چکیده
«حجاب و عفاف»در قاموس بشرى، واژههاى آشنایى هستند که در گذر زمان از سنت به سوی مدرنیته، فراز و نشیبهاى زیادى را طى کرده است. در این میان مردان و زنان(به خصوص زنان) در مسیر تند باد حرکت به سوى مدرنیسم، در معرض برهنگى فرهنگى و فرهنگ برهنگى قرار گرفتند تا در توسعه سرمایهدارى نقش خویش را ایفا کنند.
اما با گذر زمان، از هویت و شخصیت و ماهیت خود بیشتر دور شدند، و در یک حرکت جدید با بازگشت دوباره به سوى منیت خویش و توجه به سرشت و طبیعت و احتیاجات حقیقى خودرا، در میان معنویت، هویت خویش را در «عفاف و حجاب» جستجو کردند.
نگاهى به مبانى «حجاب و عفاف» که برخاسته از حقایق دین و در افق بالاتر از عالم ماده تدوین و تبیین شده است، در عصر برهنگى، تنها پاسخ مثبت و حقیقى به نیازهاى درونى و بازگشت به گرایشهاى فطرى جامعه انسانى است که سلامت، امنیت، معنویت و کمال را در خانواده و اجتماع میسور مىسازد؛ و این انتخاب تنها راه رسیدن به کمال و سعادت الهى است، مبانى و ریشه و راههاى این حقیقت را مىتوان از بطن قرآن و روایتهاى اصیل اسلامى به دست آورد.
از این روى در این مقاله «مبانى عفاف و حجاب» از قرآن مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. روش تحقیق به صورت تحلیل محتوایى است که به شیوه کتابخانهاى جمع آورى شده است. امید است این تحقیق در توسعه فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه تأثیرگذار باشد.
مفهوم حجاب
حجاب را از دو بعد لغوى و اصطلاحى مىتوان تعریف کرد که در بعد لغوى در سادهترین تعریف، حجاب به معنى پوشش و فاصله میان دو چیز معنا شده است؛ چنان که ابن منظور مىنویسد: «الحجاب: الستر… و الحجاب اسم ما احتجب به و کل ما حال بین شیئین: حجاب… و کل شى ءٍٍ منع شیئاً فقد حجبه..».۱؛(ابن منظور، ۲۰۰۰ م، ج ۴: ۳۶) «حجاب به معناى پوشانیدن است و اسم چیزى است که پوشانیدن با آن انجام مىگیرد و هر چیزى که میان دو چیز، جدایى مىاندازد، حجاب گویند و هر چیزى که مانع از چیز دیگر شود او را حجب نموده است».
و در کلامى دیگر خداوند منّان مىفرماید: «و من بنینا و بینک حجاب».۲(سوره فصلت: آیه ۵)؛
«میان ما و شما حاجز و فاصلهاى در نحله و دین وجود دارد، نیز بدین معنا به کار رفته است».
شهید مطهرى(ره) در مورد واژه «حجاب با تأکید بر مفهوم پوشش بیان مىکنند: «کلمه ى حجاب، هم به معنى پوشیدن است و هم به معنى پرده و حاجب. بیشتر استعمالش به معنى پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مىدهد که پرده وسیله ى پوشش است، و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششى حجاب نیست، آن پوششى حجاب نامیده مىشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. در قرآن کریم در داستان سلیمان، غروب خورشید را این طور توصیف مىکند: «حَتّى تَورات بالحجاب»۳،(سوره ص: آیه ۳۲ ) «تا آن وقتى که خورشید در پشت پرده مخفى شد»، پرده ى حاجز میان قلب و شکم را «حجاب» گویند.۴(مطهرى، ۱۳۵۳: ۶۳)
در کتب لغت فارسى نیز براى واژه ى «حجاب» معناى مختلفى مانند: «پرده، ستر، نقابى که زنان چهره ى خود را به آن مىپوشانند، روى بند، برقع، چادرى که زنان سرتاپاى خود را بدان مىپوشانند». ۵(معین، ۱۳۷۹، ج ۱:۱۳۴۰ / عمید، ۱۳۶۷: ۵۵۷) آمده است. در کل مىتوان گفت حجاب به معنى پوشش، بدیهىترین تعریفى است که مىتوان به آن اشاره کرد.
به نظر مىرسد واژه «ستر» در طول زمان به «پوشش» تغییر یافته است که زن در پس پوششى مانند حجاب خود را در جامعه از گزندهاى مختلف مصون مىدارد. چنان که «حجاب در علومى چون عرفان و طب و شاید دیگر علوم اصطلاح خاصى دارد؛ اما این واژه در قرآن و حدیث نیز با عنایت به همین معناى لغوى به کار رفته و معناى خاصى پیدا نکرده است. در دوران متأخر این واژه معناى اصطلاحى خاصى پیدا کرده و به پوشش خاص زنان اطلاق شده است».۱(جمشیدى، ۱۳۸۶: ۲)
«شهید مطهرى(ره) در مورد واژه «ستر» و تغییر آن به «پوشش» مىنویسد: «مورد استعمال کلمه ى [ستر به پوشش در مفهوم] حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدیدى است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقهاء، کلمه ى «ستر» که به معنى پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاند، کلمه ستر را به کار بردهاند، نه کلمه ى حجاب را. بهتر این بود که این کلمه عوض نمىشد و ما همیشه همان کلمه ى پوشش را به کار مىبردیم، زیرا چنان که گفتیم معنى شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده مىشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده ى زیادى گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. پوشش زن در اسلام، این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد».۲(مطهرى، ۱۳۵۳: ۶۴)
سیر تاریخى حجاب
بنابر گواهى متون تاریخى، در اکثر قریب به اتفاق اقوام و ملل، حجاب در میان زنان معمول بوده، هر چند فراز و نشیبهاى زیادى را طى کرده است و گاهى با اعمال سلیقه ى حاکمان تشدید یا تخفیف یافته است ولى هیچ گاه به طور کامل از میان نرفته است.
«مورخان به ندرت از اقوامى بدوى یاد مىکنند که زنان شان داراى حجاب مناسب نبوده یا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر مىشدند. تعداد این اقوام به قدرى نادر است که در مقام مقایسه – به قول اندیشمندان – قابل ذکر نیستند و شاید بتوان گفت: وجود برخى موانع سبب جلوگیرى از بروز تمایلات و استعدادهاى فطرى و طبیعى آنان شده است و یا عواملى باعث انحراف آنان از مسیر فطرت گشته است».۳(محمدى آشنانى، ۱۳۷۳: ۲۲)
شهید مطهرى در مورد این که کدامین اقوام داراى حجاب بودهاند چنین بیان مىکند: «در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته است و از آن چه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است اما در عرب جاهلیت حجاب وجود نداشته است و به وسیله ى اسلام در عرب پیدا شده است».۴(مطهرى،۱۳۵۳: ۵)
مهدى قلى هدایت در کتاب خاطرات و فطرت زنانه پوشش در ملل مختلف مىگوید:
«اگر به لباس ملى کشورهاى جهان بنگریم، به خوبى حجاب و پوشش زن را در مىیابیم. براون واشنایور، نویسنده ى غربى، در کتابى به نام پوشاک اقوام مختلف، پوشاک اقوام گوناگون جهان از عهد باستان تا قرن بیستم را به صورت مصور ارائه کرده اند. نگاهى کوتاه به این کتاب روشنگر این واقعیت است که در عهد باستان در میان یهودیان، مسیحیان، زرتشتى ها، یونانیان و اهالى روم، آلمان، خاور نزدیک و برخى مناطق دیگر پوشش زن به طور کامل رعایت مىشده است، به گونهاى که زنان چین در معابر عمومى جز در پرده و ملحفه ظاهر نمىشدند و در خانه نیز داراى اندرونى و بیرونى بوده اند».۱(هدایت، ۱۳۶۳: ۴۰۵)
در مجموع مىتوان گفت حجاب به معناى یک رفتار انسانى، در طول تاریخ با فراز و نشیبهاى فراوانى همراه بوده و گرایشهاى مختلفى در هر دوره بر نوع حجاب افراد مؤثر بوده است. اگر چه رسم حجاب در بین اقوام غیر عرب مانند ایران باستان، اروپا، قوم یهود و… مرسوم بوده است. اسلام، نه تنها واضح قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیرى از افراط و تفریطهایی که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم و تخفیف آن همت گماشته است و آن را به صورتى متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانى زن ارائه نموده است.
مبانى حجاب در قرآن
حجاب در کلام الله مجید در سورههاى نور و احزاب به صراحت و وضوح تبیین شده است. «در این آیات شریفه حدود حجاب، آثار و کارکردهاى آن بیان گردیده است؛ در حقیقت، حجاب زن مسلمان به فتواى همه ى مراجع معروف تقلید در این زمان یکى از ضروریات دین است».۱ لزوم پوشیدگى زن بر اساس شش دلیل قطعى قابل اثبات است که هر یک به تنهایى براى اثبات ضرورت حجاب کافى است:
۱- قرآن کریم،
۲- روایات شریفه،
۳- سیره ى اهل بیت(علیهم السلام)،
۴- براهین عقلى،
۵- فطرت و طبیعت انسانى و تاریخ.
نکته مهم در بررسى حجاب از نظر دین مبین اسلام، این است که نگرشى مطابق با فطرت و هویت حقیقى زنان است که نه تنها یک بُعدى نبوده، بلکه همه ى ابعاد و جوانب شخصیت زن مسلمان در بُعد مادى و معنوى را مدّ نظر قرار داده است. از این روى در این مقاله حجاب تنها از دیدگاه قرآن و روایتها مورد بررسى قرار گرفته است که حجاب فیزیکى بدن، حجاب در نگاه، گفتار، رفتار و در قلب را مىتوان اشاره کرد.
حجاب فیزیکى بدن
این بُعد، همان محورى است که مورد توجه اکثر دانشمندان، علما، فقها و روشنفکران بوده است. این بخش از حجاب، محسوسترین و ملموسترین بُعد مىباشد. در آیات شریفه قرآن کریم «در سوره نور و احزاب» به این بُعد از حجاب با عنوان «خُمار» و «جلباب» تأکید ویژه شده است.
خمار
قرآن کریم از دو نوع حجاب و شیوه ى پوشش زن سخن به میان آورده است: «خمار» و «جلباب»؛ از خمار در آیه سوره نور سخن گفته شده است: «وَ لیضرِبنَ بِخُمُرِ هِنَّ عَلى جُیوبِهِنَّ»۲؛(سوره نور، آیه ۳۰) «خمارهاى خود را بر گریبان هاى خویش بیفکنید». که این قسمت آیه بیانگر کیفیت پوشش است که زن باید آن را بپوشاند.
«خمر»، جمع خمار است و در کتب لغت آمده است: «الخمار ثوب تغطى به المرأه أسما»۳؛(راغب اصفهانى، ۱۹۹۲ م: ۲۹۸) «خمار لباسى است که زن سر خود را با آن مىپوشاند». آقاى مصطفوى در التحقیق فى کلمات القرآن مىنویسد: «خمر و خمار به معنى ستر و پوشش است. شراب را خمر گویند؛ زیرا حواس ظاهرى و باطنى را مىپوشاند. به روسرى زن نیز خمار گویند؛ زیرا به وسیله آن سرش را مىپوشاند».۴(مصطفوى، ۱۳۶۰،چ ۳: ۱۲۹) ابن عباس در تفسیر این بخش از آیه ى شریفه مىگوید: «تغط شعرها و صدرها و ترائبها و سوالصفا» ۵ ؛(طبرسى، ۱۳۸۰، چ ۷: ۱۸۵) «زن موى سر، سینه و دور گردن و زیرگلوى خود را بپوشاند».
«آنچه مىتواند به این فرمان الهى جامه ى عمل بپوشاند، مقنعه یا روسرى بلندى است که علاوه بر پوشش کامل سر، بر روى گردن و سینه افتد».۱(بیرقى اکبرى، ۱۳۷۷: ۳۸) و شهید مطهرى معتقد است: «ترکیب لغوى «ضَرَب على» در لغت عرب این معنا را مىسازد که چیزى را بر روى چیز دیگر قرار دهند، به طورى که مانع و حاجبى براى او شمرده شود».۲(مطهرى، ۱۳۵۳: ۱۳۸) بر اساس آیه ى شریفه و تفسیر ابن عباس، این پوشش سرهر چه که هست، اعم از شال، روسرى، مقنعه باید مو، سینه، دورگردن و زیر گلوى زن را بپوشاند.
«در زمان جاهلیت و صدر اسلام زنان عرب غیرمسلمان لباسهاى بلند و گشاد مىپوشیدند، بر سر یا شانه خود عبا مىانداختند و پوششى کوتاه و کوتاهتر از جلباب روى سرشان مىبستند. شهید مطهرى به نقل از تفاسیر معتبر از جمله تفسیر کشاف بیان مىکنند که زنان عرب معمولاً پیراهنهایی مىپوشیدند که گریبانهاى شان باز بود، دور گردن و سینه را نمىپوشاند و روسرىهایی هم که روى سر خود مىانداختند از پشت سر مىآویختند، قهراً گوشها و بناگوشها و گوشوارهها و جلوى سینه و گردن نمایان مىشد. این آیه دستور مىدهد که باید قسمت آویخته ى همان روسرىها از دو طرف روى سینه و گریبان خود بیافکنند تا قسمتهاى یاد شده پوشیده گردد».۳(همان: ۱۳۶ و ۱۳۷)
در ذیل این آیه محمدبن یعقوب کلینى در کافى به سند خود از محمدبن یحیى، از احمد بن محمد بن حکم از سیف بن عمیره از سعد اسکاف از ابى جعفر علیه السلام چنین روایت مىکند که فرمودند: «استقبل شابُ من انصار امراه بالمدینه و کان النساء یتفلعن خلف آذانهّن فنظر المیعاد مقبلد فلمّا جازت نظر المیعاد و دخل فى زقاق قد سماه ببنى فلان فجعل ینظر خلفها و اعترض وجهه عظم فى الحائط أو زجاجه فشقّ وجهه فلمّا مفت الامرأه نظر فاذا الدماء تسیل على صدره و ثوبه؛ فقال، والله و آتین رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و لأخبرنّه قال: فأتاه فلمّا رآه رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) قال له ما هذا. فأخبره. فهبط جبرئیل علیه السلام بهذه الآیه اقُل لِلمُؤمِنینَ یغُضُّوا مِن اَبصارِهِم وَ یحفَظوا فُرُوجَهُم ذلک أَزکى لَهُم إنَّ اللهَ خَبیر بما یصنَعونَ».۱(کلینى، ۱۴۱۳ هـ. ق، ج ۵: ۵۲۰)
«یکى از جوانان انصار با زنى از اهالى مدینه رو به رو شد در آن زمان، زنان مقنعه خود را پشت گوش مىبستند. جوان به زن، که از رو به رو مىآمد، آن قدر نگاه کرد که زن از مقابل او گذشت و رفت. جوان در حالى که هم چنان از پشت سر، آن زن را نگاه مىکرد، وارد کوچه بنى فلان شد که ناگاه استخوان یا شیشهاى که در دیوار بود، صورت او را درید. وقتى زن رفت، ناگاه جوان متوجه شد که خون روى لباس و سینهاش ریخته است؛ با خود گفت: به خدا حتماً نزد رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) مىروم و ماجرا را توضیح مىدهم. جوان نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. وقتى که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) او را دید پرسید: این چیست؟ جوان ماجرا را توضیح داد. جبرئیل در این هنگام بر پیامبر چنین خواند: «به مردان بگو که چشمان خویش را ببندند و شرمگاه خود را نگاه دارند، این برایشان پاکیزهتر است؛ زیرا خدا به کارهایى که مىکنند آگاه است». ۲(سوره نور، آیه ۳۰)
جلباب
نوع دوم پوشش، جلباب است که در سوره احزاب بدان تصریح شده است: «یا أَیهَا النَبى قُل لِأَزواجِکَ و بَناتِکَ وَ نِساءِ المُؤمِنینَ یدُنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلابیبهنَّ ذلِِکَ أَدنى أَن یعرِفنَ و لایوذَینَ و کان الله غفوراَ رحیماَ».۱(سوره احزاب، آیه ۵۹)
«اى پیامبر! به زنان و دخترانت و زنان مؤمن بگو: جلبابهاى خود را به هم نزدیک سازند تا با این پوشش بهتر شناخته شوند و از تعرض هوس رانان آزار نبینند و خداوند بخشنده و مهربان است».
علامه طباطبایى در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه آورده است: «الجلابیب جمع جلباب و هوثوب تشتمل به المرأه فیغطّى جمیع بدنها او الخمار الذى تغطّى به رأسها و وجهها».۲(طباطبایى، ۱۳۹۶ هـ. ق، ج ۱۶: ۳۶۱) «جلابیب جمع جلباب است و آن لباسى است که زن آن را در بر مىکند و همه بدن خود را مىپوشاند یا مقنعهاى است که سر و صورت خود را به آن مىپوشاند». زمخشرى نیز در کشاف به نقل از ابن عباس همین معنى را به کار برده است و مىگوید: «الرداء الذى سیته من فوق الى اسفل»۳(زمخشرى، ۱۳۵۲، ج ۳: ۵۵۹) «در جلباب ردایى است که سراسر بدن را از بالا تا پایین را مىپوشاند».
ابن منظور نیز در لسان العرب جلبا را لباس بلند معنا کرده و مىنویسد: «الجلباب ثوب اوسع من الخمارد دون الرداء تغطى به االمرأه راسها و صدرها و قیل هو ثوب واسع دون الملحفه تلسبه المرأه و قیل هو الملحفه»۴؛(بیرقى اکبرى، ۱۳۷۷: ۴۴) «جلباب لباسى بزرگتر از سرپوش و کوچکتر از رداست که زن سر و سینه خود را با آن مىپوشاند و گفته شده است لباسى بزرگ است که از محلفه کوتاهتر است و زن آن را مىپوشد و گفته شده است همان ملحفه است».
واژه ادناء در تفاسیر «هم به معناى دنو(نزدیک کردن) آمده».۵(فیض کاشانى، بى تا، ج ۴: ۲۰۳) و «هم به معناى ارحاء و اسدال و آویختن». ۶(زمخشرى، ۱۳۵۲: ۵۶۵) آیه شریفه مىفرماید: «یدنینَ عَلَیهِنَّ مِن جلا بیهَّن ذلِکَ أَدنى أَن یعرِفنَ فَلا یؤذَینَ…». معناى آیه این است که زنان مسلمان باید جلبابهایشان را به خود نزدیک کنند یا بر سر بیاویزند تا شناخته شوند به اینکه زن مسلمان آزاد هستند».۷(فیض کاشانى، بى تا، همانجا) یا«شناخته شوند به این که پوشیده و با عفت هستند».۸(طباطبایى،۱۳۹۶ هـ.ق، همانجا)
علاوه بر مباحث لغتشناسى، چند نکته ویژه نیز در آیه ى جلباب وجود دارد:
۱- تأخیر نزول آیات مورد نظر در سوره ى احزاب پس از آیات خمار در سوره ى نور».۱(عابدینى، بى تا: ۷) با توجه به مسئله تدریجى بودن احکام، این نظر محتمل است که آیه ى خمار دستور نخستین و آیه ى جلباب دستور نهایى آن است؛ حجاب برگزیده و برتر مورد نظر اسلام، حجاب جلباب است.
۲- عمومیت آیه ى جلباب بر همه ى زنان مؤمن و زنان و دختران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان یک حکم نهایى و استثنا ناپذیر». ۲(هدایت خواه، ۱۳۷۴: ۱۸۴)
۳- دستور بر نحوه ى پوشش جلباب با عنوان «یدنین علیهن من جلابیبهن» با چیزى مانند عبا و چادر سازگارتر است تا با لباس و روسرى؛ زیرا شکل لباس سراسرى به گونهاى است که باید اطراف آن را به یکدیگر نزدیک کرد و بر روى هم قرار داد تا بدن را بپوشاند.
۴- اثر اجتماعى پوشش جلباب در این آیه ى شریفه ذکر شده است در حالى که این اثر براى پوشش خمار بیان نشده: «ذلک أدنى ان یعرفن فلا یؤذین»؛ این پوشش جلباب نزدیکترین چیزى است که به وسیله ى آن ایمان و عفاف تعیین مىیابد و همان طور که گفتیم به این وسیله زنان مؤمن و عفیف بهتر شناخته مىشوند تا از تعرض هوسرانان آزار نبینند؛ از همین رو اراذل و اوباش مجبور مىشوند حساب این زنان متین و پوشیده را از زنان کنیز و…. جدا نمایند.
همچنان که در شأن نزول آیه آمده است: «فانه کان سبب نزولها ان النساء کن یخوص الى المسجد و نعیلین حلف رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و اذا کان بالیل حرجن الى صلاه المغرب و العشاء الاخر و الغداه یقعد الشباب لهن فى طریقهن فیوذونهن و یتعرضون لهن فانزل الله «یا اَیها النَبِى قُل لِأزواجِکَ و نباتک و نساء المؤمنین..». الى قوله »۳ ؛(قمى، ۱۳۷۸ هـ. ق، ج ۲: ۱۹۹) سبب نزول آیه این بود که زنان براى گزاردن نماز مغرب پشت سر رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) از منزل خارج مىشدند و شب هنگام که براى گزاردن نماز مغرب و عشاء و نماز صبح به سوى مسجد مىرفتند، جوانان بر سر راه آنان مىنشستند و به آزار و اذیت زنان نمازگزار مىپرداختند، در این هنگام این آیه شریفه نازل شد و به آنها دستور داده شد حجاب خود را به طور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته شوند و کسى بهانه ى مزاحمت پیدا نکند.
در سوره ى مبارکه نور آیه ى شریفه ۳۱ دو نهى وجود دارد. نهى مورد نظر در این مبحث «و لایبدین زِینُتهنَّ» است؛ «زنان نباید زینت خود را آشکار سازند».؛ و بلافاصله بعد از آن عبارت «اِلّا ما ظَهر مِنها» آمده است؛ «زینتهایی که آشکار هستند مشمول این نهى نمىباشند».
در تعیین این که از زینتها چه زینتهایی نباید آشکار شوند، میان فقها اختلاف رأى وجود دارد. کلمه ى «زینت» در زبان عربى عامتر از واژه ى «زیور» در زبان فارسى است؛ زیرا زیور به زینتهایی گفته مىشود که از بدن جدا مىشود؛ مانند طلاجات و جواهرات، ولى کلمه زینت هم به این دسته گفته مىشود و هم به آرایشهایی که به بدن متصل است؛ مانند سرمه و خضاب». ۱(مطهرى، ۱۳۵۳: ۱۲۸)
«مفاد این دستور آن است که زنان نباید آرایش و زیور خود را آشکار سازند؛ اما استثناى اول مىگوید: پوشش زینتهایی که آشکار است، لازم نیست. پس زینتهاى زن بر دو نوع است: یک دسته آشکارند و نوع دیگر مخفى، مگر آن که زن به قصد و عمد بخواهد آن را آشکار کند؛ اما سؤالى که در اینجا پیش مىآید این است که زینت آشکار کدام است و زینت پنهان کدام ؟ درباره ى این انشاء از قدیمترین زمانها از صحابه و تابعین و ائمه ى طاهرین(علیهم السلام) سؤال مىشده و به آن جواب داده شده است».۱(همان: ۱۲۹)
ایشان در پایان این مبحث تصریح مىکنند: «ما این مسئله را از نظر خودمان بیان مىکنیم و استنباط خودمان را ذکر مىکنیم و اما هر یک از آقایان و خانمها از هر کس که تقلید مىکنند عملاً باید تابع مرجع تقلید خودشان باشند».۲(همان: ۱۳۵) شهید مطهرى در این مبحث معتقد است: «پوشاندن چهره و دستها تا مچ واجب نیست؛ حتى آشکار بودن آرایش عادى و معمولى که در این قسمتها وجود دارد، مانند سرمه و حنا که معمولاً زن از آن خالى نیست و پاک کردن آنها یک عمل فوق العاده به شمار مىرود نیز مانعى ندارد. ایشان تأکید مىکنند که نظرشان با فتواى بعضى از مراجع تقلید تطبیق مىکند، ولى ممکن است که با فتواى برخى دیگر تطبیق نکند؛ گرچه یادآورى مىکند که فتواى مخالفى وجود ندارد و هر چه هست احتیاط است نه فتواى صریح». ۳(همان، همانجا)
حجاب در نگاه
بُعد دیگر حجاب از دیدگاه قرآن و روایات در «نگاه» است. این بخش از حجاب بعد از بُعد اول، شناختهشدهترین بُعد از ابعاد حجاب است و دستور صریح قرآن کریم بر این بُعد از حجاب دلالت دارد. که حجاب هم براى زن و هم براى مرد است، هم چنان که خداوند در سوره ى مبارکه نور به مردان و زنان به طور جداگانه امر مىکند که چشمهاى خود را فرو افکنند: «قُل لِلمؤمِنینَ یغُضُّوا مِن اَبصارِهِم» و «قُل لِلمؤمِناتِ یغضُضنَ مِن أَبصارِهنَّ».۴(سوره نور آ آیات ۳۰ و ۳۱)
اصطلاح «غضّ بصر» در لغت به معناى فرو افکندن چشم مىباشد و نه فروبستن آن. «غض» به تنهایى به معناى کاستن، تخفیف و نگهدارى است که هم براى صدا استفاده مىشود و هم براى چشم؛ براى مثال آیه ى ۱۹ سوره لقمان مىفرماید: «و اغضُض مِن صَوتِکَ»؛ «صداى خود را کوتاه کن».۵(قریشى، ۱۳۷۸، ج ۵: ۱۰۵ و ۱۰۴)
شهید مطهرى با تأمل در لغت عرب مىفرماید: «غض بصر» با «غمض عین» متفاوت است. «غمض» به معناى فروبستن است که با کلمه عین همراه مىشود نه کلمه بصر. شهید مطهرى «با مبناى فلسفى خود نگاه را به دو دسته ى «استقلالى» و «آلى» تقسیم مىکند. «در نگاه استقلالى» یعنى این که نگاه کردن به کسى یا چیزى براى خوب تماشا کردن و ورانداز کردن آن براى ارزیابى آن؛ اما «نگاه آلى» یعنى نگاه کردنى که خودش هدف نیست، بلکه به عنوان مقدمه و وسیله سخن گفتن است. بر این اساس، امر الهى به زنان و مردان مؤمن، پرهیز از نگاه استقلالى است نه نگاه آلى؛ یعنى پرهیز کردن از نگاهى که هدفش صرفاً تماشا کردن و لذت بصرى بردن و چشم چرانى است».۱(مطهرى ۱۳۵۳: ۱۲۴ و ۱۲۳ )
«بصر» نیز در لغت عرب به ابزار بینایى، یعنى چشم گفته مىشود و هم به حس بینایى و گاهى نیز به دلالت التزامى به معناى علم است، دلالت دارد».۲(قریشى، ۱۳۷۸: ج ۱، ۱۹۵)
از مطالب مزبور نکات ذیل را مىتوان بدست آورد:
۱- امر جداگانه نه به مردان و زنان مؤمن به خاطر تأکید این امر.
۲ – تقدم امر به مردان پیش از زنان؛در این دستور مشترک ابتدا مردان مورد خطاب الهى قرار گرفتهاند و پس از آنان زنان؛ و این امر شاید دلالت بر ضرورت و اولویت این نوع از حجاب در میان مردان داشته است.
۳ – تعلق گرفتن امر به مردان و زنان مشروط به شرط ایمان: لازمه ى ایمان مردان و زنان مؤمن پرهیز از چشم چرانى است؛ در حقیقت بخشى از ایمان افراد مؤمن در گرو پاک داشتن چشم شان از آلودگى ها، لذتهاى حرام و آلودگىهاى بصرى است.
حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم)در زمینه نگاه و حرمت آن مىفرمایند: «از نگاه بعد از نگاه بپرهیز؛ زیرا نگاه اول از آن توست و ناخواسته است، اما نگاه دوم به زیان توست و عمدى مىباشد و نگاه سوم ویران گر است».۳(محمدى رى شهرى، ۱۳۷۷، ج ۱۳: ۳۲۵) و «امام صادق علیه السلام نیز مىفرمایند: نگاه بعد از نگاه، بذر شهوت در دل مىکارد و این خود براى به گناه کشاندن و به فتنه انداختن صاحبش کافى است».۴(همان: همانجا)
حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرمایند: «پیرامون نگاه حرام و تبعات آن هر که چشم خود را از حرام پرکند، خداوند در روز قیامت چشم او را از آتش پر مىکند، مگر این که توبه کند و از عمل خود دست بردارد». ۵ (همان: ۶۳۲۳) نکته ى مهم آن است که پرهیز از نگاه به نامحرم و نگاههاى حرام اگر چه در روایات بیشتر مربوط به مردان است ولى همان گونه که آیات شریفه نیز تصریح شد، پرهیز از نگاه خیانت کارانه و نگاه هوس آلود به نامحرم در مورد زنان نیز صدق مىکند؛ از این رو حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرمایند: «خشم خداوند سخت است بر زن شوهردارى که چشم خود را از غیرشوهر خود یا از کسى که محرم او نیست پرکند».۱(همان: همانجا)
آن چه به «غض بصر» کمک مىکند، در نظر گرفتن قدرت خداوندى است که از نهانىهاى انسان، آگاه است و ادراک و مشاهده ى عظمت و جلال خداوند در دل، یاور انسان در حفظ چشم از نگاه به محرمات الهى است. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرمایند: «بسته شدن چشمها از حرام عامل بازدارنده ى خوب و توانمندى است براى تهذیب نفس و پاک کردن دل از خواهشهاى نفسانى». ۲(همان: ۶۳۱۷) تأمل در این دستور الهی سخنان معصومین:حرمت روابط اجتماعى و حفظ خانواده را تداعى مىکند که اسلام مىخواهد جامعه ای سالم و بدور از حرام داشته باشد تا همه ى اقشار بدور از جنسیت بتوانند با امنیت و مصونیت؛ در جامعه کارکردهاى خود را به نحو احسن انجام دهند.
حجاب در گفتار
تبیین روشن وحى در باب نحوه ى سخن گفتن زنان مؤمن با مردان، یکى از مهمترین ابعاد حجاب است که در قرآن ذکر شده است که حتى لحن سخن گفتن زنان را در بُعد روانشناسانانه مدّنظر قرار داده است. حجاب در گفتار در آیات شریفه ى قرآن کریم مؤکداً در مورد نحوه ى گفتار زنان به نامحرم است آنجا که مىفرماید:
«فلا تَخضَعنَ بالقَول فَیطمَعَ اَلَّذى فى قَلِبه مَرَضٌ وَ قُلنَ قَولاً مَعروفاً».۳؛(سوره احزاب، آیه ۳۲) «با خضوع در گفتار سخن نگویید که بیمار دل طمع ورزد، بلکه شایسته و متعارف سخن گویید».
مخاطب نخست آیه ى شریفه، زنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و سپس تمام زنان مؤمن؛ علامه طباطبایى مىنویسد:«معناى خضوع در کلام آن است که در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند تا دل او را دچار ریبه وخیالهاى شیطانى نمود، شهوتش را برانگیزند و در نتیجه آن مردى که بیمار دل است به طمع بیفتد و منظور از بیمارى دل، نداشتن نیروى ایمان است؛ آن نیرویى که آدمى را از میل به سوى شهوات حرام باز مىدارد». ۱(طباطبایى، ۱۳۹۶ هـ. ق: ۴۸۲)
بنا به نظر شهید مطهرى «مسئله جو از استعماع صداى زن جزء مسلمات است و دلیل آن سیره ى قطعى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار علیهم السلام است و دلیل دیگر آن سیره ى قطعى و رایج میان مسلمانان مىباشد». ۲(مطهرى، ۱۳۵۳: ۲۴۳)
ایشان از مرحوم آیت الله طباطبایى یزدى در عروه الوثقى نقل مىکنند که: «لابأس صوت الاجنبیه مالم یکن تلذذ و لاریبه من غیرفوق بین الاعلى و البصیر و إن کان الاحوط الترک فیغیر مقام الضروره و یحرم علیها اسماع الصوت الذى فیه تهییج للسامع بتحسینه و ترقیقه. قال تعالى: فَلا تَخصَعنَ بِالَقول الَّذى فى قَلِبه مَرَض».؛
«شنیدن صداى زن در صورتى که تلذذ و ریبه نباشد، جایز است ولى در عین حال مادامى که ضرورت نیست ترک آن بهتر است و بر زن حرام است که بخواهد صوت خود را نازک کند و نیکو سازد، به طورى که تحریک آمیز باشد؛ چنان که خداى متعال در قرآن خطاب به زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: در حرف زدن صدا را نازک و مهیج نکنید که موجب طمع بیمار دلان گردد». ۳(همان: ۲۴۳ و ۲۴۲)
علامه طباطبایى معتقد است: «آیه ى مذکور در مجموعه ى آیاتى قرار دارد که به همسران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مربوط است و به آنان تذکر مىدهد که از دنیا و زینت آن جز عفاف و رزق کفاف بهرهاى ندارد؛ البته در صورتى است که بخواهند همسر او باشند، و گر نه مانند سایر مردم اند».۴(طباطبایى، ۱۳۹۶ هـ.ق: ۴۷۶)
به بیان دیگر، شارع مقدس با نهى زنان از خضوع در گفتار با نامحرم، آنان را به حصار امن تقوا دعوت نموده است تا خود و جامعه را از مصایب بى تقوایى و بى پروایى ایمن نگه دارند؛ چرا که نوع سخن گفتن زن از بى حجابى و بدحجابى فیزیکى اغواکنندهتر است و به همین دلیل، خداوند متعال همسران پیغمبر را به طریق اولى از آن نهى کرده است. نکته دیگر در آیه شریفه این است که اگر مردى داراى تقواى قلب باشد، حتى کلامى چنین آلوده به دعوتهاى باطل دلش را به هوس نمىاندازد؛ چرا که آیه شریفه مىفرماید: «فیطمع الذى فى قَلبه مرضٌ»۱؛(سوره احزاب، آیه ۳۲) یعنى اگر زنى بى تقوایى کند و حجاب در گفتار را رعایت ننماید، تنها مردان بیماردل هستند که در دام شیطان مىافتند و مردان با تقوا در قلعه ى ایمان در امانند.
حجاب در رفتار
مقصود از حجاب در رفتار اعمال و افعالى است که به واسطه ى اعضا و جوارح پدید مىآیند. آن چه به حجاب در رفتار تعلق مىگیرد، مجموع چند امر و نهى الهى است:
۱) آشکار ساختن زینتهاى پنهان: خداوند در سوره مبارکه نور مىفرماید: «و لایضربنَ بار جُِلِهِنَّ ِلِیعلَمَ ما یخفینَ مِن زینَتِهِنَّ»؛(سوره نور، آیه ۳۱)
«به زنان مؤمن بگو آن گونه بر زمین پاى نزنند که خلخال و زینت پنهان پاهایشان معلوم شود».
نهى مذکور در آیه ى شریفه مرتبط با بحث زینت در حجاب فیزیکى است و از به جلوه درآوردن و اظهار زینتهاى پنهان زنانه سخن مىگوید. اظهار نمودن بدون ظاهر نمودن، یعنى سهل انگارى یا مکر زنانه در جلوهگرى و خود نمایى. خداوند متعال در آیه ى شریفه از نحوه ى خاصى از راه رفتن نهى نموده است؛ راه رفتنى که دیگران را به زینتهاى پنهانى زن آگاه مىکند.
شهید مطهرى در ذیل آیه شریفه چنین مىگوید: «زنان عرب معمولاً خلخال به پا مىکردند و براى آن که بفهمانند خلخال قیمتى به پا دارند، پاى خود را محکم بر زمین مىکوفتند. از این دستور مىتوان فهمید که آنچه موجب جلب توجه مردان مىگردد؛ مانند استعمال عطرهاى تند و زننده و هم چنین آرایشهاى جالب نظر در چهره ممنوع است و به طور کلى زن در معاشرت نباید کارى بکند که موجب تحریک و تهییج و جلب توجه مردان نامحرم گردد».۲(مطهرى، ۱۳۵۳: ۱۴۵)
برخى دیگر از صاحب نظران معتقد هستند آن چه در این بخش از آیه ى شریفه از آن نهى شده است، آشکار شدن هر گونه زینت و زیبایىهاى زنانه است که پنهان است و باید پوشیده بماند و این اعم از صداى النگو و صداى پاشنه کفش است که موجب جلب توجه نامحرم به خود زن یا پاى زن مىباشد. از سوى دیگر، زینت پنهان مىتواند پوشیدن لباسها و زینتهاى خاصى در زیر چادر باشد که با اندک کنار رفتن چادر، آن زینتها آشکار شده و ناقض حجاب مىگردد». ۱(شجاعى، ۱۳۸۵: ۱۷۷)
۲) استعمال عطر: از جمله مواردى که به شدت از آن نهى شده است، این است که زن به هنگام خروج از خانه خود را معطر سازد، به طورى که بوى عطر وى به مشام نامحرم برسد. حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرمایند: «هر زنى که به خود عطر بزند و از خانهاش خارج شود تا وقتى که به خانهاش برگردد لعنت و نفرین مىشود [تا] هر وقت که برگردد».(شعبه الحرانى ۱۳۶۳: ۴۲)آن چه مسلم است، این است که عطر زدن براى خانمها نه تنها اشکالى ندارد بلکه استحباب نیز دارد، به خصوص که براى همسر باشد. آن چه که از آن نهى شده این است که زن موقع بیرون رفتن از منزل و یا موقعى که با نامحرم در تماس است، طورى عطر بزند که بوى آن به مشام نامحرم برسد و ایجاد مفسده کند».۲(همان، ص ۱۷۸)
۳) آرام گرفتن در خانه و پرهیز از تبّرج جاهلى: در آیه ى شریفه ۳۳ سوره احزاب به زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) علاوه بر تقوا، امر مىشود که در خانههاى خود آرام و قرار گیرند و هم چون جاهلیت نخستین در میان جمعیت ظاهر نشوند». ۳(سوره احزاب، آیه ى ۳۳)
«کلمه ى «قَرن» امر از ماده ى قرء است که به معناى پا برجا شدن است و ممکن است از ماده ى قار یقار به معناى اجتماع و کنایه از ثابت ماندن در خانهها باشد».۴ (طباطبایى، ۱۳۹۶ هـ.ق: ۴۸۳) و کلمه ى «برج» یعنى آشکار شدن. صاحب مجمع البیان مىگوید: «تبّرج آن است که زن زیبایىهاى خود را اظهار کند. اصل آن به معناى ظهور است و به عبارتى دیگر، از آن جهت به آن «برج» گویند که ظاهر و هویداست. زمخشرى نیز در کشاف مىگوید: «بداو برز» به معناى ظهور و نظیر تبرج هستند. اشتقاق بروج از تبرج است به جهت ظاهر بودن آنها. بر اساس نظرات تفسیرى مذکور، معناى آیه شریفه «و تبرجن تبرج الجاهلیه الاولى»؛ «ظاهر نشوید و خودنمایى نکنید مانند خودنمایى «جاهلیت اولى»».۵(قریشى، ۱۳۷۸، ج ۱: ۱۷۴)
نکتهاى که در این آیه شریفه مطرح گردیده است «تحرّز و پرهیز از آمیزش و مراوده با مردان بیگانه » اختصاص به زنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ندارد بلکه و شامل عموم زنان مىشود. همان گونه که در روایت های بسیارى آمده است که بهترین محیط زندگى براى زن خانهاش است، حتى ثواب نماز زنان جوان در خانه به مراتب از حضور در مساجد و مجامع بالاتر شمرده شده است و البته این بدان معنى نیست که زن از فعالیت اجتماعى محروم باشند.
مقصود از این دستور زندانى کردن زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و هیچ زنى در خانه نیست؛ زیرا تاریخ اسلام به صراحت گواه است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زنان خود را با خود به سفر مىبرد و آنان را از بیرون شدن از خانه منع نمىفرمود. بلکه مقصود از این دستور، آن است که زن به منظور خودنمایى از خانه بیرون نشود. آن چنان که امروز عدهاى از زنان براى بیرون رفتن از خانه و خودنمایى و پرسه زدن در خیابان ها، ساعتها در پاى میز آرایش به سر و وضع خود و لباس خویش مىرسند». ۱(هدایت خواه، ۱۳۶۳: ۱۸۶)
حجاب در قلب
خداوند متعال در برترى تقواى دل در امر حجاب در سوره احزاب، آیه ۵۳ مىفرمایند: «و اذا سألتموهنّ متاعا فاسئلُِوهُنَّ مِن وَرَاء حجابٍ ذلکُم اَطهَرُ لِقُلُوبِکم و قُلوِبِهنّ»(سوره احزاب، آیه ۵۳)؛
«هنگامى که از همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چیزى خواستید از پشت حجاب و پرده از ایشان بخواهید که این کارتان براى دلهاى شما و دلهاى ایشان پاکیزهتر است».
در ذیل آیه صاحب تفسیر نمونه چنین بیان مىکند: «هنگامى که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با زینب ازدواج کرد، ولیمه نسبتاً مفصلى به مردم داد. انس که خادم مخصوص پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود مىگوید: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به من دستور داد که اصحابش را به غذا دعوت کنم، من همه را دعوت کردم، دسته دسته مىآمدند و غذا مىخوردند و از اتاق خارج مىشدند، تا این که عرض کردم: اى پیامبر خدا! کسى باقى نماند که من او را دعوت نکرده باشم، فرمود: اکنون که چنین است سفره را جمع کنید، سفره را برداشتند و جمعیت پراکنده شدند، اما سه نفر همچنان در اتاق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند. آیه نازل شد و دستورات لازم را بیان کرد».(مکارم شیرازى، ۱۳۷۶: ج ۳، ۶۰۷)
از بعضى قرائن استفاده مىشود که «گاهى همسایگان و سایر مردم، طبق معمول براى عاریت گرفتن اشیایى نزد بعضى از زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مىآمدند، براى حفظ حیثیت همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آیه نازل شد و به مؤمنان دستور داد که هر گاه مىخواهند چیزى از آنها بگیرند، از پشت پرده بگیرند».۱(بابایى، ۱۳۸۰،ج ۳: ۶۲۵)
علامه طباطبایى در ذیل آیه شریفه مىنویسد: «درخواست متاع از همسران حضرت، کنایه از این است که مردم با آنها درباره ى حوائجى که دارند، سؤال کنند؛ یعنى اگر به خاطر حاجتى که براى شما پیش آمده ناگزیر شدید با یکى از همسران آن جناب صحبتى بکنید از پس پرده صحبت کنید، براى این که وقتى از پشت پرده صحبت کنید دلهاى تان دچار وسوسه نمىشود و در نتیجه، این روش دلهاى تان را پاکتر نگه مىدارد».۲(طباطبایى، ۱۳۹۶ هـ.ق: ۵۲۸)
نکته حایز اهمیت در این مورد که جزء دستورات ویژه براى زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و نه دستور عمومى براى تمام زنان آن است که خداوند این نحوه ى پوشش خاص را براى رعایت حجاب در قلب ذکر مىنماید. نکته دیگرى که در این آیه ذکر شده است پاک ماندن قلب مردان را پیش از قلب زنان بیان نموده است و چه بسا بتوان از این نکته استفاده نمود که این تقدم نشان دهنده ى آسیب پذیرى دل مردان بیش از زنان است؛ چرا که زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مأمن و مأواى زوجیت آن حضرت در امانند، امّا کسانى که بیش از پیش از ایشان مىتوانند در معرض خطر باشند، مردانى هستند که به خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مراجعه و با زنان ایشان مواجه مىشوند؛ البته زنان نیز باید دل خود را پاک نگه دارند و از این رو، پرده پوششى و حفظ حجاب و عفاف براى پاکى دل آنان نیز بهتر است.
براى آن که کسى حریم الهى را در حیطه ى تعامل با افراد نامحرم به درستى رعایت نموده و حیطه حجاب و پوشش را حفظ کند، لازم است بعد قلبى حجاب را جدّى تلقى نماید و در این زمینه، تسامح و تساهل روا ندارند که دروازه ى دل، چشم است و «دل کتاب چشم است».۱(محمد رى شهرى، ۱۳۷۷: ۶۳۱۵ )
یکى از راحتترین و مهمترین راهها براى حفظ دل، حفظ نگاه از نامحرم است؛ به قول شاعر:
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجرى نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
در دنیایى که در تبلیغات رنگارنگ خویش که فرهنگ برهنگى و سقوط اخلاقى و ارزشهاى انسانى نماد برترى و پیشرفت و توسعه!! را جلوهگر ساخته است، دین مبین اسلام با فرهنگ پوشش و توجه به هویت انسانى، معنویت و جاذبه ى روحى و آرامش را در جامعه نمایان گر ساخته است. زیرا قاموس الهى بر اساس فطرت، هویت، توانایى و جاذبههاى فیزیکى زن و مرد نازل شده است، که اگر جوامع انسانى اگر تنها به فطرت و دستورات الهى عمل کنند به جایگاه و هویت اصلى خود دست پیدا مىکنند و جامعه با امنیت و مصونیت مىتواند راه خویش را طى کند.
نتیجهگیرى
فرامین الهى از جمله حجاب هم از مرحله صحت تا مرحله قبول، داراى درجات و مراتبى است که حداقل آن، شرط تمامیت است که در «حجاب خمار» جلوهگر مىشود و حد کمال آن در جامعیت ابعاد پنج گانه حجاب قرآنى «جلباب» به تجلى مىآید.
پوشش بدن به جز وجه کفّین و مهار کردن جاذبههاى جنسى زنانه، معیار حجاب الهى و قرآنى است که اگر در پوشش چند قطعهاى خمار و به تناسب فرهنگ و تمدن هر ملتى عینیت یابد، نمره ى صحت عمل را در منظر آیات شریفه به دست آورده است و اگر ابعاد قلبى، گفتارى و رفتارى و بُعد نگاه را نیز در پوشش یکسره جلباب تجلى بخشد، نمره ى کمال و برترى الهى را کسب نموده است.
این امر نشاندهنده این است که در دین مبین اسلام، با طرح و تأکید حجاب، به تمام جوانب شخصیت زن و مرد در اجتماع توجه کرده است و با توجه به آن، حجاب را به صورتى متعادل و متناسب مطرح نموده است تا جامعهاى سالم و به دور از فساد داشته باشیم؛ تا انسانهاى به ما هو انسان، بتوانند در کمال مصونیت و امنیت به کارکردها و نقشهاى خویش بپردازند و سیر کمال و سعادت را با پیروى از دستورات و مبانى دینى در جامعه بشرى با لطافت معنوى و کمال حقیقى تجربه کنند.
فهرست منابع:
قرآن کریم، ترجمه مهدى الهى قمشهاى، تهران: گلبان، ۱۳۸۰.
منابع عربى
۱ – ابن منظور، ابى الفضل جمال الدین. لسان العرب. بیروت: دارصادر. ۲۰۰۰ م، چ ۴.
۲ – زمخشرى، ابوالقاسم محمد بن عمر. تفسیر کشاف. قم: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۲، ج ۳.
۳ – راغب اصفهانى، ابوالقاسم حسین بن محمد بن مفضل.مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دارالشامیه. ۱۹۹۲ م.
۴ – طباطبایى، محمد حسین. المیزان فى تفسیر القرآن. تهران: دارالکتب الاسلامیه. ۱۳۹۸ ق، ج ۱۶.
۵ – طباطبایى یزدى، محمد کاظم. عروه الوثقى. قم. کراورى. ۱۳۷۳.
۶ – طبرسى، ابو على الفضل بن الحسن. مجمع البیان. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی . ۱۳۸۰، ج ۷.
۷ – فیض کاشانى، محمد حسن. تفسیر الصافى. مشهد: دارالمرتضى. بى تا، ج ۴.
۸ – قمى، ا بى الحسن على بن ابراهیم. تفسیر القمى. نجف. بى تا. ۱۳۷۸ هـ. ق، ج ۲.
۹ – کلینى، محمد بن یعقوب اسحاق. اصول کافى. بیروت. دارالاضواء. ۱۴۱۳ هـ. ق، ج ۵.
منابع فارسى
۱ – الحرانى، حسین بن شعبه، تحف العقول، تصحیح على اکبر غفارى، قم: جامعه مدرسین ۱۳۶۳.
۲- بابایى، احمد على. برگزیده تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ ۹، ۱۳۸۰، ج ۳.
۳ – بیرقى اکبرى، محمد رضا. تحلیلى نو و عملى از حجاب در عصر حاضر. اصفهان: پیام عزت، ۱۳۷۷.
۴ – شجاعى، محمد. درو صدف. قم: محیى، چ ۵، ۱۳۸۵.
۵ – عمید، حسن. فرهنگ عمید. تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۷.
۶ – قریشى، على اکبر. قاموس قرآن. تهران: د ارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۸، ج ۵، ج ۱.
۷- محمدى آشنانى، على. حجاب در ادیان الهى. قم: اشراق، ۱۳۷۳
۸ – محمدى رى شهرى، محمد. میزان الحکمه.ترجمه حمید رضا شیخى. قم: دارالحدیث، ۱۳۷۷، ج ۱۳.
۹ – محمدى نیا، اسداله. بهشت جوانان. قم: سبط اکبر علیه السلام، چ ۱۹، ۱۳۸۳.
۱۰- مصطفوى، حسین. التحقیق فى کلمات القرآن. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۶۰، ج ۳.
۱۱ – مطهرى، مرتضى. مسئله حجاب. تهران: نشریه انجمن اسلامى. ۱۳۵۳.
۱۲ – معین، محمد. فرهنگ فارسى. تهران: امیر کبیر، ۱۳۷۹، ج ۱.
۱۳- مکارم شیرازی ناصر. برگزیده تفسیر نمونه. تصحیح احمد على بابایى. قم: دارالکتب الاسلامیه، چ دوم، ۱۳۷۶، ج ۳.
۱۴ – هدایت، مهدى قلى. خاطرات و خطرات. تهران: زوار، چ ۴ ،۱۳۶۳.
۱۵ – هدایت خواه، ستار. زیور عفاف. مشهد: معاونت پرورشى سازمان آموزش و پرورش خراسان، ۱۳۷۴.
فرزانه نیکوبرش راد
منبع: پایگاه سازمان تبلیغات اسلامى قم