تعلیم و تعلم از منظر قرآن

تعلیم و تعلم از منظر قرآن

۱۴۰۰-۰۸-۲۳

456 بازدید

تعلیم و تعلم، از مهمترین امور سعادت‌آفرین براى بشر است. در سایه تعلیم بود که انسان، مسجود فرشتگان شد و در سایه تعلم است که انسان می‌تواند دیگران را رشد داده و از علم آنها نیز بهره‌مند شود…

مفهوم تعلیم و تعلم

تعلم به معناى یاد گرفتن و دانش آموختن است؛ چنان که تعلیم به معناى آموختن و آموزش دادن است.(۱) تعلیم و تعلم برگرفته از واژه علم و از مشتقات آن است که در باب تفعیل و تفعل(ثلاثى مزید) به کار رفته است تا معناى آموزش دادن و نیز آموزش گرفتن را بیان دارد.

مشتقات واژه علم در قرآن بسیار آمده است. در بسیارى از آیات قرآن خداوند خود را معلم و آموزگار معرفی کرده است. به عنوان نمونه در آیه ۲ سوره الرحمن می‌فرماید: «الرحمن علم القرآن»؛ خداوند رحمان، قرآن را آموزش و تعلیم داده است و یا در سوره علق آیه ۴ و ۵ می‌فرماید:

«اقرء و ربک الاکرام الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم»؛ بخوان! و پروردگار تو بس گرامی است همان کسى که با قلم انسان را آموزش داد؛ به انسان چیزى را که نمی‌دانست، آموخت.

کسب هویت و ماهیت انسانی

در بینش و تحلیل قرآنی، حکایت آموزگارى خداوند و آموزش دیدن انسان، حکایت هویت و ماهیت انسانى است؛ به این معنا که انسان به جهت همین آموزش دیدن مستقیم از سوى پروردگار است که به مقام انسانیت و در نتیجه خلافت الهى بر هستى از قرارگاه زمین دست یافت.

در تحلیل قرآنی، آدمى به سبب دانش و معارفى که به تعلیم الهى آموخته شرافت یافته است و مستحق سجده همه کائنات از فرشتگان و پست‌تر از ایشان قرار گرفته است. این آموزش انسان، به این علت است که همگى از وى آن چه را که به طور مستقیم قابلیت ادراک آن را نداشته‌اند، بیاموزند.

در این بینش حتى آنانى که قابلیت داشته نیز نیازمند رهنمون‌هاى بشری هستند تا به مقام کمالى خود دست یابند؛ زیرا تنها انسان است که به علم و دانش اسماى الهى و تعلیم مستقیم خداوندى توانسته است ظرفیت‌ها و توانمندی‌هاى خود را به طور کامل بروز و ظهور دهد و به خلاقیت الهى دست یابد و به عنوان واسطه در فیض عمل کند و نقش پروردگارى در طول را به عنوان ولایت به عهده گیرد. این نقش تنها به سبب دانشى است که آموخته است. از اینجاست که اهمیت و ارزش تعلم و نیز تعلیم دانسته می‌شود.

خداوند معلم نخست و انسان متعلم اول

در داستان ماهیت و هویت‌سازى انسان در روز نخست آفرینش، آمده است که خداوند پس از آن که حضرت آدم(علیه السلام) را براى خلافت آفرید به وى اسماى الهى را آموخت و سپس آن اسما را بر فرشتگان عرضه داشت تا آن را بیان دارند ولى فرشتگان از دریافت حقیقت اسما ناتوان و عاجز شدند و نتوانستند آن را بشناسند، از این رو عرضه می‌دارند که ما تنها قادر به درک و بیان آن چیزى هستیم که خداوند به ما آموخته است و این دانش اسما، فراتر از آن حد و اندازه‌اى است که ما بدان آگاه شویم.

سپس خداوند از آدم(علیه السلام) می‌خواهد تا آن چه از اسماى الهى را که آموخته به فرشتگان بنمایاند و نشان دهد که خود از چه ظرفیت و دارندگى بالا و والایى برخوردار است. آدم(علیه السلام) نیز اسما را به فرشتگان و دیگران گزارش می‌کند.

به هر حال، خداوند معلم نخست و انسان متعلم اول است و حق آن است که بگوییم معلم اطلاقى، تنها خداست و اوست که به انسان همه چیز را به شکل اسماى الهى آموخته است و انسان به جهت ظرفیت ذاتى توانسته است آن را بپذیرد و به صورت تعلم و پذیرش دانش اسما در ذات خود قرار دهد.

با نگاهى گذرا به آیات قرآن می‌توان دریافت که شأن و مقام آموزگارى در چه حد و اندازه‌اى است؛ زیرا تعلیم، فعل خداوند و شغل پیامبران است و خداوند در قرآن بیان می‌دارد که معلم دیگر انسان، پیامبران هستند که به انسان کتاب و حکمت می‌آموزند و آنان را براى زندگى اجتماعى و قانونى و بالندگى و رشد آماده می‌سازند.(۲)

از این روست که قرآن انسان‌ها را به فراگیرى و دانش‌آموزى فرا می‌خواند و ایشان را تشویق و ترغیب می‌کند تا دانش‌آموزى را در اولویت برنامه‌ریزى هدایتى و تربیتى جامعه اسلامی قراردهند و با بی‌سوادى مبارزه کنند. بر این مبنا است که به قلم و آن چه از دانش و علوم می‌نگارد سوگند می‌خورد و بر اهمیت آن تأکید می‌ورزد.(۳) و این حکم فقهى نیز بر اهمیت تعلیم تأکید میورزد که شکار سگ تعلیم داده شده طاهر و پاک شمرده می‌شود.(۴)

آداب تعلیم و تعلم

قرآن براى تعلیم و تعلم، آداب خاصى را بیان می‌کند. در مسئله تعلیم قرآن به مسئله مهم و اساسى تعهد اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که تعلیم‌کننده باید با متعلم شرط کند که بر پایه و اساس دانش عمل نماید و متعهد گردد تا از دانش خود، به خوبى و درستى بهره گیرد. بر همین پایه است که هاروت و ماروت، دو فرشته الهى در زمان حضرت سلیمان(علیه السلام) براى آموزش متعلمان از ایشان می‌خواهد که متعهد گردند تا از دانش خویش در راستاى اهداف نادرست بهره نگیرند و آن را براى اهداف سازنده و مفید به کار گیرند.(۵)

افزون بر این می‌توان به آداب دیگرى که قرآن بدان تأکید کرده است اشاره نمود. از جمله می‌توان به آداب زیر اشاره کرد:

۱- اجازه

از آداب تعلم آن است که متعلم و شاگرد، از معلم خویش براى یادگیرى اجازه بگیرد؛ چنان که حضرت موسى(علیه السلام) در هنگام تعلم دانش لدنى الهى از عالم ربانى اجازه گرفته و می‌فرماید: «هل اتبعک على ان تعلمن مما علمت رشدا؛ آیا می‌توانم براى دست‌یابى به دانش رشدى که به تو آموخته شده است از تو پیروى نمایم».(۶) بنابراین نمی‌توان بدون اجازه در دروس استادان شرکت کرد؛ زیرا براى کسب هر دانشى، شرایطى لازم و ضرورى است که استاد و معلم می‌تواند با آزمون و یا روش‌هاى دیگر آن را به دست آورد.

۲- دورى و اجتناب از شتاب و عجله

شاگردان نباید پیش از پایان آموزش هر درس و یا هر دانشى، در پرسش شتاب کنند؛ زیرا بسیارى از پرسش‌ها در هنگام تعلیم استاد و معلم به خودى خود پاسخ داده می‌شود و در یک فرآیند طبیعى، پرسشى باقى نمی‌ماند؛ تعجیل و شتاب موجب می‌شود تا معلم ناچار شود مسئله‌اى که می‌بایست در جایگاه خود طرح و تبیین گردد را پیش‌تر بیان کند و آموزش درست را با مشکل و خلل مواجه سازد و یا به پرسش‌ها پاسخ ندهد که موجبات کدورت و یا برداشت‌هاى نادرست دیگر از سوى شاگردان را سبب می‌شود.

بنابراین شایسته و بایسته است که شاگردان در هنگام تعلیم از شتاب و تعجیل دورى و اجتناب ورزند و پرسش‌هاى خود را به وقت دیگرى واگذارند. این مسئله در حقیقت به معناى شکیبایى و صبر است(۷)

۳- احترام

یکی دیگر از آداب تعلم آن است که شاگردان، حق استاد را مراعات نموده و از احترام و تکریم وى کوتاهى نکنند. اجازه گرفتن، پاسداشت عمل و سخن استاد، پیروى از بیانات و دانش آموخته شده، عدم تعجیل در پرسش‌گرى و یا امورى از این دست در حقیقت بیان دیگرى از تکریم و احترام به استاد و معلم است.(۸)

۴- اطاعت و پیروى

از دیگر آداب تعلم، اطاعت از استاد است؛ اگر شاگرد از استاد پیروى نکند، نمی‌تواند به درستى به دانش دست یابد و در نتیجه، دانشى را یا کسب نخواهد کرد و یا به طور ناقص کسب می‌کند. اگر استاد و معلم به چیزى دستور داد، می‌بایست به طور دقیق بر پایه آن عمل کرد و عصیان نورزید.

البته این به شرطى است که شاگرد، استادى کامل را انتخاب کرده باشد و در غیر این صورت، می‌بایست عقل و شرع را معیار قرار دهد و جز در معصیت خالق و پروردگار از استاد پیروى کند؛ زیرا هدف از تعلم، دست‌یابى به دانش رشد و کمال است و این با معصیت و عمل خلاف شرع، ممکن نمی‌شود.(۹)

۵- توکل

واگذارى امور به مشیت الهى، از آداب تعلم است که از آن به توکل یاد می‌شود. برخى از دانش‌ها ممکن است به جهت تفاوت استعدادها و ظرفیت‌ها براى شخصى دور از دسترسی باشد، با این همه توکل موجب می‌شود تا امید به دستیابى براى وى فراهم گردد و خداوند به عنایت و توفیق خود وى را به مقامى رساند که ظرفیت و شرایط کسب آن دانش را به دست آورد.(۱۰)

۶- تذکر و یادآورى

از دیگر آداب تعلم آن است که دشواری هاى تعلم هر دانشى به شاگردان گوشزد شود تا دانش‌آموز با توجه به ظرفیت و توان خود آماده دریافت دانش گردد.(۱۱)

۷- صبر و شکیبایى

این مسئله از آداب مهم تعلم است؛ زیرا آدمى در شرایط سخت و دشوار، ناشکیبایى کرده و از ادامه دانش‌آموزى منصرف می‌شود. از این روست که شاگردان می‌بایست صبر و شکیبایى را پیشه خویش سازند و در دانش‌آموزى، از عجله اجتناب کنند و خواهان آن نشوند که زود به هدف دست یابند بدون آن که فرآیند دانش‌آموزى را به کمال گذرانده باشند.(۱۲)

روش‌ها و الگوهاى آموزش

قرآن، روش‌هایى را براى تعلیم بیان می‌کند که می‌توان از آن براى دانش علوم مختلف بهره برد. در این بخش، برخى از روش‌هاى تعلیمى قرآن بیان می‌شود:

۱- ارائه الگو

ارائه نمونه عینی، از روش‌هاى قرآن در تعلیم معارف و دانش‌هاست. در آیاتى از قرآن بیان شده است که چگونه پرسشگرى می‌تواند زیانبار باشد و فرد را با دشواری‌هاى چندی مواجه سازد.(۱۳) در حقیقت می‌توان از این روش قرآنى به صورت تعمیمى بهره برد و در آموزش، به نمونه‌هاى عینى و قابل دسترسى براى متعلمان اشاره کرد تا آنان با آشنایى با نمونه‌ها بتوانند رفتار و منش خود را تنظیم و هماهنگ سازند.

۲- استفاده از تشبیه

قرآن کریم براى عینى و قابل فهم کردن مطالب و آموزه‌ها، از تشبیه معقول به محسوس استفاده می‌کند. بنابراین بر معلمان و آموزگاران است که در بیان مطالب معقولى که دور از دسترس و یا اندیشه متعلمان است، از روش تشبیه بهره جویند.

قرآن در بیان اعمال کافران بیان می‌دارد که اگر بخواهیم آن را تبیین و روشن کنیم، می‌بایست اعمال ایشان را همانند خاکسترى در برابر باد همانند نماییم که در گذر تندباد و طوفانى سهمگین قرار گرفته است. چنان که در بیان سخن و کلام طیب و پاک، آن را به درخت پربارى همانند می‌کنند که اصل و ریشه آن ثابت است و شاخه‌های آن در آسمان قرار گرفته و همگان از آن بهره می‌برند در حالى که سخن ناپاک و خبیث همانند درختى برآمده از زمین است که ریشه در خاک ندارد و قرارگاهى براى آن نیست تا بر پایه‌هاى خویش بایستند و دیگران از بر و بار آن بهره‌مند گردند.(۱۴)

۳- استمرار تعلیم

گوشزد کردن پیاپى رهنمودها و دانش‌ها و تکرار آن، از روش‌هاى تعلیمى قرآن است. از این رو گفته شده است که «الدرس حرف و التکرار الف»؛ درس یک حرف است ولى هزار بار تکرار لازم دارد تا جا بیافتد و قرار گیرد. تکرار و استمرار در تعلیم همانند قطرات آبى است که بر صخره‌هاى سخت و مرمرین فرو می‌ریزد و در نهایت نقشى بر آن می‌آفریند و در دل آن جاى می‌گیرد.(۱۵)

۴- بیان فلسفه و علت حکم

جهت تفهیم دقیق شاگردان، قرآن از روش بیان فلسفه و علت احکام استفاده می‌کند. به عنوان نمونه در بیان حکم، آرام سخن گفتن می‌فرماید که بلند سخن گفتن موجب می‌شود که فرد از سخن گوینده بگریزد و آن را ناخوش و زشت شمارد؛ چنان که صدا و سخن خر را زشت و ناهنجار می‌شمارد.(۱۶)

۵- تنوع بیان

بیان مطالب به شیوه‌هاى متفاوت و مختلف، روشى کارساز است که قرآن در تعلیم و تربیت خود برگزیده است. در آیات زیادى، سخن از این است که قرآن یک مسئله را به شکل آیات مختلف بیان می‌کند. این مسئله در اصطلاح قرآنى به تصریف آیات مشهور است. قرآن بیان می‌دارد که هدف از تصریف آیات و بیان متنوع یک مسئله به اشکال مختلف براى امکان‌بخشى فهم و درک دقیق مسئله و مطلب براى مخاطب و شنونده آن است.(۱۷)

۶- طرح سؤال و پرسش

از روش‌هاى مفید و کاربردى قرآن براى آموزش و تعلیم، بهره‌گیرى از طرح سؤال و پرسش است. قرآن در بیان و تبیین بسیارى از مسایل سخت و پیچده، با طرح پرسش می‌کوشد تا در ذهن مخاطب انگیزه و چالشى را برانگیزد تا در جستجوى پاسخ برخیزد. این گونه می‌شود که پس از تلاش پرسش‌شونده، امکان استقرار و جا افتادن مطلب براى او بیش از پیش فراهم می‌گردد.(۱۸)

ابزارهاى آموزش

قرآن به نقش قوای حسى و مشاهدات عینى در تعلیم و آموزش مجهولات و شناخت آن توجه داده و می‌فرماید که چگونه انسان با مشاهده آفریده‌هاى دیگر و رفتار ایشان، می‌تواند بر دانش و توانایی‌های خود بیافزاید. به عنوان نمونه هنگامى که قابیل در عملى نابخردانه و خلاف نظام آفرینش، برادر خویش هابیل را کشت نمی‌دانست که با جسد بیجان برادر چه کند؛ با این همه با توجه به ظرفیت و توانمندی‌هاى طبیعى و خدادادى خود، به رفتار کلاغ توجه کرد و از او آموخت که چگونه می‌توان چاله و حفره‌اى در زمین کند و جسد را در خاک پنهان کرد.

در گزارش قرآن از این مسئله آمده است: «فبعث الله غرابا یبحث فى الارض لیریه کیف یوارى سوأه اخیه قال یا ویلتى اعجزت ان اکون مثل هذا الغراب فاوارى سوءه اخی فاصبح من النادمین»؛ پس خداوند کلاغى را برانگیخت که در زمین جستجو می‌کرد و آن را می‌کند تا بدو بنمایاند که چگونه می‌تواند جسد برادرش را در خاک کند. قابیل گفت: واى بر من که ناتوانم از این که مانند این کلاغ باشم و جسد برادرم را در خاک کنم. پس از پشیمانان گردید.

در این گزارش به چگونگى آموزش از طریق حواس اشاره می‌شود. در آیات دیگرى به این مسئله اشاره می‌شود که دانش انسانى از راه چشم و گوش به دست می‌آید و قلب است که آن را دریافت و به صورت دانش دسته‌بندى می‌کند و یا از مردمان می‌خواهد که به خلقت و آفریده‌هاى پیرامونی و حتى کارکرد و نحوه ساخت و ساختار بدن خود توجه کند و از آن درس‌ها بیاموزد.

در قرآن غیر از امور یاد شده از قلم نیز به عنوان ابزار تعلیم یاد شده و گرامى داشته شده است. در آیات ۴ و ۵ سوره علق، خداوند پس از سوگند می‌فرماید: «الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم»؛ خداوندى که به قلم به انسان دانشى را آموخت که نمی‌دانست. بنابراین قلم در تعبیر قرآنى، به عنوان ابزار آموزشى مورد تجلیل و تکریم قرار گرفته و بر اهمیت آموزش از راه نوشته تاکید شده است.

این بدان معناست که علم و دانش از طریق نوشتار نیز کسب می‌گردد و تنها روش و ابزارهاى حسى به عنوان ابزار دانش بشر نیست. انسان بر خلاف همه موجودات دیگر، از این توان برخوردار است تا بتواند دانش خود را از طریق بیان و کتابت به دیگرى منتقل نماید. هیچ موجودى دیده نشده است که بتواند از طریق کتابت و نگارش، به دانش دست یابد و یا آن را به دیگرى انتقال دهد.

موارد تعلیمی

پرسش معلم در اینجا این است که آیا می‌توان هر چیزى را به هر کس تعلیم داد؟ چه چیزهایى را می‌توان تعلیم داد و یا باید تعلیم داد و چه چیزهایى را نباید تعلیم و آموزش داد؟ نگرش فقهى قرآن به مسئله باید و نبایدهاى حقوقى افزون بر باید و نبایدهاى اخلاقى چیست؟

بی‌گمان در بینش انسانى این مسئله مطرح شده و می‌شود که از نظر اخلاقى، برخى امور و مسایل می‌بایست تعلیم داده شود و در انتقال آن به دیگران بخل نکرد. انسان از نظر اخلاقى متعهد است تا مسائل و امورى را که در زندگى بشر کاربردى و سازنده است، به دیگرى بیاموزاند.

از این رو گفته شده است که اصل اخلاقى، آموزش دیگرى به ویژه آموزش چیزهایى است که به عنوان برآورده کردن نیازهاى بشرى است؛ چنان که آموزش ارزش‌ها و اصول ارزشى از امورى است که جوامع خود را به جهت اخلاقى ملزم به آموزش می‌بینند و در اقدام به آن کوتاهى نمی‌ورزند.

از سوى دیگر همین اصول اخلاقى برخى از آموزش‌ها را نادرست و خلاف اصول اخلاقى و ارزشى دانسته و از آن پرهیز می‌دهد؛ از جمله این مسایل و امور می‌توان به آموزش‌هایى اشاره کرد که موجب هلاکت خود و یا دیگرى و آسیب به فرد و اجتماع می‌گردد.

در آموزه‌هاى قرآنی نیز احکام و آموزه‌هاى دستورى است که برخى از آموزش‌ها را لازم و ضرورى و واجب دانسته و برخى را حرام و نادرست بر شمرده و مومنان را از آن برحذر داشته است. آموزش اخلاق و آداب معاشرت، از وظایف پدر در حق فرزند خویش(۱۹) و نیز چگونگى ورود فرزندان به اتاق و محل استراحت پدر و مادر از جمله آموزه‌هاى دستورى قرآن است.(۲۰)

بر مومنان است که علوم دینى را از اهل آن بیاموزند(۲۱) و بر اهل ذکر است که به پرسش‌های علمى و دینى مومنان پاسخ دهند، چنان که بر پیامبران است که علوم و حقایق و معارف و حکمت را به انسان‌ها بیاموزند.(۲۲)

در بینش قرآنی، آموزش علوم زیانبار امرى مردود است و مومنان باید از آن پرهیز کنند. قرآن با اشاره به داستان هاروت و ماروت، بیان می‌دارد که چگونه مردمان بابل به جاى آموزش امور مفید و سازنده به تعلم علوم زیانبار روى آورده و از دانش خود ضد دیگر مردمان سود می‌جسته‌اند.(۲۳) قرآن می‌کوشد تا با این روش مردمان را از آموزش علوم زیانبار پرهیز دهد.

بنابراین هم بر معلم است تا با شناخت ظرفیت شاگردان و متعلمان، دانش را منتقل کند و هم بر متعلمان است که دانشى را که می‌آموزند در راه راست و درست استفاده کنند و براى زیان و ضرر زدن به دیگران از آن سود نبرند. آموزش احکام و قوانین(۲۴) تعلیم چگونگى توبه(۲۵) تعلیم بیان(۲۶) و تعلیم تسبیح(۲۷) و تعلیم دعا و حکمت و نویسندگى و مانند آن، از دسته آموزه‌هاى قرآنى در حوزه تعلیم و تعلم است که در آیات بسیارى بدان پرداخته شده است.

پی‌نوشت‌ها

۱-فرهنگ‌نامه‌ها مانند لغت‌نامه دهخدا جلد ۴ ص ۵۹۷۱ و فرهنگ فارسى ج ۱ ص ۱۱۰۳

۲-آل عمران/ ۱۶۴

۳-قلم/ ۱

۴-مائده/ ۴

۵-بقره/ ۱۰۲

۶-کهف/ ۶۶

۷-کهف/ ۶۶ و ۶۹ و ۷۰

۸-کهف/ ۶۶

۹-کهف/ ۶۶ و ۶۹

۱۰-همان

۱۱-کهف/ ۶۷

۱۲-کهف/ ۶۰ و ۶۶ و ۳۹

۱۳-مائده/ ۱۰۱ و ۱۰۲

۱۴-ابراهیم/ ۱۸ و ۲۴ و ۲۶

۱۵-قصص/ ۵۱

۱۶-لقمان/ ۱۹

۱۷-انعام/ ۶۵ و ۱۰۵

۱۸-انعام/۶۳ و ۶۴ و ابراهیم/ ۱۰

۱۹-لقمان/ ۱۷ و ۱۹

۲۰-نور/۵۸ و ۵۹

۲۱-توبه/ ۱۲۲

۲۲-بقره/ ۱۵۱

۲۳-بقره/ ۱۰۲

۲۴-بقره/۲۱۵ و ۲۱۷ و ۲۱۹ و ۲۲۰ و بسیار دیگر از آیات.

۲۵-بقره/ ۳۷

۲۶-رحمن/ ۳ و ۴

۲۷-سجده/ ۱۵

منبع: کیهان نیوز؛ نویسنده: على جواهردهى

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *