امام سجاد علیه السلام از آن روی که محبوب الهی بود، مقام والای مستجاب الدعوه بودن را هم داشت .
ثابت بنانی نقل می کند: من و گروهی از عبادت گران بصره (ایوب سجستانی، صالح مری، عتبه الغلام، حبیب فارسی و مالک بن دینار) به حج رفتیم و دیدیم مردم از شدت تشنگی و بی آبی در مضیقه و فشارند . آنان به ما متوسل شدند و ما به سوی کعبه رفتیم و پس از طواف، با تضرع از خدا تقاضای باران کردیم، اما دعای ما پذیرفته نشد . در همین بین جوانی که اندوه و ناراحتی در چهره اش پیدا بود، آمد و بعد از طواف، رو به ما کرد و گفت: مالک بن دینار و … ! گفتیم: بله! گفت: یک نفر از شما را خدا دوست ندارد!؟ گفتیم: ما دعا کردیم، اجابت با اوست!
او به سوی کعبه رفت و در آنجا به سجده افتاد . در سجده می گفت: خدایا تو را به علاقه ای که به من داری، اینها را از باران سیراب کن . هنوز دعایش تمام نشده بود که باران همچون دهانه مشک باریدن گرفت .
گفتم: جوان! از کجا فهمیدی خدا تو را دوست دارد؟ گفت: اگر دوست نداشت، به خانه اش دعوت نمی کرد . حال که دعوت کرده، فهمیدم مرا دوست دارد; لذا او را به علاقه اش به خودم قسم دادم .
آن جوان از پیش ما رفت … از مردم مکه پرسیدم این جوان که بود؟ گفتند: علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام بود[۱] .
پی نوشت ها:
[۱] . بحارالانوار، ج ۱۱ (ترجمه زندگی امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام)، ص ۳۸ .