بررسی اشتراکات و اختلافات ادیان الهی در قرآن کریم

بررسی اشتراکات و اختلافات ادیان الهی در قرآن کریم

۱۴۰۳-۰۱-۱۵

170 بازدید

قرآن کریم همه پیامبران الهی را نماینده جریان واحدی می داند که از سوی خدای یگانه برانگیخته شده اند و روح دعوت و محتوای رسالت همه آنها بر این اصل واحد مبتنی است که باید در برابر خدای یگانه تسلیم مطلق و بی چون و چرا شد. بر همین اساس خداوند از ابراهیم (علیه السلام) می خواهد در برابر او تسلیم باشد و ابراهیم (علیه السلام) نیز خود را تسلیم مطلق پروردگار جهانیان می خواند و فرزندانش را هم به آن سفارش می کند. حضرت یعقوب (علیه السلام) نیز فرزندان خود را به این مهم توصیه می کند.[۱]

بر همین اساس ریشه اختلافات دینی اهل کتاب و پیدایش ادیان و مذاهب گوناگون به وسیله آنها را، برتری طلبی و این کار آنان را کفر می داند و از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می خواهد در صورت مجادله آنان در این باره ضمن تاکید بر تسلیم مطلق بودن خود و پیروانش در برابر خدا هدایت اهل کتاب و امی ها (مشرکان بت پرست) را نیز در گرو همین مسئله اعلام کند؛

«و ما اختَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا من بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ العِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَ مَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللهِ فَإِنَّ اللَّه سَرِیعُ الْحِسَاب * فَإِنْ حَاجُوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِی لِلهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُل لِّلَّذِینَ أُوتُوا الکِتاب و الأُیِّینَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا وَ إِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ البَلاغُ و الله بصیر بالعباد».[۲]

بنا بر آنچه گفته شد همه ادیان الهی و شرایع آسمانی در ظرف زمانی و مکانی خود «اسلام» نامیده شده و معتبرند. بر همین اساس همه پیامبران الهی موظف بودند به همه ادیان و انبیای پس از خود ایمان داشته باشند؛ زیرا همه آنان به سوی خدای یگانه و دین او فرا می خواندند و رد یکی از آنان به معنای نپذیرفتن دین الهی است؛

«وَ إِذْ أخذ الله مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُم مِّن کِتَابٍ وَحِکْمَهٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّق لما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ و أخذتُمْ عَلى ذَلِکُمْ إصْرِى قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنا مَعَکُم مِّنَ الشَّاهِدِین فمن تولى بعد ذلک فَأُولئِکَ هُمُ الفَاسِقُون أفغَیْرَ دِینِ اللهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ من فی السَّماوات والأرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهَا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُون».[۳]

آمدن بشارت پیامبر اکرم که در تورات و انجیل هم بر این مبنا استوار است[۴] و بر همین اساس، اهل کتاب که به رغم آگاهی از بشارتهای تورات و انجیل درباره آمدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از بعثت به انکار آن حضرت و قرآن کریم پرداختند به شدت مورد توبیخ و تهدید قرار گرفته اند.[۵]

پیامبران بعدی و پیروان آنان هم موظف بودند به انبیای گذشته و دین آنان ایمان داشته باشند بر همین اساس حضرت عیسی (علیه السلام) و انجیل موید تورات و قرآن کریم موید هر دوی آنهاست «نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الإنجیل»؛[۶]

همچنین خداوند با اشاره به تصدیق تورات و انجیل به وسیله قرآن، از اهل کتاب می خواهد به آن ایمان بیاورند و درباره پیامدهای ناگوار تکذیب قرآن کریم هشدار می دهد «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُم مِّن قَبْل أَن نَّطْمِسَ وُجُوهَا فَتَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارهَا أَوْ نَلْعَتَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَ کَانَ أَمْرُ اللهِ مَفْعُولاً».[۷]

با توجه به این مبنا، ایمان به همه کتب آسمانی و پیام آوران وحی، بدون هیچ گونه فرقی شرط مسلمان بودن پیروان پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) است. «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ من رسله».[۸]

بر اساس برخی آیات هر یک از یهودیان و مسیحیان معاصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر خلاف نگرش توحیدی قرآن کریم به تاریخ ادیان و انبیای الهی، حضرت ابراهیم (علیه السلام) را منتسب به خود و هدایت را در گرو پیروی از دین خویش می پنداشتند؛

اما قرآن کریم در پاسخ به آنان از یک سو ضمن تاکید بر حنیف بودن دین ابراهیم و نفی ارتباط آن حضرت با باورهای شرک آمیز اهل کتاب بر پیروی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از دین حنیف ابراهیم (علیه السلام) و نوعی این همانی میان آن و اسلام تاکید می کند و از سوی دیگر از مسلمانان می خواهد در کنار کتاب آسمانی خویش، از ایمان خویش به آموزه های نازل شده بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، اسباط موسی، عیسی (علیهم السلام) و دیگر پیامبران الهی سخن بگویند.

بر این اساس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان نیز موظف اند بدون کم ترین فرقی میان پیامبران گذشته به دین و آموزه های وحیانی نازل شده بر همه آنها ایمان داشته باشند «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَى وَعِیسَى وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ * فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوا وإن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ الله وَهُوَ السَّمِیعُ العَلِیم له صِبْغَهَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عابدون»؛[۹]

بنابراین تعالیم انبیا و ادیان تحریف نشده الهی هیچ تعارض و تناقضی با یکدیگر ندارند؛ وگرنه پذیرش یکی موجب رد کردن دیگری می شد. البته تایید ادیان الهی و کتب آسمانی گذشته به وسیله قرآن کریم و مشترک بودن اصول و آموزه های بنیادین آنها با دین اسلام هرگز به معنای معتبر بودن آنها در کنار دین اسلام نیست چنان که برخی با چنین برداشتی از آیه ۶۹ مائده و مانند آن، پنداشته اند پس از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و در این زمان هم اگر کسی یهودی و نصرانی و صابئی باشد و به دستورهای دین خود عمل کند، از او پذیرفته است؛

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى من آمن بالله والیوم الآخرِ  َوعَمِلَ صَالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛

در حالی که آیه نه در مقام تایید ادیان یاد شده بلکه در صدد بیان این معناست که صرف ادعای ایمان و یهودی، نصرانی و صابئی بودن کافی نیست؛ بلکه ایمان به خدا روز قیامت و عمل صالح ملاک است. در آیه ای دیگر نیز ضمن یادکرد گروه های دینی مزبور و تاکید بر ملاک بودن ایمان و عمل صالح آمده است که خداوند در روز قیامت پاداش هر یک را خواهد داد «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ و َلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون».[۱۰]

یادکرد مشرکان در شمار گروه های نامبرده با توجه به غیر قابل آمرزش بودن شرک، موید آن است که این آیات هیچ دلالتی بر اعتبار ادیان مزبور در زمان حاضر ندارند. در غیر این صورت باید شرک و بت پرستی را نیز از دیدگاه قرآن کریم معتبر دانست «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أشْرَکُوا إِنَّ الله یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ الله عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِید»؛[۱۱]

افزون بر آن دستور خداوند مبنی بر جنگ با اهل کتاب تا پذیرش دین اسلام یا پرداخت جزیه موید دیگری برای اعتبار نداشتن ادیان آسمانی دیگر در کنار اسلام است؛ به ویژه اینکه سبب این جنگ نپذیرفتن دین حق از سوی آنها عنوان شده است «قَاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لَا یُحَرَّمُونَ مَا حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الجزیَهَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُون»؛[۱۲]

اختلاف ادیان الهی

ادیان الهی به رغم اشتراک در اصول عقاید و احکام بنیادین، دارای برخی اختلافات نیز هستند؛ این اختلاف ها چند دسته اند:

اقتضای مصالح

بخشی از آنها ناشی از اراده خداست و در وحی الهی ریشه دارد. این اختلاف ها به اقتضای برخی مصالح شرایط اجتماعی و ویژگی فکری و رفتاری است های گوناگون پدید آمده اند. تفاوت ادیان در گستره بخشی از باورها و احکام به ویژه آموزه ها و قوانین اجتماعی از این قبیل است.

آموزه های صورت های ابتدایی ادیان الهی در مقایسه با صورت های کامل تر آن گستره محدودتری دارند. این گونه اختلاف ها به سبب سادگی و ابتدایی بودن ذهن، فکر، عقاید، زندگی و روابط اجتماعی امتی نسبت به امتی دیگر و بی نیاز بودن آن از آموزه ها و قوانین مفصل تر و پیچیده تر است. حلال یا حرام شدن برخی چیزها در یک دین به رغم حکم مخالف آن در دینی دیگر از این قبیل است.

نمونه دیگر، تشریع حکمی در یک دین و نسخ آن در دین دیگر است؛ برای مثال شماری از امور بر اساس تعالیم یهودیت بر بنی اسرائیل حرام بود؛ ولی با آمدن حضرت عیسی (علیه السلام) بر اساس تعالیم وی حرمت آنها منسوخ و امور یاد شده حلال شدند «وَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاهِ وَلَأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الذی حُرمَ عَلَیْکُمْ وَجِئْتُکُم بِآیَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ فَاتَّقُوا الله وَأَطِیعُون»؛[۱۳]

نمونه سوم این گونه اختلاف مربوط به احکامی است که از همان آغاز تشریع به گروه یا قوم خاصی اختصاص داشته و شامل سایر گروه ها یا اقوام معاصر نیز نبوده است. بخشی از محرمات مربوط به بنی اسرائیل از این گونه اند. «فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرًا * وَ أَحَدِهِمُ الرَّبَا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِل وَ أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»؛[۱۴]

بر اساس ظاهر آیات، برخی از امور حلال به سبب گناهان عمومی بنی اسرائیل مانند رباخواری و ستمگری بر آنان حرام شده بود و اگر در آن زمان یا زمان های بعدی پیامبری به سوی قوم دیگری نازل می شد، این تحریم ها شامل حال آنان نمی شد؛ چنان که اگر بر فرض قوم موحد دیگری مانند بنی اسماعیل در همان عصر می زیستند، مشمول این تحریم ها نمی شدند؛

تحریم چهل ساله ورود بنی اسرائیل به سرزمین مقدس به سبب سرپیچی آنان از فرمان ورود به آنجا و جنگ با کافران نیز از این قبیل است. البته تشریعی و تکوینی بودن این حرمت مورد گفتگوی مفسران است. اختلاف مربوط به چند و چون برخی از احکام مشترک در میان ادیان الهی مانند نماز، زکات، روزه و قربانی کردن نیز در این شمار قرار می گیرد.

برخی از آیات قرآن حکیمانه و ضروری بودن این دسته از تفاوت ها را می رساند «الکُلِّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن لیَبْلُوَکُمْ فِى مَا آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إلى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»؛[۱۵] بر اساس این آیه، خداوند برای هر امتی شریعت و راهی روشن مقرر داشته است؛ در حالی که اگر می خواست، می توانست همگان را امتی یگانه و با یک شریعت قرار دهد؛ ولی حکمت الهی اقتضا کرد اختلافاتی میان احکام شرایع باشد و ابزار آزمایش امت ها گیرد.

مضمون آیه پیشین درباره لزوم حکم کردن پیروان انجیل بر اساس آنچه خدا در آن نازل کرده است، می تواند موید معنای گفته شده باشد. بر اساس ظاهر برخی آیات، گویا کافران با اشاره به این گونه تفاوت های دین اسلام با ادیان گذشته رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به بدعت گذاری متهم کردند و خداوند در پاسخ آنها می فرماید برای هر یک از امت های گذشته عبادتی درخور فهم و درک آنان قرار داده است و آنها همان را انجام می دادند و برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امت او نیز عباداتی خاص قرار داده است؛

بنابراین جای اشکال نیست و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر صراط مستقیم است و باید بدون توجه به مخالفت کافران، مردم را به سوی پروردگار فرا خواند «لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا هُمْ نَاسِکُوهُ فَلا یُنَازِعُنَّکَ فِی الأَمْرِ وَ ادْعُ إِلَى رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِیمٍ * وَ إِن جَادَلُوکَ فَقُلِ الله أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * الله یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ».[۱۶]

اختلافات برآمده از وحی الهی هر چند موجب نوعی تکثر و تعدد میان ادیان الهی می شود، هرگز به معنای تفاوت جوهری و متناقض بودن آنها نیست. حقیقت و اساس همه ادیان الهی یکی و همان اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند با حوزه ی وسیعی از آموزه های مشترک اعتقادی، احکام و اخلاق است؛ اما در طول تاریخ و به اقتضای شرایط زمان و مکان، شرایع مختلفی نازل شده اند و تعدد شرایع الهی با وحدت دین خدا ناسازگاری ندارد.

نکته شایان توجه اینکه تفاوت هایی در درون یک دین با مقایسه دوره های مختلف تاریخی آن هم وجود دارد؛ برای نمونه قلمرو آموزه های اسلام به ویژه احکام در آغاز بعثت نسبت به سال های واپسین بسیار محدودتر بود. آیات الهی به صورت همزمان نازل نشدند؛ بلکه در طول بیست و چند سال و به تدریج ابلاغ شدند و گسترش یافتند؛

همچنین مسلمانان در آغاز به سوی بیت المقدس نماز می گزاردند؛ ولی این حکم پس از مدتی نسخ شد و آنان موظف شدند به سوی کعبه نماز بگزارند «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلْیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ المَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَه …».[۱۷] نمونه دیگر اینکه بر اساس دیدگاه بیشتر مفسران، آیه سوم سوره نور بیانگر حکمی است که بعدها منسوخ شد «الزَّانِی لا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزَّانِیَهُ لا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أو مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى المؤمنین»؛

بر اساس ظاهر این آیه ازدواج مسلمان زناکار با مشرکان جایز است؛ در حالی که این حکم بعدا نسخ شد و در حال حاضر چنین ازدواجی مشروع نیست؛ بنابراین همان گونه که توسعه قلمرو آموزه های یک دین یا منسوخ شدن برخی از احکام آن به معنای تناقض و تعدد آن نیست، درباره ادیان و شرایع الهی هم موجب تکثر و تفاوت جوهری نمی شود.

سرکشی و هواپرستی در ادیان الهی

اختلافاتی که به سبب سرکشی، هواپرستی و منافع شخصی مردم به ویژه از سوی عالمان اهل کتاب پدید آمده است «إن الدین عند الله الإسلام و ما اختلف الذِینَ أُوتُوا الکِتابَ إلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ العِلمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَ مَن یکْفُرْ بِآیَاتِ اللهِ فَإِنَّ الله سریع الحساب»؛[۱۸] خداوند در همه کتاب های آسمانی مردم را به تسلیم محض بودن در برابر خدا و تعالیم وحیانی او (اسلام) دعوت کرده است و اختلاف ادیان تنها در کامل بودن یکی نسبت به دیگری و نه از نوع تنافی و تضاد است؛ اما علمای اهل کتاب به رغم آگاهی از این حقیقت و یکی بودن دین خداوند به آیات الهی کفر ورزیدند.[۱۹]

مفسران درباره مصادیق این گونه اختلافات به مواردی مانند اختلاف یهود و نصارا درباره یهودی و نصرانی بودن حضرت ابراهیم (علیه السلام)، اعتقاد آنان به پسر خدا بودن حضرت عیسی (علیه السلام) و عزیر و نیز اختلاف درباره نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اشاره کرده اند.[۲۰]

اختلافات ناشی از تحریف گری گروهی از علمای اهل کتاب

آنها مطالب خودساخته را به خدا نسبت دادند و کتاب خدا معرفی می کردند؛ «فَوَیْلٌ للَّذِینَ یَکْتُبُونَ الکِتَابَ بأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ أَهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا یَکْسِبُون».[۲۱] آنان همچنین بخشی از آموزه های وحیانی را از بین بردند یا به گونه ای دیگر تفسیر می کردند. همه این موارد موجب پیدایش اختلافات و فرقه ها و عقاید متضاد دینی می شدند. گزارش ها و اسناد تاریخی و تناقض های موجود در گزارش کتاب مقدس نیز موید پیدایش این گونه از تحریفات و اختلافات اند.

اختلافات درونی ادیان الهی

گزارش های تاریخی نشان می دهند با گذشت زمان و متاثر از عوامل گوناگونی مانند پرسش ها و چالش های نوپدید، تفسیرها و برداشت های متفاوت و برخورد با فرهنگ های دیگر، اختلافات درونی و انشعابات مذهبی متعددی در میان پیروان ادیان الهی پدید آمده و این دسته از ادیان به شاخه های مختلفی قسمت شده اند.

برخی آیات نیز از پیدایش چنین اختلافی در میان پیروان ادیان پیشین سخن گفته اند «وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیم».[۲۲] مفسران مراد از آنان را یهود و نصارا دانسته اند که به رغم وجود ادله روشن برای شناخت حقیقت، درباره دین خود دچار اختلاف و چند دستگی شدند؛[۲۳]

از جمله مسیحیان به سبب اختلاف در تفسیر تثلیث و چگونگی حلول خدا در مسیح به فرقه های گوناگونی چون ملکانیه، نسطوریه و یعقوبیه قسمت شدند. قرآن کریم ضمن تاکید بر همبستگی مسلمانان و دعوت آنان به چنگ زدن به ریسمان الهی، آنها را از دچار شدن به چنین سرنوشتی برحذر داشته است.[۲۴]

این هشدار نشان می دهد قرآن کریم پیدایش چنین اختلافی را در میان مسلمانان هم پیش بینی کرده است.[۲۵] بیشتر مفسران در ذیل این گونه آیات روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آورده اند. بر اساس این روایت که به «حدیث افتراق» موسوم است، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ضمن مقایسه امت خویش با یهود و نصارا که به ترتیب ۷۱ و ۷۲ فرقه شدند، از پیدایش ۷۳ فرقه در میان مسلمانان خبر داد و اینکه به جز یک گروه، فرقه های دیگر همه اهل هلاک و گمراهی اند.

در برخی نقل ها از فرقه ناجیه با عنوان «جماعت» و در برخی دیگر گروهی یاد شده اند که از آنچه پیامبر و یارانش در آن روز بر آن بودند، پیروی می کنند.[۲۶]

برخی تلاش کرده اند ضمن شمارش فرقه های مختلف مسلمان، تعداد آنان را به ۷۳ فرقه برسانند. پیدایش اختلاف و فرقه های کلامی و فقهی گوناگون در تاریخ اسلام موید تحقق این پیش بینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. این روایت نشان می دهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ضمن پیش بینی اختلافات فرقه ای، درباره پیامدهای خطرناک آن شدیدا هشدار داده است. هرچند برخی در سند ایــن روایت خدشه کرده اند، کثرت نقل و استفاضه آن در منابع شیعه و سنی و نیز هماهنگی اجمالی آن با آیه قرآن[۲۷] می تواند موید درستی آن باشد.

نتیجه گیری

قرآن کریم همه ادیان الهی را که منشا، هدف، ماهیت و اصول واحدی دارند و در بسیاری از فروع مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر نیز مشترک اند، اسلام و آن را همان دین مورد پسند خداوند می نامد؛ «إنَّ الدِّینَ عِندَ الله الإسلام».[۲۸] با توجه به همین، همه انبیای الهی از جمله حضرت نوح[۲۹]، ابراهیم[۳۰] و پیروان حضرت موسی[۳۱] و عیسی[۳۲] (علیهم السلام) نیز مسلمان نامیده شده اند. بر همین اساس همه پیامبران الهی موظف بودند به همه ادیان و انبیای پس از خود ایمان داشته باشند؛ با گذشت زمان و متاثر از عوامل گوناگونی مانند برداشت های متفاوت و برخورد با فرهنگ های دیگر، اختلافات درونی در میان پیروان ادیان الهی پدید آمده است.

پی نوشت ها

[۱] . رک: بقره: ۱۳۱-۱۳۳.

[۲] . رک: آل عمران: ۲۰-۱۹.

[۳] . آل عمران: ۸۳-۸۱.

[۴] . رک: فتح: ۲۹. صف: ۶.

[۵] . صف: ۶.

[۶] . آل عمران: ۳.

[۷] . نساء: ۴۷.

[۸] . بقره: ۲۸۵.

[۹] . بقره: ۱۳۸-۱۳۶.

[۱۰] . بقره: ۶۲.

[۱۱] . حج: ۱۷.

[۱۲] . توبه: ۲۹.

[۱۳] آل عمران: ۵۰.

[۱۴] . نساء: ۱۶۰-۱۶۱.

[۱۵] . مائده: ۴۸.

[۱۶] . حج: ۶۷-۶۹.

[۱۷] . بقره: ۱۴۴.

[۱۸] . آل عمران: ۱۹.

[۱۹] . المیزان، ج ۳، ص ۱۲۱.

[۲۰] . التبیان، ج ۲، ص ۲۱۹.

[۲۱] . بقره: ۷۹.

[۲۲].  آل عمران: ۱۰۵.

[۲۳] . طوسی، التبیان، ج ۲، ص ۹۳.

[۲۴] . آل عمران: ۱۰۵.

[۲۵] . المیزان، ج ۳، ص ۳۷۳-۳۷۴.

[۲۶] . مسند احمد، ج ۳، ص ۱۴۵.

[۲۷] . آل عمران: ۱۰۵.

[۲۸] . آل عمران: ۱۹.

[۲۹] . رک: یونس: ۷۲.

[۳۰] . رک: آل عمران: ۶۷.

[۳۱] . رک: یونس: ۸۴.

[۳۲] . آل عمران: ۵۲.

منابع

  • قرآن کریم.
  • طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، بیروت: اعلمی، ۱۳۹۳ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان، به کوشش العاملی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
  • احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت: دار صادر، بی تا.

برگرفته شده از کتاب دین در قرآن، علی اسدی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص ۷۸ الی ۸۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *