تحکیم خانواده در آموزه های قرآنی-3

تحکیم خانواده در آموزه های قرآنی-۳

۱۴۰۰-۰۸-۲۳

150 بازدید

حسن معاشرت مرد با زن، تمکین و مدارای زن، تربیت فرزندان، اطاعت فرزندان و…، همان هدف کلی از خلقت «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»(ذاریات، ۵۶) را در این فضای ملکوتی محقق خواهد کرد. زن در این محیط است که می‌تواند در سایه‌ی جهاد اکبر(جهاد المرأه، حسن التبعل)، زمینه تعالی خود، تربیت فرزندان و نسل‌های توحیدی را فراهم آورد.

حسن معاشرت

ویل دورانت می‌گوید: «در میان جنگ‌ها و ماشین‌ها چنان غرق شده‌ایم که از درک این حقیقت بی‌‌خبر مانده‌ایم که در زندگی، واقعیت اساسی، صنعت و سیاست نیست؛ بلکه مناسبات انسانی و همکاری افراد خانه از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان است.»

در حکمت عملی نیز، تدبیر منزل را بر سیاست مدن مقدم می‌دانند و البته تهذیب اخلاق بر تدبیر منزل نیز مقدم است. در حکمت عملی، اول فردی را مهذب می‌سازند تا خانواده‌ای بنا کند و خانواده‌های تدبیر یافته و سامان گرفته، جامعه‌ای زنده و سالم بسازند.

از ویژگی‌های انسان، تمایل و نیاز او به معاشرت است و از معاشرت، جز محبت دیدن و محبت ورزیدن انتظار ندارد؛ چرا که خلقت انسان بر اساس عشق و محبت بوده و همین بهترین انگیزه‌ی او در هر گونه تلاشی است. گرچه انسان عموماً در تشخیص عشق حقیقی به بیراهه می‌رود، اما عشق‌های صوری و حتی باطل هم این خاصیت را دارند که انسان را به تکاپو وا دارند و امیدوار و مجذوب کنند.

خداوند، رفتارها و برخوردهای صحیح انسانی در خانواده را با «حسن معاشرت» معرفی می‌کند و از مرد و زن(مردان در حد تکلیف حقوقی و زنان توصیه اخلاقی)، رعایت آن را با میزان «معروف»، یعنی رفتاری پسندیده و انسانی می‌خواهد.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، معروف را به معنای «هر امری که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند و آن را انکار نکنند» معرفی می‌کند.(طباطبایی، ۱۳۶۳: ج۴، ص۴۰۴)

حسن معاشرت در خانواده، در دو محدوده‌ی مرزهای حقوقی و دستورالعمل‌های اخلاقی تعیین می‌شود.

«تعبیر حسن معاشرت که به عنوان یک وظیفه برای شوهر و یک حق برای زن مطرح می‌شود و عامل تحکیم زندگی خانوادگی است، اگر به خوبی باز شود، نشان دهنده‌ی تمام آن اموری است که مرد در برابر زن باید انجام دهد.

در «نفقه» همه‌ی نیازمندی‌های جسمی زن باید تأمین شود و در «حسن معاشرت» همه‌ی نیازمندی‌های روحی او.»(بهشتی، ۱۳۷۷: ص۱۷۴) دکتر کاتوزیان در «حقوق مدنی خانواده» معتقد است:

«لوازم حسن معاشرت را به دقت نمی‌توان معین کرد؛ زیرا عادات و رسوم اجتماعی و درجه‌ی تمدن و اخلاق مذهبی در میان هر قوم، مفهوم خاصی از «حسن معاشرت» به وجود می‌آورد؛ ولی به اجمال می‌توان گفت، تمام اموری که از نظر اجتماعی توهین محسوب می‌شود، مانند ناسزاگویی، ایراد ضرب، مشاجره، تحقیر یا اموری که با عشق به کانون خانواده و اقتضای محبت بین دو همسر منافات دارد، مانند: ترک خانواده، بی‌‌اعتنایی به همسر و خواسته‌های او و اعتیادهای مضر، از مصداق‌های «سوءمعاشرت» در خانواده است.

هر چند که تکلیف مربوط به حسن معاشرت، جنبه‌ی اخلاقی دارد، از نظر حقوقی نیز بی‌‌ضمانت اجرا نمانده است؛ زیرا سوءمعاشرت زن استحقاق او را در گرفتن نفقه از بین می‌برد.»(کاتوزیان، ۱۳۸۲: ج۱، ص۲۱۹)

حساسیت محیط خانواده، اهداف بلند مدت و مقدس آن اقتضا می‌کند که همسران بیشترین دقت را در رعایت حسن معاشرت با یکدیگر داشته باشند و از خانه فضایی سرشار از انس و ملاطفت بسازند؛ زیرا خداوند زن و مرد را هدفمند در کنار یکدیگر قرار داده است و کمال آن دو را در این آمیختگی و تشکیل خانواده تعبیه کرده است.

تعبیر لطیفی در آیات ۲۰ و ۲۱ از سوره‌ی روم در این خصوص وجود دارد. خداوند در آیه ۲۰ پس از آن که به حیات زمین بعد از مرگش اشاره می‌کند و پراکندگی بشر بر روی زمین برای کار و تلاش و کسب روزی و مال را یادآور می‌شود:

«و من آیاته ان خلق لکم من تراب ثم اذا انتم تنتشرون»، در آیه ۲۱ می‌فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و…»، «از نشانه‌های خداوند آن است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با آنان به آرامش برسید.»

علامه طباطبایی می‌فرماید: «منظور از انسان در این آیه، مرد است و مراد از انتشار، به دنبال روزی رفتن و انجام اعمالی که لازمه‌ی زندگی است…؛ ولی خداوند زن‌ها را آفرید و در وجود آن‌ها چیزی تعبیه کرد که موجب آرامش مردان می‌شود.»(طباطبایی، ۱۳۶۳: ج۴، ص۲۳۱)

آن هدفمندی، این طراحی خلقت، ترکیب زوجیت و تقسیم مسئولیت، خود از بزرگترین آیات رحمانی است و بشر هرگاه همگام با این آهنگ خلقت حرکت کرده و خود را با لطایف آن همراه نموده، بهترین بهره‌ها را از زندگی دریافت کرده است.

اما هر چه از این مسیر فطری فاصله گرفته، به معیشتی «ضنکا» دچار شده است؛ چنان که نمونه‌ی آن را در زندگی‌های نابسامان در سراسر دنیا شاهدیم.

نکته قابل توجهی در آیات مربوط به حسن معاشرت مردان با زنان وجود دارد و آن این است که خداوند در مواقع عادی در روابط زن و مرد، اشاره‌ای به حسن معاشرت ندارد؛ بلکه در جایی که کمتر کسی به نیکی رفتار می‌کند و مراقب حکم خدایی است، مثل مرحله‌ی طلاق زن، دوران عده یا گرفتن مهریه‌ی زنان به زور و…، به تقوی و نیکی در برخورد با زنان سفارش می‌کند.

«… واتقوالله ربکم لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن إلا أن یأتین بفحشه مبینه…»، «تقوای الهی پیشه کنید و هیچ گاه همسران و زنان خویش را در ایام عده از خانه بیرون نکنید، مگر آن که گناه آشکاری مرتکب شده باشند.»(طلاق، ۱)

«یا ایهاالذین امنوا لایحل لکم ان ترثوا النساء کرها و لاتعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن الا ان یأتین بفاحشه مبینه و عاشروهن بالمعروف فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیراً.»(نساء، ۱۹)

در این آیه نیز معاشرت به معروف، محور بحث و توصیه به مردان در برخورد با زنان است. آیه بیانگر دو نهی و یک امر به مردان است. نهی از به ارث بردن زنان و گرفتن تمام یا بخشی از مهریه‌ی آنان به زور و امر به معاشرت به معروف با زنان است.

«آیه هم ندا است و هم تنبیه، هم اشارت است و هم شهادت و هم حکم یا نداست. «أیها» تنبیه است؛ «الذین» اشارت است؛ «آمنوا» شهادت است؛ «لا یحل لکم… کرها» حکم است و بیان حکم آن است که ]زنان را[ از راه تلبیس و تدلیس برایشان حکم نکنید و قهر نرانید و آن چه شرع نپسندد، از ایشان نخواهید؛ بلکه با ایشان به معروف زندگی کنید.(و عاشروهن بالمعروف،‌ ای بتعلیم الدین و التأدب الاخلاق المسلمین).»(میبدی، ۱۳۵۷: ج۲، ص۴۷۱)

توصیه‌ی خداوند به رعایت معاشرت به معروف در مراحل خاص مثل طلاق، حاکی از آن است که در مواقع عادی به طریق اولی مرد باید مراعات معروف را بنماید. معاشرت به معروف، خاص مواضع ذکر شده در آیات نیست؛ بلکه همه رفتارها و برخوردهای مرد نسبت به همسر را شامل می‌شود. یعنی مردان باید در هر معاشرتی که با زنان دارند، مراعات معروف و نیاز روحی آنان را بکنند.

با توجه به جامع نگری و دقت اسلام در روابط زن و مرد در محدوده‌ی خانواده، این حکم الهی(حسن معاشرت) بهترین ضامن اصلاح روابط در خانواده‌ها می‌باشد؛ به شرط آن که آگاهی و عمل آنان را به همراه داشته باشد.

دینداری و تعهدات الهی

خانواده‌ای که قرآن طراحی می‌کند، مکتب و معبدی است که اعضای آن مدارج بندگی را طی می‌کنند و به حیات طیبه راه می‌یابند.

افراد در خانواده، علاوه بر تأمین حقوق دنیوی خود نظیر امنیت، آرامش، تغذیه، بهداشت مناسب، تحصیل علوم و… حقوق معنوی خود را نیز جستجو می‌کنند. زن و مرد موظف به ایجاد زمینه‌ی مقتضی و رفع موانع برای دستیابی یکدیگر به این حقوق می‌باشند.

«من عمل صالحاً من ذکر او انثی فلنحییّنه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون»(نحل، ۹۷)، «از مرد و زن هر کس عملی صالح انجام دهد به شرط ایمان به خدا، ما او را در زندگانی خوش و با سعادت، زنده می‌گردانیم.»

خداوند در آیه‌ی فوق شرط رسیدن به حیات طیبه و دخول در بهشت و دریافت اجر اعمال را، ایمان و عمل صالح ذکر می‌فرماید و این دو، تنها در محیطی چون خانواده کسب می‌شود. اسلام، زن و مرد را در کسب حقوق معنوی و کسب خیر و شر به تمام معنی مساوی با یکدیگر می‌داند.

«کل نفس بما کسبت رهینه»(مدثر، ۳۸)

«من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها»(مدثر، ۷۴)

«و الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماماً»(فرقان، ۷۴).

«قره»، از واژه قرار است و منظور از قرهاعین، آرامش دیدگان می‌باشد. چشم انسان در چیزی که خوشایند اوست، آرام می‌گیرد.

در این آیه، عبادالرحمن از خداوند درخواست می‌کنند که «همسران و فرزندان ما را مایه آرامش چشم ما قرار ده» و از آن جا که چشم و دل مؤمن جز به رضای حق آرام نمی‌گیرد، نتیجه آیه آن است: «پروردگارا، نسل و اهل خانه‌ی ما را در مسیر خود و مورد رضای خود قرار ده.»

خلاصه آن که مؤمنین – عبادالرحمن- علاوه بر انجام مسئولیت خود در قبال تأمین حقوق معنوی خانواده، برای کمال معنوی آنان و رسیدن به رضای حق، دعا نیز می‌کنند.

شاید انگیزه برای این خیرخواهی و دعا، این آیه باشد: «و الّذین امنوا و اتّبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شیء، کل امرئٍ بما کسب رهینٌ…»(طور، ۲۱)،

«و کسانی که ایمان آورده‌اند و ذریه و اهل ایشان از آنان پیروی کرده‌اند، ذریه آنان را ]در بهشت[به ایشان ملحق می‌سازیم و از خودشان هم چیزی کم نمی‌کنیم. هر کسی در گرو کسب و عمل خویش است.»

در تفسیر قرطبی، ذیل آیه‌ی فوق از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: «خداوند ذریه مؤمن را در بهشت هم درجه‌ی او قرار می‌دهد؛ هر چند آن ذریه از حیث عمل و پاداش از او نازل‌تر باشند. برای آن که به وجود ایشان و پیوستگی ایشان، چشم روشن شود.»

در قرآن کریم از خیرخواهی، نصیحت و دعای والدین برای فرزندان، شواهد دیگری است؛ نظیر نصایح لقمان به فرزندش که در طی پنج نصیحت عمده، وی را به توحید و دوری از شرک، حسن خلق، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، صبر و شکیبایی و میانه روی توصیه می‌کند و از تکبر، خودپسندی، فقر و مباهات به دیگران منع می‌کند و درخواست حضرت نوح برای پسرش که خداوند او را به خویش ملحق گرداند:

«و نادی نوح ربه فقال رب ان ابنی من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین.»(هود، ۴۵) اما از آن جا که پسر نوح غیر صالح بود و از اهل او حساب نمی‌شد، پاسخ شنید: «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلا تسألن ما لیس لک به علم.»(هود، ۴۶)

پدر مورد تأیید قرآن که به عنوان الگوی والدین معرفی می‌شود، حضرت زکریاست که فرزندی موحد و حکیم چون یحیی دارد و قرآن او را به عنوان فرزندی نیکوکار نسبت به والدین و پرهیزکار و دور از ستمگری و عصیان می‌ستاید و به او سلام می‌گوید.

«و براً بوالدیه و لم یکن جباراً عصیاً و سلام علیه یوم ولد و…»(مریم، ۱۵-۱۴) و مریم مادر نمونه‌ای که فرزندی چون عیسی به دنیا می‌آورد و خداوند فرزندش را به نیکی به مادر توصیه می‌کند: «و اوصانی بالصلوه و الزکوه مادمت حیاً و براً بوالدتی و لم یجعلنی جباراً شقیاً.»(مریم، ۳۲-۳۱)

خانواده در قرآن

الف کارکرد و جایگاه خانه در قرآن

واژه‌ی «بیت» به معنای خانه، ۷۱ بار با مشتقات آن در صیغه‌های «بیت» و جمع آن «بیوت» در قرآن کریم آمده است. این کلمات در ۱۲ مورد به مصداق بیت الله، یعنی کعبه(خانه خدا)، ۲ مورد برای بیت عتیق، ۲ مورد بیت معمور و باقی به معنای «خانه»، همان محیط مخصوص زندگی خانواده آمده است.

با نظر به آیات الهی و پرداختن آیات متعددی در قرآن به کلمه بیت، چنین به دست می‌آید که این مکان مسقفِ محدود که محل اجتماع و زیست جمعی بشر و اولین محیط رشد و پرورش وی است، مورد عنایت حق بوده و بر حسب کارایی و جایگاهش در حیات انسانی، از اهمیت بسزایی برخوردار است که در اینجا به بعضی از این موارد اشاره می‌شود:

۱محل تسکین

اولین کارکرد خانه، تأمین آرامش جسم و تسکین جان اعضای آن است که البته مرهون امنیت همه جانبه‌ی این محیط برای اعضاست. فضای محدود و امن خانه، حریمی(محل محرم) برای ابراز احساسات، بیان اسرار، ارضای غرایز و تأمین نیازهای جسمی و روحی انسان است.

این سکونت و امنیت را خداوند به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: «و الله جعل لکم من بیوتکم سکناً»(نحل،۸۰)، «خداوند از خانه‌های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرارداد.»

واژه «سکن» به معنای هر چیزی است که انسان به وسیله‌ی آن تسکین یابد. انسان علاوه بر نیاز به سکونت در خانه، به محلی برای تسکین آلام روحی، رها شدن از برخی قیودات اجتماعی، استراحت به نحو دلخواه، خلوت کردن و راز و نیاز با خدا و محرمان نیاز دارد. اگر خانه تأمین‌کننده این نیازها نباشد، مسکن نخواهد بود.

۲محل ذکر و تلاوت آیات الهی

«و اذکرن ما یتلی فی بیوتکنّ من آیات الله و الحکمه»(احزاب، ۳۴)، «به یاد آورید آن چه در خانه‌هایتان از آیات و حکمت تلاوت شده است.»

آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است و نکاتی از آن برداشت می‌شود:

فضایلی که از خانه و خانواده نصیب انسان می‌شود، ارزشمند است و باید برای بکارگیری در زندگی حفظ شود.

– خانواده‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) الگویی برای همه خانواده‌ها است؛ لذا باید بیش از دیگران مراقب امتثال اوامر الهی باشند.

– هر فرد باید حافظ شئون، موقعیت و آبروی خانواده خود باشد.

– محیط آرام و مأنوس خانه، مناسب‌ترین محل برای اندیشه، ذکر، یادآوری کلام خدا و ذکر حکمت‌های الهی است.

– خانه مکتبی برای تربیت انسان‌هایی عبد و مطیع حق است.

کارکرد وسیع و گرانقدر خانه، آن را مکانی مورد احترام و عنایت قرار داده است؛ اما چنان چه این محل معبدی برای بندگی و ذکر حق واقع شود، خداوند آن را رفیع و عظیم می‌گرداند. چنان که خطاب به رسول گرامیش می‌فرماید:

«فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبّح له فیها بالغدوّ و الاصال»(نور،۳۶) رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است؛ خانه‌ای که مسجد خداوند و محل تسبیح او باشد، نیز عظیم و مرفوع است.

آن چه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه طباطبایی(المیزان) استفاده می‌شود، این است که اگر خانه از هر پلیدی و لوثی منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزیّن شود، رفعت می‌یابد و از یک چهاردیواری سرد و بی‌‌روح خارج می‌شود و هرچه صبغه‌ی الهی و معنویش بیشتر شود، مقامی رفیع‌تر می‌یابد که مصداق کامل آن کعبه، خانه‌ی خدا است.(طباطبایی، ۱۳۶۳: ج۱۵، صص۱۷۹-۱۷۸)

۳محل رابطه‌ای قدسی

«فاذا دخلتم بیوتا فسلّموا علی انفسکم تحیهً من عندالله مبارکهً طیبهً»(نور،۶۱)

«مقصود از سلام کردن بر خود، سلام بر اهل خانه است و اگر در اینجا نفرمود: بر اهل آن سلام کنید، خواست یگانگی مسلمانان با یکدیگر را برساند؛ چون همه انسانند و خدا همه را از یک مرد و زن خلق کرده است.

علاوه بر این، همه مؤمنند و ایمان ایشان را جمع کرده، چون ایمان قوی‌تر از وهم و هر عامل دیگری برای یگانگی است.»(طباطبایی، ۱۳۶۳: ج۱۵، ص۲۲۹)

خداوند می‌فرماید: «بر اهل خانه سلام کنید»؛ از آن جا که سلام بیان تحیتی مبارک از نزد پروردگار است، عالی‌ترین ایجاد رابطه میان اعضای خانواده آن است که با تحیت و سلام با یکدیگر برخورد کنند و یاد خدا میان آنان باشد.

این رابطه قدسی اگر در خانه برقرار شود، به طور قطع به جامعه نیز کشانده خواهد شد. پس حقیقت سلام، گسترش امنیت و سلامتی در میان انسانهاست.

۴لزوم حفظ حریم خانه

از نظر قرآن، خانه به قدری در مقام و جایگاه بالایی قرار دارد که حفظ حریم آن بر همگان توصیه شده است. خداوند متعال می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتی تستأنسوا و تسلّموا.»(نور، ۲۷)

حصر در آیه مذکور به این معناست که خداوند ورود به خانه‌ی غیر را بدون اذن و سلام ممنوع می‌کند.

حرمت این حریم را مقدس می‌دارد و ضرورت حاکمیت یک فرهنگ صحیح و صمیمی را در برخورد با اهل خانه بیان می‌کند و می‌آموزد که اهل بیت(علیهم السلام) باید در روابط با یکدیگر، علاوه بر رعایت همه‌ی شئون انسانی در برخوردشان، از راه تکلم که نزدیک‌ترین و شایع‌ترین ارتباط است، نیز این یگانگی را بیان کنند و سلام واژه‌ای است که این پیام را دارد؛ علاوه بر آن که آرزوی سلامت و امنیت از جانب سلام‌کننده را ابلاغ می‌کند.

از عدی بن ثابت روایت است: زنی انصاریه به نزد رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: من در خانه خویش گاه گاه در شرایطی هستم که نمی‌خواهم هیچ کس مرا ببیند، در این حال اگر پدر، فرزند یا مردی از خویشان من وارد شوند، چه کنم؟ در جواب، آیه فوق فرو فرستاده شد.

«تستأنسوا» یعنی «تستأذنوا»؛ گفته شده است که استیناس طلب انس است و به این معنی است که در هیچ خانه‌ای که ملک شما نیست، وارد نشوید تا مطمئن شوید فردی در آن است و آن گاه اجازه بخواهید.

ابن عباس گفت: در آیه تقدیم و تأخر است؛ یعنی «حتی تسلموا و تستأذنوا»، یعنی «حتی تقولوا السلام علیکم، أدخل»؛ سلام مستحب است و استیذان واجب.(رک. میبدی، ۱۳۵۷: ج۶، ص۵۰۹) در آیه ۲۸ از سوره‌ی مبارکه‌ی نور نیز، ورود به هر خانه‌ای مشروط به اجازه یافتن از سوی صاحب خانه شده است.

«فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم»(نور، ۲۸)، «اگر در خانه کسی را نیافتید، تا اجازه دریافت نکرده‌اید، وارد نشوید.» علاوه بر این حکم عمومی، در آیه ۵۳ از سوره احزاب نیز، ورود به خانه پیامبر بدون اذن منع شده است: «یا ایها الذین امنوا لاتدخلوا بیوت النبی الاّ أن یؤذن لکم»، «ای ایمان آورندگان! به خانه پیامبر وارد نشوید مگر آن که به شما اجازه دهد.»

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *