آیا شرط سیره خلفا در صلح امام حسن (ص)صحت دارد؟

۱۳۹۶-۰۵-۱۱

110 بازدید

سؤال:

آیا ذکر شرط عمل به سیره خلفا ، در صلح نامه امام حسن علیه السلام صحت دارد؟

پاسخ:

این مطلب در روایتی مطرح شده است که سند و مدرکی برای آن نیست. روایت چنین است:

و کان الحسن یُجل أبابکر وعمر رضی الله عنهما حتى أنه أشترط على معاویه فى صلحه معه أن یسیر بسیرتهما فمن ضمن شروط معاهده الصلح ” إنه یعمل و یحکم فى الناس بکتاب و سنه رسول الله و سیره الخلفاء الراشدین “[۱]

اولاً :

این روایت که در برخی از کتاب‌های شیعه نقل شده است ، مصدر همگی آن‌ها کتاب الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی و شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید و… از کتاب‌های اهل سنت است و حتی در خود صواعق المحرقه و شرح ابن أبی الحدید برای این روایت سندی ذکر نشده است .

ثانیاً :

بدون شک جمله « و سیره الخلفاء الراشدین » از تحریفاتی است که تاریخ نویسان اهل سنت وارد این صلح نامه کرده‌اند ؛ زیرا این صلح نامه در بسیاری از کتاب‌های دیگر نقل شده است ؛ اما این گزینه در آن دیده نمی‌شود ؛ از جمله ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل أبی طالب ، ج۳ ، ص۱۹۵ مواد صلح نامه را این‌گونه می‌نویسد :

أن یعمل فیهم بکتاب الله وسنه نبیه والأمر من بعده شورى ، وأن یترک سب علی ، وأن یؤمن شیعته ولا یتعرض لأحد منهم ، ویوصل إلى کل ذی حق حقه ، ویوفر علیه حقه کل سنه خمسون ألف درهم .

البته وارد کردن جمله « وسیره الخلفاء الراشدین » از تحریفاتی است که در جاهای دیگر نیز سابقه دارد ؛ از جمله ابن اعثم در الفتوح ۵ / ۳۴ ،  و خوارزمی ، در مقتل الخوارزمی ۱ / ۱۸۸ در وصیت نامه امام حسین علیه السلام به برادرش محمد حنفیه ،‌ جمله « وسیره الخلفاء الراشدین المهدیین رضی الله عنهم» اضافه کرده‌اند ؛ در حالی که در هیچ یک از کتاب‌های دیگر این جمله دیده نمی‌شود .

ثالثاً :

«الراشدین» از کلماتی است که بعدا و در زمان حکومت بنی العباس وارد فرهنگ لغت مردم شده است و قبل از آن حتی در زمان بنی امیه سابقه نداشته است ؛ پس چگونه ممکن است که چنین شرطی در آن زمان در معاهده ذکر شده باشد ؟

رابعاً :

امکان ندارد که امام حسن علیه السلام چنین شرطی را وارد صلح نامه کند؛ چرا پدرش امام علی علیه السلام که اسوه او در تمام امور زندگی بوده است ،‌ در شورای شش نفره بعد از عمر بن الخطاب ، فقط به این خاطر که این شرط را نپذیرد ، دست از خلافت برداشت و قبول نکرد که چنین بدعتی وارد دین اسلام بشود . چگونه ممکن است امام حسن علیه السلام بر خلاف سنت پدر بزرگوارش ، چنین بدعتی را وارد اسلام کند ؟

یعقوبی قضیه امتناع امام علی علیه السلام از پذیرفتن شرط عمل به سیره شیخین را این‌گونه نقل می‌کند :

فقال عبد الرحمن بن عوف: لنا الله علیک إن ولیت هذا الأمر أن تسیر فینا بکتاب الله وسنه نبیه وسیره أبی بکر وعمر ؟ فقال ( علی ( علیه السلام ) ) : أسیر فیکم بکتاب الله وسنه نبیه ما استطعت . فخلا بعثمان فقال له : لنا الله علیک إن ولیت هذا الأمر أن تسیر فینا بکتاب الله وسنه نبیه وسیره أبی بکر وعمر ؟ فقال : لکم أن أسیر فیکم بکتاب الله وسنه نبیه وسیره أبی بکر وعمر ، ثم خلا بعلی فقال له مثل مقالته الأولى فأجابه مثل الجواب الأول ، ثم خلا بعثمان فقال له مثل المقاله الأولى ، فأجابه مثل ما کان أجابه ، ثم خلا بعلی فقال له مثل المقاله الأولى ، فقال : إن کتاب الله وسنه نبیه لا یحتاج معهما إلى إجیری أحد ! أنت مجتهد أن تزوی هذا الأمر عنی . فخلا بعثمان فأعاد علیه القول فأجابه بذلک الجواب ، وصفق على یده ) .[۲]

اضافه بر این که ، وقتی در نامه شرط شده است که به کتاب خدا و سنت رسول عمل شود ، دیگر سنت خلفا چه ارزشی می‌تواند داشته باشد . اگر آن‌ها بر طبق کتاب و سنت رسول خدا عمل کرده باشند ، نیازی به اضافه کردن این شرط نیست و اگر بر خلاف کتاب خدا و سنت رسول او عمل کرده باشند ، ارزشی ندارد ؛ چنانچه امام علی علیه السلام نیز در جواب ربیعه بن شداد خثعمی که گفته بود من با تو بیعت می‌کنم به شرطی که به سنت ابوبکر و عمر عمل کنی ، به همین نکته اشاره می‌کند :

فجاءه ربیعه بن أبی شداد الخثعمی وکان شهد معه الجمل وصفین ومعه رایه خثعم فقال له بایع على کتاب الله وسنه رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال ربیعه على سنه أبى بکر وعمر قال له على ویلک لو أن أبا بکر وعمر عملا بغیر کتاب الله وسنه رسول الله صلى الله علیه وسلم لم یکونا على شئ من الحق فبایعه[۳] … .

همان طوری که در شورای شش نفره حاضر شد که خلافت را ۱۲ سال دیگر از دست بدهد ؛ اما قبول نکند که بر طبق سنت ابوبکر و عمر عمل کند .

آیا امکان دارد که امام حسن علیه السلام سنت پدرش را رها و سنت شیخین را زنده کند ؟

خامساً :

بر فرض صحت روایت ، امام مجتبی علیه السلام این عهد نامه را نوشت و این گزینه‌ها را در آن اضافه کرد تا  معاویه بن أبی سفیان را که ادعا می‌کرد طرفدار سنت عمر و ابوبکر است ، رسوا کند و به مردم بفهماند که این معاویه به هیچ چیز پایند نیست ؛ حتی به سنت ابوبکر و عمر .

شاهد بر این مطلب این است که امام علیه السلام قبل از نوشتن این صلح نامه ، نامه دیگری به معاویه می‌نویسد و او را این‌چنین خطاب می‌کند :

من مى خواستم حق را زنده گردانم و باطل را بمیرانم و کتاب خدا و سنّت پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم را جارى گردانم ، مردم با من موافقت نکردند اکنون با تو صلح مى کنم به شرطى چند که مى دانم به آن شرط ها وفا نخواهى کرد ، شاد مباش به این پادشاهى که براى تو میسّر شد به زودى پشیمان خواهى شد چنانچه دیگران که غصب خلافت کردند پشیمان شده اند و پشیمانى بر ایشان سودى نمى بخشد .

امام در این نامه به صراحت تمامی خلفای قبلی را غاصب خطاب می‌کند و این نشان می‌دهد که برای سنت آن دو هیچ ارزشی قائل نیست .

سادساً :

امام مجتبی علیه السلام این عهد نامه را نوشت و این گزینه‌ها را در آن اضافه کرد تا  معاویه بن أبی سفیان را که ادعا می‌کرد طرف دار سنت عمر و ابوبکر است، رسوا کند و به مردم بفهماند که این معاویه به هیچ چیز پایند نیست ؛ حتی به سنت ابوبکر و عمر .

پی نوشت:

[۱] . منتهى الآمال للعباس القمى، ج۲، ص۲۱۲ ط إیران.

[۲] . تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۱۶۲ .

[۳] . تاریخ الطبری، الطبری، ج ۴، ص ۵۶ .