شبهه:
بسیاری از مخالفان دین اسلام شبهه می کنند که دین اسلام دینی است که به نیاز های دنیوی بشر توجه ننموده زیرا از دیدگاه اسلام دنیا جهنم مؤمن و بهشت کافر است یعنی فرد مومن باید از لذات دنیوی چشم پوشی کند. در اسلام در باره نیاز های دنیوی و شادی چیزی گفته نشده است از این رو اسلام دین حزن و اندوه است و به نیاز ها و خوشی های دنیوی بشر توجه ندارد و فقط اورا به آخرت گرائی دعوت می کند.
پاسخ شبهه:
رسالت اصلی و اولی دین اسلام همانند ادیان بزرگ الهی دیگر، هدایت و رشد بشر و رسیدن او به کمال نهائی خودش است که همان قرب الی الله می باشد. در این مسیر، مقصد و آمال غائی و نهائی حرکت انسان رسیدن به خدا و رضوان اوست که از آن به عالم آخرت تعبیر می کنیم؛ و دنیا مزرعه و طریق رسیدن به آن است. «الدّنیا مزرعه الآخره»[۱] نگاه دین به دنیا و آخرت، هماهنگ و متناسب با همین بینش کلی، تعریف می شود. بنابر این هرچه از دنیا و نعمت های آن که انسان را برای نیل به آن مقصد غائی و عالی (قرب الی الله) کمک کند و رسیدن اورا تسریع و تسهیل کند، خوب است و مطلوب و هرچه او را از رسیدن به آن غایت دور کند و مانع رسیدن او به حساب آید ناپسند است و نامطلوب.
لذا در دین اسلام کار و کوشش و هر فعالیتی اعم از علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که به منظور پیشرفت و بالندگی فرهنگی و معنوی جامعه اسلامی صورت بگیرد؛ بسیار مورد توصیه و سفارش قرار گرفته و عبادت تلقی شده است.
امام باقر علیه السّلام فرمود: من در باطن خود کینه اى احساس مى کنم با کسى که کار و فعالیت برایش دشوار مى نماید، به پشت در خانه مى خوابد و مى گوید خدایا روزى مرا برسان و در طلب رزق نمى رود به طور کلّى کار را کنار گذاشته و از آنچه خداوند به بشر ارزانى داشته است بهره نمى گیرد در حالى که مورچگان از لانه خویش براى طلب روزى بیرون مى آیند. [۲]
و هرگونه کاستی و سستی و تنبلی که مایه فقر و ناداری فرد و جامعه گردد مورد نکوهش و مذمت قرار گرفته و شدیدا مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. چون اسلام پدیده فقر را شدیدا نسبت به دین داری و پای بندی به امور دینی مضر و آسیب زا می داند.« کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یکُونَ کُفْراً».[۳] از این رو امام صادق علیه السلام می فرماید: در طلب معاش خود تنبل مباشید، پدران ما براى به دست آوردن معاش خود مى پوییدند.[۴] یعنی سیره پدران ما این بوده که برای کسب معیشت مشروع و حلال تلاش می کردند. و شما نیز باید چنین باشید. در روایت دیگر امام کاظم علیه السلام می فرماید: از تنبلى و بی حوصلگى بپرهیز چه اگر تنبل باشى به کار برنمىخیزى، و اگر بی حوصله باشى به حقّ خود نمى رسى.[۵]
بنا براین، نگرش دین نسبت به دنیا وابسته به این است که با چه رویکردی به دنیا، نعمت ها و خوشی های آن نگریسته شود اگر با رویکرد خدا محورانه باشد و منظور از رسیدن به نعمت ها و خوشی های دنیا بندگی و اطاعت از خدا باشد؛ طلب و خواستن چنین دنیای خود عبادت است و مطلوب. اما اگر با رویکرد دنیا محورانه باشد یعنی نعمتها و امکانات دنیا را منحصرا برای همین دنیا و غرق شدن هرچه بیشتر در لذات و خوشی های آن؛ خواسته باشیم، طلب و خواستن چنین دنیای موجب غفلت و تباهی و از بین رفتن سرمایه جاودانه عمر انسان است و بس. بقول مولای متقیان علی علیه السلام : «وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ انْ تَرَى الدُّنْیا لِنَفْسِکَ ثَمَنا» بد معاملهاى است که خود را به دنیا بفروشى.[۶]
بخاطر همین تفاوت رویکرد ودیدگاه انسان مومن و کافر نسبت به دنیا است که؛ در روایات دنیا سجن، زندان و جای اندوه مومن معرفی شده و برای کافر بهشت معرفی گشته است.
پس اینکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پلى است که آنان را به بهشت و اینان را به دوزخ مى رساند.[۷] دلیل آن این است که وسعت دید انسان مومن بسی بزرگتر و والاتر از قالب تنگ و کوچک این دنیای مادی است و مقصد و غایت حیات انسان مؤمن معطوف به افق بالاتر و بزرگتر است که همان قرب الی الله باشد. آمال و ایده های مومن هرگز نمی تواند محدود به همین زندگی چند روزه دنیا باشد بلکه او این زندگی را بمانند زندانی می داند تنگ و کوچک و زندگی واقعی را بعد از این زندگی و بعد از رهایی از این زندان تنگ و کوچک می داند. او با این که از نعمت ها و لذت های دنیا در حد مشروع بهره می برد اما هرگز راضی و قانع به آن نیست بلکه مقصد نهائی او رسیدن به لقاء الله و رضوان الهی است. چون این قرآن است که می فرماید: «ارَضیتُمْ بِالْحَیوهِ الدُّنْیا مِنَ الْاخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیوهِ الدُّنْیا فِى الْاخِرَهِ الّا قَلیلٌ.[۸] آیا به دنیا به عوض آخرت رضایت داده اید؟ دنیا نسبت به آخرت جز اندکى نیست. پس او نمی تواند به نعمتها و خوشی ای اندک و زود گذر دنیا خوشنود و قانع باشد بلکه در صدد دستیابی به نعمت های جاویدان و ابدی آن عالم است. لذا دنیا را سجن می داند.
بر خلاف کافر که تما م ساحت فکر و اندیشه او محدود و منحصر به همین دنیای ظاهر و ماده گشته است و به دنیا، نعمت ها و لذت های مادی قانع و راضی شده و آن را بهشت می پندارد و سرگرم آن می گردد. و از خدا و آخرت و عاقبت کار خویش به کلی غافل شده و بی خبر می ماند. لذا خدا حال آنان را در قرآن کریم چنین وصف می کند: «براستى آنان که انتظار دیدار ما را ندارند و به زندگى دنیا خوشنود گشته و دل بدان بستهاند، و آنان که از آیات و نشانه هاى ما غافلند آنها جایگاهشان به کیفر کارهایى که می کردند دوزخ خواهد بود». [۹]
و در جای دیگر خطاب به رسول اکرم می فرماید: «رو بگردان از آنها که به قرآن پشت کرده اند و جز زندگى دنیا نمى خواهند و حد علمى و سطح فکرى آنها همین قدر است».[۱۰] یعنی اینها سطح فکری شان از چارچوب تنگ دنیا تجاوز نمی کند بلکه در همین قفس کوچک راضی شده و میماند وآن را بهشت می انگارد.
پس دنیا جایى است که روح مؤمن در محدودیت قرار دارد هرچند جسم او متنعّم باشد، زیرا جسم براى او معیار نیست. ولى کافر عکس آن است یعنى اهل جسم و مادّه است، دنیا براى او بهشت است و در قیامت وقتى در عذاب الهى گرفتار مى شود براى او زندان است. بر فرض که مؤمن در این دنیا داراى نعمت باشد، امّا در مقایسه با آن نعمت هاى الهى که بعد از مرگ دارد، زندان است. امّا کافر هر قدر در این دنیا بیچاره باشد باز هم در مقایسه با عذاب خدا در قیامت، بهشت او به حساب مى آید[۱۱].
در ذیل این روایت که فرموده است: « دنیا زندان مومن و بهشت کافر است» به مآل و نتیجه این دو رویکرد نسبت به دنیا به خوبی اشاره شده و می فرماید: «و الموت جسر هؤلاء الى جنانهم و جسر هؤلاء الى جحیمهم» یعنی آن سوی قضیه ( عالم آخرت) کاملا به عکس اینجا است. مرگ پلی است که مومنین را به بهشت شان می رساند و کافران را به دوزخ شان می رساند.
در آخر روایتی را که ازامام حسن علیه السلام در همین ارتباط نقل شده است می آوریم : مردی یهودی امام حسن را در وضعیت خوب و نیکو دید در حالیکه خودش در حال بد و نا مناسبی قرار داشت به آن حضرت عرض کرد: مگر پیامبر شما نفرموده: دنیا زندان مومن و بهشت کافر است؟ امام حسن فرمود چرا فرموده است. گفت: در حالیکه حال من این است و حال شما آن. (یعنی حال شما در دنیا بهتر از من است چگونه زندان شما است؟) امام حسن در پاسخ فرمود اشتباه کردی اگر درک می کردی آنچه را که خدا به من وعده داده است از ثوابها و آنچه را که برای تو مهیا نموده از عقاب به خوبی می دانستی که تو الآن در بهشت خودت هستی و من در زندانم.[۱۲]
افزون بر اینها اسلام شادی را برای کسی ممنوع نکرده بلکه سرور و شادمانی که باعث انحطاط انسان در لذات دنیایی و لهو لهب که با شئون انسانی او منافات دارد، نشود مورد تایید اسلام است و حزن و اندوه مؤمن حاکی از نگرانی او در مورد آینده اش می باشد نه اینکه اگر کسی می خواهد مؤمن باشد باید خودش را حزین و غمناک نگه دارد بلکه اسلام دستورش بر این است یک مؤمن باید باعث سرور و خوشحالی مؤمنین بشود و به همین علت ادخال سرور را در قلوب مؤمنین مستحب می داند.[۱۳]
سرور و شادی چیزی نیست که نیازی به دعوت و برنامه ریزی از سوی دین داشته باشد بلکه این موضوعات از امور طبیعی بشر است که خود شان برای سرور و شادمانی می توانند برنامه داشته و در حد لازم به آنها بپردازند بنابراین چه دینی در کار باشد و چه نباشد مردم از برنامه های شاد و سرور آمیز برخوردار خواهند بود. اما انچه که برنامه دینی لازم دارد اموری است که سعادت ابدی انسان را تأمین می کند.
پی نوشت:
[۱] . ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۸۳، مکتبه الفقیه، قم، بیتا، اول.
[۲] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه: غفاری، ج ۴، ص ۲۰۸، نشر صدوق، تهران، ۱۳۶۷، اول.
[۳] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۹، اسلامیه، تهران، بی تا، مکرر.
[۴] . لا تکسلوا فی طلب معایشکم، فإنّ آباءنا کانوا یرکضون فیها و یطلبونه.احمد آرام، الحیات، ج۴، ص۴۳۸، نشر فرهنگ، تهران، ۱۳۸۰، مکرر.
[۵] . إیاک و الکسل و الضّجر! فإنّک إن کسلت لم تعمل، و إن ضجرت لم تعط الحقّ. همان.
[۶] – مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص۲۲۰.
[۷] – انّ الدّنیا سجن المؤمن و جنّه الکافر و الموت جسر هؤلاء الى جنانهم و جسر هؤلاء الى جحیمهم. محمد تقی فلسفی، الحدیث، ج۳، ص۲۰۳، نشر فرهنگ، تهران، ۱۳۶۸، مکرر.
[۸] – توبه، ۳۸.
[۹] – إِنَّ الَّذِینَ لا یرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ – أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یکْسِبُونَ. یونس، ۷و۸.
[۱۰] – فَاعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یرِدْ الَّا الْحَیوهَ الدُّنْیا. ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْم. نجم، ۲۹و ۳۰.
[۱۱] – مکارم شیرازی، گفتار معصومین، ص ۱۸۵، بیتا، بیجا.
[۱۲] – رأى یهودی الحسن بن علی علیهما السّلام فی أبهى زىّ و أحسنه و الیهودی فی حال ردی و أشمال رثّه، فقال: ألیس قال رسولکم: الدّنیا سجن المؤمن و جنّه الکافر؟ قال: نعم، فقال: هذا حالی، و هذا حالک! فقال: غلطت یا أخا الیهود، لو رأیت ما وعدنی اللّه من الثواب و ما أعدّ لک من العقاب لعلمت أنّک فی الجنّه، و أنا فی السجن. علی مشکینی، تحریر مواعظ العددیه، ص ۲۱۵، الهادی، قم، ۱۴۲۴، هشتم.
[۱۳] . رک: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶ ص۳۴۹، قم، موسسه آل البیت، دوم، ۱۴۱۴م.