راه و رسم زندگی، از دغدغه های اصلی بشر است و همواره این سوال برای بشر مطرح بوده که چگونه زندگی کند که بهترین شکل حیات را داشته باشد و خود و جامعه بشری را به طرف صلاح و کمال حرکت دهد؛ اما در این میان تشخیص بهترین نوع سبک زندگی کار دشواری بوده است چرا که بشر یک بار در این دنیا زندگی خواهد کرد و امکان آزمون و خطا ندارد؛ از طرفی عقل بشر نیز محدود است و فقط در محدوده خود می تواند انسان را در شناخت راه و رسم زندگی صحیح یاری کند و این باعث می شود انسان بسیار نیازمند به راهنمایی در سبک زندگی خود داشته باشد.
به همین جهت بشر همواره محتاج معارف فرا عقلی و فرا تجربی بوده است تا راه و رسم زندگی را از منابع غیر قابل خطا و غیر محدود دریافت کند و برای همین یکی از مسائل مهمی که در تعالیم الهی و آموزه های پیامبران خدا به انسان یاد داده اند، سبک زندگی است تا به واسطه ی این سبک زندگی انسان ها هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند شوند.
پیامبران الهی هر کدام آموزه هایی متناسب با شرائط به مردم آموختند و مردم را به روش صحیح زندگی تذکر دادند و لازم است انسان در سبک زندگی خود به کلام و سیره ایشان توجه ویژه داشته باشد؛ خصوصا با توجه به اینکه پیامبر خاتم (ص) از طرف خداوند متعال به عنوان الگو و سرمشق معرفی شده است[۱] و معارف ایشان معارف جاودانه است، باید به دستورات ایشان در راه و رسم زندگی توجه ویژه داشت.
یکی از فرمایشات رسول خدا (ص) در مورد راه و رسم زندگی، پندهای ایشان به جناب ابوذر غفاری است؛ پیامبر خدا (ص) به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ احْفَظْ مَا أُوصِیکَ بِهِ تَکُنْ سَعِیداً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ»[۲] ای ابوذر! آنچه که به تو وصیت می کنم را حفظ کن تا در دنیا و آخرت خوشبخت شوی.
به همین جهت به مواردی از این توصیه ها در باب راه و رسم زندگی اشاره می شود.
راه و رسم زندگی در پندهای پیامبر خدا (ص) به جناب ابوذر
راه و رسم زندگی (یا به تعبیری سبک زندگی)، به نوع و روش زندگی انسان و معیارهایی که بر اساس آن در زندگی رفتار و عمل می کند اطلاق می شود؛ مثلا گفته می شود سبک زندگی فرد بر اساس مدگرایی است یعنی معیار رفتار و عمل فرد در زندگی بر اساس مد است. در سخنان رسول خدا (ص) به جناب ابوذر نیز معیار هایی برای نوع زندگی بیان شده است؛ از جمله آنها می توان به مواردی اشاره کرد:
-
آخرت گرایی و پرهیز از دنیا پرستی
از مهمترین تفاوت های سبک زندگی اسلامی و غیر اسلامی، توجه به آخرت است؛ آخرت گرایی به معنی این است که انسان در سبک زندگی خود گرایشات و تمایلات خود را متوجه آخرت و امور اخروی کند و همواره اعمال و رفتار دنیوی خود را با معیار آخرت بسنجد و معیار های خود را معیار اخروی قرار دهد مثلا اگر کسبی دارد یا تفریحی می کند یا غذایی انتخاب می کند، طوری باشد که ضرری به آخرتش وارد نشود و این سبک زندگی در توصیه های پیامبر خدا (ص) به جناب ابوذر متعدد تکرار شده است.
دنیا پرستی، موجب دوری از رحمت خدا
«یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ الدُّنْیَا مَلْعُونَهٌ مَلْعُونٌ مَا فِیهَا إِلَّا مَا ابْتُغِیَ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ»[۳]؛
ای ابوذر همانا دنیا (دنیا پرستی) و هر آنچه در دنیا است لعنت شده است مگر اینکه انسان به وسیله ی آن (دنیا و آنچه دنیاست) رضای خدا را بجوید!
پیامبر خدا (ص) در این فرمایش دنیا پرستی و وابستگی دنیا را مذمت می کند و دنیا را صرفا وسیله ای برای آخرت و کسب رضای خدا می داند؛ اگر دنیای انسان وسیله ای برای آخرت او نباشد، مورد لعنت و دوری از رحمت خدا خواهد بود.
پرهیز از محبت به دنیا
«یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى أَخِی عِیسَى ع یَا عِیسَى لَا تُحِبَّ الدُّنْیَا فَإِنِّی لَسْتُ أُحِبُّهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَهَ فَإِنَّمَا هِیَ دَارُ الْمَعَادِ»؛
ای ابوذر! همانا خداوند تبارک و تعالی به حضرت عیسی (ع) وحی کرد که دنیا را دوست نداشته باش و من (خدا) نیز دنیا را دوست ندارد و آخرت را دوست بدار پس فقط آخرت است که خانه بازگشت (و ماندنی) برای انسان است!
خداوند از محبت داشتن به دنیا هم نهی کرده است و اصلا در برخی روایات ریشه تمام خطاها را محبت به دنیا دانسته اند[۴]؛ البته در مقابل، روایاتی وجود دارد که دنیا را محل تجار، خانه صدق، محل نزول وحی و …[۵] دانسته و آن را مدح کرده اند؛ این نشان می دهد که اصل وجود دنیا برای انسان و کمال او لازم است و محبت به دنیا، منظور محبتی است که در مقابل آخرت است به طوری که دنیا اصل قرار بگیرد و آخرت فرع شود.
اگر محبت دنیا در سبک زندگی فردی اصل قرار بگیرد، تمام امورات او بر معیار منافع دنیایی قرار خواهد گرفت و همه ی استعداد بشر برای به دست آوردن منافع دنیوی صرف خواهد شد و در این راه همه چیز انسان مثل دین، اخلاق، آخرت و … فدای دنیا خواهند شد؛ در حالی که این با هدف خلقت بشر منافات دارد.
خیر بنده در زهد در دنیا
«یَا أَبَا ذَرٍّ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ فِی الدِّینِ وَ زَهَّدَهُ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفْسِهِ»؛
ای ابوذر! اگر خداوند عز و جل برای بنده ای خیری بخواهد، آن را در دین ژرف اندیش می کند و در دنیا زاهد می گرداند و او را نسبت به عیب های خودش بینا می کند.
یکی از موجبات خیر برای بنده، زهد در مقابل دنیاست؛ زهد به معنی بی رغبتی[۶] است و زاهد کسی است که به دنیا تمایلی ندارد؛ و هر چقدر درجات زهد بیشتر شود، بی رغبتی به دنیا هم بیشتر خواهد شد.
یک معنی غلطی از زهد وجود دارد و آن رهبانیت و ترک دنیاست مانند عدم ازدواج کردن و عدم استفاده از حلال های الهی؛ این معنی در آیات قرآن[۷] و سیره پیامبر خدا (ص) و سخنان ایشان نهی شده است[۸].
باید توجه داشت بدون دنیا و ابزار دنیا امکان رسیدن به آخرت وجود ندارد و زهد به معنی استفاده از ابزار دنیا برای زندگی و کسب آخرت بدون وابستگی به دنیاست و زاهد کسی است که از دنیا استفاده می کند ولی هرگز به آن وابسته نمی شود؛ با توجه به این معنی زهد به مقدار ثروت انسان بستگی ندارد و ممکن است کسی ثروتمند باشد ولی وابسته نباشد ولی کسی فقیر باشد اما به کمترین چیز ها از دنیا وابسته باشد.
«یَا أَبَا ذَرٍّ إِذَا رَأَیْتَ أَخَاکَ قَدْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا فَاسْتَمِعْ مِنْهُ فَإِنَّهُ یُلَقِّنُ الْحِکْمَهَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَزْهَدُ النَّاسِ فَقَالَ مَنْ لَمْ یَنْسَ الْمَقَابِرَ وَ الْبِلَى وَ تَرَکَ فَضْلَ زِینَهِ الدُّنْیَا وَ آثَرَ مَا یَبْقَى عَلَى مَا یَفْنَى وَ لَمْ یَعُدَّ غَداً مِنْ أَیَّامِهِ وَ عَدَّ نَفْسَهُ فِی الْمَوْتَى»؛
ای ابوذر! چون برادر مسلمان را دیدى که نسبت به دنیا بى رغبت و زاهد است حرف او را گوش ده که به تو حکمت مىآموزد، گفتم: یا رسول الله (ص)، زاهدترین مردم کیست؟ فرمود: آن کس که قبر و پوسیدگى تن در خاک را فراموش نکند و زینتهاى دنیا و اضافه بر ضرورت را رها کند، و جهان باقى ابدى را بر دنیاى فانى برگزیند، و فردا را از عمر خود به حساب نیاورد، و هر آن چنان پندارد که خواهد مرد و به سر منزل مردگان خواهد رفت.
آمادگی و توجه به آخرت، نشانه نورانیت قلب
یَا أَبَا ذَرٍّ إِذَا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ انْفَسَحَ الْقَلْبُ وَ اتَّسَعَ قُلْتُ فَمَا عَلَامَهُ ذَلِکَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ ص الْإِنَابَهُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ؛
ای ابوذر! زمانی که نور وارد قلب شود، دل وسعت می باید. گفتم: پدر و مادرم بفدای شما ای رسول خدا (ص)علامت آن چیست ؟ فرمود: توجه به خانه جاودانه (آخرت) و دوری از خانه ی فریب (دنیا) و آمادگی برای مرگ قبل از رسیدن آن.
یکی از مواردی که انسان باید در راه و رسم زندگی خود به آن توجه کند، آمادگی و توجه دائمی به مسئله آخرت است؛ چرا که انسان به مرگ خود آگاه نیست و چه بسا مرگ انسان را زودتر از آنچه که فکر می کند دریابد و دچار خسران بزرگی شود.
همچنین اگر در سبک زندگی انسان یاد مرگ و آمادگی دائمی برای آن باشد، آثار فراوانی در زندگی انسان دارد ازجمله در روایات آمده یاد مرگ، موجب: حقیر شدن دنیا، از بین رفتن شهوتها و غفلت ها، قوت قلب برای وعده های الهی است.[۹]
-
عمل گرایی
در دین اسلام، علم و معرفت بسیار ارزشمند است اما حاصل این علم و معرفت باید در عرصه عمل نمایان شود. برای همین در قرآن و روایات همواره دعوت به علم و معرفت، در کنار دعوت به عمل است و مذمت های شدید در مورد عالمان بی عمل وارد شده است.[۱۰]
از موارد ضروری برای سبک زندگی جامعه اسلامی این است که باید همراه علم، عمل به آن علم هم مورد توجه قرار گیرد چون اعتقاد، محبت و علم باید همراه با عمل باشد.
کسب علم برای توجه مردم یا فریب
«إِنَّ شَرَّ النَّاسِ مَنْزِلَهً عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَالِمٌ لَا یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ وَ مَنْ طَلَبَ عِلْماً لِیَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ لَمْ یَجِدْ رِیحَ الْجَنَّهِ یَا أَبَا ذَرٍّ مَنِ ابْتَغَى الْعِلْمَ لِیَخْدَعَ بِهِ النَّاسَ لَمْ یَجِدْ رِیحَ الْجَنَّهِ»؛
همانا بدترین مردم نزد خداوند در روز قیامت، عالمی است که از علمش نفعی نبرده است و هر کس علم را برای جلب نظر مردم بخواهد بوی بهشت را نخواهد یافت. ای ابوذر! هر کس در پی علم باشد تا مردم را فریب دهد بوی بهشت را نخواهد یافت.
نیت و هدف از کسب علم باید عمل کردن به آن یا استفاده در مسیری الهی باشد وگرنه علم بدون عمل یا برای اهداف غیر الهی موجب محرومیت از بهشت است.
جهنمی شدن عالم بدون عمل
علم مقدمه عمل است و تعلیم معارف توسط انبیاء الهی به مردم برای عمل کردن بوده است برای همین پیامبر خدا (ص) هم به جناب ابوذر در باب علم بدون عمل اینگونه توصیه می کنند:
«یَا أَبَا ذَرٍّ یَطَّلِعُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ عَلَى قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَیَقُولُونَ مَا أَدْخَلَکُمُ النَّارَ وَ قَدْ دَخَلْنَا الْجَنَّهَ بِتَأْدِیبِکُمْ وَ تَعْلِیمِکُمْ فَیَقُولُونَ إِنَّا کُنَّا نَأْمُرُ بِالْخَیْرِ وَ لَا نَفْعَلُهُ»؛
ای ابوذر! قومی از بهشتیان نسبت به (احوال و جایگاه) قومی از جهنمیان آگاه می شوند و به آنها می گویند: ما به وسیله یادگیری از شما و ادب شدن از شما وارد بهشت شدیم (پس چرا شما جهنمی شدید در حالی که استاد ما بودید؟)؛ جهنمیان گویند: ما امر به کار خیر می کردیم ولی خودمان به آن عمل نمی کردیم!
انسان همواره سبک زندگی خود را باید طوری قرار دهد که علم و معرفت همراه با عمل باشد چرا که اگر علم او بدون عمل باشد موجب ضرر خودش خواهد شد.
بی فایده بودن دعا بدون عمل
«یَا أَبَا ذَرٍّ مَثَلُ الَّذِی یَدْعُو بِغَیْرِ عَمَلٍ کَمَثَلِ الَّذِی یَرْمِی بِغَیْرِ وَتَرٍ»؛
ای ابوذر! مثال کسی که دعا می کند بدون اینکه عمل کند، مانند کسی است که بدون تیر، تیر اندازی می کند.
همان طور که تیر اندازی بدون تیر کار بیهوده ای است و فایده ندارد، حتی دعا کردن انسان هم بدون عمل باشد، بی فایده خواهد بود مثلا انسان طلب آخرت کند ولی عمل صالحی انجام ندهد و یا ترک معصیتی نکند یا از خدا چیزی بخواهد ولی بدون عمل باشد و در پی اسباب کار نرود؛ اینگونه دعاها بی فایده است.
تفاوت درجات بهشت به خاطر تفاوت اعمال
«یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَیُدْخِلُ قَوْماً الْجَنَّهَ فَیُعْطِیهِمْ حَتَّى یَمَلُّوا وَ فَوْقَهُمْ قَوْمٌ فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فَإِذَا نَظَرُوا إِلَیْهِمْ عَرَفُوهُمْ فَیَقُولُونَ رَبَّنَا إِخْوَانُنَا کُنَّا مَعَهُمْ فِی الدُّنْیَا فَبِمَ فَضَّلْتَهُمْ عَلَیْنَا فَیُقَالُ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ إِنَّهُمْ کَانُوا یَجُوعُونَ حِینَ تَشْبَعُونَ وَ یَظْمَئُونَ حِینَ تَرْوَوْنَ وَ یَقُومُونَ حِینَ تَنَامُونَ وَ یَشْخَصُونَ حِینَ تَخْفِضُونَ»؛
اى ابوذر! خداوند متعال گروهى را به بهشت مى برد و به آنها عطا مى کند طوری که ملول شوند و قومى دیگر در درجات بالاتر فوق آنها منزل می گیرند، دسته اول وقتى آنها را مى بینند می شناسند و مىگویند: خداوندا اینها دوستان ما بودند که در دنیا با آنها بودیم چرا آنها را در مقامى برتر قرار دادی؟ پس به آنها گفته می شود: آنها گرسنه (و روزه دار) بودند در حالی که شما سیر بودید، و آنها تشنه بودند زمانی که شما سیراب بودید و آنها (برای عبادت) بیدار بودند زمانی که شما خواب بودید….
مقامات آخرت هم بر اساس عمل انسان داده خواهد شد و اقتضای عدالت خداست که هر کسی بیشتر یا بهتر عامل باشد، بهره بالاتری در آخرت داشته باشد.
-
خدا ناظری
انسان مومن باید همواره در سبک زندگی خود به آن توجه ویژه داشته باشد، توجه به حضور خدا در تمام لحظات زندگی است. توجه به حضور خداوند متعال در هر لحظه زندگی موجب تقویت ارتباط انسان با خدا خواهد شد و در پی آن اعتقاد به خدا، قوی تر می شود. از جمله موقعیت هایی که انسان به حضور خدا باید دقت کند:
توجه به حضور خدا در عبادت
«یَا أَبَا ذَرٍّ اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ»؛
ای ابوذر! خدا را طوری عبادت کن مثل اینکه او را می بینی و اگر او را نمی بینی (درک حضور او محسوس نیست پس بدان) همانا او تو را می بیند!
از عرصه های مهمی که انسان باید به حضور خدا توجه کند، در وقت عبادت است؛ چرا که با این که انسان همیشه در محضر خداست اما در عبادت، حضور انسان در مقابل خداوند متعال صورت خاصی دارد و رابطه ی خاصی برقرار می شود برای همین اگر کسی توجه ویژه ای به حضور خدا در عبادت داشته باشد، هر چقدر این توجه بیتشر باشد، کیفیت عبادت نیز بالاتر خواهد رفت.
توجه به حضور خدا در معصیت
از موارد مهم برای توجه به حضور خدا، توجه در موقعیت گناه است؛ پیامبر خدا (ص) به ابوذر فرمود:
«یَا أَبَا ذَرٍّ لَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِیئَهِ وَ لَکِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَیْتَهُ»؛
ای ابوذر! به کوچک بودن گناهت نگاه نکن، بلکه به (عظمت و بزرگی) کسی که معصیتش کردی نگاه کن!
اگر در عرصه گناه انسان متوجه خدا باشد و عظمت آن را درک کند و متوجه بی ادبی در مقابل خدا باشد، جلوی بسیاری از گناهان انسان گرفته خواهد شد.
-
همنشین خوب
زندگی انسان یک زندگی اجتماعی است و بشر نمی تواند بدون اجتماع زندگی کند؛ برای همین در زندگی خود ناگزیر همنشین هایی خواهد داشت. پیامبر خدا در توصیه های خود به جناب ابوذر، مسئله همنشین را مطرح کرده و می فرماید:
«یَا أَبَا ذَرٍّ الْجَلِیسُ الصَّالِحُ خَیْرٌ مِنَ الْوَحْدَهِ وَ الْوَحْدَهُ خَیْرٌ مِنْ جَلِیسِ السَّوْءِ … یَا أَبَا ذَرٍّ لَا تُصَاحِبْ إِلَّا مُؤْمِناً»؛
ای ابوذر! همنشین صالح بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد است … ای ابوذر! به جز با مومن همنشینی و مصاحبت نکن.
همنشین در زندگی بشر اثرگذار بوده و رفتار و کردار انسان را تحت تاثیر قرار می دهد؛ حال اگر همنشین خوب باشد تاثیرش متناسب با خودش خوب خواهد شد و اگر همنشین بد باشد تاثیر سوء خواهد گذاشت و برای همین است که پیامبر خدا (ص) تنهایی را بر همنشین بد ترجیح می دهند چرا که در تنهایی آثار همنشین بد وجود ندارد و همنشین خوب را بهتر از تنهایی می دانند چرا که آثار دوست خوب در تنهایی وجود ندارد.
-
مدیریت زمان
در روایات و سفارشات پیامبر خدا (ص) و ائمه (ع) به مدیریت زمان در سبک زندگی توصیه هایی وارد شده است و استفاده صحیح از عمر و زمان را با اهمیت شمرده اند. پیامبر خدا (ص) در توصیه به ابوذر می فرماید:
«وَ عَلَى الْعَاقِلِ مَا لَمْ یَکُنْ مَغْلُوباً عَلَى عَقْلِهِ أَنْ یَکُونَ لَهُ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ سَاعَهٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَهٌ یُفَکِّرُ فِیهَا فِی صُنْعِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سَاعَهٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ فِیمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ وَ سَاعَهٌ یَخْلُو فِیهَا بِحَاجَتِهِ مِنَ الْحَلَالِ مِنَ المَطْعَمِ وَ الْمَشْرَبِ»؛
بر عاقلى که عقلش مغلوب نشده باشد (لازم است) وقت را قسمت کند:
- ساعتی براى مناجات با خدا
- ساعتى براى تفکر در آفریده هاى الهى
- ساعتى که نفس خود را نسبت به اعمال گذشته و آینده حسابرسی کند
- ساعتی که به نیازهاى حلال خویش از خوراک و نوشیدنی بپردازد
این یک برنامه کلی برای سبک زندگی انسان است که به صورت کلی وقت خود را در امور مهم و مفید صرف کند.
همچنین حضرت رسول (ص) می فرماید: «وَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ [لَا] یَکُونَ ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ مَرَمَّهٍ لِمَعَاشٍ أَوْ لَذَّهٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ»؛ و عاقل باید جز در یکى از سه حال نباشد: ۱. یا اندوختن توشه آخرت ۲. یا کسب روزى ۳. یا لذّت غیر حرام
نتیجه گیری
راه و رسم زندگی همواره دغدغه بشر بوده است و با توجه به الگو بودن پیامبر خدا (ص) لازم است از سخنان و سیره ایشان در این زمینه درس گرفت. از توصیه های نورانی پیامبر خدا (ص) به ابوذر غفاری می توان فهمید که سبک زندگی مومنانه، خصوصیاتی دارد که مومن باید آن ها را رعایت کند؛ از جمله آنها می توان آخرت گرایی و پرهیز از دنیا، عمل گرایی، خداناظری، همنشین خوب داشتن و مدیریت زمان را نام برد.
پی نوشت ها
[۱] احزاب/۲۱
[۲] طبرسی، مکارم الأخلاق، ص۴۵۹
[۳] طبرسی مکارم الأخلاق، ص۴۶۲
[۴] کلینی، کافی، ج۲، ص۱۳۱
[۵] سید رضی، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۴۹۳
[۶] جمهره اللغه، ج۲، ص۶۴۳
[۷] اعراف/۳۲
[۸] ابن حیون، دعائم الإسلام، ج۲، ص: ۱۹۳، (منسوب)جعفر بن محمد، مصباح الشریعه، ص۱۷۱، صف/۲و۳ ؛ جمعه/۵ ؛ سیدرضی، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۱۶۴
[۹] مصباح الشریعه، ص۱۷۱
[۱۰] صف/۲و۳ ، جمعه/۵، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۱۶۴
منابع
- قرآن کریم
- کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه ۱۴۰۷ ق
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، صالح، صبحی، قم، هجرت، ۱۴۱۴ ق
- جعفر بن محمد، مصباح الشریعه، بیروت، اعلمى۱۴۰۰ ق
- ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، بیروت، دار العلم للملایین ۱۹۸۸ م
- ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، فیضى، آصف، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ۱۳۸۵ ق
- طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، قم، الشریف الرضى، ۱۴۱۲ ق / ۱۳۷۰ ش