خدمات علمی المعز لدین الله فاطمی به روایت قاضی نعمان

خدمات علمی المعز لدین الله فاطمی به روایت قاضی نعمان

۱۴۰۳-۱۱-۲۳

5 بازدید

المعز لدین الله، چهارمین خلیفه از سلسله فاطمیان و چهاردهمین امام از امامان مذهب اسماعیلیه بود. او به دانش علاقه مند بود و به امور فرهنگی جامعه اهتمام داشت. تأسیس الأزهر و اختراع خودنویس، از جمله ابتکارات او است.

بخشی از اقدامات و نقطه نظرات المعز لدین الله توسط دانشمند اسماعیلی، قاضی نعمان در کتاب «المجالس و المسایرات» ثبت شده، که در این مقاله به گزارش تعدادی از آنها می پردازیم.

قاضی نعمان، پایه گذار فقه اسماعیلی و یکی از نظریه پردازان خلافت فاطمی است. او از ابتدای دعوت فاطمیان همراه آنان بود و چهار خلیفه نخست فاطمی را خدمت کرد. در سال ۳۶۲ ق وقتی المعز لدین الله به مصر نقل مکان کرد، قاضی نعمان نیز همراه او به مصر رفت و معز با کمک های فکری او، پایه های حکومت را بر مبنایی اسلامی و شیعی استوار کرد و شهر قاهره را بنیان نهاد. در سال ۳۶۳ ق، کمتر از یک سال بعد از ورود به مصر، قاضی نعمان در گذشت.[۱]

فتح مصر، تأسیس الأزهر و پشتیبانی از اهل علم

المعز لدین الله، چهارمین خلیفه فاطمی، در ۱۱ رمضان ۳۱۹ ق در حوالی تونس به دنیا آمد؛ و در ۷ ذی الحجه ۳۴۱ ق اسماعیلیان با او به عنوان چهاردهمین امام اسماعیلیه بیعت کردند و به مقام خلافت رسید.[۲]

سپاه المعز لدین الله در شعبان ۳۵۸ ق مصر را فتح کرد[۳] و وی نیز در رمضان ۳۶۲ وارد مصر شد.[۴]

المعز لدین الله پس از آنکه مصر را مرکز خلافت فاطمی قرار داد، به توسعه فرهنگی و علمی آن پرداخت و دستور ساخت جامع الأزهر را صادر کرد. اهل علم را تشویق کرد و اموال زیادی را در اختیار آنان قرار داد. دانشمندان نیز از نقاط مختلف به مصر آمدند تا از کمک و تشویق های المعز لدین الله بهره مند شوند. وی به کتابخانه قصر اهتمام ویژه ای داشت، و خود بر روند تألیف کتاب های اسماعیلی نظارت می کرد. در زمان او فرهنگ اسماعیلی بسیار پیشرفت کرد و علوم شکوفا شد.[۵]

المعز لدین الله، پس از سه سال حکومت در مصر، در ربیع الاول ۳۶۵ ق، از دنیا رفت، و خلافت را به فرزندش، العزیز بالله سپرد.[۶]

اشتیاق المعز لدین الله به فراگیری حکمت

قاضی نعمان می نویسد روزی المعز لدین الله گفت: «به خدا که من چنان لذتی از یادگیری حکمت می برم که اگر دیگران لذت مرا درک می کردند، دنیا را به خاطر حکمت رها می کردند؛ و اگر خداوند مرا مأمور به امامت و رهبری و اداره امور دنیوی نکرده بود، آن را کنار می گذاشتم و به حکمت می پرداختم و از آن لذت می بردم.[۷]

اختراع خودنویس توسط المعز لدین الله

المعز لدین الله را می توان یکی از مخترعان زمان خود برشمرد. قاضی نعمان در کتاب «مجالس و مسایرات» او را مخترع خودنویس می داند و اختراع خودنویس توسط وی را اینگونه شرح می دهد:

در حضور المعز لدین الله صحبت از قلم شد؛ او فرمود: می خواهیم قلمی بسازیم که با آن بدون یاری گرفتن از دوات بتوان نوشت، به گونه ای که جوهر را در درون خود داشته باشد. قلمی که همیشه همراه انسان و آماده نوشتن است؛ و هر گاه که از آن استفاده نشود جوهرش بالا رود و نوک قلم خشک شود تا نویسنده بتواند آن را در جیب خود بگذارد بدون اینکه چیزی از آن ترشح کند؛ و جز در حال استفاده، جوهر خود را بیرون ندهد. این وسیله شگفتی خواهد بود و تا جایی که می دانیم کسی قبل از ما آن را نساخته است. این برای هر کسی که در آن تأمل کند و حکمتش را درک کند، دلیلی بر حکمت بالغه خواهد بود.

پرسیدم: آیا چنین چیزی ممکن است؟ گفت: ان شاء الله که می شود. چند روز بعد صنعتگری که سفارش آن را از المعز لدین الله گرفته بود، با قلمی که از روی طرح ابداعی خلیفه ساخته بود آمد. برای امتحان در آن جوهر ریخت و با آن نوشت ولی جوهر بیش از حد از آن بیرون می آمد. المعز لدین الله از وی خواست بخش هایی از آن را اصلاح کند. او نیز چنین کرد و قلم را همان گونه که خلیفه فاطمی طراحی کرده بود آماده ساخت.[۸]

ایده بدیع المعز لدین الله در علوم ادبی

روزی المعز لدین الله به یکی از ادیبان دستور داد کتابی درباره یک موضوع ادبی بنویسد. آن ادیب منظور المعز لدین الله را درک نمی کرد و سرانجام پس از توضیح بسیار خلیفه، مقصود او را دریافت ولی آن را موضوعی بکر و بسیار دشوار یافت و گفت: هیچ کدام از ادیبان پیش از این در این باره چیزی ننوشته اند، و من نمی دانم چگونه این موضوع را دنبال کنم. … المعز لدین الله او را از اظهار ناتوانی بازداشت و به انجام آن تشویق کرد.[۹]

جلوگیری المعز لدین الله از خرافات

خرافات به معنای اعتقاد غیر منطقی به تأثیر امور ماورای طبیعی و خلاف عقل و علم و تجربه شهودی در امور طبیعی است. به عبارت دیگر، هر نوع اندیشه باطل و خلاف واقع را خرافه می گویند. معمولا در خرافه، رویدادها و حوادثی که با هم ارتباط منطقی ندارند، به یکدیگر ربط داده می شوند، و یا علت و معلول یکدیگر دانسته می شوند.

خرافات همواره در کنار علوم مختلف رشد کرده، و هر کجا که انسان نتوانسته برای سؤالاتش پاسخ درست پیدا کند یا به علت واقعی یک پدیده دست یابد، خرافات خودنمایی کرده، انسان را به بیراهه کشانده است. در بسیاری اوقات همین خرافات مانع رسیدن انسان به جواب های درست شده است.

با توجه به کتاب «المجالس و المسایرات» می توان گفت که المعز لدین الله به عنوان رهبر دینی و سیاسی جامعه، همواره در صدد زدودن خرافات از ساحت علوم بوده است. او برای رسیدن به این هدف گاه از سخنان منصور، سومین خلیفه فاطمی، که یکی از منجمان زبردست زمان خود بود، یادکرده و گوشزد می کند که هدف منصور از یادگیری این علم، پیشگویی نبوده است؛ بلکه او این علم را به دلیل اینکه نشان دهنده حکمت خدا و تأثیر او بر حرکت کواکب بوده آموخته است.[۱۰]

او همچنین در زمان خلافت خود هنگامی که خشکسالی سرتاسر قلمرو فاطمیان را فراگرفته بود و مردم را آزار می داد در مقابل منجمان که می خواستند علت خشکسالی را به گردن گردش صور افلاکی انداخته و این امر را اینگونه توجیه کنند که چون فلان ستاره در فلان جا قرار گرفته پس خشکسالی به وجود آمده است، ایستاد. او با یادآوری واقعه ای که در زمان پیامبر اسلام (ص) رخ داده بود، مانع از ورود آنها به حیطه خرافات گشت، و به نوعی با این کار مبارزه نمود. قاضی نعمان داستان را چنین حکایت می کند:

باران در زمان درو، که مورد نیاز مردم بود، کم شد. منجمان گفتند این سال تنگنا و قحطی است. طولی نکشید که خداوند چنان بارانی فروفرستاد که مدت ها مانند آن را ندیده بودند. باران چند روز بارید به گونه ای که مردم از عاقبت آن ترسیدند و من در این هنگام در مجلس المعز لدین الله حضور یافتم. نزد او پیشگویی منجمان یادآوری شد.

المعز لدین الله گفت: این باران نیامد مگر برای تصدیق کلام رسول خدا (ص)، که وقتی در مدینه باران بارید، برخی از مردم گفتند به سبب فلان ستاره باران آمد، گروهی گفتند به فضل و رحمت خدا بر ما باران نازل شد. رسول خدا فرمود: مردم دو دسته شدند، گروهی به خدا ایمان آورده، به مقدرات ستارگان کافر شدند؛ گروهی به تأثیر ستارگان ایمان آورده، به خدا کفر ورزیدند.

اکنون نیز خداوند بر خلاف گفته منجمان عمل کرد، و این تصدیق رسول خدا (ص) بود و تکذیب کسی که ادعای علم غیب داشت. علمی که خدا آن را جز به رسولانش که مورد رضایتش باشند به اطلاع کسی نمی رساند.[۱۱]

آموزش روش درست یادگیری و مطالعه علوم

قاضی نعمان نقل می کند: از المعز لدین الله شنیدم که می گفت: قطعا تخلف کرده اند آن مردمی که از درک علوم باز می مانند، هر گاه کسی از انان در یکی از ابواب علمی که طلب می کند نظر افکند و دنبال کامل کردنش نباشد، و اگر نظر و خواندن و شنیدنش کامل باشد، در آن تدبر نکند و آن را به اتقان نرسانده، باب دیگری آغاز کند بدون اینکه باب قبلی را به خاطر سپرده باشد و بر حقیقتش و بر آنچه اقتضا می کند که در باب بعد بیاید آگاهی پیدا نکرده باشد.

بدین ترتیب افراد از بابی به باب دیگر و از کتابی به کتاب دیگر و از علمی به علم دیگر می روند. چنین دانشجویانی همیشه در حیرت و گمراهی باقی می ماند و در مسیر دانش به جایی نمی رسد و بهره چندانی نمی برد، مگر در حد کسی که مرور سریع و گذرایی داشته.

اما اگر کسی اینگونه بود که چون در علمی بنگرد، آن را دنبال کند و به خاطر بسپارد و در باب نخست آن نگاهی عمیق اندازد و دقت کافی به خرج دهد  تا به همه جوانب آن احاطه پیدا کند، ابواب دیگر آن علم بر او گشوده شود و به خاطر سپردنشان آسان شود و از آن علم به مطلوب خود نائل شود. او به بابی از علم وارد نشود مگر بعد از حفظ کردن باب پیشین و کار عمیق بر روی آن. اما مردم در این مورد کوتاهی می کنند و با شتاب زدگی از علم باز می مانند.[۱۲]

المعز لدین الله و تشویق به پرسشگری و نقادی

قاضی نعمان می گوید یک روز المعز لدین الله نکاتی ارزنده از علم و حکمت ایراد کرد و ما پس از گوش سپردن و بهره بردن از آنها از او سپاس گزاری کردیم. اما المعز لدین الله گفت من دوست دارم درباره آنچه می گویم از من سؤال و اشکال کنید. وقتی من آن موارد را برای شما توضیح دهم، و گفته های من را تنها با تسلیم و پذیرش نشنوید، در حالی که جای محاجه در آن می بینید یا خود نسبت به آن شک دارید.

اگر در این موارد با ما سخن بگویید ما آن مطلب را برای شما مستحکم می کنیم و بر آن می افزاییم. هر زمان پدرم به من چیزی می آموخت مرا به پرسیدن و اشکال کردن تشویق می کرد و می گفت علم و حکمت جز با جدل و محاجه کردن در قلب آدمی تثبیت نمی شود.[۱۳]

نتیجه گیری

المعز لدین الله به عنوان امام معنوی و رهبر سیاسی شیعیان اسماعیلی، نقش مهمی در عرصه فرهنگ و دانش داشت. او با اشتیاق خود به دانش، دیگران را نیز به دانشجویی دعوت می کرد، آنها را از یادگیری سطحی و شتابزدگی در تحصیل دانش و همچنین از خرافات  برحذر می داشت، و ایده های بکر خود را در اختیار دانشمندان قرار می داد، و از پیروانش می خواست تعلیمات او را مورد نقد و ارزیابی قرار دهند، با او محاجه کرده و از تقلید صرف خودداری کنند.

پی نوشت ها

[۱] . قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۲۰-۲۳

[۲] . غالب، تاریخ الدعوه الاسماعیلیه، ص۱۷۷

[۳] . غالب، تاریخ الدعوه الاسماعیلیه، ص۱۸۶

[۴] . غالب، تاریخ الدعوه الاسماعیلیه، ص۱۹۱

[۵] . غالب، تاریخ الدعوه الاسماعیلیه، ص۱۹۱

[۶] . غالب، تاریخ الدعوه الاسماعیلیه، ص۱۹۱

[۷] . قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، ص۳۱۹

[۸] . قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، ص۳۱۹-۳۲۱

[۹] . قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، ص۱۳۴

[۱۰] . قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، ص۱۳۱

[۱۱] . قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، ص۵۳۲

[۱۲] . قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، ص۳۱۲

[۱۳] . قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، ص۱۳۳

منابع

۱. غالب، مصطفی، تاریخ الدعوه الإسماعیلیه، بیروت، انتشارت درالاندلس، چاپ دوم، ۱۹۶۵ م

۲. قاضی‌ نعمان‌، ابن حیون نعمان بن محمد، شرح‌ الاخبار، قم‌، موسسۀ النشر الاسلامی‌، چاپ اول، ۱۴۰۹ق

۳. قاضی‌ نعمان‌، ابن حیون نعمان بن محمد، المجالس و السمایرات، بیروت، دار المنتظر، چاپ اول، ۱۹۹۶م

منبع مقاله | اقتباس از:

شاهرخی، سید علاء الدین، و همکاران، بررسی سیاست های علمی خلیفه المعز فاطمی (با تکیه بر کتاب المجالس و المسایرات قاضی نعمان)، فصلنامه تاریخ نو، سال نهم، شماره بیست و ششم، بهار ۱۳۹۸ش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *