بعضى از فیلسوفان باستان ادعا میکردند که جهان «قدیم» است. یعنى ازلى و بلا اول است و قهراً حادث یا آفریده نیست. در یک تقسیم بندى این عده را «دهریه» مینامیدند. حتى در میان عرب جاهلى هم این اندیشه طرفدار داشته است: «و قالوا ما هى الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الاّ الدهر…»۱ «وگویند چیزى جز زندگى دنیوى ما در کار نیست، که بعضى زنده میشویم و بعضى میمیریم و جز روزگار ما را نابود نمیکند؛ و آنان را به این امر علم نیست. چیزى جز پندار نمیبافند.»
اما پیشرفت علم و فلسفه نشان داد که جهان مادى، نمیتواند قدیم باشد. و نمیتواند علت مادى داشته باشد. زیرا آنچه مادى است، «ممکن» است (یعنى میتواند باشد و میتواند نباشد) و علت جهان باید فراتر از ممکن، یعنى واجب، (ضرورى) باشد. حتى علم بیش از فلسفه قائل به این است که ازلى خواندن موجود (موجود مادى) بى وجه است و همه چیز، یعنى آنچه در جهان است ، و خود جهان عمرى و آغازى دارد.
علم با آنکه جهان را حادث (پدید آمده) میداند ولى نه قائل به آفرینش جهان است و نه منکر آن. به عبارت دیگر قول به آفرینش جهان یک اندیشه فلسفى و نیز یک عقیده دینى ـ اعتقادى است.ممکن است نظریه بیگ بنگ (مهبانگ یا صیحه بزرگ کیهانى) که علم میگوید، بیان علمى نظریه یا عقیده آفرینش باشد که بعضى از فلسفهها و اغلب ادیان میگوید.
بیگ بنگ یعنى انفجار عظیم اولیه ـ که جرثومه کیهان با کمترین جرم و بیشترین چگالى، در زمانى از« آن» و اعشار ثانیه کمتر، بیشترین انبساط را مییابد ـ هر چه باشد، نحوه به وجود آمدن کیهان است، نه علّت آن.
مراد ما از بیان این مقدمه، بیان این رقم است که بیگ بنگ یا انفجار کیهانى در ده تا سیزده میلیارد سال پیش رخ داده است. از عمر زمین حدوداً چهارمیلیارد و ششصد میلیون سال میگذرد. از عمر اجداد انسانى ـ حیوانى، کمتر از دو میلیون سال میگذرد. از عمر انسان هوشمند که شبیه به انسان امروزى است صد تا ۱۲۰ هزار سال میگذرد. از آغاز تاریخ تمدّن و تدوین فرهنگ انسان فقط ده هزار سال میگذرد. از عمرکشاورزى که در عهد نوسنگى پدید آمد، حدوداً نه هزار سال میگذرد (در این مقاله به مسأله کشاورزى باز میگردیم).
جهان یا به هر حال منظومه شمسى، خودکار میگردد. به تعبیر قرآنى، ماه و خورشید و ستارگان همه مسخّر امر الهى اند. خداوند، طبیعت را پرورنده و خودکار و منظم آفریده است. یعنى در زمین، روز و شب و ماه و سال با نظم شگرفى به نحو تکرارى پدید میآید. نظم کیهانى و طبیعى تا حدى است که جهان را به حق به ساعت تشبیه کردهاند.
همین نظم و سامانمندى طبیعت و خودکارى کاروبار آن باعث شدهاست که عدهاى طبیعت گرا یا دهرگرا (روزگارگرا) باشند که به آنها اشاره کردیم.
از سوى دیگر، علم یا علوم طبیعى بر مبناى پژوهش در طبیعت پدید آمده است. یعنى نظم و قاعده و قانون و سامان طبیعت را کشف کرده و توانسته است و میتواند با تکیه بر این نظم و سامان، فى المثل خسوف و کسوفها میلیونها سال بعد را با دقت پیشبینى کند.
تبیین پذیرى رفتار طبیعت که به اصطلاح بر رابطه علّى (علت و معلولى) استوار است، باعث شبهه بعضى ازانسان هاى گذشته و حال شده است؛ یعنى ابر و باد و مه و خورشید و فلک را خود مختار و علت العلل احوال و آمار جوّى و طبیعى میانگارند؛ یعنى میگویند باران و باد چگونه پدید میآید و خاک چگونه ازتأثیر موجودات ذرهبینى در صخرههاى میلیونها سال پیش سطح زمین پدید آمده و از آمیختن آب و خاک ، گیاه پدید میآید و…. به عبارت دیگر این دهریه (دهریان قدیمى، اصالت طبیعیان، طبیعت گراهاى علم گراى جدید) نزدیک بین هستند و داستان جهان و آفرینش و حتى کاروبار طبیعت را از نیمه، از نیمه دوم، یا وسط، تماشا و سپس تبیین میکنند.
اما ما مسلمانان درقرآن کریم میخوانیم که آب باران را خداوند، از آسمان به امر خویش و به عنوان لطفى در حق بشر ونعمتى براى او و بهبود و حتى امکان پذیرى زندگى او میفرستد. او «فالق الحب و النوی» (شکافنده دانه و هسته) است.۲ بادها را نیز او میفرستد تا ابرهاى آبستن و پر بار را جا به جا کنند.۳ زمین مرده و پژمرده را اوست که احیا میکند.۴
پدید آمدن کشاورزى، یکى از انقلابیترین دستاوردهاى علمى بشر و به تعبیر اهل ادیان، یکى از مهمترین نعمتها و موهبتهاى خداوند به انسان است. تاریخ علم، عادت همه کاروبارهاى علم و علمى را به بشر نسبتمیدهد.
یعنى معتقد است که کشاورزى، یافته و دستاورد بشرى است. و همین بشر میتواند آبیارى را که از لوازم کشاورزى است به فرمان آورد و بسامان گرداند. چنانکه میتواند ابرهایى را که نازا و بى باران هستند، بارور و زایا گرداند تا ببارند. یا باران مصنوعى به راه اندازد، که امروزه حتى درکشورهاى عقبمانده و نیمه توسعه یافته هم جزو عادات روز مره کشاورزى و آبیارى است. حال در این آیات قرآنى، با نگاهى جدید تأمل کنید: «آیا به آبى که میآشامید اندیشیدهاید؟آیا شما آن را از ابر فرو فرستادهاید یا ما فرو فرستادهایم؟ اگر خواهیم آن را تلخ و شور گردانیم. پس چرا سپاس نمیگزارید؟ آیا به آتشى که میافروزید اندیشیدهاید؟ آیا شما درختش را آفریدهاید یا ما آفرینندهایم؟ ما آن را پندآموزى ساختهایم و توشهاى براى راهروان.»۵
و در همین سوره، پیش از آیاتى که نقل کردیم،در باره کشت و زرع میفرماید: آیا در آنچه میکارید اندیشیدهاید؟ آیا شما آن را میرویانید یا ما رویانندهایم؟ اگر خواهیم آن را خرد و ریزگردانیم و شم حسرت زده شوید و گویید ما غرامت دیدگانیم، بلکه ما بى بهرگانیم.»۶
هر چند که گفتیم، انقلاب کشاورزى و کشاورزى انقلابى از مهمترین رویدادهاى تمدن بشرى است و در جنب کشف آتش و اختراع خط، سه پدیده بسیار مهم تمدن ساز و فرهنگ آفرین است، ولى خداوند سلسله جنبان اصلى آنهاست. کشاورز، دانه ر اختراع نکرده است، بلکه یافته است. آب را هم اختراع نکرده است، بلکه در دسترس خود یافته است. همینطور خاک را و به اصطلاح فقط ا ینها را «مونتاژ» کرده است. یا از مونتاژ آنها با خبرشده است. مهم این است که دانه، رویان است؛ یعنى قابلیت رشد دارد. مهم این است که آب روان است. مهم این است که آب و باد و خاک و دانه وجود دارند و با هم تأثیر و تأثر متقابل دارند. اگر نمى داشتند اگرخداوند پیش آفرینى نکرده بود، سطح زمین قاعا صفصفاً (صاف و هموار بیآب و گیاه) بود. پس آبیار و کشاورز واقعى، خداوند است و ما بخیهاى بر روى کار میزنیم.
مهمتر ازمسأله کشاورزى و آب و آتش که طبیعیاند یا طبیعى مینماید، مسأله فن و فنآورى یا تکنولوژى است. با توضیحى که دادیم، بسیارى از این نظر قبول میکنند که آبیار و کشاورز اصلى و واقعى و سلسله جنبان و کارگردان کارهاى طبیعى و طبیعت خداوند است،ولى در قبول اینکه کارهاى فنى به خداوند ربط دارد، هنوز تردید دارند. براى نمونه، کشتى و کشتى سازى را در نظر بگیریم.پى بردن به اینکه چیزهایى ، مثل چوب در آب فرو نمیرود، و از آنجا به ساختن قایق و سپس کشتى و کشتیهاى کوه پیکر رهنمون شدن، هم از مراحل و تحوّلات اساسى و دوران ساز و تمدن آفرین تاریخ تمدن بشرى است.
ولى خداوند کشتیها را از آیات و نعمتهاى خود میشمارد و طبعاً و ظاهراً مایه تأمل و شگفتى است و کشتیها مصنوع بشرند، پس چرا خداوند آنها را به خود نسبت میدهد؟ و میفرماید:«و او راست کشتیهاى بادبان برافراشته که چون کوهها در دریا روانند»۷. همچنین :«و از پدیدههاى شگرف او، کشتیهاست مانند کوهها در دریاها».۸ و در دنباله این آیه، کلیدى براى درست اندیشى بشر و نگاه درستش به پدیده دریانوردى به دست میدهد:«اگر خواهد باد را نگه دارد، آنگاه آنها بر روى آن [دریا] راکد مانند ؛ در این، براى هر شکیباى شاکرى مایههاى عبرت است». ۹
در جاى دیگر از قرآن کریم میفرماید:«آیا نیندیشیدهاى که خداوند، آنچه در زمین است و کشتیها را که در دریا به فرمان او روانند ، براى شما رام کرد، و او [اجرام] آسمان را نگاه میدارد که به زمین نیفتد، مگر به اذن او. بیگمان، خداوند به مردم رئوف و مهربان است».۱۰
نگارنده این سطور ، در ترجمه خود از قرآن کریم که داراى پانویسهاى تفسیرى است،در پانویس و در شرح این آیه و این مشکل یا شبهه، چنین آورده است. «در قرآن مجید، بارها کشتیها را مسخّر انسان ۱۱ و جزو نعمتها و آیات الهی۱۲ و حتى از آفریدههاى الهى شمرده است. چنانکه فرماید: «و از کشتیها و چارپایان براى شما مرکب فراهم ساخت.»۱۳ توجیهش این است که خداوند، خالق انسان است ، و مخلوقات و مصنوعات انسان، مخلوق و مصنوع معالواسطه خداوند شمرده میشود. یعنى خداوند میتوانست انسان را حیوانى ابزارساز بیافریند[چنانکه آفریده است]، یا مانند سایر حیوانات، فاقد این استعداد و قدرتش بگرداند. حال که ا نسان داراى این استعداد و قدرت است، اعتبارش به حق تعالى باز میگردد. چنانکه اگر ا نسانها در آینده نزدیک، آدم آهنیهاى ابزارساز یا کامپیوترهاى کامپیوتر ساز پدید آورد، اعتبارش به انسان که پدید آورنده و برنامه ریز اول است بازمیگردد.»۱۴
آنچه معروض افتاد، جان کلام و چکیده نظریه و نگرش توحیدى و ا لهى، در برابر نظریه و نگرش طبیعى و مادى است و با این کلید، درهاى بسیارى از مشکلات باز میشود. براى مثال، گاه از بعضى از متجددان و غرب زدگان یا علم زدگان شنیده میشد که در تمسخر بینش الهى یک مؤمن ساده، به او میگفتند: «برو جانم این تب را دعا و خدا قطع نمیکند. این چرک را آنتیبیوتیک خشک میکند». پاسخش این است که خداوند که با حرف جهان را اداره نمیکند، بلکه اسباب آفرین است و با وسائط و اسباب کارها را انجام میدهد. حال این وسائط یا اسباب ممکن است هر چیزى باشد. گاه کلمهایجادى «کُن» است. گاه ملائکه و موجودات غیبى است. گاه هم پدیدههاى طبیعى است. آنتى بیوتیک آفریده مع الواسطه یا غیر مستقیم خداوند است.
او به جاى آنکه مستقیماً آنتى بیوتیک بیافریند، انسان و ذهن علم گراى برنامهریزِ آنتیبیوتیک ساز او را آفریده است. تازه، انسان را هم نه بى واسطه بلکه از همین آب و گل آفریده است. در پرتو این نگرش، بسیارى ازآیات دشوار قرآنى را به آسانى درمییابیم. در آغاز سوره الرحمن میفرماید: «… خلق الانسان. علّمه البیان؛ انسان را آفرید. به او زبان آموخت.» دراینجا هم وسائط بین اراده خداوند و زبان آموزش انسان را در نظر مى آوریم. خداوند به کسى بیواسطه زبان و سخنگویى نیاموخته است، ولى ذهن انسان را چنانکه برجستهترین زبانشناس امروز غرب، چامسکى، میگوید برنامه ریزى شده و داراى استعداد زبان آموزى آفریده است.
یا در سوره علق میفرماید: «اقرأ و ربک الاکرم. الذى علّم بالقلم؛ بخوان و پروردگار تو بس گرامى است. همان که با قلم [وکتابت، انسان را ] آموزش داد.» در اینجا هم معلوم است که خداوند مستقیماً و بى واسطه، قلم را به دست کسى نداده است . او انسان را علم آموزِ علم آفرین و فرهنگ ساز و تمدن ساز آفریده است. یعنى همه این تواناییها را به صورت استعداد در سرشت انسان نهاده است که هر یک به موقع خود بارور میشود.
پی نوشت:
۱. جاثیه (۴۵) آیه ۲۴.
۲. انعام (۶) آیه ۹۵.
۳. رعد (۱۳) آیه ۱۲؛ اعراف (۷) آیه ۵۷.
۴. روم (۳۰) آیه ۲۴.
۵. واقعه (۵۶) آیه ۶۸۷۳.
۶. آه ۶۳۶۷.
۷. الرحمن (۵۵) آیه ۲۴.
۸. شورى (۴۲) آیه ۴۲.
۹. آیه ۳۴.
۱۰. حج (۲۲) آیه ۶۵.
۱۱. ابراهیم (۱۴) آیه ۳۲.
۱۲. لقمان (۳۱) آیه ۳۱؛ شورى (۴۲) آیه ۳۲.
۱۳. زخرف (۴۳) آیه ۱۲ونیز: الرحمن (۵۵) آیه۲۴، اسرا (۱۷) آیه ۶۶.
۱۴. قرآن کریم، ترجمـه، توضیـحات و واژهنامه از بهاءالدین خرمشاهى، ص ۳۴۰ (ذیل آیه ۶۵ سوره حج).