مستند پیشبینی یهودیان نسبت به تولد و بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از مطالبی زیر روشن خواهد شد:
پیشگوئیها و بشارتهایی که درگذشته، نسبت به حوادث و اتفاقات؛ مانند ولادت یا بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت میگرفته، از سوی دودسته اشخاص انجام میگرفتند.
یک گروه انبیا و پیامبران الهی بودهاند؛ اعم از پیامبران بنیاسرائیل و غیر آنان. که اینها عمدتاً از راه الهامات و دریافتهای غیبی، یک سری حوادث و اتفاقات را مانند آنچه در مورد ولادت و بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقلشده است، پیشبینی میکردند و به نزدیکان، پیروان و امتهای خویش خبر میدادند. چنانکه در روایتی از امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ذیل آیه «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ»[۱] چنین نقلشده است که فرمود: «ان الله تعالى أخذ المیثاق على الأنبیاء قبل نبینا أن یخبروا أممهم بمبعثه و نعته و یبشّروهم به و یأمروهم بتصدیقه[۲]؛ خدا از همه انبیای قبل از پیامبر خاتم، اخذ میثاق فرمود بر اینکه بعثت و فضیلت پیامبر خاتم را به امتهایشان خبر دهند و آمدن آن حضرت را به آنان بشارت دهند و آنها را دستور به تصدیق و تایید آن حضرت دهند که طبق این روایت خداوند از همه انبیای قبل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میثاق گرفت که نبوت آن حضرت را به پیروانش خبر دهند».
امام صادق (علیهالسلام) در خطبه اى که درباره احوال و صفات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمّه اطهار (علیهم السّلام) بیان کرده، فرمود: بزرگى گناه و اعمال زشت مردم مانع پروردگار ما [به خاطر بردبارى و آرامش و مهربانى وى] نشد از اینکه محبوبترین و گرامی ترین پیامبرانش «محمّد بن عبد اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم)» را براى آنان انتخاب کند، پیامبرى که … نسبش آلوده نبود و وصف و صفاتش نزد دانشمندان مجهول نبود. پیامبران گذشته در کتابهای آسمانى خود آمدن او را بشارت دادهاند….[۳]
بنابراین بشارتهایی که از ناحیه پیامبران گذشته نسبت به آمدن و بعثت رسول اکرم میشدهاند، مبتنی بر الهامها و اخبار غیبی بودهاند که خداوند متعال از راه وحی و مانند آن، به آنان القا میکردهاند. و آنان نیز با اصحاب و یاران و پیروان خود بازگو میکردهاند.
گروه دوم افرادی بودهاند غیر از انبیا، مانند علما و دانشمندان یهود و نصاری. پیشگوئیها و بشارتهای که از سوی این عده نسبت به پیشامدهای آینده و ازجمله ولادت و بعثت رسول اکرم میشدهاند، هرگز مستند به علم غیب و الهامات غیبیِ نبودهاند؛ زیرا علم غیب اولاً و بالذات مختص ذات خداوند است و ثانیاً و بالعرض بر اساس دلایل موجود، بهطور محدود در اختیار افراد خاصی چون انبیا و ائمه (علیهمالسلام) گذاشتهشده است.
اما دیگران مانند علمای یهود و نصارا، کهنه و راهبان اینها هیچکدام دارای علم غیب نیستند. بلکه تمام چیزهای که میگویند مانند خبر دادن از حوادث و پیشامدهای آینده همه، از روی اخبار و روایاتی بودهاند که یا مستقیماً از انبیای گذشته شنیده بودهاند یا در کتب و متون مقدس آنان مانند تورات، زبور، انجیل و… آمده بوده است. هرچند امروزه در اثر تحریفات و تغییرات ایجادشده در این متون، همه این اخبار و بشارتها را نمیتوان یافت.
طبق فرموده قرآن کریم و روایات دینی ما، در کتب و متون کهن و مقدس آنان، از آمدن پیامبر جدید، و بشارتها بر بعثت آن حضرت و آگاهی اهل کتاب، خصوصاً قوم یهود نسبت به این بشارتها، بسیار سخن رفته است.
ما در اینجا بهعنوان نمونه بهطور گذرا به چند آیه و روایت اشاره میکنیم:
در قرآن
در قرآن کریم آیات متعدد و فروان داریم که مضمون همه آنها یکچیز است و آن آگاهی و شناخت اهل کتاب نسبت به پیامبر خاتم و حتی آگاهی آنان نسبت به زمان و مکان ولادت و بعثت آن حضرت است. قرآن کریم در یکجا میفرماید: کسانى که بر آنان کتاب آسمانى دادهایم او را (پیامبر اسلام را) همچون فرزندانشان بهخوبی مىشناسند ولى گروهى از آنان بااینکه مىدانند، حقایق را مکتوم مىدارند.[۴]
در جای دیگر میفرماید: کسانى که به آنها کتاب آسمانى دادهایم، پیامبر اسلام را بهخوبی مىشناسند، بدانسان که فرزندان خود را میشناسند. تنها کسانى که به خود ضرر زدند، ایمان نمیآورند.[۵]
و باز در آیه دیگر میفرماید: همانها که از فرستاده (خدا) پیامبر «امّى» پیروى می کنند پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است مییابند … رستگاراناند.[۶]
از مجموع این آیات و آیات دیگر قرآن کریم، بهخوبی میفهمیم که علما و دانشمندان اهل کتاب از طریق کتابها و متون کهن خود بهخوبی از اوصاف و ویژگیهای پیامبر خاتم مطلع بودند و به تعبیر قرآن کریم آن حضرت را همانند فرزندان خود میشناختند. لذا اگر گاهی درباره آمدن و بعثت آن حضرت سخنی گفته و پیشگوئیهای میکردند همه مستند به همان اخبار و روایات موجود در کتب خودشان بودهاند. نه به علم غیب. این نکته از بررسی روایات بیشتر روشن میشود.
روایات
در روایات دینی ما احادیث بسیاری وجود دارد که از بشارتها و پیشگوئیهای اهل کتاب و خصوصاً یهود، نسبت به آمدن و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن رفته است، و درعینحال تأکید میکنند بر اینکه آگاهی اهل کتاب نسبت به این موضع از طرق عادی و اکتسابی بودهاند یعنی آنان از روی تعلیمات و آموختههای خود از کتب و متون دینیشان به این موضوع آگاهی داشتهاند نه بر اساس علم غیب.
علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار جلد۱۵ یک باب روایت را تحت عنوان «باب البشائر بمولده و نبوته من الانبیا و الاوصیاء و غیرهم…» گردآورده است؛ که عموماً به نحوی بر تولد و بعثت آن حضرت دلالت دارد.
ما از باب نمونه به چند روایت آن اشاره میکنیم:
علامه مجلسی در ذیل این آیه شریفه «وَ إِذْ قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بنیاسرائیل إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَی مِنَ التَّوْراهِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِین»، از ابن عباس این روایت را نقل میکند:
یهود پیش از طلوع نور اسلام و برانگیخته شدن پیامبر در برابر اوس و خزرج انتظار آمدن رسول خدا را داشتند و او را مایه فتح و پیروزى خود میدانستند پس آن هنگام که خداوند پیامبر خود را از عرب برگزید و بنیاسرائیل دیدند که پیامبر از آنان نیست درصدد کفر و انکار برآمده و آنچه را که در پیش میگفتند منکر شدند، معاذ بن جبل و بشر بن براء بن معرور به آنان گفتند: اى گروه یهود از خدا بپرهیزید و اسلام اختیار کنید شما درگذشته محمد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) را مایه فتح و پیروزى در برابر ما میدانستید درحالیکه ما مشرک بودیم و اوصاف او را بیان میکردید و بعثت او را یادآور میشدید. سلام بن مسلم- برادر بنى النضیر- گفت: چیزى را که ما بشناسیم او نیاورده است و او داراى اوصافى که ما براى شما ذکر میکردیم نیست در این هنگام خداوند این آیه شریفه را نازل فرمود.[۷]
امام رضا (علیهالسلام) دریکی از گفتگوهای خود با دانشمندان اهل کتاب در پاسخ به پرسشی رأس الجالوت (یکی از دانشمندان اهل کتاب) که گفت: از کجا نبوّت محمّد را اثبات مىکنى؟ فرمود: ای یهودى موسى بن عمران، عیسى بن مریم، داود خلیفه خدا در زمین، به نبوّت او گواهى دادهاند. رأس الجالوت گفت: گفته موسى بن عمران را ثابت کن.
امام فرمود: مگر قبول ندارى که موسى به بنیاسرائیل سفارش نموده و گفت: پیامبرى از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کرده و از وى اطاعت نمائید.
سپس امام (علیهالسلام) خویشاوندی بین اسرائیل(یعقوب) و اسماعیل را اثبات نموده و میفرماید: آیا از برادران بنیاسرائیل پیامبرى غیر از محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده؟ گفت: نه.
فرمود: آیا ازنظر شما این مطلب صحیح نیست؟ گفت: آرى صحیح است، ولى دوست دارم صحّت آن را از تورات برایم ثابت کنى، امام فرمود: آیا منکر این مطلب هستى که تورات به شما می گوید: نور … از کوه فاران بر ما آشکار گردید؟ رأس الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم ولى تفسیر آن را نمىدانم.
امام فرمود: من برایت خواهم گفت، … منظور جمله (از کوه فاران بر ما آشکار گردید) اشاره به کوهى از کوههای مکّه است که فاصلهاش تا مکّه یک یا دو روز است، و اشعیاى پیامبر طبق گفته تو و دوستانت در تورات گفته است: دو سوار را مىبینم که زمین برایشان مىدرخشد، یکى از آنان سوار بر درازگوشى است و آن دیگرى سوار بر شتر، سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستاند؟ رأس الجالوت گفت: آنان را نمىشناسم، ایشان را معرّفى کن!
امام فرمود: آنکه بر درازگوش سوار است؛ عیسى است و آن شترسوار محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیا این مطلب تورات را منکر هستى؟ گفت: نه، انکار نمىکنم. امام (علیهالسّلام) پرسید: آیا حیقوق پیامبر را مىشناسى؟ گفت: بله، مىشناسم. امام فرمود: حیقوق چنین گفته است، و کتاب شما نیز همین مطلب را می گوید: خداوند از کوه فاران «بیان» آورد و آسمانها از تسبیح گفتن محمّد و امّتش پرشده است، سوارانش را بر دریا و خشکى سوار می کند (کنایه از تسلّط امّت اوست بر دریا و خشکى) بعد از خرابى بیت المقدّس کتابى جدید براى ما مىآورد. و منظور از کتاب فرقان است. آیا به این مطالب ایمان دارى؟ رأس الجالوت گفت: این مطالب را حیقوق گفته است و ما منکر آن نیستیم.[۸]
ابراهیم بن هاشم از مشایخ خود روایت کرده که گفتند: در مکه مردى از یهود که یوسف نام داشت زندگى میکرد، او در شبى که حضرت رسول (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) متولد میشد، مشاهده کرد ستارگان وضع طبیعى خود را ازدستداده، و به یکدیگر فروریختهاند، این مرد گفت: باید در این شب پیغمبرى متولدشده باشد، زیرا ما در کتب خود خوانده ایم، هرگاه پیغمبر آخرالزمان متولد شود، شیاطین از صعود به آسمانها ممنوع میشوند.
این مرد یهودى هنگام صبح در اجتماع قریش حاضرشده و گفت: آیا در خانواده هاى شما فرزندى متولد گردیده؟ گفتند: آرى دیشب براى عبد اللَّه بن عبدالمطلب پسرى متولدشده، گفت: او را به من نشان دهید، وى را به در منزل آمنه بردند، و به او گفتند: فرزندت را بیرون کن، او نیز کودک خود را درحالیکه در قماط پیچیده بود بیرون آورد. این مرد همواره به چشم هاى این مولود نگاه میکرد، پسازاین کتف آن جناب را باز کرد، و خال سیاهى که چند دانه موى ریز در آن دیده میشد بین دو کتف آن حضرت دید، هنگامیکه چشمش به این خال افتاد روى زمین افتاده و بیهوش گردید.
قریش از این جریان تعجب کردند، و بر این مرد یهودى خندیدند، وى پسازاینکه بهوش آمد گفت: اى جماعت قریش این مولود در آینده نزدیکى شمارا به هلاکت خواهد رسانید، و نبوت بنیاسرائیل نیز براى همیشه از بین خواهد رفت، مردم از اطراف او پراکنده شدند و گفتههاى او را در محافل و مجالس نقل میکردند.[۹]
همه این روایتها بهروشنی دلالت دارند که اگر برخی یهودیان پیشگوئیهای میکردهاند و نسبت به تولد و بعثت پیامبر اسلام بشارتها و پیشبینیهای داشتهاند؛ همه اینها مستند به اطلاعات و آموختههای بودهاند که آنها از انبیای پیشین و کتابهای خود داشتهاند؛ نه مبتنی بر علم غیب و اسرار غیبیِ الهی. که جز پیامبران و امامان معصوم هیچکسی را نسبت به آن اشرافی نیست.
چنانکه همین روایت اخیر تصریح دارد که یوسف یهودی هرچند مستقیماً از روی وضعیت ستارگان و افلاک به ولادت پیامبر وقوف یافته بوده، اما این آگاهی او مستند به آن چیزی است که او خود میگوید: «زیرا ما در کتب خود خواندهایم، هرگاه پیغمبر آخرالزمان متولد شود، شیاطین از صعود به آسمانها ممنوع میشوند» پس پیشگوئی او هرچند درست و صحیح است اما چیزی است که او از کتابهای خودآموخته و کسب کرده نه مستند به علوم و آگاهیهای غیبی.
پی نوشت
[۱] . آل عمران، ۸۱.
[۲] . علامه مجلسی،بحارالانوار، ج۱۵، ص ۱۷۴، اسلامیه، تهران، بی تا.
[۳] . علامه طباطبائی،آداب، سنن و روش رفتارى پیامبر گرامى اسلام، ترجمه: حسین استاد ولی ،ص۲۰۲، تهران، پیام آزادی، تهران، چ۳، بی تا.
[۴] . الَّذِینَ ءَاتَینَاهُمُ الْکِتَابَ یعْرِفُونَهُ کَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یعْلَمُو.بقره ۱۴۶.
[۵] . الَّذِینَ ءَاتَینَاهُمُ الْکِتَابَ یعْرِفُونَهُ کَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یؤْمِنُون، انعام۲۰.
[۶] . الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبىَِّ الْأُمِّىَّ الَّذِى یجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فىِ التَّوْرَئهِ وَ الْانجِیلِ یأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ ینهَْئهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَ یحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَئثَ وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتىِ کاَنَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، اعراف۱۵۷.
[۷] . قال ابن عباس کانت الیهود یسْتَفْتِحُونَ أی یستنصرون على الأوس و الخزرج برسول الله ص قبل مبعثه فلما بعثه الله من العرب و لم یکن من بنی إسرائیل کفروا به و جحدوا ما کانوا یقولونه فیه فقال لهم معاذ بن جبل و بشر بن البراء بن معرور یا معشر الیهود اتقوا الله و أسلموا فقد کنتم تستفتحون علینا بمحمد و نحن أهل الشرک و تصفونه و تذکرون أنه مبعوث فقال سلام بن مشکم أخو بنی النضیر ما جاءنا بشیء نعرفه و ما هو بالذی کنا نذکر لکم فأنزل الله تعالى هذه الآیه. (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۵، ص ۱۷۴، اسلامیه، تهران، بی تا،).
[۸] . احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل الجاج، ج۲، ص۴۲۱و۴۲۲، ناشر: مرتضی، مشهد، چ۱، ۱۴۰۳ق.
[۹] . عزیز الله عطاردی،زندگانى چهارده معصوم (علیهم السلام)، ص۱۲، تهران، اسلامیه، چ۱، ۱۳۹۰ق.