آیا با قبول ولایتعهدی امام رضا شورش‌های علویان بر علیه خلافت فروکش کرد؟

۱۳۹۶-۱۰-۱۲

189 بازدید

شبهه:  با قبول ولایتعهدی توسط امام رضا (علیه السّلام) شورش‌های علویان بر علیه خلافت فروکش کرد. بنابراین ولایتعهدی امام رضا (ص) به نفع مأمون عباسی تمام شد.

پاسخ :

در اول ماه رمضان سال ۲۰۱ ه‍ . ق در مرو با حضرت امام رضا (علیه السّلام) به عنوان ولایتعهدی مأمون بیعت صورت گرفت.[۱] با وجود اینکه حضرت شرط کرده بودند در امور مملکتی و عزل و نصب‌ها دخالت نخواهند کرد و لذا می‌توان گفت که این امر به اختیار امام نبوده بلکه از روی اجبار و تهدید صورت گرفته است.

یکی از عللی که باعث شد مأمون تصمیم بگیرد که امام رضا(علیه السّلام) را از مدینه به خراسان (مرو) منتقل کند و به عنوان ولایتعهدی با آن حضرت بیعت کند وجود قیام‌ها و شورش‌هایی بود که از جانب علویّون صورت می‌گرفت و این امر به صورت مهمترین مشکل برای خلافت عباسیان در آمده بود با وجود اینکه اکثر قیام‌ها را سرکوب می‌کردند و با علویان بیرحمانه‌ترین رفتارها را پیش می‌گرفتند. در زمان مأمون، شورش‌هایی از جانب علویان در بصره و کوفه و یمن و واسط و مداین و در جاهای دیگر صورت گرفته بود.[۲] لذا مأمون دریافته بود که برای رهایی از این وضع و همچنین مشکلات دیگری که خلافتش را تهدید می‌کرد باید چاره‌ای بیاندیشد. لذا با طرح ولایتعهدی امام رضا (علیه السّلام) و شرکت آن حضرت در حکومت، این هدف مأمون تأمین می‌شد. زیرا با شرکت آن حضرت، ـ که در رأس علویان قرار داشت، ـ در حکومت، علویان خلع سلاح می‌شدند[۳] و شعارهایشان از دستشان گرفته می‌شد. و محبوبیتی که در اثر قیام در بین مردم داشتند از بین می‌رفت. یعنی وقتی که رأس علویّون را به دستگاه خودش بیاورد. قهراً آنها می‌گویند پس ما هم سهمی در این خلافت داریم.

مأمون سیاستی را، با هوشیاری و کیاست خود جهت حفظ خلافتش اتخاذ کرد. و امام رضا (علیه السّلام) را با زور و تهدید به مرو برده و به ولایتعهدی رساند و در عین حال طوری رفتار کرد که اکثراً اینگونه تلقی می کردند که مأمون شیعه است و از دوستداران اهل بیت (علیه السّلام) می باشد.[۴] اما اگر به نامه ای از مأمون برای عباسیان در بغداد ارسال شده نگاه کنیم، می بینیم که در آن نامه اهداف خود را بیان کرده می گوید: برای حفظ خلافت و استحکام پایه های آن او را (امام رضا را) به ولیتعهدی خود انتخاب کردم. که مردم را به خدمت ما بخواند و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید.[۵]

امام رضا (علیه السّلام) هم با اتخاذ روش هائی سعی داشتند که اهداف مأمون را خنثی کنند و از آغاز دعوت امام تا روز شهادت حضرت همواره این روند را ادامه دادند شاید اگر مأمون امام را به ولایتعهدی انتخاب نمی کرد، برای حفظ خلافتش، به روش اسلاف خویش روی می آورد، و با تمام توان به سرکوب علویان می پرداخت همانطور که در سال ۲۰۷ هجری و بعد از آن نسبت به علویان برخورد شدیدی اتخاذ کرد.[۶]

بنابراین مأمون با اتخاذ این تصمیم و آوردن امام به مرو و قبولاندن ولایتعهدی هر چند به صورت ظاهری به یکی از اهداف خود که همان خواباندن شورش ها بود رسید.

بنابراین وقتی به منابع تاریخی مراجعه می‌کنیم اکثر قیام‌های علویّون علیه مأمون را قبل از قبول ولایتعهدی از طرف آن حضرت ذکر می‌کنند و معمولاً بر این اعتقادند که بعد از آمدن امام رضا (علیه السّلام) به مرو شورش علیه مأمون صورت نگرفت. به جز قیامی که توسط عبد الرحمان بن احمد در یمن شکل گرفت و سبب آن هم باتفاق مورخین ظلم و جور وُلات مأمون در آن منطقه بود.[۷]

لذا می‌بینیم که یکی از نتایج کار مأمون از برگزیدن امام و بیعت‌گیری برای آن حضرت این بوده که انقلاباتِ علویان را در تمام ولایات و شهرها خاموش کرد.

حسن ابراهیم معتقد است که، بعد از آوردن امام رضا (علیه السّلام) به مرو رفتار مأمون با علویان بر خلاف سایر خلفای عباسی ملایم بود و این رویه همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۰۷ ه‍ که عبدالرحمن بن احمد علوی در یمن شورید و مأمون سپاهی فراوان برای مقابله با او فرستاد و او را امان داده به بغداد آورد و به خواسته‌هایش رسیدگی کرد ولی از آن پس روی از علویان بگردانید و ایشان‌را بار نداد و لباس سیاه برایشان مقرر کرد.[۸] و علامه عاملی، می‌افزاید که مأمون نه تنها انقلابات علویان را خاموش ساخت بلکه اعتماد بسیاری از ایشان و طرفداران و دوستداران آنها و علویان خراسان را نیز جلب کرد و توانست از بسیاری از علویان و دیگران که با وی بیعت نکرده بودند بیعت بگیرد و به اطاعت خود در آورد.[۹]

پی نوشتها

[۱] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، مکتبه الاسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ هجری، ج ۴۹، ص ۱۲۸٫

[۲] . طبری، محمّد جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول، ۱۳۵۴، ج ۱۳، ص ۳۸ ـ ۵۶٫

[۳] . مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ ، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، ۱۳۶۷، ص ۲۰۸٫

[۴] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵هجری، ج ۶، ص ۴۰۸٫

[۵] . صدوق، عیون اخبار الرضا، تهران، انتشارات علمی، بی تا، ج ۲، ص ۱۶۷٫

[۶] . حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ نهم، ۱۳۷۶، ج۲، ص ۱۷۹٫

[۷] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸، ج ۴، ص ۲۰۷؛ طبری، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسه اعلمی، بی تا، ج۷، ص۱۶۸؛ و عاملی، جعفر مرتضی، حیاه سیاسی امام رضا، قم، نشر اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ص ۲۲۶٫

[۸] . حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، همان.

[۹] . عاملی، جعفرمرتضی، زندگانی سیاسی امام رضا (علیه السّلام) ، ترجمه و نشر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۳۶۵، ص ۲۱۷٫