بابا فغانى شیرازى (متوفاى ۹۲۵ هـ . ق) در نیمه دوم سده نهم در شیراز به دنیا آمد. آن چه از مطالب سام میرزاى صفوى و تقى الدین اوحدى برمى آید این است که وى در آغاز نزد برادر خود به شغل کارگرى مشغول بوده و در جوانى از تخلص شعرى (سکّاکى) استفاده مى کرده ولى در دیوان او به شعرى با این تخلص بر نمى خوریم، شاید بعدها با تغییر تخلص این گونه اشعار به (فغانى) آن ها را در دیوان شعرى خود لحاظ کرده باشد۱.
بابا فغانى به هنگام اقامت در شیراز اغلب اوقات خود را به عیش سپرى مى کرد و هنگامى که در آستانه سى سالگى قرار گرفت، قدم در راه سفر نهاد و در هرات با عبدالرحمن جامى (متوفاى ۸۹۸ هـ . ق) آشنا شد و اشعار وى مورد عنایت جامى قرار گرفت، ولى طبق نوشته تقى الدین اوحدى سبک شعرى بابا فغانى نه تنها مورد پسند شعراى نواحى خراسان قرار نگرفت، بلکه به تمسخر اشعارى را که معانى دیر بابى داشتند فغانیانه مى گفتند۲!
بابا فغانى از هرات به آذربایجان رفت و در آن جا مورد عنایت سلطان یعقوب قرار گرفت و در دربار او با شعرایى مانند: بابا نصیبى، بابا شهیدى قمى، بنایى هروى، حیرانى قمى، مطیعى بلخى، همایون اسفراینى، انصارى قمى،امیر مقبول و اهلى شیرازى آشنا شد.
وى در آذربایجان نیز مانند زادگاه خود به عیش و عشرت نشست و دیوانى که از اشعار خود ترتیب داده بود، در جریان یکى از جنگ ها به غارت سپاهیان دشمن رفت. از این ماجرا به بعد بر پریشانى احوال او افزوده شد و طى نامه اى از برادر خود در شیراز درخواست کرد تا آن مقدار از اشعار او را که به آن ها دسترسى دارد، نگاشته و براى او بفرستد، و دیوانى که فعلا از اشعار وى در اختیار اهل سخن است پس از مرگ بابا فغانى تنظیم شده است۳.
وى پس از مرگ سلطان یعقوب در شمار درباریان رستم بیک درآمد ولى چون خطّه آذربایجان در آن هنگام در معرض هرج و مرج شدید قرار گرفته بود، شعراى مقیم در آنجا هر یک به سویى رفتند و بابا فغانى نیز پس از حدود ۱۷ سال اقامت در تبریز و سایر شهرهاى آذربایجان مجدداً رهسپار شیراز شد و پس از چندى اقامت در زادگاه خود به جانب خراسان سفر کرد و در ابیورد اقامت گزید، و سرانجام در پایان عمر زودگذر خود از کرده خویش پشیمان شد و در محضر خواجه ناصرالدین عبدالعزیز جامى از عرفاى آن روزگار توفیق توبه و ارشاد یافت و در شهر مقدس مشهد متوطن شد و از ناحیه حضرت علىّ بن موسى الرضا(علیهما السلام) عنایت خاصى به او مبذول شد و به اشراقات باطنى دست یافت و قصیده فاخر رضوى خود را در همین هنگام سرود که با این مَطلع رنگین آغاز مى شود:
خطى که یک رقمش آبروى نُه چمن است *** نشان خاتم سلطان دین ابوالحسن است۴
بنا به نوشته مرحوم هدایت در ریاض العارفین کارگزاران آستان قدس رضوى در اندیشه تهیه سجعى براى مُهر آن آستان مبارک بودند تا نامه ها را به آن مزین کنند. یکى از متولیان آستانه مقدس در عالم خواب به محضر امام رضا(علیه السلام) مشرف مى گردد و امام به او مى فرمایند:
]… صباح به خارج شهر روید که پیاده ژولیده اى با سر و پاى برهنه مى آید، و قصیده اى در مدح ما گفته که مَطلع آن به جهت سجع مُهر مبارک مناسب است. حسب الامر على الصّباح به استقبال رفته، بابا را دیدند و شناختند و به عنایت بى غایتِ حضرت نواختند. داخل شهر شده مَطلع قصیده او را سجع مُهر مبارک کردند، و بابا از برکت آن مجاورت از اهل ایمان و ایقان شد.[۵
]عارف شیرازى گوید: بالفعل (سنه ۱۰۸۷ هـ . ق) که سال تألیف لطایف الخیال است، این بیت نقش خاتمى است که در آن آستان ملایکْ پاسبان زیارت نامه هاى زُوّار به آن مزین مى گردد.[۶
وى سرانجام به سال ۹۲۵ هـ . ق در مشهد جان به جان آفرین تسلیم مى کند و در همان جا به خاک سپرده مى شود ولى مزار او معلوم نیست در کجاى شهر قرار دارد۷.
بابا فغانى در سخن صاحب سبک است و برخى سبک وقوع را از متفرعات سبک او دانسته اند و گروهى شیوه او را زمینه ساز به وجود آمدن این سبک معرفى کرده اند.
بسیار از غزل سرایان از شیوه شعرى او پیروى کرده اند مانند: وحشى بافقى (متوفاى ۹۹۱ هـ . ق)، نظیرى نیشابورى (متوفاى ۱۰۲۱ هـ . ق)، ولى دشت بیاضى (متوفاى ۹۷۹ هـ . ق)، ضمیرى اصفهانى (متوفاى ۹۸۵ هـ . ق)، حکیم شفایى (متوفاى۱۰۳۷ هـ . ق)، عرفى شیرازى (متوفاى ۹۹۹ هـ . ق) و محتشم کاشانى (متوفاى۹۹۶ هـ . ق).
غزلسرایان دیگرى نیز با مبالغه در پیروى از سبک بابا فغانى و شکار مضامین بدیع و رنگین از ساختار متین لفظى شعر غافل ماندند و تنها نازکْ خیالى را در شعر باب کردند که به تدریج به ایجاد سبک شعرى جدیدى منجر شد که به سبک اصفهانى معروف شد زیرا خاستگاه این شیوه شعرى شهر اصفهان بود ولى بعدها در دوره صفویه و بى اعتنایى دربار صفوى به امر شعر و شاعرى بسیارى از این شاعران به دیار هند کوچ کردند و این سبک نو ظهور را در آنجا کمال بخشیدند و از این روى به سبک هندى نیز معروف شد. صائب تبریزى (متوفاى ۱۰۸۷ هـ . ق)، جلال اسیرتهرانى (متوفاى ۱۰۴۹ هـ . ق)، خواجه حسین ثنایى (متوفاى ۹۹۶ هـ . ق)، کلیم کاشانى (متوفاى ۱۰۶۱ هـ . ق)، ظهورى ترشیزى (متوفاى ۱۰۲۵ هـ . ق)، ملک قمى (متوفاى ۱۰۲۵هـ . ق)، زلالى خوانسارى (متوفاى ۱۰۳۱ هـ . ق)، شوکت بخارایى (متوفاى ۱۱۰۷ هـ . ق) و طالب آملى (متوفاى ۱۰۳۷ هـ . ق) از چهره هاى برتر این سبک شعرى اند۸.
ابیاتى از دیوان بابا فغانى شیرازى را که به شمیم دل انگیز نبوى(صلى الله علیه وآله) معطّر است براى ثبت در این اثر برگزیده ایم:
تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدف است *** گوهر بحر سخنْ مدحتِ شاه نجف است …
سامع مدح علىّ باش نه افسانه غیر *** صدف گوهر شهوار نه جاى خَزف است …
علم او، نور شناسایى خورشید بقاست *** سرّ او، آینه «لوکُشِف» و «مَن عَرف» است …
شمع ایوان تو، ایمن ز دم باد صباست *** ماه اقبال تو، ایمن ز کسوف و کلَف است
بر تو از احمد مختار صلوت است و سلام *** بر تو از مبدء فیاض، درود و تُحَف است …
سوز گفتار (فغانى) دل کوه آبله ساخت *** این هنوز از جگر سوخته اش تاب و تَف است۹ …
* * *
بر کاینات آن چه یقین فرض و واجب است *** مهر و محبت اسَدِ اللّهِ غالب است …
قدر على ز صاحب معراج باز پرس *** تا روشنت شود که در اَعلى مراتب است
گر افضلیّت است، اَتمِّ۱۰ افاضل است *** ور اَقربیَّت است، اَقرِّ۱۱ اَقارب۱۲ است …
بر خود مساز مذهب هفتاد و دو دراز *** یک رنگِ آل باش که اصل مذاهب است
در مدح حیدر، آن چه خدا و رسول گفت *** راجع به ذات مهدىِ صاحبْ مَواهب است
هم نشأه نبىّ و ولى، صاحب الزمان *** شاهى که فتح و نصرتش از این دو جانب است …
واثق۱۳ به عضو توست (فغانى) که از خطا *** عنوان نامه عملش: عبدِ مُذْنِب است۱۴ …
* * *
باغ جهان و هر چه درین قصر نُه دَر است *** یک سر طفیل حیدر و، اولاد حیدر است …
از جلوه جمال علىّ دارد آب و رنگ *** هر گل که در ریاض بقا سایه گستر است …
خوانده درِ مدینه علمش همى رسول *** دولت در آن سرى که هواخواه این در است …
بهر عیار بوته گدازان کوى فقر *** مهر علىّ و آل چو گوگرد احمر است …
از طاعت دو کون فرون تر نهاده اند *** فضلى که در محاربه عَمرو۱۵ و عنتر۱۶ است …
دارد خدا میان تو و ابن عمّ تو *** سرّى که در میان کلیم و برادر۱۷ است …
هر بیت ازین قصیده که شمعى است دلفروز *** پروانه خلاصى ام از هول محشر است …
بعد از اداى نام خدا و رسول باد *** نام بزرگوار تو کان سکّه بر زر۱۸ است۱۹
* * *
اى آمده در گلشن جان، نخل تو واحد *** اثبات دویى بر الف قدّ تو زاید …
بى نور ولایت نبود شمع نبوّت *** هم قول رسول است درین نکته مؤیِّد
در یک نظر، از ذره به خورشید برد راه *** آن را که شود جذبه مهر تو مساعد
عیسى نفَسان بر سر خوان: «اَنـَا اَمْلَح»۲۰ *** از چاشنى نطق تو گیرند فواید …
در گردن جان، حجله نشینان سخن را *** از سلسله گوهر وصف تو قلائد۲۱
* * *
اى رخ فرخنده ات خورشید ایوان جمال *** قامت نورانى ات، شمع شبستان خیال
هُدهُد فرخندهْ فال طرْف بامت جبرئیل *** بلبل دستانسراى باغ اسلامت، بلال
گاه اِعجاز کلام، از لفظ گوهر بار خویش *** داده اى صد ره فصیحان عرب را گو شمال …
بود در لوح ازل، آدم مجرّد چون الف *** مُنْضم از نام محمّد گشت با وى میم و دال …
تا سر خوان نبوت را ولىْ نعمت شدى *** شد خلیل از انتظار مَقدمت همچون خلال …
نور ابن عَمِّ تو، نبوَد جدا از نور تو *** در میان یکدلان رسم دویى باشد مُحال …
یا حبیبَ اللَّه به حقّ مهر این روشندلان۲۲ *** کز دعا روز جزا خلقى رهانند از وبال
از کمال و رحمت و احسان، منِ درمانده را *** دستگیرى کن که هستم غرقه بحر ضلال۲۳ …
* * *
قسم به خالق بى چون و صدر بدرِ اَنام *** که بعدِ سیّد کونین، حیدر است امام
امام اوست به حکم خدا و قول رسول *** که مستحق امامت بود به نَصّ کلام …
من آن امام نخواهم که بهر باغ فدک *** کند ز ظلم به فرزند مصطفى، ابرام
من آن امام نخواهم که آتش افروزد *** بر آستانه کهف اَنام و صدر کرام …
خَسى اگر بگزینند ناکسان از جهل *** مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام۲۴ …
براى آشنایى بیشتر با شرح احوال و آثار بابا فغانى مى توان از این منابع استفاده کرد:
مقدمه دیوان بابا فغانى شیرازى به قلم احمد سهیلى خوانسارى، ص ۸ تا ۳۵; تاریخ ادبیات ایران، هرمان اته، ص ۱۹۲; تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، ج ۴، ص ۱۷۵; مجالس النفائس، ص ۳۰۷; مجالس المؤمنین، ج ۲، ص ۶۸۹; ریحانه الادب، ج ۱، ص ۱۳۵; ریاض العارفین، ص ۱۹۳; هفت اقلیم رازى، ج ۱، ص ۲۱۹; تذکره آتشکده آذر، ص ۲۹۸; دویست سخنور، نظمى تبریزى ص ۳۰۰ تا ۳۰۳٫
* * *
پی نوشت ها:
۱ ـ دیوان اشعار بابا فغانى شیرازى، به اهتمام احمد سهیلى خوانسارى، تهران، نشر اقبال، چاپ اول، ۱۳۵۳، ص ۹٫
۲ ـ همان، ص ۱۰ و ۱۱٫
۳ ـ همان، ص ۱۳ و ۱۴٫
۴ ـ همان، ص ۱۸ و ۱۹٫
۵ ـ همان، ص ۲۳٫
۶ ـ همان.
۷ ـ همان، ص ۲۵٫
۸ ـ همان، ص ۲۶ تا ۳۰٫
۹ ـ همان، ص ۱۲ تا ۱۴، ابیاتى برگزیده از یک قصیده مناقبى علوى سروده بابا فغانى.
۱۰ ـ اَتَمِّ: کامل ترین.
۱۱ ـ اَقَرّ: موقّرترین، متین ترین.
۱۲ ـ اَقارِب: نزدیکان.
۱۳ ـ واثق: امیدوار.
۱۴ ـ دیوان اشعار بابا فغانى شیرازى، ص ۱۵ و ۱۶، ابیاتى از یک قصیده مناقبى علوى سروده بابا فغانى.
۱۵ و ۱۶ ـ عَمرو و عَنتر: نام دو تن از پهلوانان نامى عرب که به شمشیر امیرمؤمنان علىّ(علیه السلام) هلاک شدند.
۱۷ ـ برادر: کنایه از حضرت هارون(علیه السلام) که برادر و جانشین حضرت موسى(علیه السلام) بود.
۱۸ ـ در متن: برز است، که اشتباه چاپى است.
۱۹ ـ دیوان اشعار بابا فغانى شیرازى، ص ۲۱ تا ۲۳، ابیاتى برگزیده از یک قصیده مناقبى علوى.
۲۰ ـ اشاره دارد به حدیث نبوى(صلى الله علیه وآله) که در مقایسه خود با حضرت یوسف(علیه السلام) در پاسخ سؤال کننده فرمودند که: او زیباتر از من ولى من نمکین تر از اویم.
۲۱ ـ قَلائد: جمع قَلاّده.
رک: دیوان اشعار بابا فغانى شیرازى، ص ۲۸ و ۲۹، ابیاتى برگزیده از یک چکامه مناقبى علوى.
۲۲ ـ بابا فغانى در این جا اشاره به ذوات مقدس حضرات ائمه أطهار(علیهم السلام) دارد که در این قصیده به مناقب آنان نیز پرداخته است.
۲۳ ـ دیوان اشعار بابا فغانى شیرازى، ص ۳۹ تا ۴۲، ابیاتى برگزیده از یک قصیده مناقبى در مدیحت ائمه أطهار(علیهم السلام).
۲۴ ـ همان، ص ۴۶، ابیاتى برگزیده از یک چکامه مناقبى علوى.