اهمیت تبری و ضرورت آن در کنار تولی

اهمیت تبری و ضرورت آن در کنار تولی

۱۴۰۰-۰۶-۲۸

541 بازدید

تولّی به معنای محبت به محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله) و تبری به معنای بیزاری از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است که دو اصل مهم و از ضروریات دین اسلام است و بر هر مسلمانی واجب است طبق دلائل عقلی و نقلی که قطعی است، از روی عقیدۀ کامل به این امر ضروری دین معتقد باشد. و این دو امر مهم لازم و ملزوم یکدیگرند. در این مقاله به لازم و ملزوم بودن این دو فریضه الیه اشاره شده است.

  اصل تولّی (محبت و مودت به اهل بیت عصمت وطهارت(علیهم السلام) که اصل اصیل و رکن رکین دین اسلام است بدون «تبرّی» تحقق نخواهد یافت و تولی مشروط به تبری میباشد. خداوند متعال در قرآن کریم واژه لعن و مشتقات آن را ۳۸ بار به کار برده است و در قرآن هیچ موردی وجود ندارد که از لعن نمودن نهی شده باشد همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) تعبیر لعن و مشتقاتش را در موارد بسیاری به ویژه در خصوص برخی از صحابه و مسلمانان ظاهری به کار برده است. لعنهایی که با غضب شدید همراه بوده و این به جهت اعمال زشت آنان بوده است که موارد آن به بیش از ۳۰۰ مورد میرسد. (شیعه شناسی، علی اصغر رضوانی، ج ۲، ص ۵۸۷)مجموعه اصول و فروع دین از یک قاعده «نفی» و «اثبات» پیروی می کند، به گونهای که «اثبات» بدون «نفی» و نفی بدون اثبات به تنهایی مثمر ثمر و فایده بخش نخواهد بود و این دو قاعده و اصل باید در کنار هم باشند.در باب توحید «لا اله الاّ الله» ابتدا باید نفی معبودین دروغین باشد «لا اله» آن گاه اثبات الوهیت خداوند متعال «الاّ الله» حال اگر کسی بگوید من کاری به نفی معبودین دروغین ندارم بلکه من فقط با الله کار دارم آیا می توان به این شخصی موحّد گفت؟ یا این شخص مشرک است؟! خداوند متعال در قرآن نیز به این مسئله نفی و اثبات اشاره می کند و می فرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها» بقره/۲۵۶٫ کسی که کفر به طاغوت و ایمان به خدا داشته باشد بی گمان به رشته محکم و استوار الهی چنگ زده که هرگز نخواهد گسست.خدای منان در این آیه ابتدا کفر به طاغوت و سپس ایمان و اعتقاد به خود را بیان می کند. حال اگر کسی بگوید من کفر به طاغوت ندارم آیا او ایمان به خدا آورده است؟ هرگز!! در باب رسالت هم همین است؛ یعنی اول نفی پیامبران دروغین، بعد ایمان به پیامبر صادق. اگر کسی بگوید من هم پیامبر دروغین را قبول دارم و هم پیامبر اسلام را! در حقیقت نبوت را زیر سوال برده. در فروع دین و نماز هم چنین است. با گفتن الله اکبر و بالا بردن دستها هر چه غیر خداست به پشت سر می اندازیم، آن گاه وارد نماز و توجه به خدا می شویم. اهدنا الصراط المستقیم نیز جنبۀ اثبات است، غیر المغضوب علیهم و لاالضالین جنبۀ نفی است. در روزه هم همین طور، نیّت روزه جنبۀ اثباتی آن، و خود داری از مبطلات آن، جنبۀ نفی آن است. در اخلاق هم همین طور است، ابتدا نفی رذائل که جنبۀ نفی و دارا شدن فضائل که جنبۀ اثبات است. علمای اخلاق هم میگویند تا تخلیه و پاکسازی صورت نپذیرد، تحلیه و تزکیه هم صورت نمی گیرد. در امور طبیعی هم چنین است. در طبابت نیز، پزشک با نفی و اثبات کار دارد. یعنی پرهیز از برخی موارد و عمل به برخی دیگر از وظایف. در طبیعت هم جنبۀ نفی و اثبات فراوان است.و اما در ولایت و امامت حضرات اهل بیت(علیهم السلام) نیز همین گونه است. یعنی اعتقاد به ولایت اهل بیت و امامت معصومین(علیهم السلام) و بیزاری از دشمنان آنها و غاصبین خلافت و باید بغض و کینه آنان را در دل داشت. (با استفاده از بیانات استاد گنجی دامت برکاته)امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: هیهات! کذب من ادّعی محبّنا و لم تَبَرّء من عدوّنا (بحار/۲۷/۵۸) هرگز! دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما را می نماید ولی از دشمنان ما بیزاری نمی جوید. امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: کمال الدین ولایتنا و البرائه من عدوّنا. کمال دین در ولایت و محبت ما اهل بیت(علیهم السلام) و بیزاری جستن از دشمنان ما است. (السرائر/۳/۶۴) حضرت علی(علیه السلام) در تفسیر آیۀ «ما جعل الله لرجل من قلببِن فی جوفه» (احزاب/۴) فرمودند: لا یجتمع حبّنا و حبّ عدوّنا فی جوف انسان (تفیسر قمی ۲/۱۷۱) دوستی ما و دوستی دشمنان ما در یک دل جمع نمی شود.امام باقر(علیه السلام) نیز میفرمایند: «هل الدین الا الحبّ و البغض» (الکافی/۲/۱۲۵) آیا دین چیزی جز دوستی و محبت اهل بیت(علیهم السلام) و بغض دشمن (مخالفان و غاصبان) است.آری! مسئله تولّی و تبرّی از بدیهی ترین مسائل است، که هم عقل و هم فطرت و هم نقل با آن مطابقت و موافقت دارد و یک قاعدۀ مسلم است که نظام خلقت بر اساس آن پایه ریزی شده است و همانند سکه ای است دو رو که خداوند متعال و حضرات چهارده معصوم(علیهم السلام) به آن توصیه و سفارش نموده اند.

منبع:

مجمع جهانی شیعه شناسی(مجله ماهنامه امام شناسی شماره ۱۸)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *