با این که جهاد یکی از مهمترین برنامههای اسلامی است، تا هنگامی که جنبه وجوب عینی نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتی آنان شود، جایز نیست.
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است که مردی نزد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط و ورزیدهای است و جهاد را دوست دارد، ولی مادرش از این موضوع ناراحت میشود. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فی سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.
البته، هنگامی که جهاد جنبه وجوب عینی پیدا کند، کشور اسلامی در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذری حتی نارضایتی پدر و مادر پذیرفته نیست.
پبامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ایاکم و عقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام و لایجدها عاق» از عاق پدر و مادر بترسید زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به مشام میرسد؛ اما هیچگاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید. این تعبیر، اشاره لطیفی به این موضوع دارد که چنین اشخاصی نه تنها در بهشت گام نمیگذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادی از آن قرار دارند و حتی نمیتوانند به آن نزدیک شوند.
سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن، حدیثی به این مضمون از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که مردی که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف میداد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم». پیامبر فرمودند: «نه، حتی جبران یکی از نالههای او را به هنگام وضع حمل» نمیکند.
یک نکته که در اینجا باید ذکر شود، این است که گاه میشود پدر و مادر پیشنهادهای غیر منطقی یا خلاف شرع به انسان میکند، بدیهی است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولی با این حال، باید با برخورد منطقی و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد.
امام کاظم(علیه السلام) میفرمایند: «کسی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از حق پدر و فرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند(بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم به پدرش بدگویی کنند(نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردی)».
● توحید و نیکی به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامی «لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاء و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانی صغیراً ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً»(اسراء ۲۲-۲۵)
با خدای یکتا، خدای دیگری به خدای مگیر که نکوهیده و خوار خواهی ماند. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آور و بگو: ای پروردگار من! همچنان که مرا در خردی پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان میگذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را میآمرزد.
آیات مورد بحث، سر آغازی برای بیان یک سلسه از احکام اساسی اسلام که با مسئله توحید و ایمان شروع میشود، توحیدی که خمیر مایه همه فعالیتهای مثبت و کارهای نیک و سازنده است.
آیه نخست با توحید شروع شده است و تاکید میکند که نباید برای خداوند یگانه هیچ معبودی قرار داد. آیه نمیگوید: «معبود دیگری را با خدا پرستش مکن». بلکه میگوید: قرار مده» تا معنای وسیعتری داشته باشد. یعنی، نه در عقیده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود دیگری را در کنار «الله» قرار مده. سپس به بیان نتیجه شرک میپردازد، که همانا با نکوهش و خواری نشستن است. انتخاب کلمه «قعود»(نشستن) در اینجا، اشاره به ضعف و ناتوانی است، زیرا در ادبیات عرب، این کلمه کنایه از ضعف است؛ همانگونه که گفته میشود: «قعد به الضعف عن القتال»(ناتوانی سبب شد که از بیکار با دشمن بنشیند).
از جمله بالا استفاده میشود که شرک، سه اثر بسیار بد در وجود انسان میگذارد:
۱) شرک مایه ضعف، ناتوانی، زبونی و ذلت است؛ در حالی که توحید، عامل قیام، حرکت و سرافرازی است.
۲) شرک، مایه مذمت ونکوهش است؛ چرا که یک خط روشن انحرافی است، در برابر منطق عقل و کفرانی است آشکار، در مقابل نعمت پروردگار و آن کس که تن به چنین انحرافی دهد، در خور مذمت است. شرک سبب میشود که خداوند، مشرک را به معبودهای ساختگی اش واگذارد و دست از حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایت کسی نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانی برداشته است، آنان «مخذول» و بدون یار و یاور خواهند شد.
در آیات دیگر قرآن نیز همین معنا به شکل دیگری مجسم شده است؛ چنانچه میفرماید: «مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون»( عنکبوت ۴۱)؛ مثل آنان که غیر از خدا را به دوستی گرفتند، مثل عنکبوت است که خانهای بساخت و همانا سستترین خانهها، خانه عنکبوت است، اگر میدانستند.
بعد از اصل توحید، به یکی از اساسی ترین تعلیمات انسانی انبیا با تاکید مجدد بر توحید اشاره شده است؛ که همانا نیکی به پدر و مادر است. «قضا»، مفهوم محکمتری امر دارد. و فرمان قطعی و محکم را میرساند.
این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تاکید دیگری بر اهمیت این دستور اسلامی است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکی را در بر میگیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل میشود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است. نکره بودن «احساناً» که دراین گونه موارد برای بیان عظمت میآید، پنجمین تاکید محسوب میشود. توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روی یک امر اثباتی میرود؛ در حالی که در اینجا، روی نفی رفته است.
این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضی»، فهمیده میشود که جمله دیگری در شکل اثباتی در تقدیر است یا این که مجموع جمله نفی و اثبات: «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتی؛ اثبات عبادت انحصاری پروردگار است. سپس، یکی از مصداقهای روشن نیکی به پدر و مادر بیان شده است. در اینجا، به قسمتی از ریزهکاریهای برخورد بسیار مودبانه و احترامآمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره میشود.
۱) از یکسو، روی حالت پیری آنان- که در آن موقع نیازمندتر به حمایت و محبت و احترامند- تاکید میکند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانتآمیز به آنان نهی میکند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طوری شوند که نتواند بدون کمک دیگری حرکت کنند، از جا برخیزند و حتی ممکن است قادر به رفع آلودگی از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع میشود.
۲) از سوی دیگر، قرآن تاکید میکند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صدای بلند و اهانتآمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوارانه باید با آنان گفتگو کرد. همه اینها، نهایت ادب در سخن را میرساند، که زبان کلید قلب است.
۳) از سوی دیگر، دستور به تواضع و فروتنی داده شده است، تواضعی که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر.
۴) سرانجام، سفارش شده است که حتی موقعی که فرزند رو به سوی درگاه خدا میآورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضای رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکی مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن»
نکته مهمی که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده میشود، این است که اگر پدر و مادر آن چنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایی قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند، فراموش نکن که تو هم در کودکی چنین بودی و آنان را باید جبران کرد.
از آنجا که گاهی در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشهایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوی آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث میفرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهای شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینهها ضروری، ثابت، ازلی و خالی از هر گونه اشتباه است؛ در حالی که علوم انسانی واجد این صفات نیست.
بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشی در برابر فرمان خدا لغزشی در زمینه احترام و نیکی به پدر و مادر از انسان سر زد ولی بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.
۱) «اواب» از ماده «اوب» به بازگشت توام با اراده گفته میشود؛ در حالی که «رجوع» هم به بازگشت با اراده و هم بیاراده اطلاق میگردد. به همین دلیل به «توبه»، «اوبه» گفته میشود؛ چون حقیقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوی خداست. از آنجا که «اواب» صفت مبالغه است، به کسی گفته میشود که هر لحظه از او خطایی سر زند و در همان حال، به سوی پروردگار بازگردد.
این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زیرا ایمان به پروردگار از یک سو، توجه به دادگاه عالم قیامت از سوی دیگر، وجدان بیدار از سوی سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوی چهارم، دست به دست هم میدهند و انسان را موکداً از مسیر انحرافی به سوی خدا میبرند.
۲) «و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً»(بقره ۸۳) و به یاد آورید هنگامی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر چه آیات درباره بنی اسرائیل نازل شده است، ولی یک سلسله قوانین کلی برای همه ملل دنیا در بردارد. از دیدگاه قرآن، برقراری و سربلندی ملتها در صورتی است که به بزرگترین قدرت بیزوال تکیه کنند، در همه حال از او مدد بگیرند و فقط در برابر او سر تعظیم فرود آورند؛ که اگر چنین کنند، از هیچ کس ترس و وحشتی نخواهند داشت.
واضح است که چنین تکیه گاه و مبدئی جز آفریدگار بزرگ نمیتواند باشد. از طرف دیگر، برای بقا و جاویدان ماندن ملت ها، همبستگی خاص بین افراد خاص لازم است. این عمل در صورتی امکان دارد، که هر کس به پدر و مادر خود که شعاع بستگی آنان به وی نزدیکتر است، در مرحله بعد به خویشان و بعد از آنان به همه افراد اجتماع، نیکی کند. بدین گونه، همه بال و پر یکدیگر میشوند، و افراد ضعیف را حمایت میکنند.
۳)(و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً»(نساء ۳۶) و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید. آیه فوق، نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترک شرک و بت پرستی که ریشه اصلی برنامههای اسلامی است- میکند.
دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک، نیت را خالص، اراده را قوی و تصمیم را برای انجام دادن هر برنامه مفیدی محکم میسازد. از آنجا که این آیه بیان کننده یک رشته از حقوق اسلامی است، قبل از هر چیز، اشاره به حق خداوند بر مردم، پرستیدن او و شریکی برای او برنگزیدن کرده است.
سپس، اشاره به حق پدر و مادر شده و توصیه گردیده است که باید به آنان نیکی کرد. از این تعبیرهای مکرر در قرآن کریم بر بندگی خدا و احسان به والدین، استفاده میشود که بیان این دو ارتباط است. در حقیقت هم، چنین است، چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اول از ناحیه خداست و در مراحل بعد، به پدر و مادر ارتباط دارد. بنابراین، ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست.
۴) «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الاتشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناًأ»(انعام ۱۵۱) بگو، بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده بیان کنم که چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید. ذکر نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک و قبل از دستورهای مهمی مانند تحریم قتل نفس و اجرای اصول عدالت، دلیل بر اهمیت بسیار حق پدر و مادر در دستورهای اسلامی است.
این موضوع وقتی روشن تر میشود، که توجه کنیم به جای «آزار به پدر و مادر»- که هماهنگ با دیگر تحریمهای این آیه است-، احسان و نیکی به آنان ذکر شده است. یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی برای آنان حرام است، بلکه احسان و نیکی به آنان نیز لازم و ضروری است.
جالبتر این که، کلمه «احسان» به وسیله «ب» متعدی شده و فرموده است: «بالوالدین احساناً» احسان گاهی با «الی» و گاهی با «ب» ذکر میشود، معنای آن نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است، بنابراین، این آیه تاکید میکند که موضوع نیکی به پدر و مادر را باید آن قدر اهمیت داد، که شخصاً و بدون واسطه، به آن اقدام کرد.
ادامه دارد…