بیان شبهه
برخی این شبهه را مطرح می کنند که اسلام دین خشونت گرا است. آنان مدعی هستند که آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که اعمال خشونت را با دشمنان و کافران توصیه کرده است. از جمله آیه «انَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَۀ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مى کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند،) فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمى دارند. ( مائده،۳۳).
آیه «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَۀ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ؛ کسانى از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام مىشمرند، و نه آیین حق را مى پذیرند، پیکار کنید تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند! (توبه،۲۹)» خشونت را تجویز و توصیه کرده است.
همچنین آیه «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَۀ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ(الانفال، ۱۲) که می گوید:و (به یاد آر) موقعى را که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد: «من با شما هستم؛ کسانى را که ایمان آورده اند، ثابت قدم دارید! بزودى در دلهاى کافران ترس و وحشت مى افکنم؛ ضربه ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید! به صراحت خشونت را نسبت با کفار جایز دانسته است. بر اساس همین آیات است که داعش و گروه های تکفیری و تروریستی عمل می کنند.
پاسخ شبهه
هیچ کس و هیچ طائفهای در جامعه بشری دیده نشده که در هنگام جنگ از دشمنانش با عزت و اکرام پذیرایی کند و از آنان احترام نمایند و در نهایت آنان را نکشند. اگر کسی چنین عملی در برابر دشمن انجام دهد شکست او اجتناب ناپذیر است و در معرض ملامت همۀ عقلا قرار میگیرد. بنابراین خشونت معقول و عقلایی در جنگ و بر خورد با مفسدین و ایجاد امنیت و آرامش حتی در غیر میدان جنگ لازم است. در میدان جنگ باید جنگجویان با غلظت و قهر آمیز بجنگد نه با ترس و زبونی. در میدان جنگ جنگجویان باید از هر اهرمی معقولی استفاده کند تا روحیه دشمن را تضعیف کرده و در نهایت باعث شکست آنان شود. در میدان جنگ هیچ کسی عملی را انجام نمیدهد که باعث شکست خود او شود؛ زیرا جنگ به قصد کشتن و از بین بردن دشمن است.
بنابراین آیاتی که در میدان جنگ سختگیری بر دشمن را توصیه میکند نه تنها مورد اشکال نیست؛ بلکه هماهنگ با اهداف جنگ بوده و مطابق با حکم عقل و خواست عقلا است. برخورد تند با اسراء و تحقیر آنان امری است که باعث هدایت آنها شده و در نتیجه به نفع آنان تمام می شود. در عین حال در دین اسلام با وجود این سختگیریها در جنگ، کشتن و شکنجه کردن و اذیت و آزار بدنی اسیران به صورت مطلق ممنوع و حرام است و ارتکاب این اعمال از طرف هرکسی می خواهد باشد مخالفت با دین اسلام است. اسرای دشمن یا با دادن فدیه آزاد می شوند و یا اینکه به بردگی گرفته شده آن هم برای اینکه اسلام بیاورند و بعد از اسلام آوردن آزاد گردیده و به بردگی گرفتن آنان جایز نیست.[۱]
کشتن زنان، پیرمردان و خردسالان، و حتی خنثای مشکل، آب بستن بر دشمنان، آتش زدن کشاورزی و قطع درختان بر مبنای دین اسلام ممنوع و کار خلاف شرع است و همچنین تخریب حصارها و استفاده از منجنیق کراهت دارد مگر اینکه جنگ متوقف بر آنها باشد.[۲]
اما عملکرد گروههای تکفیری و تروریستی هیچ ربطی به اسلام ندارد چه اینکه اصلا آنان اجازه ندارند که به نام جهاد با کفار یا غیر کفار به جنگ بپردازند تا چه رسد که رفتارهای غیر انسانی و ظالمانه آنان از طرف اسلام مورد تأیید قرار بگیرند. داعشی ها و دیگر گروه های تکفیری مرزهای انسانیت را در نوردیده و پای بند به هیچ معیار و ملاکی نیستند و بر اساس خواستهای نفسانی و شیطانی خود رفتار می کنند تا چه رسد که به موازین دین اسلام پای بند باشند.
اما با بیان مطالبی در خصوص آیات مذکور در سوال ثابت می گردد که هیچ یکی از آیات بر جواز خشونت های غیر معقول و غیر انسانی دلالت ندارند. اما رفع مطلق خشونت در جنگ با دشمن امکان پذیر نیست چه اینکه خشونتهای معقول از طرف هیچ مکتب و مرامی مردود نیست.
آیه ۳۳ سوره مائده حکم کسانی را بیان می کند که در زمین افساد کرده و امنیت را از مردم گرفته و به کشتن مردم می پردازند. هرچند جملۀ «الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» این معنا را به ما مى فهماند که مراد از محاربه، دشمنى با خدا در خصوص مواردى است که رسول نیز در آن دخالتى دارد و در نتیجه تقریبا متعین مى شود که بگوئیم: مراد از محاربه با خدا و رسول عملى است که برگشت مىکند به ابطال اثر چیزى که رسول از جانب خداى سبحان بر آن چیز ولایت دارد، نظیر جنگیدن کفار با رسول و با مسلمانان، و راهزنى راهزنان که امنیت عمومى را خدشه دار مى سازد، امنیتى را که باز گسترش دامنه ولایت رسول آن امنیت را گسترش داده. اما جمله «وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً» معناى منظور نظر را مشخص مى کند و مى فهماند که منظور از محاربه با خدا و رسول افساد در زمین از راه اخلال به امنیت عمومى و راهزنى است، نه مطلق محاربه با مسلمانان، علاوه بر اینکه این معنا ضرورى و مسلم است که رسول خدا (ص) با اقوامى که از کفار با مسلمانان محاربه کردند بعد از آنکه بر آنان ظفر یافت و آن کفار را سر جاى خود نشانید معامله محارب را با آنان نکرد، یعنى آنان را محکوم به قتل یا دار زدن یا مثله و یا نفى بلد نفرمود، و این خود دلیل بر آن است که منظور از جمله مورد بحث مطلق محاربه با مسلمین نیست. علاوه بر این استثنایى که در آیه بعدى آمده خود قرینه است بر اینکه مراد از محاربه همان افساد نامبرده است، براى اینکه ظاهر آن استثناء این است که مراد از توبه توبه از محاربه است نه توبه از شرک و امثال آن. بنا بر این مراد از محاربه و افساد بطورى که از ظاهر آیه بر مى آید اخلال به امنیت عمومى است و قهرا شامل آن چاقوکشى نمى شود که به روى فرد معین کشیده شود و او را به تنهایى تهدید کند، چون امنیت عمومى وقتى خلل مى پذیرد که خوف عمومى و ناامنى جاى امنیت را بگیرد و بر حسب طبع وقتى محارب مى تواند چنین خوفى در جامعه پدید آورد که مردم را با اسلحه تهدید به قتل کند و به همین جهت است که در سنت یعنى روایاتى که در تفسیر این آیه وارد شده نیز محاربه و فساد در ارض به چنین عملى یعنى به شمشیر کشیدن و مثل آن تفسیر شده است.[۳]
کسی که بر مردم رحم نداشته و بر علیه آنان اسلحه گرفته و جامعه را تهدید می کنند و مردم را می کشد متناسب با جرم و جنایتی که انجام داده باید کشته شود و یا یک دست ویک پای او قطع شده و یا اینکه تبعید شود.[۴] مجازات کردن محارب و مفسد در روی زمین خشونت غیر معقول نیست تا گفته شود این آیات خشونت نامعقول داعشی ها امثال آنان را توجیه می کند بلکه این داعشی ها هستند که حکم این آیه شریفه بر آنان جاری گردد.
جمله «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ …» در این آیه با رعایت عدالت و انصاف و معیارهای انسانی فرموده که این احکام بر کسی که پیش از دستگیری توبه کرده و از محاربه و افساد دست برداشته جاری نمی گردد.
از آیه ۲۹ سوره توبه نیز هیچ خشونتی به دست نمی آید بلکه به مسلمانی که در رکاب رسول خدا(ص) بوده و اهل کتاب با آنان می جنگیده اند، دستور جنگ با آنان را داده است. این مسئله کاملا طبیعی است که در جنگ با دشمن فرماندهان طرفین افرادش را به جنگ تشویق می کنند و روحیه آنان را با هر وسیله ممکن تقویت می کنند تا در جنگ شکست نخورند. جزیه گرفتن از دشمن و کوچک شمردن آنان هیچ اشعاری بر خشونت غیر معقول ندارد.
آیه ۱۲ سوره انفال در باره جنگ بدر است. خداوند می فرماید: «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَۀ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ». مراد و معنای آیه این است که: خداوند مسلمانان را به وسیله بشارت و آرامش دادن به دلها نصرت و یاری نموده تا از مشرکینی که چندین برابر مسلمانان بودند به وحشت نیافتند. و نیز در دل کفار رعب و وحشت ایجاد کرد تا از جمعیت کم مسلمانان در هراس شوند.[۵] تا اینجا از آیه شریفه هیچ نوع خشونتی به دست نمیآید.
اما ظاهر جمله«فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ» دلالت بر خشونت دارد. و مراد از اینکه فرمود«بالاى گردنها را بزنید» این است که سرها را بزنید، و مراد از«کُلَّ بَنانٍ» جمیع اطراف بدن است، یعنى دو دست و دو پا و یا انگشتان دستهایشان را بزنید تا قادر به حمل سلاح و به دست گرفتن آن نباشند.[۶] این خشونت مساوی با کشتن دشمن در میدان جنگ است و در میدان جنگ باید دشمن کشته شود و نکشتن دشمن در میدان جنگ امر نکوهیده و غیر معقول است. کشتن دشمن یا با زدن شمیر بر فرق و گردن آنان امکان پذیر است و یا با زدن شمیر بر اطراف بدن او و یا اگر کشته نشود و مورد رحم قرار بگیرد انگشتانش باید قطع شود که در میدان جنگ از کار بیافتد و نتواند سلاح در دست بگیرد. از پای در آوردن دشمن در میدان جنگ جز با این کارها ممکن نیست. میدان جنگ ناگزیر از خشونت است بلکه میدان جنگ میدان خشونت است. در میدان جنگ نباید بر دشمن رحم کرد. زیرا خشونت در میدان جنگ از طرف همۀ عقلای عالم پذیرفته و غیر قابل خدشه است و عدم خشونت در میدان جنگ امکان پذیر نیست.
پی نوشت:
[۱] . رک: شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج ۲ ، ص ۴۰۰-۴۰۱، نجف، منشورات جامعه النجف الدینیه، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
تحقیق : إشراف : السید محمد کلانتر .
[۲] . رک: الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج ۲ ، ص ۳۹۲ – ۳۹۳،
[۳] . محمد حسین طباطبایی، تفیر المیزان، ج۵،ص۵۳۳، ترجمه: محمد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ش.
[۴] . رک: همان، ص۵۳۴.
[۵] .رک: ترجمه تفسیر المیزان، ج۹ص۲۴.
[۶] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۵.
نویسنده: حمیدالله رفیعی