افّ در اصل به معنای هر چیز کثیف و آلوده است و بعضی به چرکی اطلاق کردهاند، که در زیر ناخن جمع میشود که هم ناچیز است و هم آلوده.(الراغب الاصفهانی، ۱۴۱۲: ۱۵)
بعضی دیگر گفتهاند این کلمه از آن نشأت گرفته است که هرگاه خاک یا خاکستر مختصری روی بدن یا لباس انسان بریزد، انسان با دمیدن بر آن، آن را از خود دور میکند، صدایی که از دهان انسان در این موقع بیرون میآید، چیزی است شبیه اوف یا اف که توسعه یافته و در معنی اظهار ناراحتی، تنفر و خشم، مخصوصاً از چیزهای کوچک، به کار رفته است. لذا این کلمه را در اصل، اسم صوت دانسته اند(صدایی که به هنگام اظهار نفرت یا ابراز تألم و درد جزئی، مانند آخ، یا فوت کردن چیز آلودهای از دهان انسان خارج میشود). (مکارم شیرازی، ۱۳۷۶، ج۱۲: ۸۴).
این کلمه اصطلاحاً در مقام توهین و تحقیر به کار برده میشود. قرآن ابتدا از کوچکترین اهانت و توهینی به پدر و مادر باز میدارد. «و الذی قال لولدیه اُفٍ لکما»(الاحقاف/۱۷) (۲۷) سپس قرآن از مخالفتهای شدید و تند منع میکند(الزحیلی، ۱۴۱۸، ج۱۵: ۵۵) «و لا تنهرهما»(الاسراء/۲۳) (۲۸) ؛ و افرادی را که مخالفت میورزند، نقطه مقابل کسانی میداند که تسلیم اوامر خداوند هستند و با اخلاص به والدین خود احسان میکنند و هم در نهایت تواضع و ادب با آنها سخن میگویند.
با توجه به آیه فوق نه تنها باید از برخورد تند با پدر و مادر پرهیز کرد، بلکه در محضر آنان باید گفتار کریمانه و بزرگوارانه داشت. یعنی در مقابل پدر و مادر علاوه بر این که حرف خوب باید زد، خوب نیز باید صحبت کرد. این دو، رکن اساسی در حفظ کرامت والدین است.(جوادی آملی، ۱۳۷۹: ۳۳۱).
در آیات دیگر واژههایی مانند قول معروف، قول حسن، قول لین و قول میسور که در بخشهایی از معنا با قول کریم مشترک هستند، فراوان دیده میشود، برای روشنتر شدن معنای کریم، به بررسی واژههای این حوزه معنایی و به عبارتی دیگر، واژههای جانشین کریم میپردازیم.
۳ -۲-قول حسن
واژه حسن نیز مانند کریم، به معنای هر چیز خیر و نیکو آمده است و در آیات دیگر، از جمله در حوزه مسائل اجتماعی، توصیه به گفتاری نیکو دارد. قرآن با دستور به رفق و مدارا در این زمینه میفرماید تا زمانی که با تحریک عواطف انسانها و با موعظه و اندرز میتوان آنان را به طرف حق متوجه ساخت، نباید از راههای دیگری وارد شد. قرآن هم در امور دینی، چه در مواجهه با فساق: «ادعُ الی سبیل ربّک بالحکمهِ و الموعظهِ الحسنه»(النحل/۱۲۵) (۲۹)، چه در مواجهه با مردم عادی «و لو کنتَ فظّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک»(آل عمران/۱۵۹) (۳۰) و چه در امور دنیوی «و قولوا للناسِ حُسنا»(البقره/۸۳) (۳۱)، تا زمانی که با تلطف و مهربانی امکان دستیابی به اهداف مورد نظر باشد، توصیه به گفتاری نیکو میکند. گفتاری که شاید دشمنان سرسخت را به دوستانی گرم و صمیمی مبدل کند.
«و لا تستوی الحسنهُ و لا السیئهُ ادفع بالتی هی احسنُ فإذا الذی بینکَ و بینهُ عداوهٌ کانهُ ولیٌ حمیمٌ»(فصلت/۳۴) (۳۲).
امام باقر علیه السلام در توضیح آیه «و قولوا للناس حُسنا» می فرمایند: «مقصود از این آیه آن است که بهترین سخنی را که دوست دارید به شما بگویند، به مردم بگویید».(کلینی، ۱۳۶۵، ج۲: ۱۶۵).
۳-۳- قول لیّن
واژه دیگری که در آیات قرآن، جانشین کریم و حسن میباشد، لیّن است. لیّن در لغت به معنای نرم و منعطف، و ضد خشونت میباشد.(ابن منظور، ۱۴۰۵، ج۱۳: ۳۹۴) و در قرآن کریم نیز به همین معنا در آیات متعددی آمده است:
«و ألنّا لهُ الحدیدَ»(سبأ/۱۰) (۳۳).
«تقشَعرُّ منهُ جلودُ الذین یخشونَ ربهم ثمّ تلینُ جلودهم و قلوبهم الی ذکرالله»(الزمر/۲۳) (۳۴).
این واژه در آیه دیگری در تقابل معنایی با فظ و غلیظ القلب آمده است. چنان که در مورد پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «فبما رحمه من الله لِنتَ لهم و لو کنتَ فظّاً غلیظ القلبِ لانفضوا من حولک»(آل عمران/۱۵۹) (۳۵).
فظ در لغت به معنی کسی است که سخنانش تند و خشن است(ابن احمد، ۱۴۱۴، ج۸: ۱۵۳) و غلیظ القلب به کسی اطلاق میشود که سنگدل و بی رحم باشد و عملاً انعطاف و محبتی نشان ندهد بنابراین، این دو کلمه گر چه هر دو به معنی خشونت است، اما یکی غالباً برای خشونت در سخن و دیگری در مورد خشونت در عمل به کار میرود. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۳: ۱۴۲) در آیه موردنظر نیز بحث از قول ملایم و نرم میباشد.
«فقولا لهُ قولاً لینا»(۳۶) (طه/۴۴).
برای نفوذ در قلوب مردم، حتی افراد گمراه و آلوده، نخستین دستور قرآن برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف است. در این آیه حتی در مقابل فرعون دستور به خویشتنداری میدهد تا شاید بتوان با این روش این گونه افراد را جذب نمود.
۳ -۴- قول معروف
قول معروف نیز از جمله واژههایی است که در بعضی از آیات، جانشین کریم و واژههای هم معنا میباشد. معروف، گفتار یا کرداری است که چون از نظر عقل و شرع نیکوست، مردم آن را دوست دارند، و منکر گفتار یا کرداری است که مردم به خاطر زشتی اش نمی پسندند «و إنهم لیقولون منکرا من القولِ»(المجادله/۲) (۳۷) آیه کریمه «و قولوا لهم قولاً معروفا»(النساء/۸) (۳۸) خطاب به کسانی که مسؤولیت ایتام را به عهده میگیرند، میفرماید: با یتیمان به طور شایسته یعنی با نرمی و خوش زبانی سخن بگوئید.
در آیه «فلا تخضَعنَ بالقولِ فیطمع الذی فی قلبهِ مرضٌ و قُلنَ قولا معروفا»(الاحزاب/ ۳۲) (۳۹) که در مورد همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، «فلا تخضعنَ بالقولِ» اشاره به کیفیت سخن، و عبارت«قُلنَ قولاً معروفا» اشاره به محتوای سخن دارد و هر گونه گفتار باطل، بیهوده، گناه آلود و مخالف حق را نفی کرده، بیانی را توصیه میکند که شرع و عقل میپسندد.
۳ -۵- قول میسور
میسور از ماده یسر به معنای راحت و آسان است، قول میسور، گفتاری است که گفتنش سهل و آسان میباشد.«فقل لهم قولا میسورا»(الاسراء/۲۸) (۴۰). مفسران نیز مفهوم وسیعی برای آن قائل شدهاند که هر گونه سخن نیک(قول حسن)، برخورد توأم با احترام و محبت(قول لین)، و متعارف را که انسان موجب تکلف نشود؛ (قول معروف)، دربرمیگیرد(فخررازی، ۱۴۲۰، ج۷: ۳۲۹).
۳ -۶- قول سدید
بعضی سدید را از ماده سد به معنای محکم و استوار و خللناپذیر، و موافق حق و واقع دانستهاند و قول سدید را سخنی دانسته که همچون سد محکمی جلو امواج فساد و باطل را میگیرد. بعضی آن را از ماده سداد به معنای اصابت رأی و داشتن رشاد دانستهاند.
بنابراین، سدید کلامی است که مطابق واقع است و لغو هم نمی باشد، و اگر فایده دارد فایده اش چون سخن چینی و امثال آن، غیرمشروع نیست.(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۶: ۳۴۷) قرآن در این آیه بر مؤمن لازم میداند، که به راستی آنچه میگوید، مطمئن باشد و گفتار خود را بیازماید تا مایه فساد یا لغو نباشد. «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا»(الاحزاب/۷۰) (۴۱) و «فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا»(النساء/۹) (۴۲).
گاهی میتوان قول را کنایه از «رفتار» گرفت برای این که غالباً بین گفتار و رفتار ملازمه هست. در این آیه نیز بعید نیست که مقصود رفتار باشد چون کلمه «قول» اگر با صفت«سدید» توصیف شود، بدین معنا خواهد بود که این قول قابل آن هست که به آن معتقد شد و مطابقش عمل کرد.
از مجموعه آیاتی که در آنها واژه قول، همنشین با واژههای دیگر است، چنین به دست میآید که قرآن در هر موقعیتی با توجه به شرایط موجود، بهترین روش در نحوه بیان و گفتار را توصیه میکند؛ توصیه به کلامی که بیشترین تأثیر را در مخاطب داشته باشد. در جایی توصیه به قولی لین میکند که توأم با آرامش و تواضع باشد، در جایی توصیه به مدارا و در جایی دیگر سفارش به محکم و استوار بودن بیان میکند. در حوزه خانواده بیشترین توصیه، در کلام توأم با احترام متقابل و حفظ کرامت انسانی دیده میشود. خود نیز با لحنی متفاوت به بیان احکام اخلاقی بخصوص در حوزه خانواده پرداخته است.
پینوشتها
۱-کسانی را که ایمان آوردند و کردارهای شایسته کردند در زمره صالحان درآوریم.
۲- و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن.
۳-کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، بدانند که ما پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم.
۴- اگر نیکی کنید به خود میکنید، و اگر بدی کنید به خود میکنید.
۵- هرکس که کاری شایسته کند، به سود خود اوست و هر که بد کند به زیان اوست. و پروردگار تو به بندگان ستم روا نمی دارد.
۶- به پدر و مادر نیکی میکرد و جبار و گردنکش نبود.
۷- کسانی را که در راه ما مجاهدت کنند، به راههای خویش هدایتشان میکنیم، و خدا با نیکوکاران است.
۸- (و پیش از آن کتاب موسی راهنما و رحمت بود. و این، کتابی است تصدیقکننده آن، به زبان عربی، تا ستمکاران را بیمی) و نیکوکاران را مژدهای باشد. هر آینه آنان که گفتند که پروردگار ما الله است و سپس پایداری ورزیدند، بیمی بر آنها نیست و اندوهگین نمی شوند.
۹-آری، هر کس که از روی اخلاص رو به خدا کند و نیکوکار بود، پاداشش را از پروردگارش خواهد گرفت و دستخوش بیم و اندوه نمی شود.
۱۰- نیکوکاران را هدایت و رحمتی است: آنان که نماز میگزارند و زکات میدهند و به آخرت یقین دارند. اینان از جانب پروردگارشان هدایت یافتهاند و اینان رستگارانند.
۱۱- (بر یکدیگر پیشی گیرید برای آمرزش پروردگار خویش و رسیدن به آن بهشت که پهنایش به قدر همه آسمانها و زمین است) و برای پرهیزگاران مهیا شده است. آن کسان که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خویش فرو میخورند و از خطای مردم در میگذرند. خدا نیکوکاران را دوست دارد و آن کسان که چون مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را یاد میکنند و برای گناهان خویش آمرزش میخواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه میکردند پای نفشرند.
۱۲- این است همان کتابی که در آن هیچ شکی نیست. پرهیزگاران را راهنماست: آنان که به غیب ایمان میآورند و نماز میگزارند، و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق میکنند، و آنان که به آنچه بر تو و بر پیامبران پیش از تو نازل شده است ایمان میآورند و به آخرت یقین دارند. ایشان از سوی پروردگارشان قرین هدایتند، و خود رستگارانند.
۱۳- بر یکدیگر پیشی گیرید برای آمرزش پروردگار خویش و رسیدن به آن بهشت که پهنایش به قدر همه آسمانها و زمین است و برای پرهیزگاران مهیا شده است. آن کسان که در توانگری و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خویش فرومی خورند و از خطای مردم درمیگذرند. خدا نیکوکاران را دوست دارد.
۱۴- نیکی آن نیست که روی خود به جانب مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد. و مال خود را، با آنکه دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و دربندماندگان ببخشد. و نماز بگزارد و زکات بدهد. و نیز کسانی هستند که چون عهدی میبندند بدان وفا میکنند. و آنان که در بینوایی و بیماری و به هنگام جنگ صبر میکنند، اینان راستگویان و پرهیزگارانند.
۱۵- و کسی که سخن راست آورد و تصدیقش کرد، آنان پرهیزگارانند. برایشان هرچه بخواهند در نزد پروردگارشان مهیاست. این است پاداش نیکوکاران.
۱۶-بگو: ای بندگان من که ایمان آورده اید، از پروردگارتان بترسید. برای آنان که در حیات این جهانی نیکی کردهاند، پاداش نیک است. و زمین خدا پهناور است. مزد صابران بی حساب و کامل ادا میشود.
۱۷- و اگر نیکی و پرهیزگاری کنید خدا به هرچه میکنید آگاه است.
۱۸- اینها حدود خدا است. از آن تجاوز مکنید که ستمکاران از حدود خدا تجاوز میکنند.
۱۹- (و لقمان به پسرش گفت- و او را پند میداد- که: ای پسرک من، به خدا شرک میاور)، زیرا شرک ستمی است بزرگ.
۲۰- و هر که از آن(احکام خدا) تجاوز کند به خود ستم کرده است.
۲۱- و این، کتابی است تصدیقکننده آن، به زبان عربی، تا ستمکاران را بیمی و نیکوکاران را مژدهای باشد.
۲۲- او و اسحاق را برکت دادیم. و از فرزندانشان بعضی نیکوکار هستند و بعضی به آشکارا بر خود ستمکار.
۲۳- (از آنِ خداست هر چه در آسمانها و هرچه در زمین است)، تا بدکاران را در برابر اعمالشان کیفر دهد و نیکوکاران را به کردار نیکشان پاداش.
۲۴-(آن دو تاکستان، میوه خود را میدادند بی هیچ کم و کاست). و نهری بین آن دو جاری گردانیدیم.
۲۵- پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوی.
۲۶- «ادنی العُقوق افٍّ و لو علم الله عزّ وجل شیئاً اهونَ منهُ لنهی عنهُ».
۲۷- و آن که به پدر و مادرش گفت: اف بر شما.
۲۸- آنان را میازار.
۲۹-مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان.
۳۰- اگر تندخو و سخت دل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند.
۳۱- و به مردمان سخن نیک گویید.
۳۲- خوبی و بدی برابر نیستند. همواره به نیکوترین وجهی پاسخ ده، تا کسی که میان تو و او دشمنی است چون دوست مهربان تو گردد.
۳۳- و آهن را برایش نرم کردیم.
۳۴- (خدا بهترین سخن را نازل کرده است. کتابی متشابه و دو تا دو تا)، که از تلاوت آن کسانی را که از پروردگارشان میترسند از خوف تن بلرزد. سپس تن و جانشان به یاد خدا بیارامد.
۳۵- به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند.
۳۶-با او به نرمی سخن گویید، شاید پند گیرد، یا بترسد.
۳۷- و سخنی ناپسند و دروغ است که میگویند.
۳۸- و با آنان به نیکویی سخن گویید.
۳۹- پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او مرضی هست به طمع افتد. و سخن پسندیده بگویید.
۴۰- پس با آنها به نرمی سخن بگوی.
۴۱-ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید و سخن درست بگویید.
۴۲-باید که از خدای بترسند و سخن عادلانه و به صواب گویند.
منبع: مهدوی کنی، صدیقه؛ (۱۳۸۸) ؛ ساختار گزارههای اخلاقی قرآن(رویکردی معناشناختی)، تهران: دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، چاپ دوم ۱۳۸۹