در مباحث پیش رو موضوعات امر به معروف و نهی از منکر به عنوان مکانیزم نظارت همگانی در اصلاح جامعه و همچنین نقش مؤثر که این راهکار می تواند اثرات نوید بخشی را در کنترل دولت با نظارت مردم و همچنین نظارت حاکم بر مردم ایفا نماید، مطرح گردیده است تا نقش امر به معروف و نهی از منکر در اصلاح جامعه و نظارت همگانی بیشتر روشن گردد که در اسلام یکی ازراه کار های است که در چندین قرن قبل، برای اصلاح جامعه مطرح گردیده است. در این بحث دور اندیشی و جامع نگری دین اسلام در بعد نظارت نیز مطرح گردیده است .
فصل اول : مفهوم معروف ومنکر
معروف به کاری اطلاق می شود که با عقل و شریعت نیکو شناخته شود. [۲] به عبارت دیگر «معروف» یعنی شناخته شده و مقابل منکراست، یا کار نیک مطابق فطرت «معروف» آن است که مردم با ذوق آن را از حیات یکی از مباحث مهم در حاکمت های امروزی موضوع نظارت است که این امر نظارت حکومت بر مردم و مردم بر حکومت و همینطور نظارت حکومت بر نهاد های حاکمیتی بر یکدیگر را نیز در بر می گیرد و اما در بحث مورد پژوهش ما که صبغه ی حاکمیت در اسلام مطرح است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم به آن اشاره گردیده است.[۳] بیشترین تأکید ما بر نظارت همگانی در اسلام است.
از نظر اسلام نظارت یک وظیفه فردی و اجتماعی به حساب می آید که از مظاهر امر به معروف و نهی از منکر شمرده شده و جز امتیازات امت اسلامی قلم داد گردیده است. فلسفه نظارت در اسلام جلوگیری از طغیان وسر کشی است که به استبداد و ظلم و بی عدالتی پایان دهد.
نظارت در اسلام یک عمل آگاهانه ای است که هدف از آن سالم سازی محیط زندگی، خیر خواهی و رشد و بالندگی است. امر به معروف و نهى از منکر، مکمل فریضه هایى چون نماز و زکات است و غالبا در قرآن در کنار اجتماعی متداول می دانند و به فطرت سلیم آن را درمی یابند. [۴]
طبق این تعاریف معروف ها دربین ملتها فطری و همگانی هستند و معمولا با تفاوت بسیار اندک بین دسته های گوناگون بشر یکسانند. در واقعیات زندگی بشری، یک سلسله معیارهای اصیل برای خوب وبد و زشت و زیبا وجود دارد وبشر با همان توان بشری قدرت تشخیص شایستگی ها و زیبایی ها را دارد
بنابراین خوبی ها و بدی ها ذاتی هستند و انسان با بینش فطری و برداشت های نخستین خود می تواند برخی از آنها را دریابد و مختصات کلی آنها را باز شناسد و در جزئیات و سطوحی که عقل انسان از شناخت آن قاصر است، وحی به کمک انسان می شتابد و در تشخیص خوبی ها از بدی ها او را راه می نماید. [۵]
راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «منکر چیزی است که به زشتی شناخته شده است. منکر ا ز «نکر» به معنای نشناختن ریشه دارد و انکار نوعی عدم قبول است.» [۶] منکر هر کاری است که عقل ها و خردهای صحیح زشتی آن را حکم می کنند، یا اینکه عقل ها در زشتی و خوبی آن کار سکوت می کنند، سپس دین و شریعت بدی وزشتی آن را بیان می کند. [۷] کاری که مردم در جامعه خود آن را نشناسند، یعنی در جامعه متروک باشد، حال یا به خاطر زشتی اش یا به خاطر اینکه جرم و گناه است. [۸]
فصل دوم: نظارت درونی ونظارت بیرونی
نظارت بردونوع است؛ نظارت بیرونی ودرونی ، در نظارت بیرونی راه کارهای را حاکمیت برای کنترل جامه در نظر میگیرد و نهاد های را برای انجام این امر تأسیس می کند مانند پلیس و نهاد اطلاعاتی خودش راوظیفه دار این امر می کنند. اما در گذشته تا به امروز این تجربه نشان داده است که این نوع نظارت به تنهایی نتوانسته است که کترل ونظارت مؤثری را که موجب صلاح ورستگار ی است به نحو احسن تأمین نماید.
اصلاح درونی ؛ در اصلاح درونی که بیشتر به اصلاح نفس یا همان جهاداکبرکه به اصلاح درونی انسان توجه دارد . در این روش نقایصی که در نظارت نوع اول مشاهده می گردد در این نوع نظارت مرتفع می گردد.
«نظارت های بیرونی به دو سبب آسیب پذیر اند یکی آنکه امکان هم دستی میان نظارت کننده و نظارت شونده وجود دارد… درگر آن که نظارت شونده در اثر مهارت و تجربه چه بسا بتواند پاره ای از عمل کرد های خود را از دید مقام ناظر پنهان دارد… در این صورت این نظارت شونده گان اند که نظارت کننده گان را فریب می دهند این واقعیت نشان می دهد تا انسان از درون تربیت نشود و خود بنای مهار خویش را نداشته باشد مهار از بیرون به ویژه برای صاحبا ن قدرت وثروت و شهرت از امکانات و توان بالایی برخوردارند – با موفقیت کامل رو به رو نخواهد گردید.»[۹]
علامه طباطبایی نظارت درونی را این طوری بیان داشته است:
«قوانین بشری بر اعمال انسان ها نظارت دارد نه بر شعور درونی احساسات نهانی انسان، در حالی که اختلاف، از شعور درونی، خود خواهی و احساسات نهانی سر چشمه می گیرد».[۱۰]
نظر ایشان در واقع امر، تأکیدی بر نظارت درونی که در اسلام به آن توجه گردیده می باشد.
اسلام با نگاه فراگیر خود نظارت را درهمه ابعاد مورد توجه قرارداده تا از حقوق فرد و جامعه به نحو شایسته ای صیانت نماید. [۱۱]
فصل سوم: مبنای نظارت مردم بر حکومت
اساسی ترین پرسش در زمینه نظارت مردم بر قدرت سیاسی آن است که این حق بر چه مبنایی استوار است ؟ چرا «مردم» حق دارند بر کارکرد نهادهای حکومتی نظارت کنند، پرسش نمایند و اگر انتقاد و اعتراضی دارند، آزادانه بیان کرده و جریان امور را به گونه ای که می خواهند، تغییر دهند؟
همانگونه که شهیدمطهری گفته اند پاسخ به این پرسش که ماهیت و حدود نظارت را نیز مشخص می کند، منوط به آن است که معلوم شود «حکومت با چه دیده ای به توده مردم و به خودش نگاه می کند؛ با این چشم که آنها برده و مملوک و خود مالک و صاحب اختیار است؟ و یا با این چشم که آنها صاحب حق اند و او خود تنها وکیل وامین و نماینده است؟
در صورت اول هر خدمتی انجام دهد از نوع تیماری است که مالک یک حیوان برای حیوان خویش انجام می دهد، و در صوت دوم از نوع خدمتی است که یک امین صالح انجام می دهد.» مرحوم نائینی هم در کتاب مشهور «تنبیه الامه و تنزیه المله»می فرماید : «حکومت بر دو نوع است : تملیکیه و ولایتیه.
الف)حکومت تملیکیه که همان حکومت استبدادی است که در آن، حاکم افراد و ثروت های کشور را در حکم برده و دارایی شخصی خود می داند. این نوع حکومت را استعبادیه و تسلطیه، اعتسافیه و تحکمیه هم خوانده اند.
ب) حکومت ولایتیه که براساس قهر و سلطه و اراده شخصی استوار نیست، بلکه بر اقامه وظایف و مصالح عمومی مربوط به نظم و حفظ کشور مبتنی است و اعمال حاکمیت نیز محدود و مقید به همان وظایف و مصالح است.» بنابر تصور نخست، حکومت و حاکمان، اربابان و طلبکاران همیشگی مردم اند که وظیفه ای مبنی بر خدمت رسانی به مردم و رعایت خواست آنان ندارند و اگر هم خدمتی ارائه می دهند، ناشی از لطف و منتی می دانند که بر مردم روا داشته اند.
اما براساس تصور دوم اصولاً حاکمان، حاکم هستند تا منافع مردم را تأمین کنند و تا موقعی حق حکومت دارند که بر پیمان خود استوار بمانند. از این رو به مجرد پیمان شکنی برکنار می شوند و حتی اگر تمام وظایف خویش را نیز به درستی انجام دهند، با رأی و نظر موکلان باید برکنار شوند.[۱۲]
نظریه پردازان و طرفداران انواع نظام های مردم سالار مدعی آن هستند که بر خلاف نظام های یکه سالار یا مهان سالار، مردم را منشأ مشروعیت و قدرت خویش می دانند، اما گذشته از آنکه در عمل چه اتفاقی افتاده است، حداقل آن است که مناصب عمومی، فرصتی برای رشد شخصی و برخورداری از ثروت و قدرت به شمار می رود. نیم نگاهی به چگونگی رقابت هایی که برای تصدی مشاغل حکومتی در میان آنان وجود دارد روشن می کند که چرا ارسطو با دموکراسی مخالفت می کرد، افلاطون آن را «حکمرانی جهالت» می نامید و کارلایل هم آن را «حکومت فرصت طلبان و شارلاتها» می دانست.
اما از منظر مردم سالاری دینی قدرت سیاسی تنها یک امانت است و نه سفره برخورداری ها؛ چنانکه علی (علیه السلام) در نامه معروفش به کارگزار آذربایجان هشدار داد که : «مبادا بپنداری حکومتی که به تو سپرده شده است، طعمه و شکاری است که به چنگ آورده ای؟ خیر، امانتی است که برگردنت نهاده شده و تو تحت نظارت مقام بالاترت هستی و نمی توانی به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتار کنی».
«در تعاریف دولت همواره عنصر وحدت سیاسی که ناشی از حضور مردم می باشد مورد تأکید قرار گرفنه است.»[۱۳]
با همین برداشت است که آن حضرت علی در نامه دیگری به مأموران حکومتی نهیب می زند : «از طرف خود با مردم به انصاف رفتار کنید و در برآوردن نیازهای آنان پرحوصله باشید؛ چرا که شما امانتدار مردم، وکیل امّت و نماینده حکومت هستید».
مرحوم استاد شهید، مرتضی مطهری، با اشاره به اینگونه آموزه های پرشمار در نهج البلاغه، نتیجه می گیرد که : « در منطق این کتاب شریف، امام و حکمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنها است؛ از این دو حکمران و مردم اگر بنا است یکی برای دیگری باشد، این حکمران است که برای توده محکوم است نه توده محکوم برای حکمران».
ایشان با اشاره به واژه رعیت که در ادبیات دینی به مردم اطلاق شده است، می افزاید: «واژه رعیت علی رغم مفهوم منفوری که تدریجاً در زبان فارسی به خود گرفته است، مفهومی زیبا و انسانی داشته است. استعمال کلمه راعی را در مورد حکمران و کلمه رعیت را در مورد توده محکوم، اولین مرتبه در کلمات رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) و سپس به وفور در کلمات علی علیه السلام می بینیم.
این لغت از ماده رعی است که به معنی حفظ و نگهبانی است. به مردم از آن جهت کلمه رعیت اطلاق شده است که حکمران، عهده دار حفظ و نگهبانی جان و مال و حقوق و آزادیهای آنها است.»
ناگفته پیدا است که چنین نگاهی به حکومت، ریشه در آیات متعددی از قرآن کریم دارد که آیه ۵۸ از سوره نساء از گویاترین نمونه های آن است؛ «إِنَّ الله یَأمُرُکم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ اِلی اهلِها و إذا حکمتُم بینَ الناسِ أَنْ تحکُمُوا بِالعدلِ».
همانگونه که مفسر بزرگ قرآن، مرحوم طبرسی، در مجمع البیان فرموده است در معنی این آیه چند قول است که بنابر یکی از اقوال، مخاطب آن حکمرانان هستند و خداوند با تعبیر به لزوم ادای امانت، آنان را فرمان می دهد که به رعایت حقوق مردم قیام کنند. در ذیل روایتی از امام باقر (علیه السلام) خطاب به زراره نیز همین احتمال تأیید می شود؛ آنجا که حضرت می فرماید : «… هُمُ الحُکامُ یازُرارهَ، اِنَّه خاطَبَ بِهَا الحُکّامَ». البته همانگونه که علامه طباطبائی تصریح کرده است : «ذیل روایت نشان می دهد که تطبیق آن بر زمامداران از باب جری است؛ و گرنه آیه شریفه درباره هر امانت و حکمی صدق می کند.»
خلاصه آنکه زمامداران در بینش دینی ما امانتدار مردم هستند، باید زیر نظر صاحب اصلی حق و در حدود اختیاراتی که برای آنها مشخص شده انجام وظیفه کرده و پاسخگو باشند. از تسلط بر ثروت و قدرت عمومی بهره مندی نخواهند داشت و در نتیجه، انگیزه شخصی و منافع فردی در میان نخواهد بود. این چنین است که از تصدی حاکمیت گریزان هستند و از اینکه کنار نهاده شوند استقبال می کنند و البته تا در مصدر قدرتند خود را مکلف به خدمتگزاری صادقانه و بی منّت می دانند
تفاوت برکات و آثار چنین مبنای فکری با آنچه در سایر نظام های حکومتی وجود دارد، به آسانی قابل درک است.
بخش دوم: امر به معروف و نهی از منکر یانظارت همگانی در اسلام
فصل اول: مکانیزم نظارتى در حکومت اسلامى
براى آن که شریران حاکم نشوند، امر به معروف و نهى از منکر باید به عنوان مهم ترین ابزار نظارتى به کار گرفته شود. هر مسلمانى مکلف است که امر به معروف و نهى از منکر کند و امر و نهى او منحصر و محدود به افراد خاصى نیست، بلکه همه سطوح جامعه و حتى حاکمان را دربرمى گیرد. مسئله امر به معروف حاکمان در سنت دینى ما غالبا تحت عنوان «نصیحت ائمه مسلمین» آمده است و نویسندگان درباره اهمیت، شیوه و آداب آن بحث ها کرده اند. [۱۴] گوهر این بحث ها آن است که هر مسلمان مجاز و بلکه موظف است که حاکمان را خالصانه امر به معروف و نهى از منکر کند و این فریضه محدود و منحصر به محکومان نیست، بلکه از حقوق پیشین یکایک مسلمانان است. امام على (علیه السلام) نیز به مالک اشتر توصیه مى کند تا از بله قربان گوها بپرهیزد و آنان که زبان تلخ حق گویانه را به کار مى گیرند، به خود نزدیک سازد: «و آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیش تر گوید و در آنچه کنى یا گویى ـ و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد ـ کم تر یارى ات کند. [۱۵] » امام (علیه السلام)، نه تنها به فرمانداران خود توصیه مى کند که سخن آمران را نقدپذیرانه بشنوند، بلکه خود پیشقدم در این کار مى شود و به مردم مى گوید: «از گفتن حق یا راى زدن در عدالت باز مایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم؛ مگر که خدا مرا در کار نفس، کفایت کند که او از من بر آن تواناتر است. [۱۶] » بدین ترتیب امام اصل خطاناپذیرى و معصومیت حاکم را نمى پذیرد و همگان را به نقد عملکرد او فرامى خواند. امام (علیه السلام) گرچه خود معصوم و مصون از خطا است، در باب جایگاه خود سخن مى گوید و معتقد است که هر کس در مقام آمریت قرار گیرد، نیازمند هدایت و امر به معروف دیگران است و نخستین سنگ انحراف زمانى گذاشته مى شود که حاکم خود را بى نیاز از امر به معروف به وسیله دیگران بداند و بدین روى به مالک توصیه مى کند: «و مگو که امارت یافته ام. پس فرمان مى دهم و از من اطاعت مى کنند. که این کار مایه سیاهى دل و تباهى دین و نزدیک شدن زوال نعمت ها است. [۱۷] »
با همین نگاه است که بیان حق و سخن عادلانه را در برابر حاکم ستمگر برترین کارها مى شناساند . [۱۸] به مقدارى که انسان مسئولیت دارد، به همان مقدار نیازمند نظارت دیگران بر خویش است وگرنه طبع اقتدار طلب او، او را به دره ژرف قدرت پرستى درمى غلتاند و بر اثر بى توجهى و تساهل دیگران به سرنوشت حاکمانى دچار مى شود که امام على (علیه السلام) وضع آنان و حاکمیتشان را این گونه تصویر مى کند: راه گشاده سنت را رها کنند و کار از روى هوا کنند و احکام فروگذار شود و بیمارى جان ها بسیار، و بیمى نکنند که حقى بزرگ فرو نهاده شود و یا باطلى سترگ انجام داده. آن گاه نیکان خوار شوند و بدکاران بزرگ مقدار و تاوان فراوان بر گردن بندگان از پروردگار. [۱۹]
بارى، آنچه حکومت اسلامى و جامعه اسلامى را از دیگر جوامع و حکومت ها متمایز مى سازد، حضور گسترده ابزار نظارت و کنترلى است به نام امر به معروف و نهى از منکر و این فریضه، انحصار به اقشار خاصى ندارد و همگان مى توانند مسئولانه از آن استفاده کنند و هیچ حاکمى را نرسد که ادعا کند: «انى مؤمر آمر فاطاع»، و این نظارت را هیچ قانونى نمى تواند محدود یا ممنوع کند؛ زیرا خود قوانین مبتنى بر این فریضه اند و اگر این فریضه رها شود، نخست بدکاران چیره و نیکان خوار مى شوند و نهایتا جامعه راه تباهى و هلاک در پیش مى گیرد و آن گاه دعاى کسى نیز به اجابت نمى رسد و گناه این تباهى و هلاک به گردن همگان است ـ نیکان و بدان. با توجه به اهمیت نظارتى این فریضه است که تدوین کنندگان قانون اساسى، آن را از اصول کلى یا مادر به شمار آورده اند. در اصل هشتم قانون اساسى جمهورى اسلامى چنین آمده است: در جمهورى اسلامى ایران، دعوت به خیر، امر به معروف و نهى از منکر وظیفه اى است همگانى و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر؛ دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت
فصل دوم: جایگاه امر به معروف ونهی ازمنکر در قرآن و سنت
قرآن ؛ خداوند در قرآن کریم، بهترین ویژگی امت اسلامی را انجام امر به معروف و نهی از منکر دانسته است، چنان که می فرماید: «شما بهترین امت هستید که به سود انسانها آفریده شدید چه این که امر به معروف و نهی از منکر می کنید…» [۲۰]و آن دو را بر فریضه های دیگری چون، اقامه نماز و پرداختن زکات، مقدم داشته و فرموده است: «مردان و زنان مؤمن، اولیای یکدیگرند که امر به معروف و نهی از منکر می کنند و نماز را برپا می دارند و زکات می پردازند.» حج ۴۱ . در نتیجه، امت اسلامی را ملزم به انجام آن دو فریضه بزرگ نموده و می فرماید : باید شما امتی باشید که به اسلام می خوانید و امر به معروف و نهی از منکر می کنید.
سنت؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: پیروان من تا زمانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در راه خیر یکدیگر را کمک می نمایند، طریقه خیر و سعادت را می پیمایند؛ ولی آن گاه که این واجب الهی را ترک کنند، برکات از آنان گرفته می شود؛ دسته ای از آنها بر عده دیگری چیره می گردند و یار و یاوری برای آنها در زمین و آسمان پیدا نخواهد شد. هر بررسی کننده آگاه و تیزبین، در بررسی تاریخ زندگی پیشوایان معصوم علیهم السلام این نکته را به درستی مشاهده می کند که «امر به معروف و نهی از منکر» از کودکی تا پایان عمر، ارتباط ناگستنی با تمام مقاطع زندگی آنان داشته است و آنان، در تمامی مقاطع سنی از کودکی تا پایان عمر، پیوسته برپا دارنده این فریضه بزرگ بوده اند و در برپایی آن توصیه فراوانی نموده اند.
ائمه معصومین علیهم السلام درادای این رسالت الهی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و حتی فراتر از محدوده رسالت خویش بر این کار اصرار ورزیدند. تلاش و اصرار آنان به سبب اهمیت این فریضه الهی بود. آنها، به دلیل قلب سرشار از رأفت و رحمت، حاضر نبودند هیچ کس به منکرات آلوده شده، به خشم خدا گرفتار آید. تا آنجا که خداوند آنان را از این همه تلاش و دلسوزی باز می داشت: «گویا می خواهی به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی، اگر به این گفتار ایمان نیاورند .!
قال امیر المؤمنین علی (علیهالسلام): “لاتترکوا الامر باالمعروف و النهی عن المنکر فیول علیکم شرارکم”. [۲۱]
امیرالمؤمنین حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید در غیر این صورت بدترین شما بر شما حاکم می شوند.
فصل سوم: امر به معروف ونهی از منکر در قانون اساسی ج.ا.ا
اصل هشتم ق.ا.ج .ا. : در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر ، امر به معروف و نهی ازمنکر وظیفه ای همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر ، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت . شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می کند .«و المومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یعمرون بالمعروف وینهون عن المنکر».
که این اصل باصراحت تمام دال بر اجرا و توجه جدی قوای مقننه و مجریه را به فریضه امر به معروف و نهی از منکر، آشکار می سازد.
این ترتیب نکته های زیر در مورد اصل یاد شده شایسته دقت است:
اصل هشتم قانون اساسی، نظارت همگانی را خنثی و یا فقط بازدارنده نمی داند. مردم حق، و حتی وظیفه دارند تا علاوه بر راهنمایی، توصیه و «دعوت به خیر»، دولت منتخب خویش را «امر» و «نهی» کنند. مقصود از نظارت همگانی پیدا کردن نقاط ضعف و مچ گیری حاکمان نیست، بلکه ناشی از محبت و احساس نزدیکی و دلبستگی به دولت است. مردم نه تنها در گزینش فرمانروایان و اداره امور کشور مشارکت می کنند، بلکه از آنچه در دنیای امروز به عنوان «حق نظارت همگانی» بر هیأت حاکمه یاد می شود، نیز برخوردار هستند. افزودن براین، نظارت همگانی تنها «حق» مردم نیست، بلکه «وظیفه» آنان است. این نظارت تکلیفی است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد یا در اجرای آن تساهل و تسامح نشان داد.
نظارت مردم بر دولت از موضع ضعف و خواهش نیست. خواست و نظر مردم مقدم برخواست و نظر مسئولان است و به همین جهت، افزون بر «دعوت»، مردم باید از موضع برتر به دولت منتخب خویش «امر» و «نهی» کنند.
مطابق این اصل امر به معروف نهی از منکر در سه حوزه قابل بررسی است:
الف. امر به معروف و نهی از منکر ، وظیفه حکومت
امر به معروف و نهی از منکر که وظیفه حکومت نسبت به مردم است و آیاتی که این وظیفه را بیان می کند عبارت است از: وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۲۲] که گروهها و تشکیلات دولتی موظف به این کار می باشند. در گذشته در حکومت های اسلامی به این نهادها محتسب می گفتند و نهاد حسبه نام داشت، این قسمت مورد بحث ما نمی باشد.
ب. امر به معروف و نهی از منکر عمومی؛
یکى از معروف هاى اجتماعى و یکى از وظایف دولت، تأمین حقوق همه شهروندان خود است. امر به معروف و نهى از منکر نیز با گستره اى که دارد، در پى تأمین این هدف است. فلسفه حکمرانى ـ به گفته امام على (علیه السلام) ـ آن است که ستمدیدگان از هرگونه ستمى ایمن باشند و حدود الهى بر زمین نماند. بدین ترتیب، با اختیاراتى که دولت در جهت مصالح مردم دارد، باید در این مسیر حرکت کند و حقوق عامه را تأمین نماید.
اساسا معیار صلاح و پاکى امت و اجتماع آن است که حق هر ذى حقى به او برسد. با همین رویکرد است که امام على (علیه السلام) در عهدنامه اش به مالک اشتر از او مى خواهد تا نیاز نیازمندان را برطرف کند و آماده شنیدن گفته ها و اعتراضاتشان باشد؛ چرا که: « من از رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، بارها شنیدم که مى فرمود: “هرگز امتى را پاک [از گناه ] نخوانند که در آن امت [بى آن که بترسند و ] در گفتار درمانند، حق ناتوان را از توانا نستانند”. [۲۳] » در نتیجه امر به معروف و نهى از منکر، در عرصه اجتماعى به معناى رساندن حقوق مستحقان به آنان و منع از تجاوز ستمگران به مظلومان است. افزون بر این، یکى دیگر از کارکردهاى امر به معروف و نهى از منکر، هدایت همگان و تأمین مصالح عامه آنان است. از این رو امام هنگام سخن از فلسفه احکام، مى فرماید که: خداوند امر به معروف را براى اصلاح کار همگان و نهى از منکر را براى بازداشتن بى خردان وضع کرده است[۲۴]
عموم مؤمنین این وظیفه را نسبت به همدیگر دارند و همه مؤمنان باید آمر و ناهی باشند، این دسته آیات عبارتند از: کُنْتُمْ خَیرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ .[۲۵]
این آیه اطلاق دارد که مردم نسبت به هم، این وظیفه را دارند و حتی امر به معروف و نهی از منکر مردم نسبت به حکومت و یا حکومت نسبت به مردم را می گیرد چون اطلاق دارد. ولی ما بیشتر جایی را مد نظر داریم که مردم نسبت به حکومت و حاکمان حق امر به معروف و نهی از منکر دارند.
ج. نظارت مردم برحکومت
در امور عمومی که جامعه آنها را به دیگران سپرده است نظارت برای جلوگیری از استفادهی ناروا از قدرت نظارت ظرورت می یابد اسلام حکومت و دست یابی به قدرت را امانت می داند امانتی که از جانب خداوند و مردم …علی (علیهالسلام) خطاب به اشعث بن قیس فرماندان آذر بایجان فرمود:« «مبادا بپنداری حکومتی که به تو سپرده شده است، طعمه و شکاری است که به چنگ آورده ای؟ خیر، امانتی است که برگردنت نهاده شده و تو تحت نظارت مقام بالاترت هستی و نمی توانی به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتار کنی».[۲۶]
در قرآن به صراحت این قسم ذکر نشده و تنها اطلاقات آیات مربوطه این قسم را می گیرد ولی در روایات زیادی می توان استفاده کرد که این قسم نیز مد نظر می باشد. مثلاً این روایت نهج البلاغه: لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ فَیوَلَّى عَلَیکُمْ أَشْرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یسْتَجَابُ لَکُم[۲۷] عتراض نسبت به رفتار حکومت حق و وظیفه مردم است که مرحله بعد از نصیحت می باشد.
حضرت علی(علیهالسلام)گوش فرا دادن به انتقاد سازنده را سبب استحکام پایه های حکومت می داند و همچنین می فرماید: ای مردم مرا نقد وارزیابی کنید! چرا که من گذشته از حالت عصمت فراتر از آن نیستم که دچار لغزش نگردم. من و شما بندگان یک خدا هستیم که جز او خدایی نیست. [۲۸]
امیر مومنان علیه السلا م همچنین در عهدنامه خود به مالک اشتر که در حقیقت، اساسنامه حکومتی علوی به شمار می رود پس از اینکه به او سفارش می کند تا همکاران خود را از صالحان و خوش پیشینه ها برگزیند، نوشته است: ثم لیکن اثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک، و اقلهم مساعده فیما یکون منک فما کره الله لا ولیائه، واقعا ذلک من هواک حیث وقع، والصق باهل الورع و الصدق، ثم رضهم علی ان لا یطروک و لا یبجهوک بباطل لم تفعله، فان کثره الا طرا» تحدث الذهو و تدنی من العزه… باید برگزیده ترین آنان نزد تو، آن کس از وزیران باشد که سخن تلخ حق را بیشتر به تو بازگو کند و کمتر تو را در آنچه خدا از اولیایش نمی پسندد و مطابق هوای توست، یاری و مساعدت کند و خود را با صاحبان تقوا و صداقت، محشور کن و عادتشان بده که ثناگویی و ستایشت نکنند و از اینکه باطلی را ترک کرده ای که وظیفه توست، با مدح خود تو را شادمان نسازند، زیرا ستایش زیاد، خودپسندی می آورد و شخص را به تکبر نزدیک می کند
د. وظیفه نصیحت
دیگر از وظایف مردم در قبال حاکم و حکومت، نصیحت است. نصیحت ائمه مسلمین تعبیری نام آشنا در فرهنگ سیاسی اسلام است که ریشه در روایات و کلام رسول گرامی اسلام دارد. نصیحت، برخلاف شهرتی که در فرهنگ عمومی ما دارد، به معنای پند و اندرز نیست بلکه به معنای “خیرخواهی خالصانه” و “مصلحت اندیشی صادقانه و واقع بینانه” نسبت به دیگران است.[۲۹]
این واژه در مقابل غش قرار دارد که به معنای ناخالصی، بدخواهی، فریب، خیانت و نیرنگ است.[۳۰] در اسلام، مؤمنان موظفند نسبت به همگان ناصح و خیرخواه بوده، در برابر آنان از هرگونه فریب، خیانت و نیرنگ به دور باشند. به گونه ای که پیامبر اسلام، دین را همسنگ نصیحت دانستهاند لذا سؤال شد، نصیحت نسبت به چه کسی؟ فرمود برای خدا، پیامبر خدا، ائمه مسلمین و همه مسلمانان: “الدین نصیحه قیل لمن یا رسول الله؟ قال: لله و لرسوله و لأئمه الدین و لجماعه المسلمین[۳۱]
این یک مسئولیت همگانی است که جامعه اسلامی را از هرگونه ناخالصی، ریا و نیرنگ، پاک میکند و روابط و تعامل انسان را تسهیل می بخشد. یکی از مهمترین مصادیق نصیحت و خیرخواهی عمومی مردم نسبت به همدیگر، نصیحت حاکمان اسلامی و رهبران جامعه است. پیامبر اسلام میفرماید: “ثلاث لا یغل علیه من قلب امری مسلم: اخلاص العمل لله، و النصیحه لأئمه المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛ [۳۲] سه خصلت است که دل هیچ فرد مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص کردن عمل برای خدا، خیرخواهی پیشوایان مسلمین و همراه بودن با جماعت”
رهبران جامعه به لحاظ مسئولیت سنگینی که جهت تأمین حقوق مردم و ایجاد زمینه های مناسب برای رشد و تعالی جسمی و روحی آنان دارند، بیش از دیگران نیازمند خیرخواهی مردمند. از این رو، در لسان روایات، خیرخواهی حاکمان یکی از حقوق آنان شمرده شده است: امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خطاب به مردم میفرماید:
“و اما حقّی علیکم: فالوفاء بالبیعه، و النصیحه فی المشهد و المغیب، والاجابه حین ادعوکم و الطاعه حین امرکم؛[۳۳] اما حق من بر شما وفا به بیعتی است که با من کردهاید و خیرخواهی در حضور و غیاب و پاسخ مثبت در آن هنگام که شما را بخوانم و اطاعت از من موقعی که به شما دستوری بدهم
در مقابل، حضرت علی (علیهالسلام) شهروندان حکومت اسلامی را از هر گونه خیانت و نیرنگ نسبت به حکومت برحذر می دارد: “با والیان خود خیانت نورزید و به رهبران خود نیرنگ نزنید و پیشوایان خود را نادان نخوانید و از رشته پیوند خود جماعت مسلمین پراکنده مشوید تا شوکت و دولت شما برود. پایه کارهای شما باید بر این مبنا باشد و ملزم این روش باشید.[۳۴]
البته نصیحت حاکم از منظر حقوق شهروندی، علاوه بر اینکه حق حاکم و وظیفه ملت است، از حقوق مردم نیز به شمار میرود. یعنی نصیحت، حق و وظیفه متقابل دولت و ملت است. این حق متقابل به شکل زیبایی در کلام حضرت علی (علیهالسلام) وارد شده است:
“ایها الناس!انّ لی علیکم حقاً، و لکم علی حقٌ: فامّا حقکم علی فالنصیحه لکم و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تأدیبکم کیما تعلموا، و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحه فی المشهد و المغیب، و الاجابه حین ادعوکم و الطاعه حین آمرکم؛[۳۵] ای مردم، حقی من بر شما دارم و حقی شما بر من دارید. اما حق شما بر من: خیرخواهی درباره شما و تنظیم و فراوان نمودن بیت المال برای تهیه معیشت سالم برای شما، و تصدی بر تعلیم شما که از جهل نجات پیدا کنید و تأدیب شما که علم شما را بسازد. و اما حق من بر شما: وفا به بیعتی است که با من کردهاید و خیرخواهی در حضور و غیاب و پاسخ مثبت در آن هنگام که شما را بخوانم و اطاعت از من موقعی که به شما دستوری بدهم.
بنابراین، مردم از باب حق نیز میتوانند به نصیحت حاکمان بپردازند. به شرط اینکه جوهره نصیحت که همان خیرخواهی منصوح است در آن رعایت گردد.
نصیحت نیز چون دیگر حقوق مردم، در دنیای امروز برای کارآمدی بیشتر می تواند در قالب تشکل ها و گروه های سازمان یافته ارائه شود تا از تأثیرگذاری بیشتری برخوردار گردد. به ویژه آن که در حکومت های پیچیده و پردامنه امروز، مراجعه مستقیم و فردی به حاکمان، دور از دسترس می نماید. لذا احزاب، انجمن ها و گروه های مختلف سیاسی و صنفی و رسانه های گروهی ابزارهایی هستند که می توانند در انجام دادن وظیفه اجتماعی نسبت به مسؤولان و دست اندرکاران جامعه مورد استفاده قرار گیرد
بخش سوم : نقش امر به معروف ونهی از منکر در کمک به اهداف قانون
فصل اول : ضمانت اجرای احکام و دستورات الهی
امر به معروف و نهی از منکر به عنوان اصل «نظارت عمومی» یا «ضمانت اجرایی» قوانین اسلام مطرح می باشد. خدا نظارت بر حسن اجرای احکام الهی را برعهده فرد فرد جامعه اسلامی از هر قشری نهاد، از این رو هر فرد و گروهی همواره چشمان بیدار امت اسلامی را مراقب خویش دانسته و تلاش می کند حتی الامکان قوانین اسلامی را رعایت نموده و زیر پا نگذارد. امام باقرع می فرمایند: « امر به معروف و نهی از منکر فریضه بزرگی است که به سبب آن واجبات برپا می شود».[۳۶]
۱. امنیت اجتماعی:
هر جامعه ای برای پویایی خویش نیازمند آرامش و امنیت از جانب داخل و خارج است. از مهم ترین آثار اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر حفظ امنیت می باشد و سایر آثار اجتماعی این فریضه مثل بقای جامعه، وحدت، اجرای احکام، آبادانی و سازندگی و… همگی در راستای برقراری امنیت ۱۹ در جامعه، قرار می گیرند و وجود آنها به نوعی با ایجاد امنیت مرتبط می باشد.
امام باقر (علیهالسلام) درباره تأثیر امر به معروف و نهی از منکر در امنیت اجتماعی می فرمایند: «به وسیله امر به معروف و نهی از منکر راه ها ایمن می گردد و… از دشمنان انتقام گرفته می شود. »[۳۷]
۲. برقراری عدالت اجتماعی:
نظارت عمومی بر حسن اجرای احکام عدالت گستر اسلام زمینه فراگیری عدالت اجتماعی را فراهم می سازد. امام علی (علیهالسلام) در این مورد می فرمایند: «… امر به معروف و نهی از منکر با برگرداندن مظالم به صاحبان اصلی آن و مخالفت ستمگر همراه است. همچنین تقسیم عادلانه بیت المال و غنایم را در پی دارد و صدقات مالیات های شرعی از جاهای لازم گرفته شده و در جای حق و مناسب مصرف می شود. [۳۸]
۳ . آبادانی و سازندگی در جامعه:
عمران و آبادانی کشور ساختار امر به معروف و نهی از منکر است. امام باقرع در این مورد می فرمایند: «بوسیله امر به معروف و نهی از منکر سرزمین ها آباد می شود.[۳۹]
۴ . خیر و سلامتی:
پیامبر گرامی ص در این باره می فرمایند: «امت من تا زمانی که امر به معروف و نهی از منکر کنند در خیر و سلامتی اند.[۴۰]
۵ . قدرتمندی مومنان:
تقویت نیروهای صالح درون جامعه و تضعیف منافقان از برکات امر به معروف و نهی از منکر است. حضرت علی (علیهالسلام) می فرمایند: «هر کس امر به معروف کند مومنان را قدرتمند می کند. »[۴۱].
۶ . تضعیف جبهه نفاق:
خداوند متعال این برنامه را بسیار زیبا در آیه شصت و هفت سوره توبه بیان می نماید که منافقان سعی در امر به منکر و نهی از معروف دارند و مومنان باید با امر به معروف و نهی از منکر توطئه آنان را خنثی نمایند. [۴۲]
حضرت علی(علیهالسلام)نیز تاثیر امر به معروف و نهی از منکر را در شکست خط نفاق و درمانده کردن منافقین قطعی دانسته و فرموده است: «کسی که نهی از منکر کند بینی منافقان را به خاک می مالد. » [۴۳]
۷. مصلحت عمومی جامعه و طرد نا اهلان از پست های کلیدی:
حضرت علی (علیهالسلام) در این باره فرموده اند: «خداوند امر به معروف را برای مصلحت عامه مردم و نهی از منکر را برای طرد سفیهان واجب کرده است. »[۴۴]
۸ . شکوفایی اقتصاد:
اقتصاد سالم منوط به امر به معروف و نهی از منکر است. با امر به معروف و نهی از منکر راههای صحیح کسب و تجارت و پیشرفت صنعت، هموار گشته و هر کسی درخور استعداد خویش به امرار معاش می پردازد و بیکاری، گرانفروشی، احتکار و سایر انحرافات اقتصادی ریشه کن می گردد. امام باقر (علیهالسلام) در ادامه حدیث جابر می فرمایند: «به وسیله امر به معروف و نهی از منکر کسب ها حلال می شود. » [۴۵]
۹. انسجام و بقای جامعه و وحدت آن:
افراد انسانی در جامعه به سان سرنشینان یک کشتی، دارای سرنوشت یکسانی هستند و مسافران کشتی صرف نظر از مقرراتی که توسط مؤسسه کشتی رانی یا ناخدا به آنها ابلاغ می شود، به طور طبیعی حق دارند و موظفند از اموری که ممکن است آنها را در کام دریا جای دهد شدیداً جلوگیری به عمل آورند و در جهت حفظ کشتی و مسافران از خطرات کوشش نمایند. [۴۶]
با توجه به این که قرآن در سوره آل عمران در آغاز انسان را به وحدت اجتماعی از پرتو اعتصام به حبل الله دعوت می کند و به دنبال آن وظیفه نظارت همگانی را مطرح می نماید. استفاده می شود که اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد، عوامل مختلفی که دشمن بقای وحدت اجتماعی هستند، همچون موریانه، از درون ریشه های اجتماع را می خورندو آن را متلاشی می سازند بنابراین حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست. [۴۷].
نتیجه
امر به معروف ونهی ازمنکر، نقش های فراوانی دارد مثل نگهبانی از سایر احکام، کامل کننده امور وسنگ پایانی دستورا ت الهی، رمز رستگاری انسان وجامعه، آینه دار خداوند که صفات خدارا در وجود انسان می تاباند؛ زیرا خداوند نخستین امر کننده به معروف ونهی کننده از منکراست. نجات معنوی و اخلاقی جامعه در پرتوی امر به معروف ونهی ازمنکر است. راههای عملی کردن امر به معروف ونهی ازمنکر جهت امنیت اخلاقی ورشد معنوی جامعه، با ایجاد تشکل امر به معروف ونهی ازمنکر، ایجاد رسانه مثل رادیو وتلویزیون و…، تبیین ارزش وجایگاه امر به معروف ونهی ازمنکر، و… است
همانطور که در ضمن بیان کارکردهای امر به معروف و نهی از منکر ذکر شد، یکی از اثرات مهم این فریضه، امنیت بخشی به فرد و جامعه می باشد و سایر اثرات و کارکردهای امر به معروف و نهی از منکر مثل بقای جامعه و حفظ وحدت، عدالت اجتماعی و اقتصادی، آبادانی و سازندگی، قدرتمندی افراد صالح جامعه و تضعیف دشمنان و منافقان، همگی در راستای نظارت.همگانی در اسلام فریضه امر به معروف و نهی ازمنکر است.
پی نوشت:
[۲] . مفردات الفاظ قرآن، ج ۲، ۲۶۱۳، ص ۲۹.
[۳].اصل هشتم ق.ا.ج .ا. : در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر ، امر به معروف و نهی ازمنکر وظیفه ای همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر ، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت . شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می کند .«و المومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یعمرون بالمعروف وینهون عن المنکر»
[۴] . قاموس قرآن، ج ۶، چ چهارم، ۴۶۱۳، ص ۷۲.
[۵] . بایدها و نبایدها، بنیاد نشر آثار و اندیشه های آیت الله بهشتی، چ دوم، صص ۶۷- ۷۷.
[۶] . قرشی، سیدعلی اکبر، ج ۷، ص ۹۰ .
[۷] . اصفهانی، راغب، ج ۳، ص ۶۹ . .
[۸] . تفسیر المیزان، ج ۲۱، ص ۱۸ .
[۹] . جوان آراسته، حسین ؛ حقوق اجتماعی و سیاسی در اسلام، قم دفتر نشر معارف، ۱۳۸۴، ص ۱۶۲ .
[۱۰] .قاضی شریعت پناهی، سید ابوالفضل، حقوق اساسی و نهاد های سیاسی، میزان، چ دوازدهم، ۱۳۸۳ ، ص۳۶۷
[۱۱] . آراسته پیشین، ص۱۶۳ .
[۱۲] . مطهری، مرتضی،مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱ .
[۱۳] . دکتر پروین ، خیرالله ، و ، اصلانی، پیروز؛ اصول ومبانی حقوق اساسی؛ انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۹۰ چ۱ .ص۶۸ .
[۱۴] . نصیحت ائمه مسلمین» نوشته محمد سروش محلاتى، مجله حکومت اسلامى، شماره اول، پاییز ۱۳۷۵، ص ۱۳۵ـ .۱۸۹
[۱۵] . نهج البلاغه، نامه ۵۳ ،ترجمه شهیدى، ص ۳۲۸.
[۱۶] . همان، خطبه ۲۱۶ ؛ ترجمه شهیدى
[۱۷] . همان، نامه ۵۳.
[۱۸] . همان، حکمت ۳۷۴.
[۱۹] . همان ؛ترجمه شهیدى، ص ۲۴۹.
[۲۰] . آل عمران ۱۰۴ .
[۲۱] . نهج البلاغه، نامه ۴۷ .
[۲۲] . نساء:۱۰۴ .
[۲۳] . نهج البلاغه، خطبه .۳ ترجمه شهیدى، ص ۳۳۶ .
[۲۴] . نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲ ترجمه شهیدى.
[۲۵] . ال عمران:۱۱۰
[۲۶] .نهج البلاغه نامه ۵.
[۲۷] . نهج البلاغه ، نامه ۴۷.
[۲۸] . خطبه ۲۱۶.
[۲۹] . ر.ک مفردات راغب، ص ۵۱۵ و ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص ۶۱۵ .
[۳۰] . لسان العرب، ج۶، ص ۳۲۴
[۳۱] . وسایل الشیعه، ج۱۱، ص ۵۹۵ .
[۳۲] . اصول کافی، ج۱، ص ۴۰۳ .
[۳۳] . نهج البلاغه، خطبه ۳۴ .
[۳۴] . اصول کافی، کتاب الحجه، باب ما یجب من حق الامام، ح۳ .
[۳۵] . نهج البلاغه، خطبه ۳۴ .
[۳۶] . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۹ .
[۳۷] . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۹ .
[۳۸] . وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۰ .
[۳۹] . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۹ .
[۴۰] . وسائل الشیعه، ج ۶۱، چ دوم، ص ۳۲ .
[۴۱] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۱۳ .
[۴۲] . توبه. ۷۶ .
[۴۳] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ح ۱۳ .
[۴۴] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ح ۲۵ .
[۴۵] . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۹ .
[۴۶] . رازی ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، ج ۴، ص ۹۷۴ .
[۴۷] . جوادی آملی، عبدالله، نظارت عمومی، امر به معروف ونهی از منکر از عوامل پیشرفت، پاسدار اسلام، آذر۱۳۸۵.
نویسنده: دانش