شبهه
تبلیغات گسترده از طرف وهابیها جریان دارد که مذهب شیعه صحابه رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- را قبول ندارد و آنان را قابل احترام نمی داند. از این رو شیعیان به آنان ناسزا گفته و آنان را مستحق احترام نمی دانند.
پاسخ شبهه
در پاسخ این شبهه لازم است گفته شود این سخن که شیعه صحابه را قبول ندارد و احترام آنان را لازم نمی داند سخنی مخالف واقع است. از نظر مذهب شیعه نا سزاگویی به هر کس خلاف شرع و ادب است تا چه رسد که به اصحاب پیامبر خدا (ص) آن را جایز بداند. بلی در مذهب شیعه انعکاس واقعیت در مورد صحابه ممنوع نیست و ذکر و بیان آنچه که در مورد آنان واقع شده و در قرآن و روایات نبوی نقل شده را جایز بلکه لازم می داند.
در باره صحابه دو عقیده مخالف وجود دارد: اکثر اهل سنت عقیده دارند که همۀ صحابه از قداست خاصی برخوردار هستند و افراد صالح، صادق، با تقوی و عادل بوده اند، به همین دلیل اگر هر کدام از آنان روایتی از پیغمبر اکرم نقل کند صحیح و قابل قبول است، و کمترین ایرادی بر آنها جایز نبوده و اگر کارهای خلافی از آنها سر زده باشد باید توجیه گردد و از آن چشم پوشی شود.
شیعۀ امامیه، عقیده دارد که در میان صحابه افراد با شخصیت، فداکار، پاک، با تقوی فراوان بودهاند، ولی افراد منافق و ناصالح نیز وجود داشته که قرآن مجید و پیامبر اسلام از آنها بیزاری میجستند، به تعبیر دیگر شیعه می گوید همان معیارهایی را که برای شناخت افراد خوب از بد در همه جا به کار میگیریم، باید دربارۀ آنها نیز اعمال کنیم، یعنی مجرد صحابه بودن برای عدالت و تقوای و خوب بودن کافی نیست. بنابراین نباید چشم خود را بر حقایق ببندیم و صدور اعمال منافی عدالت و راستی را نادیده گرفته و خوب و بد را یک کاسه کرده و به نام صحابه همه آنان را یک سان بدانیم، چرا که این کار ضربههای سنگین بر اسلام و مسلمین وارد کرده و مسلمانان را در برابر عقل عقلا به چالش می کشاند و آنان در برابر این سوال که فلان صحابی که مرتکب کارهای خلاف شده است چرا باید دارای قداست و عدالت و قابل احترام باشد، هیچ جواب معقولی نخواهند داشت.
افزون بر آن اعتقاد به قداست فوق العادۀ صحابه که از پارۀ جهات شبیه به عصمت است، هیچ دلیل قرآنی و حدیثی ندارد و حتی گفته میشود در قرن اول چنین اعتقادی وجود نداشته بلکه آیات و روایات این باور را مردود می شمارد.
در آیۀ ۱۵۵ سورۀ آل عمران میخوانیم «کسانی که در روز رو به رو شدن دو جمعیت با یکدیگر (روز جنگ احد) فرار کردند، شیطان آنها را در اثر بعضی از گناهانشان به لغزش افکند، خداوند آنها را بخشید خداوند آمرزنده و حلیم است». از این آیه به خوبی استفاده میشود که دربارۀ آن روز، طبق تاریخ عده ای زیادی از یاران پیامبر فرار کردند، جالب این است که خداوند می فرماید شیطان بر آنها غلبه کرد و غلبۀ شیطان هم به سبب گناهانی بود که مرتکب شده بودند، گر چه آیه میگوید خداوند آنها را بخشید، ولی بخشش پروردگار به سبب پیغمبر اکرم مفهومش این نیست که آنها عادل بودند، بلکه قرآن با صراحت میگوید: آنها مرتکب گناهان متعددی شدند.
در آیۀ ششم سورۀ حجرات بعضی از صحابه را فاسق معرفی کرده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر شخصی فاسقی خبری برای شما بیاورد دربارۀ آن تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به گروهی آسیب برسانید و از کردۀ خود پشیمان شوید». در میان مفسران معروف است که این آیه مربوط به ولید بن عقبه است.
در آیۀ ۵۸ سورۀ توبه اعتراض بعضی از صحابه را بر پیغمبر بیان نموده میگوید: «در میان آنها کسانی هستند که در تقسیم غنایم به تو خرده میگیرند، اگر سهمی از آن به آنها داده شود راضی میشوند اگر داده نشود خشم میگیرند.» هم چنین در آیۀ ۱۲ و ۱۳ سورۀ احزاب میفرماید: «گروهی از منافقان و بیماردلان پیغمبر اکرم را به فریبکاری متهم کردند و گفتند «خدا و پیغمبرش جز وعدههای دروغین بما ندادند». از همۀ اینها بدتر نسبت دادن خیانت به پیغمبر اکرم از سوی بعضی از صحابه است که در آیۀ ۱۶۱ سورۀ آل عمران منعکس شده است. این آیات و دلایل تاریخی دیگر این اعتقاد را که همۀ صحابه بدون استثناء عادل بوده زیر سؤال میبرد و آن را غیر معقول میداند.
از همه اینها که بگذریم آیه ۱۰۱ سورۀ توبه به صراحت از وجود منافقین بین صحابه سخن گفته است. خداوند می فرماید: «وَ مِمَّنْ حَوْلَکمُ مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَه مَرَدُواْ عَلىَ النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبهُم مَّرَّتَینِْ ثمَُّ یرَدُّونَ إِلىَ عَذَابٍ عَظِیمٍ؛ و از (میان) اعراب بادی هنشین که اطراف شما هستند، جمعى منافقند و از اهل مدینه (نیز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمى شناسى، ولى ما آنها را مى شناسیم. بزودى آنها را دو بار مجازات مى کنیم (: مجازاتى با رسوایى در دنیا، و مجازاتى به هنگام مرگ) سپس بسوى مجازات بزرگى (در قیامت) فرستاده مى شوند».
اما روایات نبوی در بارۀ اصحاب
معتبرترین کتابهای اهل سنت از رسول خدا روایاتی را نقل کردهاند، که با عدالت همۀ صحابه سازگاری ندارند، به عنوان نمونه به چند روایت اشاره میکنیم.
مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب صحیح خود حدیثی از رسول اکرم بدین مضمون نقل می کند که پیامبر (ص) فرمود: «فی أصحابی اثنا عشر منافقا فیهم ثمانیۀ لا یدخلون الجنۀ حتى یلج الجمل فی سم الخیاط»[۱] در میان اصحاب من دوازده نفر منافق هستند که هشت نفر آنان به بهشت نمی روند تا این که شتری از سوراخ سوزن رد شود» کنایه از این که هرگز وارد بهشت نخواهد شد. آیا با وجود چنین تصریحی از سوی شخص پیامبر اکرم باز می توان گفت همه اصحاب پیامبر مستحق احترام و تکریم است؟ قطعا پاسخ این سوال منفی است زیرا با هیچ ملاکی نمی توان افراد منافق و دو رو را که مایه آزار و نا راحتی پیامبر بوده اند محترم دانست.
در روایتی دیگر از عبدالله بن مسعود نقل شده که روزی پیامبر اکرم(ص) برای ما خطبه خواند و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: «إِنَّ فِیکُمْ مُنَافِقِینَ فَمَنْ سَمَّیتُ فَلْیقُمْ ثُمَّ قَالَ : قُمْ یا فُلاَنُ، ثُمَّ یا فُلاَنُ، ثُمَّ یا فُلاَنُ، حَتَّى سَمَّى سِتَّه وَثَلاَثِینَ رَجُلاً»[۲] ؛ بدرستی که در میان شما عده ای منافق هستند، هر کس را که نام بردم باید بایستد. سپس فرمودند فلانی بایست؛ فلانی بایست؛ فلانی بایست تا اینکه سی و شش نفر را نام بردند. براساس این روایت رسول اکرم از میان کسانی که با آن حضرت همراه بوده اند تعداد سی و شش نفر را به عنوان منافق معرفی کرده اند و همۀ این افراد از کسانی بوده اند که طبق نقل عبدالله بن مسعود در نزد پیامبر حاضر بوده اند. و همگان آنها را می شناخته اند اما اینکه راوی اسم آنها را ذکر نکرده شاید به خاطر ملاحظاتی بوده که داشته است و یا شاید او به نام ذکر کرده باشد و افرادی بعد از او اسم آنها را حذف کرده باشد. به هر حال بر اساس تعریف اهل سنت از مفهوم صحابه، همه این افراد از اصحاب پیامبر محسوب می شده اند.
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: در روز قیامت طایفهای از اصحاب من میخواهند بر من وارد شوند، لکن به شدت از ورود آنها بر حوض جلوگیری میکنند، من عرض میکنم پروردگارا این ها اصحاب مناند، گفته میشود، (ای رسول خدا) تو نمیدانی که اینها بعد از تو چه کار کردند، آنان به عقب برگشته مرتد شدند.[۳]
رسول خدا میفرماید: گروهی از اصحاب من که گرفتار عذاباند، من میگویم این ها اصحاب من اصحاب من هستند گفته میشود، اینها بعد از مفارقت تو به عقب برگشته علی الدوام مرتد بودند.[۴]
ام سلمه میگوید: از رسول خدا شنیدم که فرمود: از اصحاب من کسانی هستند که بعد از مردن هرگز مرا نخواهند دید.[۵]
نتیجه این شد که با وجود آیات قرآن از یک طرف و وقایع تاریخی و ادله روایی از طرف دیگر نمیتوان حکم به عدالت همۀ صحابه نمود بلکه باید حال هر کدام از صحابه با معیارهای معقول قرآن، سنت و تاریخ مورد بررسی قرار گیرد. و شیعه هم همین کار را انجام می دهد. بنابراین شیعه به خاطر این کار نه تنها از حق فاصله نگرفته بلکه این دیدگاه یکی از دلایل حقانیت شیعه به شمار می آید.
از آنجایی که عموم صحابه و یاران پیامبر (به استثنای امیر المؤمنین و دو فرزند بزرگوارش یعنی امام حسن و امام حسین علیهم السلام) انسانهای عادی بوده اند و از نظر دینی نقد و تحلیل شخصیت و عملکرد آنان مانند سایر انسانها هیچ گونه منعی ندارد؛ لذا شیعیان در داوری ارزشی خویش نسبت به صحابه و یاران پیامبر(ص) با معیار قرار دادن ایمان، تقوا و التزام عملی آنان به دین و دستورات پیامبر (یعنی همان چیزی که قرآن کریم ملاک برتری و ارزشیابی انسانها قرار داده اند«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم»[۶]) به سراغ شناخت و تحلیل شخصیت و عملکرد صحابه می روند و آنها را به دو گروه که یکی مثبت و شایسته احترام و دیگری منفی و نه تنها شایسته احترام بلکه مستحق سر زنش هستند، ارز یابی می کنند. آنهایی را که به آرمان های مقدس رسول اکرم و آموزه های دین وفادار بوده و عملا التزام خود را به این امور ثابت کرده اند، مثبت و خوب ارزیابی کرده و مستحق احترام می دانند اما آنانی را که علارغم همراهی ظاهری شان با رسول اکرم(ص) ولی در عمل به دستورات و آرمان های آن حضرت پای بند نبوده اند، منفی و بد ارزیابی کرده و شایسته احترام نمی دانند. طبق مستندات تاریخی و دینی، وجود هردو گروه، در میان یاران و اصحاب پیامبر غیر قابل انکار است. یعنی از نظر تاریخی همان گونه که انسان های پاک، مومن و شایسته احترام در میان یاران پیامبر بوده اند به همان ترتیب انسان های مغرض، دو رو و ناپاک هم وجود داشته اند. البته این واقعیت علاوه بر اینکه مبتنی بر دلائل دینی و تاریخی محکم و خدشه ناپذیر است، منطبق بر واقعیت های عقلانی و جامعه شناختی نیز می باشد؛ زیرا این یک مساله طبیعی است که در هر جمعی همان گونه که انسان های خوب و شایسته ممکن است وجود داشته باشد انسان های منفی و ناباب، نیز ممکن است موجود باشد. این معقول نیست که یک جمعیتی متشکل از انسانهای مختلف با سلایق و گرایشهای مختلف، همه یک دست خوب، عادل و مثبت باشند یا همه آدمهای بد، منفی و ستمگر باشند.
بر اساس همین واقعیت عینی و ملموس، شیعیان اصحاب و یاران واقعی پیامبر را نه تنها مستحق تکریم و احترام میدانند؛ بلکه به آنان از جان و دل عشق ورزیده و سیره و عملکرد آنها را سرمشق زندگی خود قرار می دهند و اصحاب واقعی پیامبر را تنها کسانی میدانند که واقعا به رسالت پیامبر(ص)، ایمان آورده و از آرمان ها و دستورات آن حضرت تبعیت کرده و در تمام مراحل زندگی خویش با رسول اکرم همراه و همدل بودند و در مسیر پیشرفت دین و آئین اسلام حاضر به هرگونه ایثار و از جان گذشتگی بودند آنهای که به تعبیر قرآن کریم«رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه»[۷] بودند احترام شان بر همۀ مسلمانان واجب است.
اما کسانی که تنها به ظاهر با رسول اکرم همراه بوده ولی در عمل نه تنها از آن حضرت تبعیت و پیروی نداشتند بلکه بر خلاف دستورات و آرمانهای مقدس آن حضرت عمل کردند چنین افرادی از دیدگاه شیعیان به هیچ وجه مستحق احترام و شایسته تکریم نیستند. زیرا صرف بودن با پیامبر مایه فضیلت و کسب احترام برای کسی نیست بلکه آنچه موجب احترام و برتری است به تعبیر قرآن ایمان و تقوای افراد است. پس چنین افرادی که با توجه به متون دینی و تاریخی، وجود آنها در میان اطرافیان و همراهان پیامبر، غیر قابل انکار است، از نظر شیعیان مستحق احترام نیستند.
در آخر کلام جامعی از علامه سید شرف الدین عاملی را در باره صحابه می آوریم. ایشان در کتاب مسائل جارالله، نظر شیعه را در مورد صحابه چنین تبیین می کند: «کسی که اطلاع از نظر ما در مورد صحابه داشته باشد می داند که میانهروترین نظرها است؛ زیرا نه مانند غلاتی که همه ایشان را تکفیر کردهاند، زیاده روی کرده و نه مانند جمهور (اهل سنت) که همه ایشان را مورد اعتماد شمردهاند، سهلانگاری نمودهایم. پس به درستی که فرقه کاملیه و کسانی که در غلو مانند ایشان هستند همه صحابه را کافر میدانند؛ و اهل سنت نیز همۀ مسلمانانی را که از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) چیزی شنیده و یا ایشان را دیده باشد، عادل میشمرند و به حدیث تمامی ایشان، بدون هیچ استثنا تمسک میجویند. ولی ما اگر چه صحابه بودن را به تنهایی فضیلتی والا می دانیم اما آن را سبب عصمت (از گناه و عدالت) نمیدانیم؛ صحابه از این جهت مانند دیگران هستند که در بین ایشان عادل دیده می شود که ایشان بزرگان و علما و اولیاء در بین صحابه هستند؛ و در بین صحابه سرکشان نیز یافت میشوند؛ و ایشان اهل گناه از منافقین هستند؛ و در بین ایشان مجهول الحال نیز وجود دارد. ما به عادلان ایشان تمسک جسته و در دنیا و آخرت ایشان را دوست خواهیم داشت؛ اما کسانی که بر وصی رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و برادر وی سرکشی کرده و نیز سایر اهل گناه و بدی از صحابه مانند فرزند هند جگرخوار، و فرزند نابغه و فرزند زرقاء و ابن عقبه و ابن ارطاه و امثال ایشان گرامی نبوده و هیچ ارزشی ندارند. وکسی که حال او مجهول است در مورد او توقف کرده تا وضعیت وی مشخص گردد. این نظر ما است در مورد صحابهای که حدیث نقل کرده اند و غیر ایشان؛ و کتاب خدا و سنت در بین ما است و شاهد بر نظر ما؛ و این نظر ما به طور مفصل در کتب اصول فقه آمده است».[۸]
پی نوشت:
[۱] . مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج۸، ص ۱۲۲.
[۲] . احمد بن ابی بکر بن اسماعیل البوصیری، اتحاف الخیره المهره بزواند المسانید العشره، دار الوطن، ریاض، چاپ اول ۱۴۲۰، ج۸، ص۸۷.
[۳] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج ۷، ص ۲۰۸ کتاب الرقاق.
[۴] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج ۷، ص ۲۰۸ کتاب الرقاق، دارالفکر للطباعه والنشر والتوزیع، بیروت ۱۴۰۱.
[۵] . ابوریه المصری، محمود، اضواء علی السنّه المحمدیه پاورقی، ص ۳۴۵، نشر البطحاء چاپ ۵.
[۶] – حجرات ۱۳.
[۷] . توبه، ۱۰۰.
[۸] – سید شرف الدین عاملی، اجوبه مسائل جارالله، مطبعه العرفان، صیدا، چاپ سوم ۱۳۷۳، ص ۱۴.