جود و سخاوت در قرآن‏

۱۴۰۱-۰۱-۱۵

154 بازدید

    واژه جود و سخاوت در مقابل  «بخل» است، غالباً در یک معنى استعمال مى شود؛ ولى گاه از بعضى کلمات استفاده مى شود که  «جود» مرحله بالاتر از «سخاوت» است؛ زیرا در تعریف  «جود» گفته اند: «بخشش بدون درخواست است که در عین حال، بخشش خود را کوچک بشمارد.» گاه گفته اند: «جود، خوشحال شدن از درخواست مردم و شاد گشتن به هنگام بخشش است.» بعضى نیز گفته اند: «جود بخششى است که مال را، مال خدا بشمرد و سائل را بنده خدا بداند و خودش را در این میان واسطه ببیند»؛ در حالى که  «سخاوت» معنى وسیع ترى دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل مى شود.  

بعضى نیز گفته اند: «کسى که بخشى از اموال خود را ببخشد و بخش دیگر را براى خود بگذارد، صاحب سخاوت است و کسى که اکثر آن را ببخشد و مقدار کمى را براى خود بگذارد، داراى جود است». مطابق تمام این تعریفها «جود» مرحله بالاتر از «سخاوت» است.  

به هر حال  «جود» و «سخاوت» از فضایل مهم اخلاقى است، هر اندازه  «بخل» نشانه پستى و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است؛ «جود» و «سخاوت» نشانه ایمان و شخصیت والاى انسان است.  

در آیات قرآن مجید گرچه واژه  «جود» و «سخاوت» به کار نرفته است، اما تعبیرات دیگرى دیده مى شود که منطبق بر این دو مفهوم است و قرآن نیز براى آن ارج فراوانى بیان کرده است؛ به عنوان نمونه به آیات زیر توجه فرمایید:                                                                                                                                                 

۱- … یُحِبُّونَ مَن هاجَرَ الَیهِم وَ لایَجِدُونَ فی صُدورِهِم حَاجَهً مِمَّا اوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى  انْفُسِهُم وَ لَوکَانَ بِهِم خَصَاصَهٌ … (سوره حشر، آیه ۹)                                                                                                                                                

۲- وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى  حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ اسیراً- انَّمَا نُطْعِمُکُم لِوَجْهِ اللّه  لانُریدُ مِنْکُم جَزاءً وَ لا شُکوراً (سوره دهر، آیه ۸ و ۹)  

۳- مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقُونَ اموَالَهُم فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبّهٍ انْبَتَت سَبْعَ سَنابِلَ فی کُل  سُنْبُلَهٍ مِأَهُ حَبَّهٍ وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسعٌ عَلیمٌ  (سوره بقره، آیه ۲۶۱)                   

۴- الَّذینَ یُنْفِقُونَ اموَالَهُم بِاللَّیْلِ وَ النّهارِ سِرّاً وَ عَلَانِیهً فَلَهُم أَجْرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاهُم یَحزَنُون  (سوره بقره، آیه ۲۷۴)  

۵- لَنْ تَنَالُوا البِرَّ حَتَّى  تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَى ءٍ فَانَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ  (سوره آل عمران، آیه ۹۲)  

۶- الَّذینَ یُؤمِنُونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ  (سوره بقره، آیه۳)   

۷- وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً الَى  عُنُقِکَ وَ لاتَبْسُطْها کُلِّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً (سوره اسراء، آیه ۲۹)     

ترجمه     

۱- … و کسانى را که به سویشان هجرت کنند، دوست مى دارند و در دل خود نیازى به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمى کنند و آنها را بر خود مقدم مى دارند، هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند …    

۲- و غذاى (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به مسکین و یتیم و اسیر مى دهند- (و مى گویند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام مى کنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم.  

۳- کسانى که اموال خود را در راه خدا «انفاق» مى کنند؛ همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یک صد دانه باشد و خداوند آن را براى هرکس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست.      

۴- آنها که اموال خود را شب و روز پنهان و آشکار انفاق مى کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى شوند.  

۵- هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید! مگر این که از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید و آنچه انفاق مى کنید، خداوند از آن آگاه است.                                                                                                                                                

۶- (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان مى آورند و نماز را برپا مى دارند و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند.  

۷- هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد نیز دست خود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى.   

تفسیر و جمع بندى چهره سخاوتندان در قرآن                                                                       

در نخستین  آیه مورد بحث، سخن از گروهى از سخاوتمندان انصار مدینه است که با آغوش باز از مهاجرانى که خانه و کسب و کارى نداشتند، استقبال کردند و آنها را بر خودشان مقدم داشتند و حتى گفتند: «ما اموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم مى کنیم و چشم داشتى به غنائم جنگى نیز نداریم». 

قرآن درباره آنها در آیه فوق مى گوید: «آنها کسانى را که به سویشان هجرت مى کنند، دوست دارند و در درون دل نیازى نسبت به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمى کنند و آنها را بر خود مقدم مى دارند؛ هر چند شدیداً فقیر باشند؛ … یُحِبُّونَ مَن هَاجَرَ الَیْهِم وَ  

لایَجِدُونَ فی صُدُورِهِم حَاجَهً مِمّا اوتُوا وَ یُؤثِرُونَ عَلَى  انْفُسِهِمْ وَ لَوکْانَ بِهِم خَصَاصَهٌ …».[۱]  

به گفته بعضى از مفسران معروف: «در تاریخ بشریت، چنین استقبالى سابقه نداشته است که گروهى غریب در شهرى وارد شوند و مؤمنان آن شهر چنان استقبالى از آنان کنند که حتى آنها را بر خویش مقدم شمرند و حاضر باشند تمام زندگى خود را با آنان تقسیم نمایند؛ حتى در بعضى از روایات وارد شده است که عدد مهاجران نسبت به داوطلبان پذیرایى از آنها کم بود به همین دلیل، گاه در میان دو و یا چند نفر، بر سر افتخار میزبانى مهاجران، اختلاف پیدا مى شد که براى حل آن به قرعه متوسل شدند».[۲]   

به هر حال، خداوند این محبّت و بلند نظرى و ایثار و سخاوت را که از ویژگیهاى انصار بود، مى ستاید.  

در دوّمین  آیه مورد بحث، سخن از بزرگوارانى است که غذاى خود را در حالى که شدیداً به آن نیاز داشتند به مسکین و یتیم و اسیر دادند، بدون این که هیچ انتظار پاداش و تشکرى داشته باشند؛ «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى  حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ اسِیراً* انَّما نُطْعِمُکُم لِوَجْهِ اللّهِ لانُریدُ مِنْکُم جَزاءً و لاشُکوراً»[۳] 

روایات فراوانى از طرق شیعه و سنى، حکایت از این دارد که آیات ۸ و ۹ سوره  «دهر» در فضیلت اهلبیت علیهم السلام نازل شده است. «مرحوم علامه امینى» در «الغدیر» ۳۴ نفر از علماى معروف اهل سنت را نام مى برد که این حدیث را در کتابهاى خود آورده اند (با ذکر نام کتاب و صفحه آن).[۴]     

بنابراین حدیث مزبور در میان اهل سنت مشهور، بلکه متواتر است و علماى شیعه اتفاق نظر دارند که همه سوره  «دهر» یا بخش قابل ملاحظه اى از آیات آن، درباره اهلبیت پیامبر صلى الله علیه و آله (على، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهم السلام) نازل شده است. 

دقت در آیات سوره  «دهر» نشان مى دهد که خداوند چگونه از این سخاوتمندان ایثارگر مدح و ستایش کرده و عمل آنها را ستوده و بالاترین پاداش را براى آنها قرار داده است. در یک جا از آنها به عنوان  «ابرار» و در جاى دیگر از آنها به عنوان  «عباد اللّه» (بندگان خاص خدا) یاد کرده است.

در سوّمین  آیه، تشویق بى نظیرى نسبت به انفاق کنندگان سخاوتمند دیده مى شود. با تعابیرى که در آیات انفاق بى نظیر است، مى فرماید: «کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه نیز یک صد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کسى بخواهد (و شایسته بداند) دو یا چند برابر مى کند و خداوند توانا و داناست؛ مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقُونَ امْوالَهُم فی سَبیلِ اللهِ کَمَثلِ حَبَّهٍ انْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُل  سُنْبُلَهٍ مِأَهٌ حَبَّهٍ وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسعٌ علیمٌ».[۵]  

اگر آیه را بر خلاف ظاهر آن تفسیر نکنیم و حذف و تقدیر نیز قایل نشویم؛ آیه دلالت بر این دارد که رشد و نمو بى نظیر در روح و جان انفاق کنندگان نیکوکار صورت مى گیرد. اموال آنها بر اثر انفاق چندین برابر شده و خودشان نیز در پرتو سخاوت، مدارج کمال را به سرعت مى پیمایند و حتى گام هاى کوچک در این راه آثار عظیم دارد. به این ترتیب انفاق علاوه بر اینکه مایه رشد بشرى است، مایه رشد و تکامل اخلاقى و معنوى خود انسان نیز هست.  

در روایت آمده است که امام سجّاد علیه السلام، هر گاه که چیزى به سائلى مى بخشید، دست سائل را نیز مى بوسید؛ عده اى علت این کار را از حضرت جویا شدند. حضرت علیه السلام در جواب فرمودند: «لِانَّها تَقَعُ فی یَدِاللّهِ قَبْلَ یَدِ العَبدِ؛ این به خاطر آن است که (این بخشش) پیش از آن که به دست بنده قرار گیرد، به دست خدا مى رسد».[۶]   

در چهارمین  آیه، ضمن اشاره به نکته مهمى درباره انفاق، آمده است: «کسانى که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق مى کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى شوند؛ الَّذینَ یُنفِقُونَ اموالَهُم بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرّاً و عَلانِیهً فَلَهُم اجْرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لاخَوفٌ عَلَیْهِم وَ لاهُم یَحْزَنُونَ».[۷]  

بنابراین  «سخاوت» و «انفاق» در راه خدا به هر شکل و صورتى که باشد، محبوب و پسندیده است، از سوى دیگر «انفاق» ترس از عذاب الهى را برطرف ساخته و حزن و اندوه را مى زداید. افراد انفاق گر و بخشنده خوف و وحشتى از آینده ندارند؛ زیرا، خداوند زندگى آنها را تضمین کرده است و به خاطر از دست دادن بخشى از اموالشان اندوهگین نمى شوند؛ زیرا مى دانند، آنچه از فضل پروردگار به آنها داده مى شود، بیشتر از آن است که از دست داده اند. 

در پنجمین  آیه باز با تعبیر تازه اى در زمینه انفاق مى فرماید «هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید، مگر آن که از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید و آنچه انفاق مى کنید، خداوند از آن باخبر است؛ لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتَّى  تُنْفِقُوا مِمّا تُحبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَى ءٍ فَانّ اللّهَ بِه علیمٌ».[۸]   

در ادبیات عرب  «برّ» به معنى نیکوکارى توأم با توجه و از روى قصد و اختیار است و این نشانه شخصیت و روحانیت انسان مى باشد. جالب این که  «برّ» در آیه به طور مطلق ذکر شده و نشان مى دهد تا سخاوت و انفاق نباشد، انسان هرگز به حقیقت نیکوکارى نمى رسد. گرچه بعضى از مفسران واژه  «برّ» را به معنى  «بهشت» و بعضى به معنى  «تقوا» و بعضى به معنى  «پاداش نیک» گرفته اند؛ ولى ظاهر این است که مفهوم  «برّ» وسیع بوده و شامل همه اینها نیز مى شود. 

در ششمین  آیه، انفاق را ضمن این که یکى از ارکان مهم تقوا ذکر کرده- تقوایى که سرچشمه هدایت الهى و محتواى قرآنى است- مى فرماید: «پرهیزکاران کسانى هستند که ایمان به غیب دارند (ایمان به خدا و جهان ماوراء طبیعت) و نماز را برپا مى دارند و از نعمتهایى که بر آنها روزى داده ایم، انفاق مى کنند؛ الَّذینَ یُؤمِنوُنَ بِالغَیبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمّا رَزقْناهُم یُنفِقُون».[۹]   

با توجه به اینکه  «ینفقون» به صورت فعل مضارع ذکر شده، مفهومش این است که آنها انفاق مواهب الهى را به طور مستمر انجام مى دهند و این نشانه سخاوتمندى آنهاست که در نهادشان ریشه دوانده و به صورت یک صفت برجسته درآمده است. 

تعبیر به  «ممّا رَزَقناهُم» (از آنچه به آنان روزى داده ایم) اشاره به نکته لطیفى مى کند و آن این که آنها مى دانند که همه اموال، مواهب الهى است؛ بنابراین، دلیلى ندارد که از انفاق بخشى از آن در راه بندگان نیازمند خدا، «بخل» بورزند. در ضمن روشن است که  «انفاق» منحصر به زکات نیست، بلکه معنى گسترده اى دارد که هم صدقات واجب و هم مستحب را شامل مى شود. 

در هفتمین  و آخرین آیه، ضمن دادن دستور به رعایت اعتدال در بذل و بخشش و دورى از افراط و تفریط و نشان دادن تصویرى از صفت سخاوت که حد وسط در میان  «بخل» و «اسراف» است، مى فرماید: «دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد نیز آن را مگشا (و آلوده اسراف و تبذیر مشو) مبادا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرومانى؛ وَلا تَجْعَل یَدَکَ مَغْلُولَهً الَى  عُنُقِکَ وَ لاتَبْسُطْهَا کُلَّ البَسْط فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»[۱۰]. این آیه، تعریف روشنى براى سخاوت است.                  

امام صادق علیه السلام در حدیث معروفى این مطلب را ضمن مثال روشنى بیان داشته اند: 

«مشتى خاک را از زمین برداشت و محکم در دست گرفت، فرمودند: این بخل است، سپس مشت دیگرى برداشت و دست را چنان گشود که تمام خاکها، روى زمین ریخت، سپس فرمودند: این اسراف است؛ مرتبه سوم، مشتى خاک برداشت و کف دست را رو به آسمان کرد   

و دست را گشود، مقدارى از خاکها از لابه لاى انگشتان و اطراف دستشان فرو ریخت و مقدارى باقى ماند، حضرت علیه السلام فرمودند: این حد اعتدال است (و حقیقت سخاوت همین است)».[۱۱]  

در آیه مورد بحث از «بخل» تعبیر به «زنجیر شدن بر گردن» شده است و از اسراف به گشودن دست، آن چنان که کارى از آن ساخته نباشد و هر دو را مورد سرزنش قرار گرفتن و از کار باز ماندن (ملوماً محسوراً) ذکر مى کند. 

از مجموع آیات مختلفى که به نحوى به مسئله سخاوت و انفاق و بذل و بخشش ارتباط دارد- که بخشى از آن را در بالا تفسیر کردیم- به خوبى عظمت و اهمّیّت و ارزش والاى این صفت برجسته انسانى ظاهر مى شود؛ نه تنها باعث نظم و سعادت جوامع انسانى و مبارزه با فقر و محرومیّتى که سرچشمه انواع نابسامانى ها و گناهان است، مى شود بلکه در تکامل معنوى و روحى انسان نیز نقش بسیار مهمى دارد. 

پی نوشت: 

[۱] . حشر، ۹.                                                                                                                                                 

[۲] . فى ظلال، جلد ۷( ذیل آیه).  

[۳] . دهر، ۸ و ۹. 

[۴] . الغدیر، جلد ۳، صفحه ۱۰۷ به بعد. احقاق الحق، جلد ۳، صفحه ۱۵۷ تا ۱۷۱( در این کتاب حدیث مزبور از ۳۶ نفر از دانشمندان اهل سنت با بیان مأخذ حدیث ذکر شده است). 

[۵] . بقره، ۲۶۱. 

[۶] . بحار الانوار، جلد ۹۳، صفحه ۱۲۹.   

[۷] .  بقره، ۲۷۴.    

[۸] .  آل عمران، ۹۲. 

[۹] . بقره، ۳. 

[۱۰]. اسراء، ۲۹. 

[۱۱] . تفسیر نور الثقلین، جلد ۳، صفحه ۱۵۸.  

منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازی، ج۲، ۴۱۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *