تاملی بر ادبیات عاشورا و هنر دینی

۱۳۹۸-۱۲-۰۳

350 بازدید

فهرست محتوا

 اشاره:

داستان نهضت حسینی و قصه جانسوز ایثار و شهادت حضرت امام حسین ( علیه السلام) و یاران وفادارش، آن چنان بر قلب ها تاثیر گذارده که پس از گذشت چهارده قرن از آن حادثه عظیم، غبار کهنگی و فراموشی را بر خود ندیده است. گویی هر سال با حلول هلال محرم، خون پاک شهیدان کربلا، در رگ های تاریخ جوششی تازه می یابد و عاشقان دلسوخته را شوریده تر و تشنگان حقیقت را شیفته تر می سازد. از این رهگذر، هنرمند می کوشد تا با الهامات مذهبی به تبیین شکل های هنری این حادثه بپردازد و با ایجاد رابطه عمیق بین ریشه های اصلی و خاستگاه واقعه، با اثر هنری خویش رابطه ای ناگسستنی ایجاد کند.

برای بررسی چگونگی این رابطه و طرح موضوع عاشورا در ادبیات دینی، باید فرایندی را در تولید این نوع ادبیات در نظر گرفت که عبارت است از: ۱. دریافت مؤلف از موضوع ۲. آگاهی مؤلف از پیش فهم های مخاطب.

۱. اگر چه در بدو ورود، این بحث (دریافت مؤلف از موضوع) ساده به نظر می رسد، اما تامل و دقتی شایسته را می طلبد.

این دریافت چگونه شکل می گیرد؟ بدیهی است که بخشی از آن نتیجه آگاهی ها و شناخت پیشین نویسنده از موضوع می باشد. خواندن کتاب ها، شنیدن سخنرانی ها، تعزیه ها و…. اما این آگاهی ها برای دریافت و شناخت نویسنده از موضوع کافی نیست، بلکه پرسش های او، از ذهن و ضمیر خود، در این زمینه، اهمیت بسیار دارد. مطالبات ما از عاشورا چیست؟ ما از نهضت و انقلاب حسینی چه می خواهیم؟ باید از کدام جنبه به عاشورا نگریست و آن را برای مخاطب بیان کرد؟ این گونه پرسش ها، نگرش ما نسبت به موضوع (عاشورا) و متنی که می نویسیم را مشخص می کند.

«باید بدانیم هر نویسنده ای، براساس ذهنیات خود، تعریفی از عاشورا دارد؛ ممکن است یکی عاشورا را واقعه ای صرفا تاریخی بداند، دیگری آن را اسطوره بپندارد، سومی ایدئولوژی و چهارمی تجربه ای قدسی.

در یک تقسیم بندی اجمالی، می توان نگرش های گوناگون را در زمینه تحلیل عاشورا چنین برشمرد:

الف) عاشورا به مثابه تجربه ای قدسی؛

ب) عاشورا به مثابه واقعه ای صرفا تاریخی؛

ج) عاشورا به مثابه رفتاری دینی؛

د) عاشورا به مثابه یک آیین؛

ﮬ) عاشورا به مثابه یک اسطوره.

نوع نگرش ما، اساس رویکردمان نسبت به عاشورا در متن ادبی است. وقتی کسی عاشورا را نوعی تجربه قدسی تعریف کند، رویکرد عرفانی را پذیرفته است. از نظر او، عاشورا منبع عظیمی برای تجربه های عرفانی و کشف و شهود است. شعر معروف عمان سامانی مبین چنین نگرشی است.

نویسنده ای که عاشورا را صرفا واقعه ای تاریخی بداند، هیچ گرایش عاطفه ای با موضوع ندارد. او بدون هیچ گرایش پیشین به عاشورا، از مایه های حماسی یا جنبه های دیگر آن استفاده می کند.

پذیرفتن عاشورا به مثابه شکلی از رفتار دینی، در چارچوب رویکرد ایدئولوژیک به دین قابل تبیین است. در این رویکرد، عاشورا سرمشقی می شود برای الگوبرداری در زمان آینده.

در جنبه آیینی قائل شدن برای عاشورا، در واقع توجهی به حادثه عاشورا نمی شود، بلکه بزرگداشت این روز مدنظر قرار می گیرد. به عبارت دیگر، برخوردهای مردم با عاشورا به عنوان تعریف از آن پذیرفته می شود. تاکید بر تعزیه، برگزاری مراسم عزاداری و… با چنین تعریفی صورت می گیرد (شاید فیلم «هانیه » به کارگردانی کیومرث پوراحمد، نمونه خوبی برای نشان دادن این تعریف و رویکرد باشد).

تعریف اسطوره از عاشورا دو صورت دارد؛ یکی اسطوره پنداشتن عاشوراست و دیگری افزودن مطالب غیر واقعی به اصل واقعه، که صورت اول چندان رواج ندارد، اما برخورد دوم بسیار جدی است ». (۱) و در تحریف ها و انحرافاتی که در طول تاریخ نسبت به حادثه کربلا انجام گرفته، قابل مشاهده است.

۲. آگاهی مؤلف از پیش فهم های مخاطب در زمینه موضوع، شاید از پیچیده ترین مباحثی است که در زمینه مخاطب شناسی مطرح است، که به خودی خود، با شناخت مخاطب هم ارتباط پیدا می کند.

دریافت این آگاهی چگونه امکان پذیر می شود؟ از یک سو رسیدن به این شناخت به طور کامل و مطلق امکان پذیر نیست، از سوی دیگر، صرف نظر کردن از این موضوع یا به عبارتی، پاک کردن صورت مساله نیز بدون جستجوی لازم امری است ناپسند. یکی از این راه حل ها، استفاده از روش آزمون و خطاست. با در نظر گرفتن کتاب هایی که استقبال مخاطبان را در پی داشته (مشروط بر این که بازار کتاب ها بازاری طبیعی باشد)، و دوم این که در جستجویی مقدماتی، دستیابی به کتاب هایی که اکثر مخاطبان آن ها را خوانده باشند. (۲)

با نگاهی گذرا به کتاب هایی که پیرامون واقعه عاشورا به نگارش درآمده، درمی یابیم که اکثریت نویسندگان ما در زمینه ادبیات داستانی، در این زمینه، نگاهی شکل گرایانه داشته اند.

مثلا بیان دلاوری ها و رشادت های امام ( علیه السلام) و یاران آن حضرت، در حادثه کربلا، که به عنوان بهترین شکل دین داری معرفی شده، به نوعی با جهان امروز و وقایع عصر حاضر شبیه سازی شده است. نهضت امام خمینی (ره) و جریان انقلاب اسلامی و همچنین جنگ تحمیلی، فضای بسیار مناسبی برای این شبیه سازی بوجود آورد که ما تبلور این شبیه سازی را در شعارهای مردم می توانیم مشاهده کنیم که به واقع، در همه شبیه سازی ها، به نوعی اندیشه «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» متجلی است.

با توجه به مطالب ذکر شده، هنگامی که می خواهیم از وقایع و رویدادهای تاریخی – دینی برای زندگی امروز الگوبرداری کنیم، باید مواظب باشیم که به ورطه شکل گرایی کشیده نشویم.

شکل گرایی، ما را از درک پیام ها و معانی نهفته در وقایع و رویدادها غافل می کند و باعث الگوبرداری ثابت ما در آینده می شود.

عاشورا سلسله ای از رویدادها و اتفاق هایی به هم پیوسته و منسجم است که بدون توجه به مجموعه این رویدادها، نمی توان درباره این واقعه قضاوت کرد. اگر ما در برخوردی گزینشی، «مبارزه » و «جنگ » حضرت امام حسین ( علیه السلام) و یارانش را با یزید اصل قرار دهیم، حتما از ابعاد دیگر واقعه، همچون درک پیام ها و معانی این حادثه و انقلاب عاشورایی امام حسین غافل خواهیم ماند.

در واقع، این برخورد گزینشی از حوادث و رویدادهای مربوط به دین، مخاطب و نیز ما را در مقام نویسنده، به دیدن نشانه هایی که دوست داریم ببینیم، وا می دارد؛ نه دیدن نشانه هایی که هست. و نتیجه این عمل غفلت عظیم از همه جوانب حادثه و اکتفا کردن صرف به یک جنبه است. همچنین است رویکرد عاطفی صرف با موضوع کربلا که در کتاب «حماسه حسینی » شهید مطهری به آن پرداخته است.

یکی از دین پژوهان می نویسد: «ما دچار آفت شکل گرایی هستیم. ما باید آن پیام را که در پشت سیره پیامبران و امامان وجود دارد، کشف کنیم. اگر آن پیام را کشف نکنیم و مرتبا سیره نقل کنیم و به حفظ شکل آن سیره ها دعوت کنیم، هیچ پیامی نرسانده ایم. کتاب های درسی ما هم امروز غالبا همین نقص را دارد، که معمولا دچار شکل گرایی است….

امروز پیام های جاودانی خداوند را از سیره پیامبران و امامان ( علیهم السلام) می توان گرفت، نه از شکل های زمانی و مکانی آن ها. » (۳)

نویسندگان و اهل قلم باید این مطلب را در نظر داشته باشند که امام حسین ( علیه السلام) تا وقتی که مجبور نشد بین عزت شهادت و ذلت بیعت با یزید یکی را بپذیرد، دست به شمشیر نبرد. این یکی از پیام های عاشوراست که در کتاب های ادبی ما در سایه شمشیرها پنهان مانده است.

ما پیش از این که دست به قلم ببریم، بدانیم که صدای امام ( علیه السلام) باید رساتر و بلندتر از چکاچک شمشیرها باشد، تا به گوش مخاطبان برسد.

بر گرفته از کتاب درباره ادبیات و هنر دینی

(با تلخیص و تغییر برخی مطالب)

پی نوشت:

۱ – علی اصغر سید آبادی، عاشورا به مثابه شکل.

۲ – درباره ادبیات و هنر دینی، صفحه ۱۰۰.

۳ – محمد شبستری، نقد بر قرائت رسمی دین، صفحه ۳۶۴ و ۳۶۳.

منبع: مجله شمیم یاس اسفند ۱۳۸۲، شماره ۱۲ (پایگاه اطلاع رسانی حوزه)