امام زاده محمد (ع) یزد

۱۳۹۳-۰۶-۱۲

271 بازدید

مهم ترین مزار مورد احترام مردم استان آرامگاه امام زاده محمد بن على بن عبیدالله بن احمد بن على الغرینى بن جعفر صادق (ع) عتیق است که به امامزاده جعفر موسوم است.

شجره نامه:

ابوجعفر محمد بن على بن عبیدا… احمدبن على العریضى ابن جعفربن محمد الصادق (ع) از جمله آن ستارگان فروزان آسمان امامت است که تقدیر الهى براین قرارگرفت که دریزد رحل اقامت افکند و ماندگاراین دیار شود.

على بن جعفر، کوچکترین فرزندامام صادق (ع) ساکن روستاى عریضى درصومه مدینه بود اما براو واولادش چه گذشت که آواره قراء و امصار دور و نزدیک شدند و نواده اش به مرکز ایران رسید ،‌ حافظه تاریخ چندان چیزى به یاد ندارد وتنها این مورد معلوم و مسلم است که اودراواخر قرن چهارم هجرى به‌صورت ناشناس ودرهیئت درویشان به این شهروارد شد وچندى براى گذران معاش به شاگردى آهنگرى رفت تا اینکه براثرخواب حاکم یزد « امیر اوجش» شناخته شد.

و ازآن پس مورد احترام واکرام ساکنین مردم مهماندوست این ولایت قرارگرفت پس از آن سالیانى به عزت و عافیت زیست و فرزندان ونوادگانى از خود به جاى گذاشت تا اینکه درششم محرم سال ۴۲۴ هجرى قمرى مرغ جانش به ملکوت اعلى پرکشید ودرمزارتازیان که محلى دراوج تقدس و تبرک بود مدفون گردید.

حضرت ابوجعفر محمد(ع) اولین فرد از سلسله سادات است که گذارش به یزد افتاد و دراین شهر رحل اقامت افکند.

ابوجعفرمحمّد(ع) که نسبش با چهارواسطه به امام جعفرصادق (ع) مى رسد ، حدودسال ۳۵۰ ه. ق پا به عرصه وجود گذاشت و دنیایى از خیرو برکت با خود به ارمغان آورد.

درمورد محلّ تولّد وزیستگاه وى درتاریخ ، سخنى به میان نیامده ،‌بلکه درمیان اجداداوتنها به محل تولّد و زندگى على بن جعفر، کوچک ترین فرزند امام صادق و جدّچهارم وى ، اشاره شده که روستاى (عُریض) درچهارمایلى مدینه ، محل سکونت اووفرزندانش بوده است و به همین سبب ، سلسله فرزندان اورا « سادات عُریضى » نامیده اند.

درمورد على عریضى نقل شده که اومردى صالح و پرهیزکار بودو به امامت برادرش موسى بن جعفر(ع) اعتقاد راسخ داشت.

ماجراى هجرت

امامزاده جعفربه دلایلى ازجمله : گریز ازدست ظالمانى که اورا تعقیب مى کردند، نسب نامه و شجره نامه خود را که معّرف سیادت وى بود ، درمیان چوبى که برسرظرف آب مى گذاشتند پنهان نموده ولباس درویشان و فقیران پوشید تاوى رانشناسند و ازبغداد راهى یزد شد.

نوشته اند درزمان ورود امامزاده جعفر(ع) به یزد ، امیرى پاک ضمیر به نام «اوجش» از جانب آل بویه به یزد آمد و قدرى حکومت اوعادلانه و رفتارش منصفانه بود که یزدیان مبالغه را درحقّ اوبه حدى رسانیده اند که گویا اوراصاحب مکاشفه ، بلکه کرامت و خوارق عادت شمرده اند ، وى حکومت مستقّلى داشت که با اختیارات تامّه مدت درازى دریزد فرمانروایى کرد. وى به رغم عبّاسیان ، دوستدار آل على بود.

ورود به یزد

نوشته اند : وقتى پاره تن پیامبر به یزد رسید ، شهرى که آن قدربرایش غریب بود که حتى از معّرفى خود بیمناک بود ، سرانجام پس ازچند روز حیرانى وسرگردانى در کوچه هاى شهر یزد به یک مغازه آهنگرى مراجعه و تقاضاى کارنمود. استاد آهنگر اورابه شاگردى پذیرفت و چون دمیدن درکوره آهنگرى کارى دشوارو کم اجرت بود و کمتر کسى تن به این کار مشقّت بار مى داد ، ولى او مجبورشد به همان اجرت کم و کارسخت بسنده کند.

رویاى صادقه

چند روزى از حضور ابوجعفر درکارگاه آهنگرى نمى گذشت که « امیراوجش » ، حاکم شهر ، شبى ذات اقدس حضرت ختمى مرتبت رادرخواب دید که به او فرمودند :

یکى از فرزندان من به دیار تو آمده و تقدیر او این است که دراین سرزمین بماند و از او فرزندانى به وجود آید که موجب خیر و برکت این خطّه گردد.

حاکم که او را مردى پارسا و پرهیزکار توصیف کرده اند ، صبحدم درشهر به جستجو پرداخت شاید اورابیابد ، لکن راه به جایى نبرد. تا اینکه شبى ، باز رسول خدا رادرخواب دید که محل کار ابوجعفرمحمد (ع) را مشخص کردند.

این مرتبه ، حاکم با هدایت پیامبر به زودى اورایافت. اما دربرخورد اول با انکار ابوجعفرمواجه شد ، زیرا وى بیم آن داشت اگربه درستى شناخته شود،جانش درخطربیفتد ، بویژه که با حضورچندروزه اش درشهر دریافته بود که مردم این دیار عموماً از اهل سنّت هستندوچه بسا که اگراورا بشناسند ، مورد آزارواذیت قرارگیرد.

وقتى حاکم ، رویاى خودرا بازگفت ، ابوجعفراطمینان پیداکرد که از طرف جدّش رسول خدا مورد مرحمت قرارگرفته و حاکم درصدد حمایت از اوست ، خود را معّرفى کرد و شجره نامه‌اش را بازکرد وبرحاکم عرضه نمود.

دراین هنگام امیر، که دلى پاک و سرشار از محبّت پیامبر داشت ، بر سرو روى اوبوسه زد و مطمئن شد که پیش روى بزرگمردى از تبار رسول خداست دید چه سعادتى ازاین بالاتر که اورا خدمت کندوتفقّد نماید ازاینرودستورداد اورامحترمانه به سراى خویش آوردند و خلعت بخشید و محل سکونتى درخور براى وى فراهم کرد، ابوجعفرمنزلى درهمان کوچه آهنگرى برگزید و ازآن پس کوچه حسینیان نامیده شد ، سپس امیراوجش امرکرد خانه کوچه حسینیان را آماده نموده و روزدیگر دخترش رابه عقد اودرآورده و زندگى شایسته اى براى وى مهیا کرد. بعدها روستاى «فهرج» و «طزرجان» یکى درحوزه شهر و دیگرى درییلاق و کوهستان بدو بخشید که بجز تامین مخارج ، ابوجعفراحساس کند که دیگر غریب این دیار نیست.

از آن پس کوچه حسینیان ، تنها یک کوچه عادى درمحله یوزداران نبود ، بلکه مردم این محلّات بر دیگرمحلّات فخرو مباهات داشتند که گوهر وجود ابوجعفررا دربرگرفته اند.

فرزندان

حاصل پیوند مبارک ابوجعفرمحمّد (ع) بادختر امیراوجش برابر نقل تواریخ سه پسر است که از این سه بزرگوار هزاران نقراز اولاد پیغمبر دریزدو سایر بلاد مملکت ایران زندگى مى کنند. پسرانشان به نامهاى محمد ، عبیدالله و على بوده اند و بعضى از نوادگان این سه میوه باغ رسالت داراى گنبد و بارگاه بوده قبورشان درایام سال مورد توجه عاشقان اهل بیت عصمت وطهارت است که مشهورترین آنها عبارتندا ز:

۱- سید رکن الدین محمّد

۲- سید شمس الّدین محمد بن سید رکن الدین

۳- سید امیرصفى الدّین

۴- سید امیر وجیه الدین فضل ا…..

۵- امیر محمّد جعفر مفتی

۶- میرزا رفیع الدّین فرزند وجیه الدین فضل ا…

۷- میرزا محمّدغنی

۸- میرزا ابوجعفرعریضی

۹- محسن بن على بن محمّد

۱۰- نوح بن محسن

۱۱- سید جلال الدّین حسین

۱۲- نظام الدّین علی

۱۳- سید قطب الدّین مجتبی

غروب آفتاب عمر ابوجعفر

با توجه به اینکه ورود ابوجعفربه یزد به درستى معلوم نیست ، چنین به نظرمیرسد که وى شاید حدود ۴۰ سال دریزد مقام داشت و شهرتى دراین مدت به هم زد که نه تنها درزمان خودش ، بلکه نام نیکش براى همیشه تاریخ با نام یزد عجین شد.

هرموجودى دراین دنیاى پهناور روزى باید به حکم تقدیرالهى ترک این سراى ناپایدار کند و حضرت ابوجعفراز این قاعده مستثنى نبود. روزى که مورخین آن را ششم محرم ۴۲۴ ق ذکر کرده اند ، مرغ جانش از قفس تن پرواز کرد ودرمحل فعلى به خاک سپرده شد.

آرى آنچه با گذشت ۱۰ قرن همچنان ثابت ، محکم وروشن است ، قبر مطهر بزرگ مردى از تبار رسول ا… است که مردم دیار دارالعباده یزد به دورش گرد آمده و از برکت وجودش بهره ها برده اند و عروس کویر ۱۰۰۰ سال است که آن را همچون نگین گرانبهایى دربرگرفته و از این گوهر ثمین پاسدارى مى کند. در طول سالها تغییر و ترمیم هاى مختلف توسط افراد در بناى امام زاده صورت گرفته است.

Comments are closed.