آرمانشهر آسمان
با نگاهى هر چند گذرا به تاریخ بشری، یکى از مهمترین مسائلى که ذهن و ضمیر عقلا و عموم افراد انسانى هر قومى را به خود مشغول داشته است، دغدغه نیل به سعادت فردى و اجتماعى است. اساسا آرزوى دست یافتن به وضع مطلوب ناموجود، آدمى را بر آن داشته است تا لب به گله و شکایت بگشاید. بنابراین میتوان گفت اندیشه درباره بهشت فردى و اجتماعی، قدمت زیادى دارد.
این مقاله بر آن است تا فارغ از آرمانشهرهاى دیروز و فردا، اکنون و امروز را از نظرگاه اسلام و با تاکید بر آموزههاى قرآنى آن، به داورى بنشیند. البته همچنان که در موضوع مقاله آمده است، در این مجال، صرفا بر کلیات اشارت رفته است وگرنه این موضوع، جاى بسط و تجزیه و تحلیل به مراتب بیشترى دارد.
ناگفته پیداست که سعادت فردى و اجتماعى نوع انسانی، بسته به این که تحت تاثیر چه جهانبینی و ایدئولوژی- بشرى یا آسمانی- قرار داشته باشد تعاریف متفاوتى خواهد داشت. در این میان و به ویژه در ادیان آسمانی، نسبتى که فرد با دنیا و در ادامه با آخرت یا سرای پس از مرگ پیدا میکند نقش تعیینکنندهاى دارد.
اما آنچه که در سراسر عمر چهارده قرن اسلام، همواره مورد توجه و تاکید پیروانش قرار داشته است، این عقیده بوده که اسلام دین میانهروى است و در این مکتب آخرت به نفع دنیا و نه دنیا به سود آخرت مصادره نمیشود و در واقع دنیا، کشتگاه آخرت محسوب میشود و بر لزوم بهرهمندى از مواهب دنیوى انگشت تایید نهاده میشود لاتنس نصیبک من الدنیا (قصص/ ۷۷)(و سهم خود را از دنیا فراموش مکن). در قرآن کریم، بهترین دعا، دعایى تلقى میشود که در آن بنده از خداوند، دنیا و آخرتى نیکو بطلبد، فارغ از این که در عرصه عمل و در شکل عینى آن، تصور و تصدیق آرمانشهرى که پایه و اساس دینی داشته باشد تا چه حد پذیرفتنى جلوه کند. اما با رجوع به آموزههاى دینى و به ویژه – قرآن کریم- لااقل از نظر تئوریک، میتوان اثبات کرد که شارع مقدس در پى دادن تعالیم و دستوراتى است که در سایه آن بهشت فردى و اجتماعى یک مسلمان رقم بخورد و در نهایت به آرمانشهر زمینى دست پیدا کند.
بهشت فردى
به حضرت مسیح(علیه السلام) کلامى منسوب است که به ملکوت آسمان و زمین پرواز نمیکند مگر آن کسى که دوباره متولد شود. انسانها به طور عام، از تولدى آغازین و طبیعی برخوردارند اما تولدى دیگر که در واقع امرى اختیارى است، نصیب آن دسته از انسانهایی میگردد که ایمان به خدا و عمل صالح و جهاد مداوم با خصم درون و برون را، برای چگونه زیستن خود برمیگزینند. لذا حیاتى تازه و نو را تجربه میکنند که بسیارى از همنوعانشان از آن موهبت محرومند. به تعبیر قرآن به حیات طیبه دست مییازند من عمل صالحا من ذکر و انثى و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه (نحل/۹۷)(و هر کس از زن و مرد، کار شایسته کند و مومن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزهاى حیات حقیقى میبخشیم.) علامه طباطبایى در بخشى از تفسیر این آیه مینویسد: این علم و این قدرت جدید و تازه(حیات طیبه) مومن را آماده میسازد تا اشیاء را بر آنچه که هستند ببیند و اشیاء را به دو قسم تقسیم میکنند: یکى حق و باقى و دیگرى باطل و فانی.
وقتی مومن این دو را از هم متمایز دید، از صمیم قلبش از باطل فانى که همان زندگى مادی دنیا و نقش و نگارهاى فریبنده و فتانهاش میباشد، اعراض نموده به عزت خدا اعتزاز میجوید و وقتى عزتش از خدا شد دیگر شیطان با وسوسههایش و نفس اماره با هوا و هوسهایش و دنیا با فریبندگیهایش نمیتواند او را ذلیل و خوار کند زیرا با چشم بصیرتى که یافته است، بطلان متاع دنیوى و غناى نعمتهاى آن را میبیند(۱) بنابراین در سایهسار ایمان و عمل صالح به تعبیر مولوی، آدمى چشم آخربین پیدا میکند و در آخور بینى متوقف نمیگردد. ناگفته پیداست که این بدین معنا نیست که در صورت وصول به حیات طیبه آدمى، باید پشت پا به همه کامیابیها و برخورداریها بزند و تنها چشم امید به مواهب موعود در فردوس برین ببندد چرا که با وصول به حیات طیبه دنیا تفسیرى دیگر پیدا میکند.
علی(علیه السلام) در نامه ۲۷ نهجالبلاغه در توصیف اعتدالگرایى پرهیزکاران و تمایزشان با دنیاپرستان میفرمایند: و بدانید اى بندگان خدا! که پرهیزگاران، هم در این دنیای زودگذر، سود برند و هم در جهان آینده آخرت. آنها با مردم دنیا در کارهاى دنیوى شریک شدند و مردم دنیا با ایشان در کارهاى اخروى شریک نشدند. در دنیا زیستند، نیکوترین زیستنها و از نعمت دنیا خوردند، بهترین خوردنیها و از دنیا بهرهمند شدند، آنسان که اهل ناز و نعمت بهرهمند شدند و از آن کامیاب گردیدند، چونان که جباران خودکامه کام گرفتند. پس رخت به جهان دیگر کشیدند، با رهتوشهاى که آنان را به مقصد رسانید و با سودایى که سود فراوانشان داد. لذت زهد را در دنیا چشیدند و تعیین کردند که در آخرت در جوار خداوندند.(۲)
بیتردید، افرادى که گام به این مرحله تازه از زیستن میگذارند، از علم الیقین به حق الیقین و عین الیقین ارتقا و ارتفاع مییابند و حقایق عالم وجود برایشان مکشوف و معلوم میگردد.
بهشت اجتماعی
آنچه که در این قسمت مورد مداقه و ارزیابى قرار خواهد گرفت، در واقع شکل بسط یافتهتر و اجتماعیتر اهم مواردى است که در گفتار پیشین و در قالب بهشت فردى بدان پرداخته شد. به تعبیر دیگر میان بهشت فردى و اجتماعى و اسلام رابطهاى طولى برقرار است. در آیه ۶۶ سوره مائده میخوانیم:
و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل میکردند قطعا از بالاى سرشان(برکات آسمانی) و از زیر پایشان(برکات زمینی) برخوردار میشدند.
علامه طباطبایى مراد از خوردن در این آیه را مطلق تنعم و تمتع میداند چه این که از راه خوردن باشد یا از راههاى دیگر. در ادامه این آیه را در مقام بیان همان مطلبى میداند که آیه ۹۶ اعراف درصدد بازگو کردن آن است: و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون (اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم ولى تکذیب کردند پس به کیفر دستاوردشان گریبان آنان را گرفتیم).
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر این آیه مینویسد: برکات به معنى هر چیزى از قبیل امنیت و آسایش و سلامتى و مال و اولاد است و… جمله لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا دلالت دارد بر این که افتتاح ابواب برکتها مسبب از ایمان و تقواى جمعیتهاست نه ایمان یک نفر و دو نفر از آنها. چه کفر و فسق جمعیت با وجود ایمان و تقواى چند نفر باز کار خود را میکنند.(۳) علامه در پایان از مفاد این دو آیه چنین نتیجه میگیرد که … پس اگر انسان به صلاح و سداد گراید از این گونه آیات استفاده میشود که نظام دنیا هم از جهت ایفا به لوازم سعادت زندگى بشری، هم از جهت رفع بلا و توفیر نعمت براى او صالح خواهد شد.(۴)
حال آیا نمیتوان گفت که جامعه انسانى در صورت تصدیق و تمکین در برابر رسالت انبیاء – و البته در همین دنیا- از مواهب سرشار مادى و معنوى بهرهمند خواهد شد و بهشتى زمینی را تجربه خواهد کرد اما ناسپاسى و غفلت و ضبط و خفاى آدمیان مانع حصول به چنین قاعدهاى به طور همهجانبه و فراگیر گشته است؟
شواهد قرآنى و تصدیق بهشت اجتماعى
در قرآن کریم شواهد و مستنداتى وجود دارد که بر امکان تحقق بهشت اجتماعى در زندگی دنیوى صحه میگذارد. بنابراین ما در ادامه به ذکر پارهاى از این موارد میپردازیم:
۱) قوم نوح
پس از آن که نوح(علیه السلام) در راه دعوت قوم خویش به بندگى خدا و تقواى الهى، با ناکامى مواجه میشود، این عدم پذیرش دعوت الهى را با محروم ماندن از بهشت اجتماعى برابر میداند: فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا. یرسل السماء علیکم مدرارا و یمدکم باموال و بنین لکم جنات و یجعل لکم انهارا(نوح/ ۱۲-۱۱-۱۰) گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است / تا بر شما از آسمان باران پیدرپى فرستد / و شما را به اموال و پسران یارى کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد.
خالی از لطف نیست بیفزاییم که در همین سوره، شرط بندگى خدا و پیشه کردن تقوا و اطاعت از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، موجب بخشش گناهان و تاخیر مرگ تا اجل مسمى(سرآمد طبیعی) شمرده شده است. بنابراین یکى از نعمتهایى که در بهشت اجتماعى نصیب انسانهاى مومن و نیکوکار میشود این است که بر مرگهاى زودرس و نابهنگام گرفتار نمیآید با مرگ طبیعى(اجل مسمی) از دنیا میرود(نوح / ۳ و ۴؛ ابراهیم / ۱۰).
۲) قوم هود
در بخشى از سوره هود میخوانیم که حضرت هود(علیه السلام) قوم خود را به بندگى خداوند فرا میخواند و در خصوص رسالت الهى انتظار هیچ اجر و مزدى ندارد تا این که به این آیه میرسیم: و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوه الی قوتکم و لا تتولوا مجرمین (هود / ۵۲) اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید پس به درگاه او توبه کنید تا از آسمان به شما بارش فراوان فرستد و نیرویى بر نیروی شما بیفزاید و تبهکارانه روى مگردانید.
پینوشت:
۱- المیزان، ج ۱۲، ص ۶۷.
۲- نهجالبلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ص ۶۴۳.
۳- المیزان، ج ۸ ، ص ۲۸۰.
۴- همان، ج ۶، ص ۶۰.
منبع: همشهری؛ نویسنده: فرزاد بالو.