به امنیت عاطفی و روانی کودکان توجه داشته باشیم

۱۳۹۶-۰۵-۱۵

271 بازدید

پدیداری یک شخصیت سالم با نیروى اراده محکم و مستقل همراه با هویت پذیرفته شده از جانب خود فرد چگونه و کجا شکل مى‌گیرد؟

روانشناسان و دست‌اندرکاران علوم اجتماعى و انسانى معتقدند که بخش اعظمى از این امر مهم، قبل از این که فرد وارد جامعه شود در خانواده و دامن والدین و به خصوص مادر صورت مى‌گیرد. در نتیجه زنان جامعه، آینده‌سازان هر مرز و بوم‌اند. پس ساختار شخصیت یک زن و چگونگى شکل‌گیری آن، از اهمیت ویژه‌اى برخوردار است.

مادر امروز، همان کودک دیروز است که در دامان مادرى دیگر رشد کرده و  زمینه‌هاى پرورش نسل بعدى از جامعه خانواده خویشتن به جامعه فردا را فراهم مى‌آورد. لایه هاى زیرین چنین شخصیتى، همان طور که روانشناسان انسان‌گرا و رفتارگرا تأیید مى‌کنند، برخوردارى از امنیت عاطفى ـ روانى است. چیزی که هر موجودى به دنبال آن است. دوست بدارد و دوستش بدارند و هر لحظه، اضطراب از دست دادن تأیید را با خود به یدک نکشد.

هر انسانى که در یک محیط گرم و صمیمى و فارغ از دغدغه‌هاى پس رانده شده بتواند احساس امنیت کرده و پیوسته نگران شرطى شدن عشقش نباشد، مى‌تواند این اعتماد را به دیگران جامعه هدیه کند.

به قول اریک فروم، هر انسان سالم، ابتدا بایستى خودش را دوست بدارد و سپس این عشق را نثار بقیه کند. در راستاى به دست آوردن چنین امنیتى چه باید کرد؟

کودک از زمانى که پا به عرصه جهانى مى‌گذارد، با خودش اضطراب را می‌آورد که وظیفه مادر همانا از بین بردن آن است. هنگامى که از سینه مادر شیر مى‌خورد، نمى‌تواند وجودش را از مادر منفک بداند و با مادر عجین شده، مادر برایش در حکم منبع تغذیه، منبع حیات و منبع عشق است وى که مى‌تواند سرمنشأ امنیت به خصوص امنیت عاطفى باشد و چون تصویر ثابتى از مادر در ذهن خود ندارد، عینیت او برایش حکم جدایى دائم را دارد.

پس این سرچشمه انرژی حیات، چگونه موجودى بایستى باشد تا بتواند موجودی سالم به لحاظ تحول روانى ـ عاطفى ـ اخلاقى … پرورش دهد.

وجود الگوپذیرى امروز که خود فردا نقش الگو را خواهد داشت پس از مرحله گذرا از مرحله حسى ـ حرکتى و جهت شناخت دنیاى اطرافش خطاهایی از او سر مى‌زند در این مرحله، نقش والدین به خصوص مادر، بسیار حساس مى‌شود.

بدین منظور براى تربیت و آگاهى کردن آنان، نبایستى از خود عشق استفاده کرد زیرا عشق، هدف است نه وسیله. به طور مثال اگر فرزندمان در حین بازى، وسیله‌اى را شکست یا خرابکارى به بار آورد، به او نگوییم دیگر دوستت ندارم زیرا پیامدهاى عاطفى چنین جمله‌اى، بسیار ناخوشایند است.

کودک بیشتر از این که نگران شکستن وسیله باشد، نگران از دست دادن مهر و محبت ماست پس بار دیگر در حین بازى یا برطرف کردن حس کنجکاوى، چیزى را شکست، آن را پنهان مى‌کند و اگر از او سؤال کنیم، به ما دروغ مى‌گوید.

بنابراین با وجود یک جمله، به فرزندمان هم دروغگویى و هم پنهان‌کاری ناخواسته و نادانسته آموخته‌ایم. بهتر است به جاى جمله «دیگر دوستت ندارم»، بگوییم این کار تو را دوست ندارم یعنی او را متوجه اشتباهش کنیم نه این که اضطراب را به جایش بیندازیم که عشق من به تو، خدشه‌دار شده است.

کودکى که پیوسته نگران قهر و بی‌مهرى والدینش باشد، به واکنش‌هاى اضطرابى مثل جویدن ناخن، ادرار بى‌اختیارى و بهانه‌جویی‌های آزاردهنده متوسل مى‌شود. کودکان وابسته نیز از این دسته اند که با حالت چسبندگى به مادر هم خودش رنج مى‌برد و هم مادر را اذیت مى‌کند. در واقع وى در دنیاى کودکانه اش چنین تصور مى‌کند که اگر از مادرش دور شود عشق او را هم نخواهد داشت و مدام در تنش از دست دادن محبت مادر به سر مى‌برد. او چگونه مى‌تواند در آینده مادرى مستقل و آزاده باشد؟

موجودى که در محیطى امن به لحاظ عاطفى و روانى رشد یابد، مى‌تواند به خود و جامعه‌اش، معتمد باشد. چنین فردى مى‌تواند خطایش را پذیرفته، انتقادپذیر نیز باشد و هرگز نگران این مسأله نیست که اگر قبول کنم اشتباه کردم، بایستى معذرت بخواهم و غرورم لطمه می‌خورد.

موضوعى که امروزه بسیار شاهد آن هستیم، جوان امروزی فکر مى‌کند اگر بگوید اشتباه کردم، کوچک و حقیر شده و یکی از افتخارات بعضى از آنان این است که مى‌گوید من تا به حال از کسى عذر خواهى نکرده‌ام و این بدین معنا نیست که من هرگز اشتباهى مرتکب نشده‌ام اگر هم خطا را بپذیرد و عذر بخواهد، هنوز کار تمام نشده.

اصل قضیه اینجاست که دیگر آن را تکرار نکند و در واقع تغییر رفتار درونى به وجود بیاید. شمای مادر یا پدربزرگ نیز اگر مرتکب خطا شدید و در مورد داوری درباره فرزندتان اشتباه کردید، معذرت بخواهید و در صدد رفع آن بر آیید. بدین وسیله مى‌توانید الگوى مستقیمی براى فرزندتان باشید و در کنار آگاهى دادن به وى، از نوازش و نمادهاى رفتارى مهروزى مثل بوسیدن و در آغوش کشیدن آنان کوتاهى نکنید.

این امر مى‌تواند کودک شما را مطمئن سازد که تحت هیچ شرایطى، محبت شما را از دست نخواهد داد و عشق شما مشروط نیست در عین حال تواضع، عزت نفس و گذشت را به او آموخته‌اید.

از طرفى همان طور که کودک بایستى به شما اعتماد کند، شما هم به او اعتماد کنید. به دنیا و تحلیل‌هاى کودکانه‌اش بها داده، احترام بگذارید. هرگز فکر نکنید که او نمى فهمد. اگر ظاهراً از کنار مسأله‌اى به سادگى مى‌گذرد، این بدین معنا نیست که دریافتى نداشته و به حافظه خود نمى‌سپارد. با او آن چنان رفتار کنید که از او در مقابل خودتان انتظار دارید. اگر مى‌خواهید شما را تو خطاب نکند و شما را محترم بدارد با او نیز چنین کنید.

حافظه دراز مدت کودک، از سه سالگى به بعد فعال مى‌شود؛ پس در حضورش مراقب رفتار و اعمال خود باشید. واژه‌هایى را که به کار مى‌برید اگر نتواند آن را یاد بگیرد و تکرار کند، نتایج حاصله از آن را ضبط مى‌کند.

مثلاً از حالت شما مى‌فهمد که شما در چه حالى هستید، عصبانى یا خوشحال، غصه‌دار یا خشمگین یا بی‌تفاوت، حالات چهره شما را در ذهنش ثبت مى‌کند و در اثر تکرار دریافت می‌دارد که کدام کلمه در کدامین حالت به کار مى‌رود. پیوسته به یاد داشته باشید که شما یک الگوى مسلم و زنده هستید و او می‌تواند یافته‌هایش را به یکدیگر بسط بدهد.

اندوهش را به حساب آورید، فرض کنید عروسک محبوب او شکسته و بسیار اندوهگین شده است. غمش را سبک نشمارید و او را مسخره نکنید. همان طور که ما بزرگسالان براى از دست دادن چیزى دلخواه متأثر می‌شویم و دلمان نمى‌خواهد سرزنشمان کنند. اگر از آنها نظر مى‌خواهیم به نظرشان اهمیت بدهیم.

دخترک سه ساله شما وقتى عروسک بازی مى‌کند، اگر دقت کنید در مى‌یابید با عروسک‌هایش و همبازیش همان رفتارى را دارد که شما و اطرافیان با خودش دارید. بى‌حوصلگی، بیماری، مشغولیت، گرفتارى و … را در خور فهم و درکش توضیح دهید و به طور آمرانه دعوت به تحمل و سکوتش نکنید، احساس ارزش و خواسته‌شدن، امرى است کسب کردنى که اکتساب آن به همین دوران تعلق دارد. نقاط قوت آنها را هم ببینید و پیوسته انتقادگر نباشید.

مسئولیت‌پذیرى به طور مطلوب نه همراه با اضطراب، قدرت تصمیم‌گیری و نداشتن تزلزل و بى ثباتى در شخصیت در بزرگسالى نیز چنین است. به طور مثال اگر از دختر چهار ساله خود مى‌خواهید عروسک‌هایش را جمع کرده و اتاقش را مرتب کند، به او یاد بدهید و او را همراهى کنید و در لذت از نظافت اتاقش شریک بشوید.

در این سن، کودک از طریق تضادورزى و مخالفت با شما، می‌خواهد ابراز وجود نماید و فردیت و موجودیت خود را به اثبات برساند پس در راه کسب استقلال و اعلام موجودیتش، کمک‌رسان باشید و سعی نکنید با تنبیه‌هاى روانى و عاطفى، هوشیارش کنید. تفاوت‌ها را به او نشان دهید. همان طور که مسواک زدن را با شستن دندان‌های خودتان به او مى‌آموزید، خوب گوش کردن و حوصله به خرج دادن در برآوردن نیازها و رعایت حقوق دیگران و … را مثل یک الگو به او یاد بدهید.

منبع: بانک اطلاعاتى مقالات؛ شکوه ابوطالبى

تبیان