تمام پیامبران الهی برای هدایت بشر و اصلاح جامعه مبعوث شده اند و در این راه زحمات طاقت فرسایی را متحمل گردیده اند. پیامبر گرامی اسلام نیز در این راستا وظیفهی خطیر و بسیار بزرگی داشته و در طول بیست و سه سال با تمام مشکلات و موانع دست و پنجه نرم کردند و برای هدایت مردم و اصلاح آنان گرسنگی، محاصره اقتصادی و اجتماعی و بالاخره جنگهایی را تحمل نموده تا وظیفه الهی خود را به سر انجام رساند.
همه پیامبران تلاش و سعی نموده اند تا بشریت را به سوی راه رستگاری و انسانیت سوق دهند و پیامبر گرامی اسلام در این راه کمترین کوتاهی نداشته و اگر به تاریخ پیامبران الهی و اقوامی که در میان آنان ظهور کرده مورد مطالعه قرار گیرد، قطعا این نتیجه به دست می آید که آنان نهایت سعی و تلاش شان را در هدایت بشر مبذول داشته که در این مقاله مجالی برای بیان این مطالب نمیباشد. توجه پرسشگر ارجمند را به تاریخ صدر اسلام و مردمی که قبل از بعثت نبی مکرم اسلام(ص)در محل ظهور پیامبر یعنی مکه و مدینه و اطراف آن زندگی می کردند معطوف میکنیم که مردم بی خدا و بت پرست مکه و اطراف آن یک جامعه وحشی و جنایت کار بودند و دختران شان را زنده به گور می کردند و هیچ اثری از بهداشت غذایی و تعاملات انسانی در آن وجود نداشت و روابط نامشروع جنسی نامحدود بوده و خونریزی های بی هدف جامعه را به نابودی می کشاند که در این هنگام پیامبر اسلام در میان این جامعه وحشی مبعوث می گردد و بعد از ۲۳ سال تلاش طاقت فرسا این جامعه را به جامعه فرهنگی و انسان دوست و عدالت خواه تبدیل می کند.[۱]
توجه به این مطلب لازم است که وظیفه پیامبران الهی نشان دادن راه حق و درستکاری و بیان تمییز آن از راه باطل و غیر انسانی می باشد چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ؛[۲]ما راه را به او [انسان] نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس [و آن را نپذیرد]» و در فلسفه بعثت پیامبر اسلام می فرماید:« وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ؛[۳]و ما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ولى بیشتر مردم نمىدانند!»
بنابراین وظیفه پیامبران از جمله پیامبر گرامی اسلام(ص) نشان دادن راه حق و درست و آشکار نمودن راه باطل است که اگر به راه حق و دستورات آن عمل شود رستگاری دنیایی بشر تضمین گردیده و در نهایت منجر به رستگاری ابدی او می شود. وظیفه پیامبران این نیست که مردم را با زور و اکراه اصلاح کنند چه اینکه اصلاح مردم با زور و اکراه غیر معقول است؛ زیرا مردم در انتخاب عقیده و انجام عمل مختار اند و هدایت و اصلاح جبری و غیر اختیاری آنان صلاحیت برای ارزش گذاری ندارد و لذا خداوند می فرماید: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعین؛[۴] بگو: «دلیل رسا (و قاطع) براى خداست (دلیلى که براى هیچ کس بهانهاى باقى نمىگذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت مىکند. (ولى چون هدایت اجبارى بىثمر است، این کار را نمىکند.)»
خدای متعال می تواند بدون ارسال پیامبر بشر را با ایمان اجباری یک امت واحد قرار دهد ولی این کار را به علت اینکه ارزش ندارد و مخالف با حکمت بالغه اوست نمی کند. و لذا می فرماید: «وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ لَاکِن یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِى مَن یَشَاءُ وَ لَتُسَئلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُون؛[۵] و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد (و همه را به اجبار وادار به ایمان مىکرد امّا ایمان اجبارى فایدهاى ندارد!) ولى خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و لایق بداند) هدایت مىکند! (به گروهى توفیق هدایت داده، و از گروهى سلب مىکند!) و یقیناً شما از آنچه انجام مىدادید، بازپرسى خواهید شد!» خداوند متعال بندگان خود را در بوته امتحان قرار داده و اگر همه مردم را با اجبار وادار کند که پیرو حق گردند و هیچ اختلافی در میان آنان نباشد دیگر امتحان و آزمایش معنا و مفهومی نخواهد داشت و کمال و عدم کمال بی معنا می گردد. خداوند در این رابطه می فرماید: «… فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ؛[۶] … پس بر طبق احکامى که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوى و هوسهاى آنان پیروى نکن! و از احکام الهى، روى مگردان! ما براى هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنى قرار دادیم و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد ولى خدا مىخواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوى خداست سپس از آنچه در آن اختلاف مىکردید به شما خبر خواهد داد.»
اما اینکه فساد و کفر بعد از هر پیامبری گسترش یافته باشد قابل قبول نیست زیرا پیامبران آمده اند که کفر و فساد را برچینند و ایمان و عدالت را جایگزین آنها کنند بنابراین قبل از بعثت هر پیامبری فساد، ظلم و کفر به اوج خود رسیده و این پیامبران بوده اند که جلو گسترش این امور را گرفته اند. به تاریخ انبیاء اگر مراجعه شود این مسئله کاملا روشن و واضح به دست می آید. بلی این سخن قابل انکار نیست که تمام مردم با تبلیغ و تلاش پیامبران هدایت نشده اند و بعد از رحلت آنان مردم دو باره راه های مختلفی را در پیش گرفته و از دینی که پیامبران آورده اند به انحراف گراییده اند. ولی آن چه که قابل توجه می باشد این است که برخلاف سایر ادیان، دین پیامبر خاتم و کتاب آسمانی قرآن کریم تا پایان تاریخ از انحراف مصئون مانده و هر گز از بین نخواهد رفت و نیز عده ای از مسلمانان پیروان واقعی دین اسلام و قرآن کریم می باشند ولی اینکه همه مسلمانان و یا سایر مردم چرا هدایت و اصلاح نشده، این تقصیر خود آنان می باشد، نه در پیامبر خدا و نه در دین اسلام و قرآن کریم و نه در پیشوایان معصوم کمترین تقصیر و کوتاهی وجود نداشته و ندارد.
اما اینکه تفرقه و اختلاف در دین پیامبر خاتم بیشتر از ادیان دیگر است، این سخن نیز با واقع موافق نیست زیرا در ادیان دیگر نیز اختلافات زیادی وجود دارد و دارای فرقه های متعددی می باشند. چنان که از پیامبر اسلام حدیثی در این رابطه نقل شده است. علی علیه السلام میفرماید: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند: به درستی که امت موسی بعد از موسی هفتاد و یک فرقه گردیدند که از آنها یک فرقه اهل نجاتند و هفتاد فرقه دیگر در دوزخند و امت حضرت عیسی بعد از عیسی به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند که یک فرقه آنها اهل نجات و هفتاد و یک فرقه آن در دوزخند و بدرستی که امت من بعد از من زود باشد که بر هفتاد و سه فرقه تقسیم شوند که یک فرقه از آنها نجات یافته و هفتاد و دو فرقه آنها در دوزخند.
و در بعض روایات دیگر نقل شده از آن حضرت (ع) در آخر روایت میفرماید: پس گفتم: آن فرقه نجات یافته کیانند، رسول اکرم (ص) فرمودند: آنها که چنگ بدامان تو زنند و اصحاب تو باشند اهل نجاتند.[۷]
اینکه پیروان یک دین فرقه های متعدد و مختلفی را به وجود می آورند دلیل بر نقص و عیب خود دین نیست بلکه دلیل بر نقص مردم می باشد. بنابراین با ایجاد فرقه های متعدد، خود اسلام به شاخه های مختلف تقسیم نشده است بلکه این پیروان اسلام است که خود شان را به شاخه های مختلفی تقسیم کرده اند و از فیض و برکت اسلام خود شان را محروم نموده اند. پیامبر اسلام(ص) برای اینکه امتش به گروه های مختلف و متضاد تقسیم نشوند و از گمراهی نجات یابند تلاش های زیادی انجام داد و برای آیندگان هم دو ثقل نجات دهنده را برجای گذاشت که اگر مردم همگی به این دو ریسمان الهی تمسک می کردند و از هوا و هوسهای حیوانی مبنی بر قدرت طلبی و سود جویی و جهالت از این دو ثقل هدایتگر فاصله نمی گرفتند، قطعا نه اختلافی در میان امت اسلامی وجود می داشت و نه این همه کشتار و ناامنی به وجود می آمد. پیامبر اسلام فرمود: کأنی قد دعیت فاجبت إنی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یتفرقاً حتی یردا علیّ الحوض؛ من به زودی از میان شما می روم و دعوت حق را لبیک می گویم. دو چیز گرانبها که یکی بزرگتر از دیگری است در میان شما می گذارم کتاب خدای بزرگ و عترتم پس بنگرید چگونه پس از من با این دو رفتار می کنید همانا آن دو از همدیگر جدا نمی شود تا بر من در حوض کوثر وارد شوند[۸]. و در ادامه می فرماید: لن تضلوا إن اتبعتموهما، هرگز گمراه نمی شوید اگر از آن دو پیروی کنید.[۹]
پس این امت اسلامی می باشد که از هردو ثقلی که برای نجات و رستگاری و اتحاد و عدم اختلاف از طرف رسول خدا بر جای گذاشته شده است فاصله گرفته و باعث شده که به راه هایی مختلفی رو آورند.
اما مشکلات کشور های اسلامی عوامل خاص خودش را دارد هر چند مشکلات کشورهای غیر اسلامی نیز کمتر از کشور های اسلامی نمی باشد.
هیچ دینی از عقب افتادگی پیروان خود راضی نیست و آنان را به سوی عقب افتادگی و عدم پیشرفت و ایجاد مشکلات تشویق نمی کند. دین اسلام نیز ازین قاعده مستثنی نیست بلکه در مقایسه به تمام ادیان موجود دنیا در بعد معنوی و دنیایی از آموزه ها و تعالیم بسیار کامل و غیر قابل خدشه برخوردار می باشد. و حتی در قرآن کریم آموزه های علمی به چشم می خورد که با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی این گزاره های علمی خود بخود تفسیر می شوند.
البته هدف تمام ادیان امروز در جهان سعادت مندی و رستگاری پیروان آنها می باشد و موضوع آموزه های آنها رشد و تکامل معنوی و تربیت انسانها می باشد. به عبارت دیگر موضوع ادیان انسان سازی است نه صنعت سازی و پیشرفت تکنو لوژی و امور مادی. آنچه که در امور مادی و پیشرفت صنعت و تکنولوژی نقش دارد هوش و ذکاوت و تلاش خود انسانها می باشد و ربطی به دین و مذهب و امثال اینها ندارد. بنابراین نه دین مسیحیت در پیشرفت کشورهای مسیحی هیچ نقشی نداشته است و نه دین اسلام در عقب افتادگی کشور های اسلامی هیچ نقشی ندارد چه اینکه آموزه های دین مبین اسلام تاکید بر پیشرفت و شگوفایی علمی، بهداشتی و امثال این امور هم داشته است که در آموزه ها و تعالیم سایر ادیان هیچ اثری ازین گونه دستورات وجود ندارد.
پس عقب افتادگی و مشکلات یک ملت و قوم را باید در امور خارج از آموزه های آنان جستجو نمود و ما در زیر به برخی از این عوامل اشاره می کنیم:
قبل از ذکر عوامل لازم است تذکر داده شود که مسلمانان تا قرون وسطی از تمام جهات مثل سیاست و حکومت داری ، تمدن، صنعت و بهداشت و… نسبت به پیروان سایر ادیان مترقی ترین و پیش رفته ترین ملت های جهان بوده به طوریکه اروپا در بربریت و خرافه گرایی به سر می برده و آمریکا که اصلا تا این زمانها کشف نشده بود و بعد ها با هجرت اروپایی ها به این قاره، فرهنگ اروپا به آنجا منتقل گردید. ملت های شرقی مثل چین و ژاپن و هند نیز تا این زمان در مقایسه با مسلمانان بسیار عقب افتاده بودند. این در حالی است که بیشتر مسلمانان از قرآن و اهل بیت فاصله گرفته و زمام امور مسلمین به جای اینکه به دست صالحین و اهل بیت رسول خدا قرار بگیرد به دست حکام جور و مستبد و غیر قانونی قرار داشته است. اگر حکومت اسلامی توسط امامان معصوم رهبری می شد قطعا وضعیت مسلمانان غیر از آن بود که در ین مدت وجود داشته است. و حال به عوامل مشکلات مسلمانان اشاره می کنیم:
۱. اولین عامل عقب افتادگی کشورهای اسلامی بعد از قرون وسطی و پیشرفت کشورهای اروپایی، خودباختگی حکام این کشورها می باشد. تن پروری و خود کامگی حاکمان کشورهای اسلامی و عدم توجه آنان به پیشرفت و ترقی باعث گردید که علوم طبیعی و تجربی در این کشورها در کنار افت شدید علوم دینی رشد نکرده و گسترش پیدا نکند بلکه حتی حاکمان زورگو از پیشرفت این علوم در راستای جلب منافع خود و اقتدار کشورهای تاثیر گذار جلوگیری می کرده و دانشمندان را به انواع گوناگون مورد تهدید و تبعید قرار می داده اند.
۲. بعد ازینکه کشورهای اروپایی و غربی از نظر اقتصادی، نظامی و سیاسی اقتدار و قدرت پیدا کردند،به فکر استعمار کشورهای اسلامی افتاده و با روشهای مختلف توانستند که بر این کشورها به صورتهای مستقیم و غیر مستقیم تسلط پیدا کرده و تمام برنامه ریزی های علمی و اقتصادی آنان در این کشورها در جهت منافع کشورهای خود شان بوده و از هر نوع پیشرفت علمی و صنعتی این کشورها جلوگیری کرده و این سیاست آنان حتی امروز در اغلب کشورهای اسلامی اعمال می گردد و آنان را وابسته به خود شان نگه می دارند. آنان برای این هدف حتی دانشمندان کار آمد کشورهای اسلامی را با شگردهای مختلف وادار به هجرت به کشورهای خود شان می کنند. امروز این واقعیت را ما در اکثر کشورهای اسلامی به صورت زنده مشاهده می کنیم که با وجود سرشار ترین منابع طبیعی و انسانی وابسته به کشورهای استعماری هستند و حق هیچ گونه فعالیت علمی و اقتصادی را ندارند. شاهد دیگر اینکه کشورهای غربی امروز از پیشرفت جمهوری اسلامی ایران در حوزه های مختلف علمی که مرهون استقلال این کشور اسلامی از کشورهای استعمارگر است عصبانی شده و تلاش همه جانبه آنها بر جلوگیری از این پیشرفت متمرکز گردیده و جلسات جهانی و میان دولتی تشکیل داده و تحریمها را بر این کشور اعمال می کنند تا ایران از پیشرفت علمی دستبردارند.
۳. اختلافات مذهبی ، قومی ، ملی، و سیاسی در میان کشورهای اسلامی و حتی در داخل یک کشور اسلامی که ناشی از جهالت و تعصبات کور و خودخواهی های غیرمعقول بوده و توسط دشمنان اسلام بیشتر دامن زده می شود از عوامل دیگر این عقب افتادگی و مشکلات می باشد. این اختلافات مسلمانان را سرگرم نزاعهای و دعواهای غیر معقول و بازدارنده از پیشرفت علمی کرده و فرصت این را به آنان نمی دهد که به مسائل علمی بیاندیشند و فضای امن را برای پرورش دانشمندان و فعالیت آنها ایجاد کنند. ما به گذشته های این کشورها نمی رویم به همین زمان حاضر نگاه می کنیم که تمام تلاش این کشورها در نفی همدیگر به مصرف می رسد و بیگانگان مقدرات آنان را به دست گرفته و آنان را به هر سو که دل شان می خواهد می کشند. یک نگاهی اجمالی به کشورهای اسلامی این واقعیت را برای همگان ثابت می کند. امروز کشور افغانستان با این همه منابع زیر زمینی چندین سال است که دستخوش نا امنی های وحشتناک شده و مردم آن سرزمین تشنهی امنیت برای زندگی کردن می باشند و با وجود گرفتاریهای گوناگون فرصت تصور این را ندارند که به مسائل علمی بپردازند. همین طور کشور پاکستان در دام فرقه گرایی های افراطی سلفی گری و تکفیری قرار گرفته و از طرف دشمنان اسلام مورد حمایت قرار دارند تا همیشه چالش و نا امنی در این کشور وجود داشته باشد. اکثرکشورهای عربی که در بست در اختیار آمریکا و انگلیس قرار دارند و بااین وضعیت چگونه ممکن است که کشورهای اسلامی پیشرفت علمی داشته باشند. پیشرفت علمی زمانی امکان پذیر است که دست قدرتهای بزرگ از این کشورها قطع شده و استقلال شان به دست آورند و سپس در راستای پیشرفت و ترقی تلاش کنند و به خود کفایی برسند.
ممکن است عوامل دیگری هم در مشکلات و عقب افتادگی کشورهای اسلامی نقش داشته است لکن ما به اساسی ترین عوامل اشاره کردیم.
اما اینکه حضرت مهدی(عج) بزرگتر از پیامبر اسلام نمی باشد هیچ شک و تردیدی در آن نیست و پیروزی امام زمان را شرایط موجود آخر الزمان تضمین می کند یعنی مردم دنیا از همه جا و همه کس نا امید شده و از ظلم و جور و فساد اخلاقی و اقتصادی و امثال اینها به تنگ آمده و به دنبال منجی الهی می گردند و وقتی امام زمان با اراده الهی ظهور کردند مردم با میل و اشتیاق به سوی او رجوع نموده و عوامل ظلم و فساد را ریشه کن نموده و به یاری خداوند متعال حاکمیت از آن مؤمنین می گردد.
پی نوشت:
[۱] . رک: فروغ ابدیت، ج۱، تالیف آیت الله سبحانی.
[۲] .انسان/۳.
[۳] .سبأ/۲۸.
[۴] . انعام/ ۱۴۹.
[۵] . نحل/۹۳.
[۶] . مائده/۴۸
[۷] . سفینه البحار، ج ۲، ص ۳۶۰.
[۸] . حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۰۹
[۹] .همان،ص۱۱۰.
نویسنده: حمیدالله رفیعی