ابتدا به دخترانش بدهد زیرا هر کس دخترش را خوشحال کند، چنان است که بنده‌اى از نسل اسماعیل را آزاد کرده، و هر کس دیده پسرش را با بردن تحفه روشن کند، گویا از ترس خدا اشک ریخته و کسى که از ترس خدا گریه کند، حضرت حق او را وارد بهشت‌هاى پرنعمت کند.”(۷۴)

۴-۱۵- با آن‌ها مهربانی و مدارا کنیم

یک روز پیامبر اعظم اسلام (صلى اللَّه علیه و آله و سلم)، با گروهى مشغول نماز بود. امام حسین (علیه السّلام) که کودکى بود، پهلوى آن حضرت بود. هر گاه که رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به سجده می‌رفت، امام حسین (علیه السّلام) می‌‏ آمد و بر پشت مقدس آن بزرگوار، سوار می‌‏شد و پاهاى خود را حرکت می‌داد و می‌گفت: “حل حل “. وقتى پیغمبر اکرم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) می‌خواست سر از سجده بر دارد، امام حسین (علیه السّلام) را می‌گرفت و در پهلوى خود می‌‏نشانید. موقعى که رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) به سجده می‌رفت، امام حسین (علیه السّلام) نیز بر پشت مبارک آن حضرت، سوار می‌شد و می‌گفت: حل حل. امام حسین (علیه السّلام) این عمل را همچنان انجام می‌داد تا پیامبر خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) از نماز، فراغت حاصل نمود. شخص یهودى گفت: یا محمّد! شما با کودکان عملى انجام می‌دهید که ما انجام نمی‌دهیم. پیغمبر اعظم (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمود: اگر به خدا و رسول ایمان آورده باشید، باید به کودکان ترحم کنید. یهودى گفت: من به خدا و رسول ایمان می‌آورم. وقتى آن یهودى کرامت و عظمت رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را دید، اسلام آورد.(۷۵)

۴-۱۶- با دین،الگوهای دینی و آداب الهی آشنایشان کنیم

خداوند در بین مخلوقاتش، انسان‌هایی را به عنوان الگوی شخصیّتی و کمال بشری قرار داده است. انسان‌های کاملی که چراغ راه سعادت بشریت و در بالاترین نقطه بندگی خداوند قرار دارند. کودکان گمشده، آرزوهای خود را در افراد جستجو می‌کنند. اگر ما نتوانیم الگوهای مناسب را به آنها معرفی کنیم، آنها به سمت الگوهای کاذب سینمایی و کارتونی کشیده خواهند شد و به ناچار در کنار ارتباط عاطفه و نزدیک با این شخصیّت ها، به الگوگیری از آنها دچار می‌شوند.

قوه ی تشخیص کودکان، به آن اندازه نیست که بتواند در این بازتاب شخصیّتی، زشتی‌های افراد را دفع کنند. از جمله مسایلی که به وفور در ماهیت فیلم‌ها و کارتون‌های جدید به چشم می‌خورد، خشونت‌های سینمایی، ظرافت‌های محبّتی و جنسی، شوخی‌های رکیک، جملات زننده و نکات زشت اخلاقی دیگر است که توسط گوش و چشم کودکان دریافت می‌شود و بدون هیچ گونه تحلیلی در رفتار آنها بروز می‌کند.

پدران و مادران، وظیفه دارند علاوه بر آن که کودک را از این گونه مسایل دور نگه دارند، با شیوه‌های جذاب دیگر، آنها را با الگوهای اصیل دینی و ملی که روحیه محبّت و کمک به دیگران، شجاعت و دلاوری، مبارزه با ظلم و بدی و احترام به دیگران را در او زنده می‌کنند، آشنا سازند.

روایت شده است که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) به برخى از کودکان نگاه کرد و فرمود: واى به حال فرزندان آخر الزّمان از پدرانشان! گفتند:‌ اى پیامبر خدا! از پدران مشرک آنان؟ فرمود: نه، از پدران مؤمنشان که هیچ یک از واجبات را به آنان نمی‌‏آموزند، و اگر فرزندانشان خود، چیزى فرا گیرند آنان را از این کار باز می‌‏ دارند و به متاع اندک دنیا از آن خشنودند. من از آنان بیزارم و آنان نیز از من بیزار خواهند بود.(۷۶)

در سیره تربیّتی حضرت زهرا(سلام الله علیها) روایت شده است که ایشان از همان دوران کودکی فرزندانشان، آن‌ها را با ولایت علی (علیه السّلام) و شب زنده داری و به یاد مردم بودن، آشنا می‌کند. در روایتی می‌خوانیم: فاطمه(سلام الله علیها) با فرزندش حسن بازی می‌کرد و این اشعار را برای او می‌خواند:

أَشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ***‏ وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَن؛

تو شبیه پدرت علی هستی، (پس) ریسمان را از گردن حق بگشا. عبادت کن خدایی را که بر تو منت و عطا دارد و با انسان‌های کینه توز و بد خواه، دوستی مکن.(۷۷)

در کتاب شریف مفاتیح الجنان، در عظمت شب زنده داری در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، به سیره ای از حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می‌کنند که: حضرت فاطمه (صلوات الله علیها) نمی‌‏ گذاشت در این شب، احدى از اهلش بخوابد و علاج می‌‏ فرمود خواب آنها را به کمی‌طعام و مهیا می‌‏کرد آنها را براى احیاء آن شب از روز یعنى امر می‌‏فرمود که روز را خواب و استراحت کنند که شب، خوابشان نبرد و احیا بدارند و می‌‏ فرمود که: محروم، کسى است که از خیر امشب، محروم بماند.

روایت زیر روایتی است که با توجه به اسامی‌سندش، می‌توان فهمید فضیلتی که دراین روایت برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) نقل می‌شود از جمله فضایل عظیم آن بانوی بزرگوار است که زبانزد خاندان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) بوده است: “و روی عن جعفر بن محمّد  عن أبیه عن علی بن الحسین عن فاطمه الصغرى عن الحسین بن علی عن أخیه الحسن بن علی بن أبی طالب  قال: رأیت أمی‌فاطمه قامت فی محرابها لیله جمعه فلم تزل راکعه و ساجده حتى انفجر عمود الصبح و سمعتها تدعو للمؤمنین و المؤمنات و تسمیهم و تکثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشی‏ء فقلت لها یا أماه لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک فقالت یا بنی الجار ثم الدار “(۷۸)

امام جعفر صادق (علیه السّلام) از پدرش امام باقر (علیه السّلام) و ایشان از پدرشان امام زین العابدین (علیه السّلام) نقل کردند که فاطمه صغری از امام حسین (علیه السّلام) شنید که امام حسن مجتبی (علیه السّلام) فرمود: شب جمعه‌ای دیدم مادرم فاطمه (سلام الله علیها) تا به صبح، مشغول رکوع و سجود در محراب عبادتش بود. شنیدم که ایشان برای همه مردان و زنان مومن، بسیاردعا می‌کرد و آن‌ها را به اسم، یاد می‌نمود. اما برای خودش، دعایی نکرد.(برایم سوال پیش آمد که چرا مادر، خودش را دعا نمی‌کند؟) گفتم: مادر! چرا آن گونه که برای دیگران دعا می‌کنی، برای خودت دعا نمی‌کنی؟ حضرت فرمودند: فرزندم! اول همسایه بعد خانه.

به راستی آیا فرزندی که با این فکر بزرگ می‌شود – که باید دیگران بر خود ترجیح داد- به مرز تجاوز به حقوق دیگران می‌رسد؟ یا شخص کریم و با سخاوتی می‌شود که هر مستمندی، با ورود به شهر مدینه، ابتدا سراغ خانه او را می‌گیرد. کسی که بارها اموالش را در راه خداوند بخشید و بارها با پای پیاده به حج رفت.

عبداللَّه بن فضاله گوید: از امام پنجم یا ششم (علیهما السلام) شنیدم می‌فرمود: چون پسر بچّه، سه سالش شد، به او هفت بار تلقین کنند «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»، و او را واگذارند تا سه سال و هفت ماه و ده روز و به او تلقین کنند «محمّد رَسُولُ اللَّهِ»(هفت بار ) و او را واگذارند تا چهار ساله شود و هفت بار «صلى اللَّه على محمّد» به او تلقین کنند و او را واگذارند تا پنج ساله شود و از او پرسند کدام دست، راست تو است و کدام چپ؛ چون آن را بداند، به سوى قبله ‏اش وادارند و به او گویند سجده کند و او را واگذارند تا شش ساله شود؛ و چون شش سالش تمام شود، به نمازش وادارند و رکوع و سجود به او آموزند و بگذارند تا هفت سالش تمام شود و سپس به او گویند روى و دستت را بشوى و چون شست، بگذارند نه سالش تمام شود و پس از اتمام نه سال، وضو به او آموزند و اگر مسامحه کند، او را براى یاد گرفتن آن، تنبیه کنند و دستور نمازش دهند و براى آن، او را بزنند و چون وضو و نماز آموخت، خدا، او را و پدر و مادرش را، بیامرزد.(۷۹)

در صورت کوتاهی پدران و مادران در تربیّت فرزندان، گرگ‌های فراوانی هستند که برای آن‌ها، دام گسترانده‌اند. از فرقه‌های ملحد و دارای انحرافات دینی و سیاسی گرفته تا گروه‌های ضد اخلاقی و شیطانی که تعداد آن‌ها بی‌شمار است. از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمودند: عَلِّمُوا صِبْیَانَکُمْ مَا یَنْفَعُهُمُ اللَّهُ بِهِ لَا تَغْلِبُ عَلَیْهِمُ الْمُرْجِئَهُ بِرَأْیِهَا(۸۰)؛ به کودکان خود چیزى بیاموزید که خدا آن‏ها را بدان سود دهد. مبادا طائفه مرجئه عقیده خود را به آن‌ها تحمیل کنند.

وجود فرقه‌هایی مانند مرجئه و خوارج و صوفی‌ها و…، در عصر حاضر، تبدیل به ده‌ها فرقه ی بزرگتر دیگر شده است که با پیشرفت تکنولوژی و ابزار ارتباطی ماهواره و اینترنت، با حجم بیشتری در حال فعّالیّت بر علیه فرزندان ما هستند.

نکته ی مهمّ: تربیّت، سیر راهی با شروع و آغازی مشخص است که باید با صبر و حوصله مربی همراه باشد تا به نتیجه برسد. هر گونه ناشکیبایی و یا خستگی از این کار، چه بسا تمام زحمات مربی را از بین ببرد. رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: رحم اللَّه من اعان ولده على برّه. قال قلت کیف یعینه على برّه؟ قال یقبل می‌سوره و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقه و لا یخرق به.(۸۱)؛

خداى رحمت کند کسى را که در نیکى و نیکوکارى، به فرزند خویش کمک کند. راوى حدیث پرسید: چگونه فرزند خود را در نیکى یارى نماید؟ حضرت در جواب چهار دستور داد: آنچه را که کودک، در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول کند. آنچه انجام آن براى کودک سنگین و طاقت‌‏فرسا است، از او نخواهد. او را به گناه و طغیان وادار نکند. به او دروغ نگوید، و در برابر او مرتکب اعمال احمقانه نشود.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *