احمد نراقى
حاج مولى احمد نراقى (متوفاى ۱۲۴۵ هـ . ق) از اکابر فقهاى شیعى در سده سیزدهم هجرى است. وى در سال ۱۱۸۵ یا ۱۱۸۶ در نراق و در خانواده اى اصیل و روحانى به دنیا آمد. پدر بزرگوارش حاج مولى مهدى نراقى از اجلّه علماى امامیه به شمار مى رفت و در تهذیب نفس و وارستگى به مقامات شامخى نایل آمده بود.
حاج مولى احمد نراقى پس از تحصیل علوم مقدماتى در محضر پدر بزرگوار خود، به همراه وى به عراق رفت و در نجف اشرف از محضر فقهاى نامدارى همچون: سیدمهدى بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطاء بهره ها برد، و در کربلا در جلسات درس و بحث میرزا مهدى شهرستانى و آقامحمّدباقر بهبهانى شرکت کرد و به درجه شامخ اجتهاد نایل آمد و مدتى مرجعیّت دینى شیعیان را برعهده داشت۱.
وى از طبع لطیفى برخوردار بود و (صفایى) تخلص مى کرد. از این بزرگوار آثار قلمى ارزشمندى بر جاى مانده که براى نمونه مى توان از: مفتاح الکلام، معراج السعاده، مناهج الوصول الى علم الاُصول، عوائد الأیّام، شرح تجرید الاُصول، خزائن، دیوان شعر و مثنوى طاقدیس نام برد۲.
این فقیه عالى قدر سرانجام در سال ۱۲۴۴ یا ۱۲۴۵ هـ . ق در زادگاه خود نراق به خاطر ابتلاى به وبا درگذشت و جنازه وى را بر حسب وصیت به نجف اشرف برده و در سمت پشت سر مبارک در صحن مطهر مرتضوى به خاک سپردند۳.
منظومه طاقدیس، حاوى مطالب اخلاقى و عرفانى و سلوکى وافرى است که قرار بوده در چهار «صُفّه» سامان یابد ولى متأسّفانه اجل این فرصت را از آن فقیه بزرگوار دریغ داشت و تنها توفیق سرودن دو «صفّه» از آن نصیب وى گردید که حدود ۱۰۵۰۰ بیت دارد۴.
این منظومه اخلاقى و عرفانى با «طوطى نامه» آغاز مى شود و مرحوم نراقى سیر انسانى را در این عالم ناسوتى از آغاز تا به انجام با بهره گیرى از داستان هاى مختلف بیان مى کند و با نقل ماجراى کربلا حسن ختام این منظومه را رقم مى زند و بر این باور است که ماجراى جانبازى حضرت سیّد الشهداء(علیه السلام) و اصحاب وفادار و یاران آن حضرت، سرآمد داستان هاى عاشقانه است.
ازوست:
توسّل به فخر کاینات(صلى الله علیه وآله)
یا رسولَ اللّه، یا مَولَى الوَرى۵ *** یا دَواءَ القَلب مِن داءِ الهَوى۶
یا رسولَ اللّه، یا غَوثَ الاُمم۷ *** یا سَحابَ الجودِ، یا بَحرَالکرَم۸
یا رسولَ اللّه، یا شمسَ الظُّلمَ۹ *** یا شفیعَ الذَّنبِ فى یَومِ النَّدَم۱۰
یا رسولَ اللّه، یا حَبلَ النَّجاه۱۱ *** یا رَجاءَ الخَلق، یا مُنجِى العُصاه۱۲
اى ادبْ اندوزِ تعلیم اله *** اى ادب آموزِ کُلِّ ماسِواه۱۳
عقل اول، طفل ابجد خوان تو *** روح اعظم، سایه اى از خوان تو
اى طفیلى هستى ات کون و مکان *** اى به دَورت، گردش هفت آسمان
اى «لعَمرک» تاج و «لولاکت» نطاق۱۴ *** چار زن۱۵ را گوهر پاکت، صداق۱۶
اى تو فرزندى که بستى عقد مام *** با پدر دادى تو او را التیام
بارگاه «لِىْ مَع اللَّه»۱۷ خلوتت *** پیشگاه «اُدنُ مِنّى» رتبتت
اى درین دریا، تو ما را ناخداى *** وى درین صحرا، تو ما را رهنماى
اى گناه عاصیان را، عذر خواه *** من به امید تو کردستم گناه
صد سفینه، پر گنه مى آورم *** هم دل و هم رو، سیه مى آورم
از گنه دارم، قطار اندر قطار *** بُختیان۱۸ بارکش، در زیر بار
اى تو سُکّان افق را، همزمان *** مى رسم اینک تو را من میهمان
آن لب گوهر فشان را باز کن *** از۱۹ شفاعت، گفتگو آغاز کن
گو گنه کار زِ هر در، رانده اى *** عاجزى در۲۰ کار خود درمانده اى
در پناه لطف ما بگریخته *** دست از دامان ما، آویخته
میهمان خوان احسان من ست *** گر گنه کارست، مهمان من ست
«سَوفَ یُعطیْکَ۲۱» تو فرمودى خطاب *** خوانده است او، این خطاب اندر کتاب۲۲
از منَش هم۲۳، این خبر در خاطرست: *** میهمان بنواز، اگر چه کافرست
نى تو را در وعده خُلف۲۴و، نى نَدم۲۵ *** نى مراهم روى مهمان از شیَم
جز ببخشى این سیه رو را به من *** چاره نبود اى خداى ذوالمنن
نیک اگر کرده ست، اگر بد کرده است *** آن چه را کرده ست، با خود کرده است
این وجود سُتِ او، نابود گیر *** یا در آتش جسم او فرسوده گیر۲۶
* * *
پی نوشت ها:
۱ ـ مثنوى طاقدیس، آخوند ملااحمد نراقى، به تصحیح على افراسیابى، قم، انتشارات نهاوندى، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۷٫
۲ ـ همان، ص ۸٫
۳ ـ همان، ص ۷٫
۴ ـ همان.
۵ ـ یعنى: اى رسول خدا و اى مولاى مخلوقات عالم!
۶ ـ یعنى: اى کسى که قلبِ مبتلا به بیمارى هوى پرستى را درمانى!
۷ ـ یعنى: اى رسول خدا و اى اَمان امت ها!
۸ ـ یعنى: اى ابر رحمت و اى دریاى کرم!
۹ ـ یعنى: اى رسول خدا و اى خورشیدِ از میان بَرنده تاریکى ها!
۱۰ ـ یعنى: اى شفاعت گر (اهلِ) گناه در روز پشیمانى (روز قیامت)!
۱۱ ـ یعنى: اى رسول خدا و اى دستاویز نجات و رهایى!
۱۲ ـ یعنى: مایه امید آفریدگان و نجات بخش عاصیان!
۱۳ ـ ماسواه: هر چه غیر از خدا.
۱۴ ـ نطاق: کمربند.
۱۵ ـ چارزن: کنایه از عناصر اربعه آب، باد، خاک و آتش.
۱۶ ـ صداق: کابین.
۱۷ ـ لى مَعَ اللّه: اشاره دارد به حدیث نبوى(صلى الله علیه وآله): لِى مَعَ اللّه وَقتٌ لا یَسَعنى فیهِ مَلکٌ مُقرَّب و لا نَبِىٌّ مُرسَل. یعنى: در میان من و خدا حالتى است که هیچ فرشته مقرّب و هیچ پیامبرى، ظرفیت و سِعه وجودى مرا در آن حالت ندارد.
۱۸ ـ بُختیان: شتران قوى هیکل.
۱۹ ـ در متن: در.
۲۰ ـ در متن: از.
۲۱ ـ سَوفَ یُعطیکَ: فراز آغازین آیه ۶ از سوره مبارکه «ضُحى»: به زودى خداوند آن قدر به تو عطا مى کند که راضى گردى.
۲۲ ـ کتاب: قرآن.
۲۳ ـ از منَش هم: او را از من هم.
۲۴ ـ خُلف: خلاف وعده.
۲۵ ـ نَدم: پشیمانى.
۲۶ ـ مثنوى طاقدیس، ص ۸۳ ـ ۸۴٫