شبهه
وهابیها مدعی اند که اعتقاد به کرامات و قدرت فوق طبیعی برای غیر خداوند شرک است.
پاسخ شبهه
کرامات اولیا و هم چنین قدرتهای غیر خداوند را می توان دو گونه تحلیل و بررسی نمود، الف: اگر کرامات انبیاء و اولیای الهی و هم چنین قدرت بشری چه طبیعی و چه غیر طبیعی را در طول قدرت خداوند متعال و برخاسته از سوی خداوند بدانیم، یعنی معتقد باشیم که همه چیز از خداوند است و هیچ چیز بدون اراده او تحقق نمی یابد، این نگاه نه تنها شرک نیست بلکه عین توحید است، زیرا در جای خود ثابت شده که کثرتها طولی به وحدت منتهی می شود و به به یک نقطه می رسد و آنهم از آن خداوند تبارک و تعالی است.
قرآن کریم نیز قدرت خارق العاده را به انبیاء الهی مانند حضرت عیسی(ع)، حضرت موسی(ع) و حضرت یوسف(ع) به همان معنای که بیان شده نسبت داده است، حضرت یوسف(علیه السلام) پیراهن خود را به برادرانش مى دهد تا به چشمان پدرش یعقوب انداخته، بینا شود.
قرآن در این باره از قول حضرت یوسف(علیه السلام) مى فرماید :
«اِذهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلقُوهُ عَلى وَجهِ أَبِی یَأتِ بَصِیراً؛[۱] اکنون پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده، بر روى او افکنید تا دیدگانش بینا شود» در ادامه می فرماید: «فَلَما أَن جآءَ البَشِیرُ أَلقاهُ عَلى وَجهِهِ فَارتَدَّ بَصِیراً؛ پس از آن که بشارت دهنده آمد و پیراهن او را بر رخسارش افکند، دیدهاش بینا شد.»
قرآن در ظاهر بازگشت بینایى به یعقوب را، مستند به پیراهن و ارادهى یوسف(علیه السلام) مىداند، اگرچه این فعل ناشى از اراده و قدرت و مشیت الهى است ، حضرت یوسف در اینجا به عنوان مظهر اسم «قدیر» ظهور نموده است، برای این که دستور القاء پیراهن برای شفا یافتن چشم پدر را صادر کرد و عمل به دستور او سودمند شد.[۲]
هم چنین خداوند متعال به حضرت موسى(علیه السلام) دستور مى دهد؛ عصایش را به سنگ بزند تا از آن آب بجوشد؛ آنجا که مى فرماید::«فَقُلنَا اضرِب بِعَصاکَ الحَجَرَ فَانفَجَرَت مِنهُ اثنَتا عَشرَهَ عَیناً؛[۳] ما به او دستور دادیم که عصاى خود را بر سنگ بزن، پس دوازده چشمه آب از آن سنگ بیرون آمد.»
چنانکه در جریان موسای کلیم(ع) و قارون، زمینِ مورد تسخیرْ قارون و خانهاش را فرو برد: «فخسفنا به وبداره الأرض»[۴]، که این در حقیقت «شقّ الأرض» است و در جریان صالح پیامبر(ع) نیز کوهْ موردِ تسخیرِ خاص قرار گرفته، شکافته شد و صالح (علیه السلام) ناقه معروف را به اذن خدا از آن بیرون آورد، که این در حقیقت «شقّ الجَبَل» است و همین طور شکافتن دریا در جریان موسی(علیه السلام) با فرعون: «أن اضرب بعصاک البحر» شکافته شدن ماه برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: ﴿وانشقّ القمر﴾[۵] و هم چنین تسخیر کوه ها و پرندگان برای همراهی با داود(علیه السلام) در تسبیح: « وسخّرنا مع داوود الجبال یسبّحن والطّیر وکنّا فاعلین» [۶]و تسخیر باد برای سلیمان(سلام الله علیه)؛« فسخّرنا له الرّیح تجری بأمره رخاءً حیث أصاب»[۷].
حدیث قرب نوافل که در جوامع روایی فریقین نقل شده، می گوید:
انسان بر اثر نوافل، محبوب خدای سبحان میشود و آنگاه خدا چشم و گوش او می شود؛ یعنی، همه مجاری ادراکی و تحریکی او را خدای سبحان تأمین می کند.[۸]
ب: اگر اعتقاد به قدرت و توانایی انبیاء و اولیا در عَرض قدرت و ربوبیت خداوند متعال باشد نه طول، به این معنا که کسی مثلاً معتقد باشد کرامات و خارق العادات که از اولیای الاهی سر میزند از خودشان است و بالاستقلال کارها را انجام می دهند و بدون اینکه منتسب به خدا نمایند، این نگرش قطعاً با توحید در قدرت خداوند منافات دارد، و هیچ مسلمان و موحدی نگرششان به انبیاء و اولیای الاهی در مورد معجزات و کرامات این گونه نیست آنها با تربیت توحیدی که دارند می دانند که «لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم»
پی نوشت:
[۱] . یوسف (۱۲)، آیه ۹۳.
[۲] . عبد الله جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، اسراء، ۱۳۹۱ش، ج۷، ص ۴۷.
[۳] . بقره (۲)، آیه ۶۰.
[۴] . قصص، آیه ۸۱.
[۵] . سوره قمر، آیه ۱.
[۶] . سوره انبیاء، آیه ۷۹.
[۷] . سوره ص، آیه ۳۶.
[۸] . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ق، ج ۲، ص۳۵۲.