اسوه های تربیتی و اخلاقی در نهضت‏ حسینی-2

اسوه های تربیتی و اخلاقی در نهضت‏ حسینی-۲

۱۴۰۰-۰۸-۱۸

275 بازدید

خطبه‌های امام حسین(علیه السلام)

خطبه در اسلام جایگاه ویژه‌ای دارد. خطبه، بهترین راه نشر احکام دیانت و اخلاقیات است. حسین(علیه السلام) در روز عاشورا خطبه‌های آتشینی ایراد فرمود. «این خطبه‌ها، سندهایی گرانبهاست. سندهایی که بیش از آن که نشان‌دهنده روح آزادگی و شرف و پرهیزکاری باشد، نمایانگر نقطه اوج شفقت و دلسوزی بر مردم گمراه و تلاش انسانی برای نجات چنین مردم است.

حسین(علیه السلام) در یکی از خطبه‌ها می‌گوید: مردم شتاب مکنید سخن مرا بشنوید. من خیر شما را می‌خواهم… اگر سخن مرا شنیدید و انصاف دادید و دیدید من راست می‌گویم. این جنگ از میان برخواهد خاست… و الا زیان آن دامنگیر شما خواهد شد. می‌دانید من کیستم؟… مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر پدر من وصی و پسرعموی پیغمبر و نخستین مسلمان نیست؟…

اگر گمان می‌کنید من دروغ می‌گویم هنوز از اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) چند تن زنده‌اند می‌توانید از آنها بپرسید: جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری… آنها به شما خواهند گفت که آنچه می‌گویم درست است… در خطبه دیگر، امام حسین(علیه السلام) می‌گوید: مردم من خیرخواه شما هستم من برای تفرقه‌افکنی نیامده‌ام همه مرا می‌شناسید، می‌دانید که دروغگو نیستم… در اینجا بود که فتنه‌جویان و جنگ‌طلبان ترسیدند مبادا این سخن سراسر خیرخواهی در دل سنگ مردم کارگر افتد و آنان بدانچه می‌خواهند دست نخواهند یافت… سرانجام آنچه باید روی دهد آغاز گردید.»۲۷

حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) اگر به اصل و نسب خود و برشمردن تعدادی از اصحاب جد بزرگوارش می‌پردازد و به عنوان گواهانی بر صداقت سخنان خود یاد می‌کند و هدف خود را از سفر بازمی‌گوید به این دلیل است که فریبکاران برای عملی ساختن نیات پلید خود افکار عمومی را منحرف کرده حقیقت را وارونه جلوه می‌دادند و ایراد چنین خطبه‌هایی علاوه بر بیدار کردن وجدان‌های خفته، در القای خصلت‌ها و ارزش‌های والای انسانی ضرورت داشت.

از خصلت‌های حسینی آنچه در روز عاشورا بیشتر جلوه‌گر است، آرامش و پایداری حسین(علیه السلام) است، از رفتار امام با مسائل و شرایط می‌توان دریافت که وی «آینده روشن و آثار نورانی نهضت خود را به چشم می‌بیند.»۲۸ با توجه به آنچه یاد شد، سخنان محبت‌آمیز حسین(علیه السلام) نشانگر آن است که وی علاقه‌ای به جنگ نداشت و تا آن جا که توانست کوشید به فریب‌خوردگان تفهیم کند که طریق ناصوابی برگزیده‌اند و پایان مطلوبی در انتظار آنان نیست.

امرا برای جلوگیری از شورش سپاهیان و ضعف روحیه آنان، فرمان حمله می‌دهند «از این لحظه، همراهان امام(علیه السلام) نام «سپاهی» گرفتند و حملات وی عنوان «جهاد» یافت.»۲۹

روحیه اصحاب حسین(علیه السلام)

شهادت برای یاران حسین(علیه السلام)، مفهوم ویژه‌ای داشت. انگیزه آنان رسیدن به آزادی و کمال و حفظ ارزشها و باورها و نفی زندگی ذلت بار بود لذا آن را بدون چشمداشتی از سر اخلاص و اعتقاد و رغبت برگزیدند و از فرط اشتیاق «خودشان را قبل از حضرت و بنی‌هاشم به شهادت رساندند… آنان در هیچ جا در مقام عذر و توجیه برنیامدند.»۳۰ و با بصیرت کامل، به حکم وظیفه در تعظیم حق از خود گذشتند و درس فداکاری و ظلم‌ستیزی به بشر آموختند، این ارزش‌های انسانی از جمله منش‌هایی است که در کربلا به نمایش گذاشته شد.

اصحاب حسین در گیرودار نبرد، روحیه‌ای بسیار قوی داشتند. «آنان با این که می‌توانستند با برداشتن یک قدم یا نگفتن یک سخن برهند؛ اما مرگ را ترجیح دادند. برای سنجش اخلاق قائد آنان، همین بس که امام را در میان خود نگریستند و او را آماده دریافت شهادت در راه خدا و برای دعوت یافتند.»۳۱

از جمله این یاران «عابس بن ابی شبیب شاکری و ابوثمامه صیداوی… و جابر بن عروه غفاری بودند. ابوثمامه شیرمردی است که دخول وقت نماز ظهر را به امام یادآور شد و دعای خیر حضرت: «خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد» بدرقه راهش شد آنان در بحبوحه جنگ نیز به برگزاری نماز اول وقت مقید بودند و جابر بن عروه غفاری، پیرمرد سالخورده‌ای است که در جنگ «بدر» و «صفین» شرکت داشت.

محضر مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرده بود. کمر را با عمامه و ابروهای آویخته خود را با دستمالی بست و به دشمن حمله‌ور شد و شربت گوارای شهادت نوشید و به نگاه و کلام محبت‌آمیز «شکر الله سعیک یا شیخ» امام خود سرافراز گردید.

دیگری، عمرو بن جناده انصاری فرزند شهید جناده بن کعب انصاری بود که مادر، وی را با سخنان «پسرم از کنار مادر برخیز به میدان برو و در برابر چشمان پسر پیغمبر بجنگ» به جنگ با کفار تشویق کرد. جوان در حالی که دهانش به عبارت: «پیشوای من حسین(علیه السلام) است. این بهترین پیشواست… معطر شده بود جنگید تا به درجه رفیع شهادت رسید.

رشادت‌های دیگر یاران امام و بنی‌هاشم فرزندان علی و عقیل و امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و مسلم و عبدالله جعفر… و دلاوری‌های عباس بن علی(علیه السلام) نیز همین گونه بود.»۳۲ این شیرمردان با بصیرت و اطمینان کامل قدم به صحنه نبرد گذاشتند و چنان شجاعانه جنگیدند و جان خود را در راه حق نثار کردند «که ایمان به آنان آفرین گفت.»۳۳ در آن روز خونین، از سپاه امام به جز حضرت سجاد(علیه السلام) و طفل شیرخوارش، کسی زنده نماند.

امام، علی اصغر(علیه السلام) را با خود به صحنه نبرد برد و او را نیز فدا کرد و «بدین طریق، عواطف جهانیان را بیداری بخشید و فهماند که در این قوم، نه تنها دیانت نیست، از انسانیت هم بویی نبرده‌اند.»۳۴

ارزش‌های اخلاقی در حادثه کربلا

حادثه کربلا یک صحنه نمایش اخلاق اسلامی است که به اختصار به توضیح ارزش‌هایی نظیر مروت، ایثار و فداکاری که برجستگی بیشتری دارند می‌پردازیم.

مروت

حسین(علیه السلام) با دشمنان به شیوه پدرش علی(علیه السلام) رفتار می‌کرد. سیراب کردن آنان به هنگام تشنگی و پرهیز از ترور و غافلگیری، نمونه‌های روشنی از مروت است.

حسین(علیه السلام) نیز با این که از فسق و فجور و خباثت شمر بن ذی الجوشن، و اهانت وی به حریم ولایت آگاه است، پیشنهاد حمله ناگهانی سپاه خود را رد می‌کند و می‌گوید: «ما هرگز شروع به جنگ نمی‌کنیم و لو به نفع ما باشد.»۳۵

ایثار

ایثار، عاطقه‌ای است اخلاقی، انسانی و اسلامی که در حادثه کربلا به اوج خود رسید. از خودگذشتگی ابوالفضل العباس(علیه السلام) در ننوشیدن آب، تجسمی از ایثار بود. وی پس از دفع مزاحمان به شریعه فرات رسید، هنگامی که مشک را از آب پر کرد با این که خود نیز تشنه بود به یاد تشنگی مولایش از نوشیدن آب منصرف شد. آن را ریخت و آنچه بر دلش گذشت، بر زبان جاری کرد(رجز خواند) و چنین گفت

«عباس! حسین(علیه السلام) در خیمه تشنه است و تو می‌خواهی آب گوارا بنوشی! به خدا قسم… رسم برادری، رسم امام داشتن، رسم وفاداری چنین نیست. ابوالفضل، مظهر وفا بود. نمونه دیگر عمر بن قروی انصاری بود که خود را به هنگام نماز در برابر پیکان‌های کفار سپر اباعبدالله(علیه السلام) قرار داد و از پا درآمد… وی در عین حال، تردید داشت که وظیفه‌اش را انجام داده و به عهدش وفا کرده است.»۳۶

مساوات

اصحاب حسین(علیه السلام) ترکیبی از آزادگان و بردگان آزاد شده بود و شیوه رفتار امام هم نسبت به نقش‌آفرینان و ایثارگران یکسان بود. رنگ، قومیت، موقعیت و نژاد آنان در نظر و قضاوت وی تاثیری نداشت و مساوات حاکم بود چنان که دو نفر از عده معدودی که امام خود را به بالین آنان رسانید برده آزاد شده بودند.

«جون» یکی از آنها بود که وقتی به شهادت رسید، امام خود را به بالین وی رسانید و حشر او را با «ابرار» که مقامی برتر از متقین است از خدا درخواست کرد «خدایا در آن جهان او را با «ابرار» محشور کن. دیگر، مردی رومی است که وقتی از اسب بر زمین افتاد اباعبدالله(علیه السلام) خون را از جلو چشمانش پاک کرد و صورتش را بر صورت وی گذاشت.

این صورت بر صورت نهادن منحصر به همین غلام و فرزندش علی اکبر بود «فوضع خده علی خده… متبسم الی ربه…». صحنه خونین کربلا متضمن پیام‌های اخلاقی، اجتماعی، توحیدی، اعتقادی، عرفانی، اندرزی و پرخاشگری است که با جانبازی‌های کم‌سال‌ترین(طفل شیرخوار اباعبدالله علیه السلام) تا کهنسالترین مرد(جابر بن عروه غفاری) و زن(زوجه عبدالله بن عمر کلبی) تجسم پیدا کرد و هر یک عهده‌دار نقشی بودند.»۳۷

در آن روز، هیچ کدام از اصحاب حسین(علیه السلام)، در برابر دشمن، ضعفی از خود نشان ندادند، فرار نکردند و به سپاه دشمن نپیوستند.

انتخاب انقلابی حر

بر عکس نیروی جاذبه، ایمان و شیوه رفتار امام در امر به معروف عملی سبب شد که «حر» را که نامزد امارت بود وادار به توبه کرد و در زمره «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر»۳۸ قرار گرفت [و در بروز حال توبه و توجه تام به خدا و اولیای او و قطع علاقه دنیوی عاقبت به خیر شد و سرمشق دیگران گردید وی پس از توبه با اجازه امام در مقابل مردم ایستاد و گفت: شما همان کسانی هستید که وسیله نامه به وی وعده یاری دادید، پیمان‌شکنی آنان را زشت و ننگین شمرد و پس از اتمام حجت‌ها جنگید تا به شهادت رسید و این چنین مورد تفقد حضرت اباعبدالله(علیه السلام) واقع شد] «و نعم الحر حر بنی ریاح» «این حر ریاحی چه حر خوبی است.»۳۹

قدردانی و ارج نهادن به عمل شایسته مؤمنی که برای حاکمیت فرمان اساسی «امر به معروف و نهی از منکر» تا پای جان می‌ایستد، خودش امر به معروف است و موجب می‌گردد که دیگران نیز به انجام امور شایسته راغب گردند. از جمله کسانی که حسین(علیه السلام) خود را به بالین آنان رسانید، ابوالفضل العباس بود وی یادگار شجاعت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و مورد علاقه شدید ابی عبدالله(علیه السلام) که عبارت‌های عباس‌جانم، بنفسی انت(ای جان من به قربان تو) نشانگر درجه محبت اوست.

عباس(علیه السلام) در آن هنگام که سرگرم پیکار است؛ برادر به حال انتظار ایستاده است که ناگهان فریاد مردانه ابالفضل را شنید. خود را به بالین او رسانید از دیدن پیکر قطعه قطعه شده عباس و کشتار بی‌رحمانه یزیدیان به قدری منقلب گردید که «چهره حسین(علیه السلام) شکسته شد  (بان الانکسار فی وجه الحسین) از میان کسانی که حسین خود را به بالینشان رسانید هیچ کدام وضعی دلخراش‌تر و جانسوزتر از ابالفضل العباس(علیه السلام) نداشت.»۴۰

هنگامی که فرزندان و اصحاب امام وظیفه خود را انجام دادند و دعوت حق را پاسخ گفتند و به درجه والای شهادت رسیدند. امام در حالی که ارواح پاک آنان را مورد خطاب قرار داد، پیروزی معنوی سپاه اسلام را به آنان نوید داد و نفرت و انزجار دایمی جهانیان را یادآور گردید: «ای ارواح پاک! برخیزید، ستمگران و ناکسان را بنگرید که چگونه در عین غلبه، متلاشی و مغلوب گشته‌اند و برای همیشه شکست خورده‌اند و برای ابد منفور گشته‌اند.»۴۱

ظاهرا از اصحاب و فرزندان امام به جز حضرت سجاد(علیه السلام) که در بیماری به سر می‌برد، کسی باقی نماند لذا خود حسین(علیه السلام) آماده رفتن به قربانگاه شد «حضرت اباعبدالله(علیه السلام) در دقیقه‌های آخر زندگانی خود آنان را از چنین پایانی بیم داد: «به خدا اگر مرا کشتید به جان یکدیگر می‌افتید و خون یکدیگر را می‌ریزید اما خدا به این کیفر بر شما بسنده نخواهد کرد، عذابی سخت برای شما آماده خواهد ساخت.»۴۲

امام به خاطر پاسداری از حریم مقدس اسلام و ارزش‌های گرانبهای آن در هیچ شرایطی جزع و بی‌تابی نکرد و تسلیم قدرت‌طلبان و زورگویان جائر نشد و کشته شدن و اسارت خاندان را به جان خرید و به عهد خود وفا کرد و شهادت را عاشقانه پذیرا شد و به سوی محبوب شتافت. حسین(علیه السلام) با شهادت خود از یک سو راه مبارزه با بیدادگری، فساد و ناجوانمردی … را نشان داد و از سوی دیگر با خصلت‌های عالیه انسانی راه وصول به کمال و تقرب به حق را آموخت و پرچم حقانیت و عظمت تشیع را به خواهرش زینب کبری(علیهاالسلام) سپرد.

بانوی کربلا زینب کبری(علیهاالسلام)

زینب(علیهاالسلام)، کاروان‌سالار است. وی نمونه اعلا و الگوی تمام عیاری از چگونگی حرکت انسان به سوی کمال است و پس از برادر، مسئولیت ادامه نهضت پرخروش حسین را بر عهده دارد، پرستاری از حجت خدا، امام زین العابدین(علیه السلام) نیز با اوست. هنگامی که اهل بیت را در بدترین و نامناسب‌ترین شرایط به کوفه می‌آورند در مدخل کوفه، زینب(علیهاالسلام) دختر با فضیلت علی و فاطمه می‌درخشد.

وی در حالی که شجاعت و عفت و پاکی زنانگی درهم آمیخته بود، ضمن القای خطابه‌ای برای اهل کوفه، تلخکامی و غم و اندوه دایمی را می‌طلبد(نفرین می‌کند) و آنان را متوجه این واقعیت می‌کند که چگونه تحت تاثیر نفس پرفریب قرار گرفتند و بازیچه امیال جنایتکاری شدند و ننگ کشتن فرزند پیغمبر را بر دوش کشیدند و برای همیشه به عذاب الهی گرفتار شدند.

زینب(علیهاالسلام) خطابه خود را بدین گونه آغاز می‌کند: «هرگز اشک‌های شما نایستد و شیونتان آرام نگیرد… ننگ کشتن نواده خاتم پیغمبران و سالار فرستادگان را چگونه می‌توانید بشویید؟»۴۳

آری اسرای دودمان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با تبلیغات سوء عمال یزید، به عنوان خارجی به کوفه وارد شدند اما «آنها هرگز به صورت یک جمعیت شکست خورده درنیامدند و دنبال همان هدف حسینی بودند.»۴۴

زینب(علیهاالسلام) بانوی خردمند بنی‌هاشم با تکیه به نیروی معنوی و عظمت روحی‌اش، ترسی به خود راه نداد و با کمال شجاعت، کوفیان عهدشکن و ابن زیاد پلید بی‌رحم سرکش و یزید مقتدر مستبد تبهکار را رسوا کرد.

رسالت امام سجاد(علیه السلام)

امام زین العابدین(علیه السلام) در نابسامان‌ترین دوره امامت ائمه اطهار(علیهم السلام) می‌زیست. پس از واقعه عاشورا و آغاز خلافتش همراه اسرا به اسیری برده شد.

در مدخل کوفه، زینب(علیهاالسلام) خطبه‌ای ایراد فرمود که به بیداری و آگاهی اهل کوفه و کارگزاران یزید انجامید و موجب تاثر، سرافکندگی و پشیمانی آنان گردید و زمینه درخشش امام چهارم(علیه السلام) را در مسجد شام فراهم ساخت. وی در حضور یزید بن معاویه با سخنرانی خود درباره تصحیح فرهنگ سیاسی جامعه و تبیین اسلام و رهبر اسلامی و پیشوای قرآنی، موضع خود را تشریح کرد.

امام در مدت سی و چهار سال امامت خود، مسائل مختلف مربوط به جامعه را در قالب صحیفه سجادیه نشر داد و خاطرات عاشورا را زنده کرد. امام از موضع حق، حراست نمود و در مراقبت بر جریان‌های داخلی جامعه اسلامی همت گماشت و به پرورش فرزندی که پس از وی به امر خدا امام خواهد بود توجه داشت و «از تربیت فرزند دیگر خویش زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) که به عنوان پرچمدار انقلاب خونین دیگر زیر نظر امام خود باید بپاخیزند تا تبلور عاشورا کاستن نگیرد، غافل نبود.»۴۵

حادثه عاشورا و نهضت امام حسین(علیه السلام)، بسان خورشیدی سرچشمه فیض‌بخشی در عرصه‌ها و سطوح مختلف برای آزادگان به ویژه شیعیان گردید؛ خون «مطهر حسین(علیه السلام) و یارانش بر زمین ریخت، اما از آن خون، درخت آزادی و آزادگی رویید… و این نهضت، سرچشمه صدها نهضت دیگر شد که در تاریخ اسلام پدید آمد مانند نهضت توابین، مختار ثقفی، زید بن حسن، شهدای فخ… و تا هم اکنون نیز هر نهضتی که علیه ستم و تباهی و روش‌های بیدارگرانه در دنیای اسلام و شیعه پامی‌گیرد.»[۴۶] و نهضتی که از سال ۴۲ به لطف و عنایات حق و زعامت حضرت آیت العظمی امام خمینی(قدس سره) پی ریزی شد و در سال ۱۳۵۷ به انقلاب شکوهمند اسلامی پیوند خورد و هم اکنون حلاوت ثمرات آن را به جان می‌چشیم نیز از برکات نهضت عاشورای حسینی است. بر ما است که از سیدالشهدا(علیه السلام) و اصحاب باوفایش الگو گیریم و در حفظ و حراست ارزش‌های معنوی و منش‌های آسمانی و حقایق بسیاری که در عاشورا درخشیدند بکوشیم و این راه را به پایان برسانیم.

پی‌نوشت‌ها و مآخذ

۱- بقره /۱۳۲؛

۲- عبدالکریم عثمان، روانشناسی از دیدگاه غزالی، ترجمه و نگارش محمدباقر حجتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۱، ص ۳۳۰؛

۳- محمدرضا حکیمی، دانش مسلمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی‌تا، ص ۳۳۲؛

۴- محمدرضا حکیمی، شرف الدین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۰، ص ۱۶۳؛

۵- همان، ص ۱۶۳؛

۶- سید جعفر شهیدی، پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین(علیه السلام)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص ۱۴۹؛

۷- همان، ص ۱۳۶؛

۸- همان، ص ۱۴۰-۱۴۱؛

۹- همان، ص ۱۴۶؛

۱۰- همان، ص ۱۴۶؛

۱۱- ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج ۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص ۴۷، ۶۴؛

۱۲- احزاب /۲۳؛

۱۳- مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج ۱، تهران، انتشارات صدرا، بی‌تا، ص ۱۷۸؛

۱۴- علی شریعتی، شهادت، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۵۰، ص ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۶۰؛

۱۵- سیدجعفر شهیدی، پس از پنجاه سال، صص ۱۴۹، ۱۵۰؛

۱۶- حماسه حسینی، ج ۱، ص ۲۳۸؛

۱۷- همان، ص ۲۳۸؛

۱۸- عباس محمود عقاد، ابوالشهدا الامام حسین(علیه السلام)، ترجمه کاظم معزی، تهران، نشر کتابفروشی علمیه اسلامیه، بی‌تا، ص ۱۳۸؛

۱۹- حماسه حسینی، ج ۲، صص ۱۲۲،۱۲۳، ۱۳۴؛

۲۰- همان، صص ۱۳۴ و ۱۳۵؛

۲۱- حماسه حسینی، ج ۱، صص ۲۳۸ و۲۳۹؛

۲۲- پس از پنجاه سال، ص ۱۷۲؛

۲۳- علامه محمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم، مطبوعاتی دارالتبلیغ،۱۳۴۶، ص ۱۳۵؛

۲۴- محمدرضا حکیمی، بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، بی‌تا، ص ۱۵۱؛

۲۵- حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۴۷؛

۲۶- پس از پنجاه سال…،صص ۱۷۲ و۱۷۳؛

۲۷- همان، ص ۱۷۳؛

۲۸- همان، ص ۱۸۱؛

۲۹- رجبعلی مظلومی، رهبر آزادگان، تهران، واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، ۱۳۶۲، ص ۴۱؛

۳۰- حماسه حسینی، ج ۳، ص ۱۵۹؛

۳۱- ابوالشهدا الامام حسین(علیه السلام)، ص ۱۳۸؛

۳۲- بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، ص ۱۵۵ تا ۱۶۱؛

۳۳- همان، ص ۱۵۱؛

۳۴- رجبعلی مظلومی، رهبر آزادگان، ص ۴۲؛

۳۵- حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۶۲؛

۳۶- همان، ص ۲۶۱ تا ص ۲۶۷؛

۳۷- همان، ص ۲۶۸؛

۳۸- توبه/۱۱۲؛

۳۹- همان، ص ۱۱۲ تا۱۱۶؛

۴۰- همان، ص ۱۱۸؛

۴۱- محمدباقر محقق، قرآن و امام حسین، تهران، انتشارات بعثت، ۶۴، ص ۹۴؛

۴۲- پس از پنجاه سال،…، ص ۱۸۲؛

۴۳- حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۹۲؛

۴۴- بنت الشاطی، بانوی کربلا، ترجمه سیدرضا صدر، تهران، نشر چاپ جدید، ص ۶۱، ص ۱۶۷؛

۴۵- ابوالشهدا الامام حسین، ص ۲۲۲؛

۴۶- بعثت، غدیر ،عاشورا، مهدی، ص ۱۶۲؛

منبع مقاله: فصلنامه مشکوه؛ شماره ۶۰؛ سید حسن مدرسی؛ بنیاد پژوهش‌های اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *