یکی از امور مهم امنیت جامعه است که می توان آن را در سایه جهاد به وجود آورد. امنیت، انتظار نخست انسانها از حکومتهاست که امروزه ابعاد گسترده و متنوعی یافته است. تأثیرپذیری امنیت از اقتصاد، فرهنگ، صنعت و جمعیت و تأثیرگذاری آن بر همه شاخه های توسعه و حیات انسانی، به آن نقش بنیادین داده و همه فیلسوفان سیاسیِ گذشته و حال را به تأمل در آن وا داشته است. در این مقاله به این امر مهم پرداخته شده است.
فیلسوفانی که دغدغه عدالت داشته اند، آن را شرط ضروری عدل دانسته اند، و کسانی که به «رفاه» می اندیشیده اند، آن را عامل اصلی آسایش شمرده اند و آنان که بر توسعه سیاسی یا اقتصادی تکیه کرده اند، امنیت را «عامل» و نیز «حاصل» آن تلقی کرده اند و همه کسانی که برای حاکمیت ارزشهای معنوی تلاش دارند، آن را مقدمه این واجب می دانند.
بدیهی است مقوله ای با این گستردگی، در بیانات علوی(علیه السلام)، به شکل مبسوط و در قالبهای متنوع مطرح شده که ارائه گزارشی از آن، به نگارش حجیم و اثری مستقل نیازمند است. علاوه بر این، تحلیل عالمانه بیانات امیر مؤمنان(علیه السلام) در این باره و بررسی سیره عملی حضرت در دوران حکومت از این زاویه، کاری بس سترگ و عمیق است که خارج از چارچوب این مقاله قرار دارد.
در مقاله کنونی، توسط نویسنده محترم صرفاً به برخی از حوزه های امنیت از دیدگاه حضرت اشاره می شود و از این اشارات برای دستیابی به تصویری جامع و کاربردی از موضوع مهم امنیت در نظام اسلامی استفاده می گردد.
یکی از مقولات جوهری و ریشه ای در تعریف حکومت و شاخصه های حکومت اسلامی و تشکیل دهنده ابعاد آن، مقوله امنیت، اعم از امنیت فردی و اجتماعی و داخلی و بین المللی است.
حکومت بدون امنیت، حکومت نیست و یکی از اصلی ترین و اساسی ترین مقولات هر حکومتی، تأمین و برقراری امنیت برای مردم و دفاعِ از حقوق آنها است. امنیت سنگ زیربنای حیات فرد و جامعه است و پیش شرط هر گونه توسعه و رشد و رفاه و ارتقای مادی و معنوی به حساب می آید. از بیان امام علی(علیه السلام) در مورد ضرورت حکومت این معنا به خوبی استفاده می شود. حضرت در پاسخ شبهه خوارج که می گفتند «لا حُکْمَ اِلّا لله» فرمود: «لابدّ للناس من امیر برّ او فاجر … و یقاتِل به العدوّ و تأمنُ به السّبل و یؤخذ به للضعیف؛[۱] به ناچار برای مردم امیری لازم است؛ خواه نیکوکار یا بدکار، تا به وسیله او با دشمن جنگ شود و راهها امن گردد و حقوق ضعفا از اقویا گرفته شود و نیکوکاران در رفاه باشند و از شرّ بدکاران آسایش داشته باشند.»
در این بیان نورانی، امام(علیه السلام)، فلسفه حکومت و ضرورت آن را بیان می فرماید و از اهداف و اصول آن برقراری امنیت، دفاع و مقابله با دشمنان، حمایت از حقوق مظلومان و ستمدیدگان و مقابله با ستمگران و متجاوزان و تأمین رفاه و آسایش و آرامش جامعه و جمع آوری بیت المال و مصرف صحیح آن را برمی شمرد، که با هرج و مرج و تهاجم دشمنان و زورگویی قلدران به مبارزه برخیزد و حقوق محرومان را تأمین نماید.
در فرهنگ و معارف و فقه اسلامی، کتاب و باب مستقلی تحت عنوان امنیت تدوین نشده، اما به صورت گوناگون مباحث مربوط به امنیت مطرح شده است، مانند: جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع، دفاع فردی و ملی و عمومی، برقراری قسط و عدل، قضاوت عادلانه، اجرای حدود الهی، برخورد با اشرار و محاربان و باغیان و مفسدان و برخورد با عناصر شرور و اسلحه به دست که مردم را می ترسانند، برخورد با دزدان و فتنه گران، برخورد با جاسوسان، عدم اجازه نفوذ دشمنان، عدم سلطه بیگانگان و بیگانه پرستان، رفع فقر و محرومیت، برقراری روابط عادلانه بین المللی، عدم استفاده از زور در روابط دوجانبه و چندجانبه و دهها موضوع دیگر.
لازم است با توجه به اهمیت موضوع و ابعاد آن، به صورت کتابی مستقل در فقه و معارف اسلامی این موضوع مورد تحقیق و دقت نظر قرار گیرد و مسایل مربوط به آن با کلیه زوایا و زمینه ها شکافته شود و مورد پژوهش علمی و فقهی و کارشناسی قرار گیرد و یا در مباحث مربوط به حکومت اسلامی و ولایت فقیه این بحث به صورت یکی از عمیق ترین و ضروری ترین مباحث، مورد تدقیق و تأمل فقیهانه و محققانه قرار گیرد. امروز مفهوم امنیت و حوزه مربوط به مطالعات امنیتی بسیار وسیع و شامل موضوعات فراوانی می شود که به نحوی با مفهوم و حوزه توسعه انسانیِ پایدار مربوط می شود و دارای شاخه های گوناگون و شاخصه های فراوانی است.
امنیت در فرهنگ قرآنی
الف) ریشه امنیت در لغت از امن، استیمان، ایمان و ایمنی است که به مفهوم اطمینان، آرامش در برابر خوف و ترس و نگرانی و ناآرامی است.
به عبارت دیگر، امنیت را به اطمینان و فقدان خوف تفسیر، تعریف و ترجمه نموده اند که تا حدود زیادی به واقعیت نزدیک و شامل دو بُعد ایجابی و سلبی در تعریف امنیت است. از یک سو اطمینان، آرامش فکری و روحی و از سوی دیگر فقدان خوف، دلهره و نگرانی، که موجب سلب آرامش و اطمینان می گردند.
«راغب»، لغت شناس برجسته قرآن کریم در تعریف امنیت آورده است:
«اصل امنیت، طمأنینه و آرامش نفس و از میان رفتن ترس و خوف است. امن و امانت و امان در اصل مصدر هستند و به حالت و وضعی اطلاق می گردد که انسان در آرامش باشد. گاه نیز بر چیزهایی اطلاق می شود که انسان بر آن امانتدار و امین است.»
در حقیقت امنیت یک معنای نسبی دارد و بسته به وضع و شاخصهای مربوط به آن است و به نوعی مترادف با ایجاد فرصت برای استفاده از ظرفیتها و کاهش آسیبها و تهدیدها و خطرات برای فرد، خانواده، جامعه، ملت و کشور است و شامل ثبات و امنیت اقتصادی، قضایی و حقوقی، فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی، سیاسی و نظامی می شود.
امنیت فردی را باید در ایمان واقعی و آرامش روحی و اطمینان و طمأنینه نفس و یاد خداوند متعال جستجو کرد که «اَلا بِذکْرِ اللهِ تَطْمَئنُّ الْقُلوبُ».[۲]
امنیت اجتماعی را باید در سایه تقوا و عدالت و رعایت حرمت و حقوق انسانها و دفاع از مظلومان و محرومان و برخورد با فاسدان و مجرمان و بزهکاران و رفع فقر و رفاه و تأمین معیشت مردم و حفظ آزادیهای مشروع و حاکمیت عدل و حق و قانون و معیارهای انسانی و الهی جستجو کرد.
امنیت ملی را در سایه اقتدار و استقلال و دانایی و توانایی و ارتباطات قوی و سازنده امت اسلامی در کلیه ابعاد و زوایا و ایستادگی در برابر یورش و توطئه و تهدید دشمنان و بیگانگان و بیگانه پرستان و نفوذ ایادی شیطانی آنان باید پیگیری کرد. به یک معنا امنیتِ ملی ترکیبی است از امنیت داخلی، خارجی و اجتماعی و ایمنی در برابر تهدیدات و توطئه ها و خطرات خارجی و سلامت جامعه در برابر هر گونه تهدید داخلی و خارجی.
در فرهنگ قرآنی امنیت یک مفهوم وسیع، متوازن و عمیق دارد و شامل تمامی ابعاد زندگی و حوزه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و امنیتی و داخلی و خارجی می شود و بر الگویی از امنیت تأکید می شود، که با اقتدار و انسجام و وحدت و ارتباط جامعه اسلامی و استحکام درونی جامعه پیوند دارد و شرط امنیت ملی را در بُعد امنیت خارجی و استحکام درونی امت اسلامی می داند و هر گونه دغدغه و نگرانی و ناامنی در یک بُعد را مؤثر در ابعاد دیگر می شمرد و هر گونه قوت و قدرت در یک حوزه را منشأ قدرت و اقتدار در حوزه های دیگر می داند. قرآن کریم یکی از نعمتهای بزرگ الهی را امنیت غذایی، اقتصادی و امنیت در برابر تهدیدات خارجی و توطئه های گوناگون داخلی و خارجی می داند و در راستای تحقق این اصول، بر ایجاد اطمینان و آرامش عمومی و عبادت و معنویت تأکید می نماید تا از الطاف خداوند، قدرشناس و شاکر باشند و به عبادت و تحصیل کمال بپردازند. امنیت وسیله و زمینه برای اهداف متعالی انسانی و وصول به درجات قرب و کمال و استفاده مطلوب از فرصتهاست. اینک به چند نمونه قرآنی اشاره می کنیم. در سوره ایلاف می فرماید:
«لایلافِ قُرَیْش ایلافهُم رحله الشّتاء و الصَیف فَلْیعبدوا ربّ هذا البَیْت الّذی اطعمَهُم من جوع و آمَنَهُم مِن خوف»؛[۳]
تشکر کیفر فیل سواران به این بود که قریش به سرزمین مقدس مکه الفت بگیرند تا زمینه ظهور پیامبر اکرم(ص) فراهم شود. و آنان در سفرهای زمستانه و تابستانه گرد هم آیند و به خاطر این الفت به سرزمین مکه بازگردند. پس به شکرانه این نعمتِ بزرگ باید خداوند متعال را بپرستند، که آنان را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت.
از این بیان نورانی قرآن به خوبی استفاده می شود مفهوم امنیت برآیند و محصول عوامل گوناگون و اوضاع مختلف اجتماعی و نتیجه رابطه متقابل این عوامل است، و این نظیر مفهوم توسعه است. نتیجه توسعه همه جانبه و متوازن و پایدار به طور طبیعی امنیت خواهد بود، که در تحقق آن عوامل گوناگون نقش دارد و هدف نهایی از آن ایجاد زمینه برای قرب به خدا و بندگی حضرت حق است. باید از این نعمت الهی و تأمین معاش و آباد کردن بلاد و برقراری امنیت برای عباد، راه را برای عبودیت هموار کرد، و بر عزت بندگی و ربوبیت خداوند تأکید نمود.
در حقیقت این اهداف طولی و هر یک مقدمه دیگری است و هدف عالی قرب الی الله و عشق به حق است و این اصل ارزشمند حفظ اسلام و ارزشهای اسلامی و پاسداری از نظام اسلامی و ایمان و تقواست که روح همه تعالیم اسلامی و رمز موفقیت جامعه اسلامی و عنصری تأثیرگذار و غایی برای برقراری امنیت است.
ِ آنجا که قرآن کریم شرایط جامعه ایده آل اسلامی و آینده تاریخ بشر را بیان می کند، بر این اصول تأکید نموده و مؤلفه ها و شاخصه های جامعه پیشرفته و متعالی و در حال پویایی و ارتقای مادی و معنوی اسلامی را چنین ارائه می دهد:
«وَعد الله الّذین آمَنوا مِنْکُم وَ عَمِلوا الصّالِحات لیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الارض کما اسْتَخلف الَّذین مِن قبْلهم و لِیمکننَّ لَهُم دینَهُم الّذی ارتضی لَهُم و لَیُبَدّلَنَّهم مِن بَعد خوفهم اَمنا یَعبدونَنی لا یُشرکون بی شیئاً و من کفر بعدَ ذلک فاولئِکَ هُم الفاسِقون».[۴]
این که بعد از ترس و خوف امنیت حاصل شود و مؤمنان در امن و آرامش باشند و بیم و ترس به امن بدل شود و حاکمیت شرک به حاکمیت ایمان و توحید، و اضطراب و پریشانی مؤمنان به استقرار آیین خدا و حاکمیت اولیای الهی مبذول گردد، جزء وعده های الهی و قرآنی و آرمانهای امت اسلامی و از اهداف مقدس بعثت نبی اکرم و امت است.
ِ در آیات دیگر نیز بحث قریه «مطمئنه» و «آمنه» یا آمادگی برای مقابله با دشمنان و استکبار و جهاد در راه خدا و عدم ترس از ملامتگران آمده است: «یُجاهِدونَ فی سَبیلِ الله وَ لا یَخافُونَ لومه لائمٍ».[۵]
ِ قرآن عدم تولّی کفار و نترسیدن از حوادثی که توسط دشمنان طراحی می شود.[۶] هشیاری در برابر بیماردلان و منافقان و خطرات و وسوسه های آنان و احیاناً ارتباط آشکار و پنهان ایادی و نفوذیهای دشمنان در جامعه اسلامی و خطر آنها برای امنیت، اقتدار، عزت و سربلندی جامعه اسلامی و تهدید کسانی که دست دوستی و رابطه به آنان بدهند و از دین خدا منحرف شوند و پشت به دوستان و رو به دشمنان کنند، تذکر داده و هشدار می دهد و نسبت به این قبیل رابطه ها و دوستی و ارتباط فریبنده که موجب سلطه کفار و منافقان می شود، امت اسلامی را بر حذر می دارد.
ملاحظه این قبیل آیات، نکات بسیار ظریفی را در زمینه امنیت ملی و پیوند عوامل نفاق و استکبار بیان می نماید و خطر این قبیل ارتباطات ناسالم و بیمارگونه و تخریبی را هشدار می دهد و ولایت و ایمان را تنها رمز و راز و ستون فقرات و محور حیات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی امت اسلامی می داند و یادآور می شود در راه عزت و اعتلای جامعه اسلامی از تبلیغات دشمنان و فتنه گری و سرزنش ملامت گران و جوسازی معاندان نباید هراسید و تسلیم فشار و هوچی گری و تهدیدات آنان نباید شد، و مؤمنان هراسی به خود راه نمی دهند و اسیر جوّ نمی شوند. توجه به آیات ۴۸ تا ۵۷ سوره مائده بسیار آموزنده است.
امنیت، زوایای زندگی فردی و اجتماعی و سطوح روانی و فرهنگی و اخلاقی تا رفتارهای اجتماعی را شامل می شود و در حوزه های فردی و اجتماعی تأثیرگذار است.
در فرهنگ اسلامی به ابعاد آن توجه شده و واژه رهب، رهبت، ارهاب (ترسِ توأم با دلهره و اضطراب و احتیاط) به کار رفته و این بدان معناست که دشمن همواره از اقتدار، هشیاری، تسلط و ابتکار عمل مسلمانان واهمه دارد و جانب احتیاط را در برخورد با آنان در پیش می گیرد. این موضوع به ثبات، پایداری و همسویی عوامل و عناصر تعیین کننده وحدت، اقتدار و امنیت در جامعه اسلامی مربوط می شود و هرچه بر انسجام، اعتماد و اعتصام به حبل الله افزوده شود، بر اقتدار امت اسلامی در برابر بیگانگان افزوده خواهد شد.
امنیت ملی برآیند امنیت داخلی و اقتدار اجتماعی است و نتیجه پویایی و تحول و سامان و ارتباط دولت و مردم و تحکیم پیوندهای درونی امت موحد است و در حقیقت استفاده مطلوب و بهینه از فرصتها، جهت کاهش خطرات و تهدیدات و تمهیدی برای کاهش تشنّج و مقابله با تهدیدات اجانب و توطئه های دشمنان و فتنه گری منافقان است.
ِ واژه حذر و فرمان قرآن که «یا ایُّها الَّذین آمنوا خُذُوا حِذرَکُم»[۷] دستور به آمادگی، احتیاط، هشیاری، به دست گرفتن سلاح و کوچ در راه خدا دارد، و آیه ۸۳ سوره نساء با بیان حفظ اسرار و اطلاعات و ارجاع مسایل حساس به والی و مراجع ذیربط و دارای قدرت استنباط، به بخشی دیگر از این امور مهم می پردازد. این موضوعات به بحث حکومت، ولایت، اطلاعات و امنیت و حفظ آن و ارجاع مسایل به فقیه صاحب نظر و به امام یا رسول، پرهیز از شایعه پراکنی، عدم تأثیرپذیری از شیاطین، جمع بندی مسایل و تحلیل صحیح قضایا توأم با درک و بینش عمیق اسلامی و سیاسی و فهم دقیق از حوادث و جریانات به عهده حاکم اسلامی است و همه باید اطلاعات را به کانون اصلی بدهند و بر اساس تصمیمات اولی الامر اقدام نمایند.
ِ موضوعات مربوط به جهاد، دفاع، مقابله با باغیان و خوارج و محاربان و مفسدان و دزدان مسلح و توطئه گران، جنایتکاران، اراذل و اوباش، متجاوزان به حقوق دیگران مانند: قصاص، حدود، تعزیرات، قضاوت و احقاق حقوق مردم و خدا، موضوعاتی مانند امر به معروف و نهی از منکر، حقوق اهل ذمّه و امان دادن به آنان، حقوق شهروندی، آزادی مخالفان و حدود آن، مقابله با دشمنان و جاسوسان، برقراری نظم، جلوگیری از هرج و مرج و شرارت و ناامنی و قراردادهایی مانند: صلح، پیمان، عدم تعرض، ترک مخاصمه و موضوعات دیگر.
ِ دستورهای اسلام در زمینه ایجاد قدرت و زمینه سازی برای اقتدار و ایجاد قدرت ارهابی در برابر تهدیدات بیگانه و عدم تولّی بیگانگان مسایلی هستند که در چارچوب امنیت ملی و جهان اسلام قابل تعریف و تفسیر می باشند.
در اسلام قوانین و مقررات عمومی در روابط عادلانه و خداپسندانه والی و مردم و حقوق متقابل حاکم و جامعه و تنظیم روابط سازنده و رهبری عادل و پرورش روحیه آزادی خواهی و کرامت و مبارزه با ظلم و طاغوت و استبداد و استثمار و استکبار و حمایت از مظلومان و مستضعفان و مسؤولیت اجتماعی در زمینه امر به معروف و نهی از منکر و نیز همیاری بر برّ و تقوا و عدم تعاون بر اثم و عدوان و تواصی به حق و صبر و مشاوره در کارها، و اصولی مانند: نصیحت پیشوایان دینی و انتقاد سازنده و تواصل در کارها و پرهیز از تدابر و فتنه گری، و نیز اصولی مانند: دفاع فردی و اجتماعی، عدم پذیرش ولایت ستمگران و دشمنان و تولّی و تبرّی لله و مسؤولیت امت برای پاسداری از کیان اسلامی و عدم اجازه و نفوذ سلطه بیگانگان و دهها اصل راهگشای دیگر، مفاهیمی در زمینه روابط سیاسی و امنیتی و وحدت امت و تقویت بنیادهای حکومت الهی و حفظ عزت و استقلال و اقتدار جامعه عنوان شده که امروز هر یک از پربارترین و کارآمدترین اصول در زمینه حفظ حقوق جامعه و امنیت ملی و حوزه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، حقوقی جزء آن پیش بینی شده است.
ِ در قرآن آنجا که بحث از عزت مؤمنان می شود، اساس آن بر اقتدار و توانایی و نیرومندی بر اساس حکمت و میزان است. خواهیم گفت این عزت و اقتدار، ساختگی و زودگذر نیست و بر مبنای زور و ترس بنا نشده، بلکه ریشه دار و برآیندی است از امکانات درونی و بیرونی و هدایت شده و با صلابت و استواری امت اسلامی و این مضمون آیه «وَ اعدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِن قُوَّه»[۸] است، که بدین معناست: برای مقابله با دشمن هرچه از نیرو و از اسبهای آماده در توان دارید بسیج کنید تا دشمن خدا و دشمن خودتان و نیز دشمنان دیگر را که نمی شناسید، ولی خداوند می شناسد، به بسیج و آمادگی بترسانید و قدرت پیشگیری و ارهاب دشمن را داشته باشید، تا دشمن حساب خویش را بکند، و از فکر نفوذ و سلطه و توطئه و تهدید برحذر باشد.
واضح است این مفهوم عمیق و فراگیر برای کلیه نسلها و در همه زمانها و تحولات اجتماعی و سیاسی قابل تطبیق و دستوری است راهبردی و استراتژیک، برای تاریخ و امت اسلامی و چراغ راهی است تا جامعه از اقتدار برخوردار و هشیار باشد و در هر وضعی اسباب و ادوات لازم را برای مقابله و پیشرفت و عزت فراهم نماید و این رسالت بزرگ و مسؤولیت خطیر را با توجه به نیازها و ضرورتهای زمان تدارک ببیند و خود را به پیشرفته ترین سلاح و کارآمدترین ابزار مجهز نماید و از قدرت علمی و رزمی و امنیتی و شاخصه های اقتدار و بنیه های فکری و علمی و فنّی و ایمان و اراده و انگیزه و ساماندهی و برنامه ریزی و فرماندهی برخوردار باشد و تفوّق لازم را در برابر دشمنان شناخته شده و ناشناخته داشته باشد و این درسی بزرگ و آموزنده است.
در آیه دیگر می فرماید: «اِنَّما جَزاؤ الَّذینَ یحارِبونَ الله وَ رسوله وَ یسعون فِی الارض فسادَاً ان یّقتّلوا؛[۹] کیفر و مجازات آنان که با خدا و پیامبرش می جنگند و در زمین (با سلاح و تهدید و غارت) فساد می کنند آن است که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر قطع شود یا آنکه از سرزمین (خود) تبعید شوند. این کیفر ذلت بار دنیوی آنان است و برای آنها در آخرت عذابی عظیم خواهد بود».
این آیه معروف به آیه محاربه و افساد در زمین است و هدف از آن برقراری امنیت، مبارزه با تجاوز و شرارت و جنایت و افراد یا باندهای مسلحی است که مردم را می ترسانند و امنیت جامعه را به خطر می اندازند.
برای این قبیل جنایتکاران حرفه ای و شرور که اسلحه به دست می گیرند و مردم را به وحشت می اندازند و محیط اجتماعی را ناامن می کنند و افساد در زمین می نمایند، یکی از چهار نوع کیفر و مجازات را اسلام در نظر گرفته است که بر اساس وضع و مصالح و مقتضیات زمان و کیفیت جرم و وضع مجرمان و ضرورتهای اجتماعی، حاکم شرع و والی امر می تواند جنایتکاران را به یکی از کیفرهای یاد شده مجازات نماید، تا شرّ این افراد از سر مردم کوتاه شود و محیط اجتماعی سالم و امن باشد و کسی جرأت نکند جامعه را تهدید نموده و خوف و وحشت و ترور و ناامنی و آدم کشی و افساد و قتل و غارت به راه بیندازد و یا با حکومت به مبارزه برخیزد و به قصد توطئه و براندازی، باندهای مسلح به راه بیندازد و علیه امام و حاکم قیام کند و یا توطئه چینی کند. واضح است این دستورهای حکیمانه و مقررات برای حفظ و پاسداری از امنیت جامعه و نظم عمومی، سلامت جامعه، برقراری حقوق عادلانه، پیشگیری از آشوبگری، فتنه انگیزی، ناامنی، فساد اجتماعی، تبهکاری و شرارت است و نشان دهنده جایگاه امنیت اجتماعی و حاکمیت نظم و قانون و حق و عدل در جامعه است.
«وَ اِنْ طائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنین اقْتَتَلوا فَاصْلِحوا بَیْنَهُما …؛[۱۰] هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید و بین آنان صلح برقرار کنید و اگر یکی از این دو طایفه بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد و هرگاه به فرمان خدا بازگشت و زمینه صلح فراهم شد، در میان آنان به عدالت صلح برقرار کنید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد. مؤمنان برادر یکدیگرند. پس در میان برادران خود صلح و آشتی برقرار کنید و تقوای الهی پیشه سازید، باشد که مشمول رحمت خداوند قرار گیرید».
بحث برخورد با گروه متجاوز و برقراری صلح بر اساس عدالت و اخوت اسلامی و وحدت و تحکیم و تقویت انسجام و برادری اسلامی و حفظ کیان امت اسلامی است و آنجا که گروهی متجاوز و یاغی و باغی و محارب پیدا شود، باید آنان را سر جای خودشان نشاند و زمینه صلح و عدل را با برخورد با متجاوز فراهم کرد و اجازه تجاوز نداد.
ِ قوانین کیفری اسلام در بحث قوانین کیفری و جزایی و قضاوت و حدود و دیات و قصاص و تعزیرات حکومتی و شرعی و اجرای احکام حسبه و حقوق حکومت و مردم و برخورد با متجاوزان به حقوق اجتماعی و کسانی که نظم و امنیت و رفاه عمومی و آرامش اجتماعی را به خطر می اندازند، یا زمینه انحراف و فساد را فراهم می کنند و یا از فرصتها سوء استفاده می کنند، دستورهای قرآن و توصیه ها و مقررات اسلام راهگشا و آموزنده است و دارای ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و قضایی می باشد. البته اصل، پیشگیری و سالم سازی محیط اجتماعی و بهداشت عمومی و در مرحله دوم اصل بر درمان و اصلاح و تربیت مجرمان و فاسدان و کسانی است که حیات اجتماعی را به چالش و خطر و ناهنجاری و فساد می کشند. چنانچه درمان و اصلاح نتیجه بخش نبود و اصول بهداشتی و تربیتی و اصلاحی مؤثر واقع نشد، نوبت به برخوردهای شدیدتر می رسد، تا به جای آنکه جامعه فدای افراد شود، افراد فاسد و متجاوز فدای سلامت جامعه شوند، که اساس بر حفظ نظم و سلامت و عدالت و احقاق حقوق مردم است و باید این اساس پاس داشته شود.
«الّذینَ آمَنوا وَ لَمْ یَلْبِسوا ایمانهم بِظُلمٍ اولئِکَ لَهُم الامْن وَ هُمْ مُهْتَدونْ».[۱۱]
در آیات دیگر موضوع امن و امان و امنیت و حرم امن مورد توجه قرار گرفته است. ریشه و اساس امنیت فردی و اجتماعی از دیدگاه قرآن را باید در ایمان و باورهای عمیق دینی و تقویت بنیادهای معنوی جامعه جستجو کرد و باید به سراغ امنیت روحی، فکری، فرهنگی و آرامش و اطمینان باطنی رفت و اساس آن را در یاد خدا و عشق به کمال پی گرفت؛ که «الّا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ القُلوب».[۱۲]
امنیت ملی
برای امنیت ملی تعاریف مختلفی شده و متناسب با وسعت و پیچیده تر شدن مفهوم امنیت در سیر تاریخی حیات جوامع، ابعاد تازه ای یافته و کاملتر گشته است. در قرون گذشته برخی امنیت ملی را به معنی نبود تهدید نظامی می دانستند و بعضی دیگر بر محافظت از کشور در برابر حمله نظامی یا توطئه سرنگونی نظام تأکید می نمودند. عده ای دیگر بر تعریف کلاسیک امنیت ملی پافشاری داشتند و معتقد بودند امنیت ملی عبارت است از: توانایی کشور در دفع تهدیدهای خارجی علیه حیات سیاسی یا منافع ملی.
محققان ایرانی نیز تعاریف همسانی ارائه داده اند. در دانشنامه سیاسی، امنیت ملی به حالتی تعریف شده که ملتی فارغ از تهدیدِ از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیت و دارایی و یا خاک خود به سر برد. تعریف دیگر بر احساس آزادی کشور در تعقیب هدفهای ملی و عدم ترس از خطرات جدی از خارج نسبت به منافع اساسی و حیاتی کشور تأکید دارد.
برخی دیگر بر حفظ ارزشهای ملی و خودی در برابر تهدیدهای خارجی تأکید دارند. استراتژیستهای آمریکایی در دوران جنگ سرد عمدتاً معتقد بودند ملت وقتی دارای امنیت ملی است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزشهای حیاتی خود را پیش ببرد و در صورت اقدام به جنگ بتواند ارزشهای حیاتی را حفظ کند. دانشنامه بین المللی علوم اجتماعی امنیت ملی را توان یک ملت در حفظ ارزشهای داخلی از تهدیدهای خارجی تعریف می کند. «والتر لیپمن» معتقد بود ملت زمانی در امن است که در صورت اجتناب از جنگ، در معرض خطر قربانی کردن ارزشهای خود نباشد و در صورت ورود به جنگ بتواند با پیروزی، ارزشهای خود را پاس بدارد.
تعاریف فوق بر بُعد نظامی امنیت تأکید دارند و در آنها تنازع و جنگ و تهدید نظامی مفروض گرفته شده است.
دو اصل در تعاریف فوق مفروض می باشد: نخست تهدید خارجی و دوم ماهیت نظامی. این تعاریف عمدتاً به پس از رنسانس و به دوران جنگ سرد باز می گردد و تماماً نشأت گرفته از جنگهای کشورهای اروپایی به خصوص جنگ جهانی اول و دوم است، اما رشد فناوری، توسعه ارتباطات، تحولات صنعتی و گسترش روابط فرهنگی و تجاری و از همه مهمتر پدیده جهانی شدن، چهره جهان را به شکل شگفت انگیزی، طی سه دهه اخیر متغیّر نمود و فضای نوی را با سرعت خارق العاده ای بر جهان حاکم کرد که متعاقب آن مفهوم امنیت و امنیت ملی دستخوش تحولات شد. در این تحولات، ابعاد مربوط به تهدید نظامی و قدرت ارتشها در تأمین امنیت ملی، کم رنگتر از گذشته شده و ابعاد مربوطه به توانمندیهای اقتصادی، تکنولوژیک، فرهنگی، میزان مشارکت مردم در ساختار سیاسی، استحکام نظام حکومتی و میزان تقابل منطقه ای و بین المللی آن با سایر کشورها نقش محوری تری یافته است.
تحوّل در مفهوم امنیت ملی بر مبنای خارج شدن آن از سایه تمام عیار تهدید نظامی و نقش یابی بیشتر مؤلفه های جدید، پس از فروپاشی اردوگاه شرق و پیروزی انقلاب اسلامی مسجّل گردید، زیرا اضمحلال کمونیسم در عرصه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی رقم خورد، نه در عرصه نظامی. از سوی دیگر شکست اردوگاه غرب در برابر انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاهنشاهی ایران که قویترین قدرت نظامی خاور میانه بود و حکومتی ادغام شده در روابط موجود جهانی محسوب می شد و از حمایت غرب برخوردار بود، در عرصه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی رقم خورد، نه در عرصه های نظامی پلیسی و نه به دلیل عدم وجود حمایتهای بین المللی.
بر اساس مبانی مذکور اندیشوران و متفکران مسایل سیاسی اجتماعی و امنیتی مقولات مربوط به توسعه و توان ملی را جزء مفهوم امنیت ملی برشمرده اند، تا آنجا که عالمان معاصر اظهار داشته اند در وضع کنونی جهان امنیت از توسعه سرچشمه می گیرد و حد و شاخص توسعه، حد و شاخص امنیت ملی است.
بر اساس مباحث فوق تعریف جامع از امنیت ملی متناسب با وضع نوین جهانی عبارت است از: دستیابی یک ملت به امکانات و توانمندی و ابزاری که بتواند با تمسک به آنها از تهدیدهای خارجی و داخلی در امان باشد و سلطه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی بیگانه را دفع کند و از ارزشهای حیاتی خود در صلح و جنگ، دفاع و حراست نماید و از موجودیت کشور و تمامیت ارضی آن حفاظت کند و احساس رضایت و اطمینان خاطر نسبت به حال و آینده در جامعه به وجود آورد و سیر صعودی در افزایش قدرت و توان ملی در عرصه های مختلف داشته باشد و در راه پیشبرد امر توسعه متوازن و پویا و تحکیم وحدت ملی و ارتقای سطح مشارکت سیاسی جامعه موفق باشد.
بنابراین اصول مهم در تأمین امنیت ملی عبارتند از:
۱. شناخت دقیق و فراگیر دولت و ملت از دشمنان، رقیبان و تهدیدهای داخلی و خارجی.
۲. حرکت در مسیر توسعه انسانی و هماهنگ و هدفمند و پایدار با هدف پیشرفت کشور در عرصه های مختلف علمی، فنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی.
۳. افزایش مشارکت و فعالیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی مردم و حضور مستمر و گسترده آنان در صحنه ها و تلاش جهت حضور مردم در عرصه های گوناگون سازندگی و عزّت و شرف و اقتدار جامعه اسلامی.
۴. تقویت مستمر ارزشهای اسلامی، مذهبی و ایرانی و تقویت فرهنگ و هویت خودی و ارزشهای عمیق اسلامی.
۵. افزایش توان نظامی برای دفع تهدیدات نظامی و حفظ تمامیت و استقلال کشور در برابر تهاجم و یورش بیگانگان و پیش بینی و پیشگیری و آینده نگری.
۶. صیانت و تقویت همبستگی ملی.
۷. فراگیر کردن اراده جمعی برای افزایش توان و اقتدار جامعه اسلامی و کشور.
۸. تقویت و فعال کردن دیپلماسی نظام اسلامی در عرصه های منطقه ای و بین المللی جهت حفظ منافع و مصالح و امنیت ملی و تقویت پیوندها با کشورهای قابل اعتماد و ایجاد قطبهای قدرتمند.
۹. گسترش فرهنگ و مسؤولیت شناسی و مسؤولیت پذیری در جامعه اسلامی جهت آگاهی نسبت به خطرات و بحرانها و چالشها از یک سو و آمادگی برای مقابله از سوی دیگر و استفاده از ظرفیتها و توانمندیها جهت رشد و پویایی و تحول و اصلاح ساختارها و روشها و قوانین و مقررات جهت مسؤولیت پذیری افراد جامعه و نیز نهادها و ارگانهای عمومی و دولتی.
۱۰. فرهنگ به معنی وسیع و عمیق کلمه در تحولات و پویایی و اقتدار یک ملت و جایگاه آن در حفظ هویت و تداوم یک جامعه نقش مهم دارد. در حقیقت فرهنگ زنده و سازنده و پویا موتور حرکت ملت و رمز وحدت و انسجام و اقتدار و سند عزت و استقلال و روح جمعی و محور امنیت و پایداری در برابر یورش و شبیخون بیگانگان و توطئه های دشمنان است. هرچه فرهنگ عمیق تر و ریشه دارتر و از لایه های عمقی بیشتری برخوردار باشد، آن ملت در تأمین خواسته های خود و مقاومت و سربلندی در برابر یورش بیگانگان قوی تر و کارآمدتر خواهد بود.
۱۱. نظام اطلاعاتی کارآمد و کارساز؛ مقوله اطلاعات چه در بعد تخصصی و چه در بعد اطلاعات عمومی و اطلاعات به معنی رشد آگاهیهای عمومی و پیشرفت علمی و اطلاعاتی از ابزار مهم در راه تأمین و برقراری امنیت ملی است، که در دنیای معاصر از نقش آن نباید غافل شد.
گستره امنیت
امنیت از دیدگاه معارف و فرهنگ اسلامی و علوی(علیه السلام) در هر دو حوزه قابل تعریف است و مفهوم آن وسیع و عرصه های فردی و اجتماعی و زمینه های داخلی و خارجی و فکری و روحی و اخلاقی و اعتقادی و تبلیغاتی و اطلاعاتی و دنیوی و اخروی را شامل می شود و با شاخصه های ایجابی و سلبی از هر دو زاویه قابل تعریف و دسترسی و البته نسبی است، نه مطلق و تابع وضع و امکانات و تواناییهای هر فرد و جامعه است و نباید آن را صرفاً به امکانات و تجهیزات نظامی و با اندازه های مادی و فیزیکی و یا مقولات اقتصادی و مانند آن تعریف یا با نیروهای نظامی و انتظامی یا تبلیغات سیاسی اندازه گیری کرد، بلکه مفهوم عمیق تر، ظریف تر و فراگیرتر از مفاهیم یاد شده و بر ابعاد روحی و فکری و فرهنگی و اخلاقی و معنوی و اعتقادی و ارزشهای الهی و انگیزه و مقوله های جهاد و فداکاری و عزم و صبر و استقامت در راه خدا و در راه هدف و اعتماد به نفس و توکّل بر خدا و حق گرایی و ایثار و شجاعت معنوی و الهی نیز اطلاق می گردد. شاخصها و مقولات ارزشمند و کارساز و تأثیرگذار فراوان دیگری در این حوزه مؤثرند که در تعاریف مرسوم صاحب نظران این مقولات کمتر دیده می شود. اما د
ر فرهنگ دینی سخت مورد توجه بوده و منشأ عزت و اقتدار و هویت و استقلال و حراست و مقاومت و پایداری در برابر دشمنان و مانع نفوذ و وسوسه و شیطنت بیگانگان و بیگانه پرستان در حیات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی امت اسلامی و مؤمنان خواهد شد و آنان را برای مقابله با خطرات و تهدیدات آماده می کند و در پاسداری از اصول و منافع ملی و حیاتی و کیان نظامی اسلامی، قدرتمند و مقاوم می نماید و راههای نفوذ و سلطه و توطئه دشمنان را سد می کند و آنها را در برابر اقتدار امت اسلامی و مسلمانان خلع سلاح می نماید و راه طمع آنان را می بندد.
در روایت پیامبر(ص) آمده است: «نعمتان مکفورتان، الامن و العافیه؛[۱۳] دو نعمت اند که قدر آنها شناخته نمی شود و کفران می گردند: امنیت و عافیت».
در فرهنگ علوی بر نعمت امنیت تأکیده شده و امام(علیه السلام) فرموده است: «ایّها النّاس، انّه من استنصح الله وفّق و من اتّخذ قوله دلیلاً هدی للّتی هی اقوم فانّ جار الله آمن و عَدوّه خائف؛[۱۴] مردم! هر کس خدا را ناصح و خیرخواه خود قرار دهد، موفق می شود و هر کس قول او را دلیل و راهنما قرار دهد، به استوارترین راه هدایت خواهد شد. کسی که خود را در پناه خداوند قرار دهد، در امنیت و آرامش خواهد بود و هر کس دشمن خدا باشد، خائن است».
«و تَدافعته الاَبْواب اِلی باب السّلامه وَ دار الاقامه وَ ثبتت رِجْلاه بِطمأنینه بدنه فی قَرارِ الاَمْن و الراحه بِما استعمل قلبه و ارضی ربه».[۱۵]
امام (علیه السلام) مسایلی مانند فقر و مرض و بیماری قلب را بزرگترین محرومیتها می داند، همان طور که بزرگترین دردهای باطنی انسانها را کفر و شقاق و ضلال و نفاق می شمارد و این امر را از عوامل تهدیدکننده ایمان و امن و طمأنینه نفس و امنیت روح و روان و جسم و جان انسانها می شناسد. در جای دیگر می فرماید: «الا و انّ من البلاء الفاقه و اشدّ من الفاقه مرض الجسم و اشدّ من مرض الجسم مرض القلب؛[۱۶]
از بلاها فقر و نداری است و از آن بدتر بیماری جسمی است. و از آن خطرناک تر بیماری روحی است. از نعمتهای خداوند ثروت و قدرت مادی و مکنت است و بالاتر از آن سلامت جسمی انسانهاست و از آن برتر سلامت روحی و فکر و قلب و عقل انسانهاست».
یا می فرماید: «یا بنیّ! انّی اخاف علیک الفقر فاستعذ بالله منه فانّ الفقر منقصه للدین، مدهشه للعقل، داعیه للمقت؛[۱۷] برای تو از فقر می ترسم. به خداوند از شرّ فقر پناه ببر، چون موجب کاهش دین، دهشت عقل و کینه و دشمنی مردم خواهد شد».
فقر یک عامل تهدیدکننده است، همان طور که جهل و بیماری خطر است.
در ابعاد دیگر حضرت می فرماید: «فالجنود باذن الله حصون الرعیه و زین الولاه و عزّ الدین و سبل الامن و لاتقوم الرعیه الّا بهم».[۱۸]
بحث دفاع و امنیت ملی در برابر تهاجم دشمنان و توطئه عناصر و باندهای قدرت طلب و مخرّب داخلی و خارجی است.
امنیت با عزت و اقتدار به هم آمیخته و از واژه عزت در این باره استفاده شده است که در مفهوم عزیز بودن یا حکمت، مفاهیمی از قبیل قدرت، اقتدار، همراه با شایستگی و برازندگی و تواضع و تمکین و ذلت و فروتنی و کرنش دشمن استفاده می شود.
شاید بتوان گفت در تعابیر قرآن مفهوم عزت که فراتر و نتیجه امنیت است یا امنیت، برآیند آن است، به کار رفته است. اسلام و قرآن عزت را برای امت اسلامی و مسلمانان می پسندند و چنانچه مسلمانان به شرایط اسلامیت خود پایبند باشند، همواره عزیز و سربلند خواهند بود و دشمنان از نفوذ و رخنه و فکر سلطه بر آنان محروم و مأیوس خواهند بود و روزنه امیدی برای آنان باز نخواهد شد، بلکه دشمن در برابر عظمت و عزت و کرامت و شکوه جامعه اسلامی مجذوب و تسلیم خواهد بود و اگر عناد نداشته باشد، تسلیم حق خواهد شد. این جاذبه را اسلام دارد و جامعه اسلامی می تواند اسباب آن را فراهم نماید.
این بیان را امام در خطبه قاصعه دارد: «فابدل لهم العزّ مکان الذل و الامن مکان الخوف».[۱۹]
در حقیقت اسلام امنیت توأم با عزت را برای جامعه اسلامی و انسانهای مؤمن می خواهد و ابزار و وسایل آن را پیش بینی نموده است که چنانچه عمل شود، موفقیت آن قطعی خواهد بود.
حضرت(علیه السلام) در جایی دیگر می فرماید: «اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منّا مُنافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک؛[۲۰] بار خدایا! تو می دانی جنگ و کشمکش ما به خاطر قدرت طلبی یا فزون خواهی ثروت دنیا نبود، بلکه برای آن است که نشانه های دین تو را بازگردانیم و اصلاح را در سرزمینهای تو حاکم کنیم تا بندگان مظلومت امنیت یابند و حدود تعطیل شده ات به اجرا در آید».
بنابراین هدف، قدرت طلبی و جنگ قدرت و رقابت در قدرت یا کسب ثروت و زراندوزی و زیادت خواهی نبوده، بلکه هدف احیای شعائر و نشانه های دین خدا و برقراری اصلاحات در جامعه است تا بندگان ستمدیده در امنیت باشند و حدود الهی اقامه شود.
امنیت در فرهنگ علوی(علیه السلام) مفهومی عمیق و گسترده دارد و ابعاد وجودی انسانها را پوشش می دهد و دنیا و آخرت را شامل می شود و اساس بر امان الهی و ایمان و ایمنی از عذاب و قهر خداوند متعال است تا انسان به اعتماد و اطمینان برسد و صاحب نفس مطمئنه گردد. امنیت با سکینه و قرار امن و راحت و دخول در ابواب دارالسلام الهی و احیای عقل و قلب و اماته نفس و شهوات و سیر و سلوک الی الله و وصل به مدارج کمال و معرفت و شهود محاضر قدس میسر است.
امنیت و نظم داخلی
امنیت و نظم اجتماعی از اساسی ترین و حساس ترین بخشها و حوزه های امنیتی است و ضرورت آن برای هر فرد و جامعه ای شناخته شده و غیر قابل انکار است. در فرهنگ اسلامی بحث امنیت اجتماعی و ابعاد گوناگون و کارساز آن مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است و اصولی مانند نظم و انضباط، امنیت عمومی و فردی و خانوادگی و فرهنگی و سیاسی، حاکمیت نظم و قانون، مبارزه با متخلّفان و عوامل توطئه گر، اجرای قوانین حدود و دیات و قصاص، مبارزه با اراذل و اوباش و جرایم و تجاوز به حقوق دیگران، پیشگیری های کیفری و ضوابط حقوقی و کیفری، ایجاد فضای سالم اجتماعی و صلح و آرامش، حقوق و اختیارات حکومتها در برخورد با عوامل جرم و برخورد با کسانی که رعب و وحشت ایجاد کنند و اسلحه به دست بگیرند و امنیت اقتصادی، بهداشتی، زیست محیطی و قضایی را به خطر بیندازند، از مسایل مهم و سرنوشت ساز هر جامعه است که خوشبختانه در معارف اسلامی و فرهنگ علوی نسبت به موضوعهای یاد شده، مقررات حیات بخش جهت پیشگیری، کاهش و درمان داده شده و بر حفظ حقوق افراد و جامعه و دولت و برقراری روابط سالم توأم با آزادی و آگاهی و عدالت تأکید شده و قوانین کیفری اسلام و د
ستگاه قضایی و حکومتی به علاوه برنامه های تربیتی و دینی و اجتماعی برای تحقق و اجرای آن وضع گردیده است. در وصیتنامه پر ارج حضرت امیر(علیه السلام) آمده است:
«اوصیکُما وَ جمیعَ وَلَدی وَ منْ بلغه کِتابی بِتَقْوی الله وَ نظم امرِکُم و صلاح ذات بَیْنکُم؛[۲۱] همه فرزندان خود و کسانی که این دستور را خواهند شنید، به تقوای الهی و نظم در کارها و صلاح در میان خود توصیه می کنم.»
چنانچه از این وصیتنامه، صرفاً به همین سه دستور توجه و عمل شود، سرنوشت جامعه اسلامی بر اساس تقوا و نظم اجتماعی و عمومی و صلاح در میان خود و در روابط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی اداره خواهد شد و شاخصه های لازم برای اقتدار و صلاح و اصلاح و نظم و عدل و اعتدال و تقوا و همگرایی و اخوت فراهم خواهد شد و اهداف نورانی اسلام در زمینه پیشگیری از جرم و گسترش صلاح و سلامت جامعه و عدالت اجتماعی و افزایش امنیت عمومی، رشد شاخصه های همبستگی و عدالت خواهی و رشد و ارتقای معنوی و پایداری و صیانت از ارزشهای اسلامی و الهی و تأکید بر کرامت انسانها و حفظ حرمت و آزادی انسانها و حفظ جان و مال و ناموس مردم و امت اسلامی فراهم خواهد شد و جامعه اسلامی را در برابر فساد بیمه و صیانت خواهد کرد.
اسلام به صورت مبنایی با عوامل ناامنی و تجاوز و فساد به مبارزه برخاسته و اجازه نمی دهد در جامعه عوامل ناامنی و جنایت رشد کند و یا زمینه های تجاوز توسعه یابد. هر کسی در این باره مسؤول است و همه باید حریم دین و جامعه را حفظ کنند و رعایت حدود الهی بر همگان فرض است.
امیر المؤمنین(علیه السلام) در خطبه مربوط به حقوق متقابل والی و مردم، رمز تداوم حیات و پایداری جامعه اسلامی را اینگونه بیان می فرماید: «فَاِذا ادت الرَّعیه اِلی الوالی حقه وَ ادّی الوالی اِلَیْها حقّها عَزّ الحَق بَیْنَهُمْ و قامت مناهج الدّین وَ اعتَدلت مَعالِم الْعَدْل وَ جرت علی اذلالها السنن فصلح بِذلِکَ الزمان و طمع فی بقاء الدّوله ویئست مَطامِعُ الاعْداء؛[۲۲] هرگاه مردم حقوق والی را ادا کنند و حاکم نیز حقوق مردم را ادا نماید، حق در بین ایشان عزیز خواهد شد و قواعد دین برقرار خواهد شد و نشانه های عدالت استوار و سنّتها در بستر خود قرار خواهد گرفت. در اینجا است که روزگار صالح خواهد شد و امید به بقا و پایداری دولت خواهد بود و دشمنان مأیوس خواهند شد و امنیت پایدار و برقرار خواهد ماند.»
این خطبه یکی از گرانبهاترین درسها را در زمینه های حقوق سیاسی، فلسفه سیاسی، رابطه متقابل دولت و مردم، شرایط پایداری و تداوم حکومت، اصلاح جامعه، امنیت ملی، تقویت بنیادهای فکری و معنوی، عوامل اقتدار امت، عوامل یأس و ناامیدی دشمنان، جریان امور به وجه احسن، احقاق حق و اماته باطل، حمایت از مظلومان و مقابله با ظالمان و دهها مسأله دیگر را بیان می نماید.
آنجا که ناکثین و لشکریان جمل امنیت جامعه را به خطر انداختند و بر اهل بصره یورش آوردند و وحدت و استقلال و حاکمیت اسلامی را مورد تهدید جدّی قرار دادند و بناحق بر مسلمانان تحت فرمان حضرت، حمله کردند، امام برای سرکوب فتنه، حرکت کرد و اقدامات و تدابیر لازم را تدارک دید. البته همواره سعی داشت تا آنجا که امکان دارد مسأله به جنگ پایان نپذیرد و خونی بناحق ریخته نشود، اما هنگامی که کار از کار گذشت و چاره ای جز غرّش شمشیرها و شیهه اسبها نبود، امام دستور حمله داد. آنگاه در فلسفه این اقدام فرمود: «فَوالله لَو لَم یَصیبُوا منَ المُسلمین الا رجلاً واحداً مُعْتَمدین لقتله بلاجرم جره لحل لی قَتل ذلِک الجَیْش کَلّه اذ حضروه فلم ینکروا و لم یدفعوا عنه بلسان و لا بید؛[۲۳] به خدا سوگند، اگر از مسلمانان جز یک نفر را به شهادت نرسانده بودند و در قتل او بدون ارتکاب جرمی او را عمداً کشته باشند، قتل همه آنها بر من حلال است، چون در آن صحنه حضور داشته اند و از بناحق ریختن خون مسلمانی با دست و زبان دفاع نکرده اند.»
امنیت مرزها
امام علی(علیه السلام) خطاب به مالک اشتر می نویسد: «امّا بَعْدَ فانّک مِمَّنِ اسْتَظْهر بِه عَلی اِقامه الدّین و اقمع بِه نَخوه الاثیم و اسد بِه لهاه الثغر المَخُوف؛[۲۴] بی گمان تو از کسانی هستی که من در اقامه دین خدا و اجرای قوانین الهی و در هم شکستن غرور جنایتکاران و پاسداری از مرزهای حساس کشور به نیروی آنها تکیه و اعتماد می کنم».
امام می فرماید: اقامه دین و ریشه کن کردن غرور گناهکاران و جباران و انسداد مرزهای حساس و گلوگاههای دشمن را به وسیله تو می بندم. تو در کارهای مهم از خداوند استعانت جوی و سختی و شدت را با نرمی درآمیز و هر جا رفق مؤثرتر باشد، از آن استفاده کن و هر جا جز شدت جواب ندهد، با قاطعیت برخورد کن و در هر حال با رعیت و مردم مهربان باش و آغوشت را برای آنها بگشا و با گشاده رویی با آنان برخورد کن و با نرمی با آنان معاشرت بنما و در ملاحظه و نظر کردن و تحیت گفتن با آنان یکسان رفتار کن تا بزرگان طمع در ستم کردن به تو نکنند و ضعیفان از عدل تو مأیوس نشوند.
خبر به آن حضرت رسید که لشکریان معاویه به شهر مرزی انبار حمله کرده و به مال و جان مردم یورش آورده اند و خلخال و دستبند از پا و دست زنان مسلمان و کسانی که در پناه حکومت اسلام هستند، در آورده و پیروزمندانه برگشته اند و کسی در برابر آنها نایستاده است، فرمود: اگر انسان از شنیدن این خبر از غصه دق کند و بمیرد، سزاوار است.[۲۵]
همه ناموس امام هستند و حکومت اسلامی نسبت به همه مسؤولیت دارد، تا جایی که نه تنها زنان معاهد در شهر انبار باید در سایه امن و امان حکومت اسلامی باشند که در شام یا یمامه اگر گرسنه ای باشد، امام مسلمانان هرگز آرام ندارد و برای او قابل تحمل نیست خود سیر باشد و ملتش گرسنه باشند. همه فرزندان و برادران دینی او همانند او انسان و از حقوق انسانی برخوردار هستند: «فَاِن النّاس صنفان امّا اَخ لَک فِی الدّین اَوْ نظیر لَکَ فی الخلَق».[۲۶]
امنیتی فراگیر در مرزها و شهرها و گستره اسلام و مسؤولیت حکومت و کارگزاران در پاسداری از مرزها و حقوق انسانی و حقوق شهروندان ضروری است.
امنیت قضایی
قضا و جایگاه آن در فرهنگ و نظام اسلامی، از پایگاهی رفیع و خداپسندانه و مردمی برخوردار است. اگر حکومت را با قضاوت عادلانه تفسیر کنیم و روح حکومت را در قضاوت به حق و گسترش عدالت در جامعه تعریف نماییم، در فرهنگ انبیا و فرهنگ اسلامی، قضاوت از جایگاه بلندی برخوردار است و قضاوت، به حق کار انبیا است.
در فرهنگ علوی(علیه السلام) نیز قضاوت به حق و استفاده از فنون قضایی، امنیت قضات و کارگزاران قضایی و استقلال و امنیت قضایی مردم از مسایل مهم و قابل توجهی است که مراجعه به سیره و سنت آن بزرگوار حاوی درسهای آموزنده و حکیمانه ای است که چراغ راه امت خواهد بود.
تأکید اسلام بر شرایط قضات و کارگزاران قضایی و عدالت و علم و حکمت و تجربه و رعایت دقیق ضوابط، نشان دهنده عمق و اهمیت این وظیفه سنگین است.
آن بزرگوار در باره رسول اکرم(ص) می فرماید: «المعلن الحَقّ بِالْحَقّ»[۲۷] یا «کَلامه الفَصْل و حُکْمه العَدل»[۲۸] و در عبارت دیگر فرمود: «افْضل الخَلْق اقضاهُم بالحقّ»[۲۹] و در مقابل فرمود: «شرّ القضاه منْ جارت اقضیته»[۳۰].
واضح است برای برقراری امنیت قضایی در دو بُعد امنیت قضاوت و امنیت مردم، شرط اول، وجود نظام قضایی کارآمد و عدالت خواه و قوانین کارآمد و آیین دادرسی راهگشا و کارکنان متعهد و هوشمند و فضای سالم و عدالت خواه و فرهنگ لازم جهت حمایتهای قضایی و عدالت خواهی و پرهیز از حاکمیت سلیقه ها و باندها بر دستگاه قضایی و پیشگیری از وسوسه ها و نفوذیهای حیله گر و ارتباطات ناسالم و برخورد با مفاسد، از جمله رشوه خواری و سوء استفاده و فرصت طلبی و حاکمیت روابط بر ضوابط است.
در این باره امام علی(علیه السلام) در به کارگیری قضات شریف و بافضیلت و از خانواده های توانا و شایسته برای مسؤولیت قضاوت و دارای تیزبینی تأکید می فرماید: «ثُمَّ اختر لِلْحُکْم بَیْن النّاس اَفْضل رعیَّتک فی نفسک مِمَّن لا تَضیق بِه الامُور و لا تَمحکه الخُصوم… ؛[۳۱]
برای قضاوت در میان مردم بهترین کارگزارانت را انتخاب کن. از کسانی باشد که امور گوناگون و کارها بر او تنگ نیاید و او را در تنگنا قرار ندهد و برخوردهای گوناگون و خصمانه طرفهای درگیر، او را به خشم وا ندارد. کسی که در لغزش خود پای نمی فشارد و چون حق را شناخت، بازگشت به حق بر او دشوار نخواهد آمد. خویشتن را اسیر طمع و آز نکرده و به فهم سطحی بسنده نمی کند. از آن کسان که در شبهات از همه بیشتر احتیاط می کنند و در گردآوری ادله و پیروی از دلیل از همه بیشتر پا می فشارد. کسانی که از مراجعه خصوم کمتر دچار ناشکیبی می شوند و برای کشف حقایق امور از همه صابرتر و شکیباتر باشند و چون حق برای آنها روشن شد، از همه قاطع ترند. کسانی که ثناخوانی، آنها را دچار خودخواهی نمی کند و با چرب زبانی و فریب، شاهین ترازوشان به کژی میل نمی کند. البته چنین کسانی سخت کمیاب اند.»
این فصل از بیان حکیمانه و سازنده و عدالت گستر و پاسدار حریم حق و عدل، یکی از حساس ترین و کارآمدترین بخشهای حکومت در جامعه است، که بخش قضاوت و احقاق حقوق مردم و برقراری نظم و امنیت در جامعه و پاسداری از حقوق محرومان و ستمدیدگان و مبارزه با زورگویان و ستمگران است.
بدون تردید اساس حکومت زمانی استوار و پایدار خواهد بود که جلوی ظلم و زور و فساد در جامعه گرفته شود و عدالت و امنیت قضایی با قاطعیت در جامعه برقرار گردد.
بدیهی است شرط اول برای تحقق این رسالت، استقرار قانونی و ایجاد دستگاه قضایی سالم و کارآمد برای انجام وظایف محوله است. اساس چنین دستگاهی دو چیز است: قانون و قضات شایسته.
آنچه در سخنان امام(علیه السلام) نسبت به منصب قضا و حساسیت حرفه گرانسنگ و الهی قضاوت بیان شده، نشانگر خطیر بودن آن و نقش سرنوشت ساز حاکمان و قاضیان و دادرسان و شاغلان منصب قضا است، که شرایط آنان بدین قرار است:
۱. از بهترین و برترین اشخاص باشند.
۲. دارای شرح صدر باشند و اطلاعات لازم برای قضاوت عادلانه را به دست آورند.
۳. با شهامت اشتباهات خود را بپذیرند و آن را جبران کنند.
۴. زود به خشم نیایند و در مقابل پافشاری طرفینِ دعوا به احقاق حقشان کنترل خود را از دست ندهند.
۵. قوی و نیرومند باشند و از قدرتمندان نترسند.
۶. عزت نفس و همت عالی داشته باشند و اسیر آز نگردند و توسط رشوه دهندگان تطمیع نشوند.
۷. اهل تحقیق باشند و با آسان گیری از مسایل نگذرند و بدون کسب اطلاعات به قضاوت نپردازند و با برخورد سطحی و بر اساس اولین شنیده ها حکم صادر نکنند.
۸. در مواجهه با امور مشتبه و مسایل گنگ و پیچیده، احتیاط و تأمّل را از دست ندهند و در کشف واقعیات بر اساس دلایل و براهین قطعی کنجکاو و مصرّ باشند و در یافتن حق، پافشاری و توانایی و شرح صدر لازم را داشته باشند.
۹. با طرفین دعوا گشاده رو باشند و بدون ابراز خستگی و ناراحتی به هر کدام از طرفین فرصت سخن گفتن بدهند.
۱۰. گرفتار حیله و مکر فریبکاران نشوند و در مقابل تملق و چاپلوسی اراده خود را از دست ندهند.
۱۱. از قاطعیت برخوردار باشند و هنگامی که حقیقت را کشف کردند، اجازه ندهند عاملی مانع صدور حکم عادلانه گردد و حکم خود را بدون طرفداری از یکی و کم لطفی به دیگری صادر کنند و از هیچ چیز و هیچ کس ملاحظه نکنند، جز عدل و وظیفه.
البته افرادی با چنین مشخصات اندک اند. داشتن قاضی شایسته و صالح برای حکومت توفیق بزرگی است که باید ارزش آن را بداند.
رابطه آزادی و امنیت
آزادی و کرامت انسانها در فرهنگ اسلامی از اساسی ترین و ارزشمندترین حقوق خدادادی است و منشأ رشد و پویایی و عامل حرکت و اقتدار و زمینه ساز شکوفایی استعدادها و سرمایه هاست و در برابر، استبداد و خفقان و محدودیتهای نامشروع و غیر قانونی، موجب رکود و ضایع شدن سرمایه ها و نابودی نیروهای خلاق و ضایع شدن استعدادهای خدادادی است.
آزادی جزء گوهره انسانی و حیات طیبه الهی است. آزادی بزرگترین ارمغانی است که جامعه بشری همواره طالب و در آرزوی آن بوده است.
در فرهنگ اسلامی و علوی رعایت آزادیهای مشروع مردم از اصولی ترین مسایل است.
آن بزرگوار فرمود: «لا تَکُنْ عَبْد غَیْرِک وَ قَد جَعلک الله حُرّاً؛[۳۲] برده دیگران مباش، در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است.»
اصل مبارزه با استبداد در سرلوحه برنامه های حضرت دیده می شود. تلاش برای ایجاد فضایی امن و آرام و آزاد همراه با کرامت انسانها و رعایت حریمها از ارکان برنامه های حضرت است.
روشن است بین آزادی و توطئه، آزادی و بی بند و باری، آزادی و قانون شکنی، آزادی و شقّ عصای مسلمانان، آزادی و هرج و مرج و دهها مفهوم و واژه دیگر در تعریف و رفتار تفاوتهای اساسی وجود دارد. از این رو به یک تعریف جامع و مانع شاید به سادگی امکان دسترسی نباشد و در این رابطه دهها تعریف توسط اندیشوران و صاحب نظران انجام گرفته باشد.
لیکن بدون تردید آزادی را باید با قانون الهی تعریف کرد و ابعاد آن را در چارچوب حفظ حقوق اشخاص و جامعه و پرهیز از افراط و تفریط و اعمال سلیقه و قدرت یک باند و یا یک جریان بر آن و آزادی از قیود تحمیلی و تعصب آمیز دید و تعریف کرد که تعریف بیان حدود آن از جایگاه ارزنده ای برخوردار است.
در معارف اسلامی اصل آزادی پذیرفته شده و جزء خمیرمایه فطری انسانهاست. بحث اساسی بیشتر بر تحریف و انحراف و توطئه و باندهای جاه طلب بوده، که آزادی را به خطر می اندازد یا آن را بر اساس خواستهای غلط خود تفسیر می کنند و آزادی را به بند و زنجیر می کشند یا از آن سوء استفاده می کنند.
تأکید حضرت(علیه السلام) بر مشورت در کارها و رعایت حقوق مردم و رضایت عامه و برخورد با والیان متخلف و خودسر از بهترین شواهد در این باره است.
نکات آموزنده ای که حضرت در زمینه فتنه بنی امیه و عملکرد آنان و خطراتی که آینده دنیای اسلام را تهدید می کند، بیان فرموده، شاهد دیگری بر این موضوع است.
آن بزرگوار می فرماید: «انّی الی لقاء الله لمشتاق و حسن ثوابه لمنتظر راج و لکنّی آسی ان یلی امر هذه الامه سفهاؤها و فجّارها فیتخذوا مال الله دولا و عباده خَوَلا و الصّالحین حرباً و الفاسقین حزباً.»[۳۳]
بحث از تسلط نابکاران و سفیهان و نابخردان امت اسلامی و اقدامات و عملکرد تلخ و اسفبار و جبار آنهاست. می فرماید: با سلطه سفیهان فاسق و فاسقان سفیه و فاجران فاسق بر امت، سرنوشت آن دستخوش دگرگونیهای وحشتناکی خواهد شد. آنها بیت المال را تیول خود قرار خواهند داد و بندگان خدا را به بردگی خواهند گرفت و آزادی را از مردم سلب خواهند کرد و نسبت به صالحان و شایستگان سر عناد و جنگ در پیش خواهند گرفت و با فاسقان پیوند حزبی و شیطانی برقرار خواهند نمود.
در فرهنگ علوی(علیه السلام) اطاعت از حاکمان جبار و سیاستمداران و زورگو، حکم اطاعت از طاغوت را دارد و اطاعت از آنان در حد شرک به خدای بزرگ است: «مَن اطاعَ جَبّارَاً فقَد عَبَدَه»؛[۳۴] و «من اصغی اِلی ناطِق فَقَد عَبَدَه»؛[۳۵] و «لا دین لِمَن دان بِولایَه امام جائِر».[۳۶]
در میراث گرانسنگ علوی(علیه السلام) آزادی با فطرت و سرشت انسانها عجین شده و به هم آمیخته و جزء سرمایه های اصلی انسانی و خدادادی است. آزادی ودیعه ای الهی است که در نهان بشر نهاده شده و کسی نمی تواند آن را سلب کند. آزادی حق طبیعی و فطری و الهی است.
آزادی همان است که خالق منّان به بنی اسرائیل عطا فرمود و ایشان را از استبداد فرعونی نجات بخشید و فرمود: «اِنَّ فِرْعَون عَلا فِی الاَرْض وَ جَعلَ اهْلها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائفهً منهم.»[۳۷]
فرعون در زمین بر مردم برتری جویی کرد و اهل آن را فرقه فرقه ساخت و طائفه ای از آنان را به استضعاف کشید و خداوند اراده حکیمانه اش را بر آزادی انسانها و نجات پرهیزکاران از شرّ فتنه مفسدان و طاغوتیان قرار داد.
در معارف اهل بیت(علیه السلام) امنیت فردی و اجتماعی و در حیطه احکام فردی و اجتماعی شریعت و در حدود و حریم تقوا و عدالت اصولی شناخته شده و مورد قبول است. آزادی و امنیت، لازم و ملزوم یکدیگرند و در حکومت عدل غیر قابل تفکیک اند. البته در حکومتهای جور و طاغوتی معارض یکدیگر و دسترسی به آن غیر قابل وصول است.
آنجا که نظام عدل و حق باشد، آزادی مشروع برای همه پذیرفته شده است و آنجا که نظام جور باشد، به ناچار آزادیهای مشروع محدود خواهد شد و آزادیهای فردی و اجتماعی تحت الشعاع وضع ظالمانه اجتماعی و متأثر از نظام حاکم خواهد بود.
نتیجه گیری
بحث امنیت افراد حکومت و آزادی توأم با امنیت در چارچوب اصول ذیل معنا پیدا می کند:
الف) رعایت کامل حقوق متقابل والی و مردم
ب) مسؤولیت متقابل والی و مردم
ج) نظارت متقابل والی و مردم
د) مشورت پذیری
ح) شایسته سالاری
ه) نصیحت ائمه مسلمین
و) تقوا و عدالت در حاکم اسلامی
ز) تقوا و عدالت در کارگزاران
ح) تعاون بر برّ و تقوا
ط) عدم تعاون بر اثم و عدوان
ی) کرامت انسانها
ک) امر به معروف و نهی از منکر
روشن است اصل آزادی افراد و آزادیهای اجتماعی با توطئه گری، شقّ عصای مسلمانان، تشکیل باندهای فساد و طغیان، تشکیل گروههای برانداز، کارشکنی در امر حکومت، تبلیغات مخرّب علیه مصالح امت، اقدامات ضد امنیتِ فردی و اجتماعی هرگز سازگار نیست. گرچه در حکومت علوی(علیه السلام) افراد و جریانهای مخالف آزادی بودند و کسی بر آنها بیعت یا اطاعت از حضرت را تحمیل نکرد، ولی آزادی تا آنگاه بود که دست به اقدامی علیه مردم یا حکومت نزنند.
اما آنگاه که از فضای ایجاد شده سوء استفاده می کردند و حرمت ماه رمضان و احکام شریعت اسلامی و حق الله را می شکستند یا مزاحمت برای مردم ایجاد می نمودند، دیگر آزاد نبودند. در حقیقت آنها حدود آزادی را نقض کرده بودند.
عناوین و موضوعاتی در نهج البلاغه و فرهنگ علوی(علیه السلام) به چشم می خورد که بهترین مباحث برای نشان دادن حدود آزادیها در فرهنگ و مکتب امام(علیه السلام) است.
موضوع فتنه، فتنه شناسی، فتنه گری، فتنه بنی امیه و خوارج، بدعت هشیاری و مبارزه با فتنه ها و استعاذه به خداوند در فتنه ها، انتخاب رهبران شایسته در برابر امواج توفنده فتنه ها، لزوم بصیرت و تقوا در برابر آن، ریشه یابی فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و تأثیر آنها در پیدایش فتنه ها و دهها موضوع دیگر قابل توجه، پژوهش و دارای احکام و تکالیف بوده و چراغ راهنمای جامعه و حاکمیت اسلامی در برابر تحریفها، غوغاسالاریها، بدعتها و فتنه ها در میان امت اسلامی است.
بینش و نگرش حضرت در مواجهه با فتنه ها، نحوه شکل گیری آن و عوامل و زمینه های مختلفی که موجب رشد فتنه می گردد و آسیبهایی که به بحران و به فتنه های ریشه دار تبدیل می شود، از درسهای آموزنده و روشنگری است که شناخت آن برای امت اسلامی ضرورت دارد و هر گونه غفلت خسارتهای جبران ناپذیری به بار می آورد. حضرت می فرماید: «امّا بَعْد اَیُّها النّاس فَأنی فقأت عین الفِتْنَه وَ لَمْ یَکُن لیجترء علیها احَد غَیْری بعد أن ماج غیهبها و اشتدّ کلبها؛[۳۸] ای مردم! این تنها من بودم که چشم فتنه را در آوردم و جز من کسی را جرأت چنین برخوردی نبود، آنگاه که امواج سیاهی های آن بالا گرفت و هاری آن سخت شد.» «و لا تقولن انّی مؤمّر آمر فاطاع فانّ ذلک ادغال فی القلب و منهکه للدّین و تقرّب من الغیر؛[۳۹]مبادا با خود بگویی مرا فرمانروایی داده اند و فرمان می دهم و باید بی درنگ اجرا شود! این سیاه کننده دل و ویرانگر دین و عامل نزدیک کننده به انفجارهای اجتماعی است.»
هرگاه شکوه ویژه فرمانروایی، به نخوت و خودبزرگ بینی دچارت ساخت، در بزرگی ملک خدا و نیرویش ژرف بنگر که چگونه بر تو قدرت دارد و بند بند وجودت بیش از آنچه خود در اختیار داری، در اختیار اوست.
در فرمان دیگر به استاندار خود نوشت: «استعمل العدل و احذر العسف و الحیف، فان العسف یعود بالجلاء و الحیف یدعو الی السیف؛[۴۰]
نسبت به مردم عدل و انصاف را به کار بند و از زورگویی، تجاوز و خشونت، بی عدالتی، انحراف از حق و بیراهه رفتن و حیف و میل پرهیز کن. چون شدت و خشونت موجب کوچ کردن و مهاجرت می شود و حیف و میل و تجاوز به حقوق مردم، آنان را وادار می کند دست به اسلحه ببرند.»
این سخن حکیمانه درس بزرگی برای زمامداران و حکّام است. آنها باید مبنای کار خود را بر عدالت و حق محوری بگذارند و از زورگویی و تجاوز به حقوق مردم و نیز از حیف و میل کردن برحذر باشند، زیرا مردم برای احقاق حقوق خود دست به شمشیر خواهند برد و انقلاب خواهند کرد.
برای پیشگیری از شورش و قیام مردم باید از این قبیل درسها آموخت. در این کلام آموزنده بر یک امر مثبت یعنی برقراری عدالت تأکید شده و از دو امر سلبی یعنی خشونت و بی عدالتی نهی شده است.
انسان فطرتاً آزاد آفریده شده و آزادی گوهره وجود وی را تشکیل می دهد. آزادی، زمینه رشد و تکامل جوامع بشری را پدید می آورد. در فضای آزاد و کرامت استعدادها شکوفا می شود و نیروها رشد نموده، خلاقیتها و نوآوریها زنده می گردد. و راه برای پیشرفت و اقتدار جامعه فراهم خواهد شد و روابط اجتماعی پایدار و استوار خواهد بود. در فضای خفقان و استبداد استعدادها می میرد و نشاط و تحرک از بین می رود. اساس در تعریف آزادی و استفاده مطلوب از آن است و قطعاً بدون امنیت و سلامت محیط و حاکمیت قانون و عدالت امکان برقراری و ایجاد محیطی آزاد فراهم نخواهد شد.
اسلام پدیدآورنده آزادی و مدافع و پاسدار آن است و آزادی در چارچوب اسلام تعریف می شود و حریم آن و امنیت با حریم فرهنگ و احکام و سلامت جامعه اسلامی و پاسداری از حدود اسلامی قابل تفسیر است.
آنچه در فرهنگ علوی(علیه السلام) مشهود است، تأکید بر آزادیهای مشروع در زمینه های فکری، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
در مورد آزادیهای سیاسی تا آنجا که به باند و گروه ختم نشود و توطئه نکنند و فساد و محاربه نباشد، از نظر حضرت، مزاحمتی برای آنان ایجاد نمی شود.
اما در صورتی که به توطئه گری و کارشکنی و اقدامات ضد امنیتی و ایجاد تفرقه می پرداختند یا آتش بیار معرکه برای بیگانگان بودند و از حوزه های دینی و مراکز اجتماعی به عنوان پایگاه و حوزه نفوذ دشمنان استفاده می کردند و مانند مسجد ضرار در برابر حیات و حرکت جامعه اسلامی می ایستادند، دیگر جای اغماض و عفو و رحمت اسلامی نبود.
تاریخ مبارزات حضرت با ناکثین و قاسطین و مارقین گویای این حقیقت است. حضرت در آغاز تلاش کردند نصیحت نموده و درگیر نشوند و با شرح صدر این معنا را پی گرفتند، اما آنجا که نصایح حکیمانه آن بزرگوار اثر نکرد، با قدرت اقدام نمودند و چشم فتنه را در آوردند.
واژه استبداد که امروز در فرهنگ دینی و سیاسی ما یک مفهوم شناخته شده است، ریشه در سخنان ارزشمند علی و زهرا(علیه السلام) و سیدالشهداء(علیه السلام) و اهل بیت(علیه السلام) دارد. فاطمه(س) فرمود: «و هرج شامل و استبداد من الظالمین یدع فیئکم زهیداً و جمعکم حصیدا؛[۴۱]
هشدار که هرج و مرج فراگیر و استبداد ستمگران که بیت المال شما را به صورت خاصه توزیع خواهند کرد و اجتماع و وحدت شما را درو خواهند نمود».
نتیجه سلطه حاکمان بی مروّت و ستمگر جز بی نظمی و استبداد نخواهد بود که بیت المال را در اختیار هر کس خواستند قرار می دهند و اجتماع جامعه اسلامی را شقّه شقّه می کنند.
و این سخنان هدایتگر علی(علیه السلام) است که می فرماید: «من استبدّ برأیه هلک و من شاور الرجال شارکهم فی عقولهم؛[۴۲] هر کسی در رأی و نظر خود استبداد بورزد، هلاک خواهد شد، و هر کسی با رجال مشورت نماید، در عقول آنان شریک خواهد بود».
امنیت و رسانه های ارتباط جمعی
در فرهنگ اسلامی نقش رسانه ها نقش هدایتگری، تعلیم و تربیت، اطلاع رسانی، پاسداری از ارزشها و کرامتهای اسلامی و انسانی و حفظ هویت و استقلال امت اسلامی و مقابله با توطئه هاست.
رسانه های مکتوب باید در جهت و مدار یاد شده حرکت نمایند. برای تحقق اهداف یاد شده باید دست اندرکاران از شایستگی و لیاقت لازم برخوردار باشند و بر باورهای دینی پای بفشرند و پاسدار هویت اسلامی و حافظ حقوق مردم باشند و در جهت عدالت و آزادی و کرامت و منزلت اجتماعی انسان حرکت کنند.
در فرهنگ اسلامی رسانه ها باید تکیه گاه مردم و مایه امید و پاسدار ارزشها و حقوق اسلام و مردم باشند و موجب آگاهی و معرفت و بیداری و بصیرت گردند و چراغ هدایت و عامل وحدت باشند و اعتماد به نفس را تقویت کنند و اعتمادسازی کنند و نقاط ضعف دشمنان را برملا کنند و مایه دلگرمی دوستان و دلسردی و ضعف دشمنان گردند و در برابر حمله دشمنان دفاع و بلکه حمله کنند.
از منابع اسلامی و قرآنی دو مطلب در این باره استفاده می شود:
۱. عملیات تحکیمی برای تقویت جبهه خودی.
۲. عملیات تخریبی برای تضعیف جبهه دشمنان.
در بخش اول دو موضوع مهم در فرهنگ اسلامی قابل توجه است:
الف) اصل ارتباط
ب) محتوای ارتباط
قرآن بر اصل ارتباط، همدلی، تعاون، اعتصام به حبل الله، تواصی به حق و صبر، توصیه می کند.
محتوای این ارتباط و تعاون در فرهنگ اسلامی بر توحیدمحوری، اخلاق و معنویات، تقوا و عدالت، استقلال و آزادی، امامت و ولایت الهی، اخلاص و اعتماد به نفس و توحیدکلمه و کلمه توحید استوار است. قرآن در این باره درسهای ارزنده و عبرت آموز به امت اسلامی می دهد.
اطلاعات و امنیت
نقش اطلاعات در هر جامعه ای تعیین کننده و روشنگر است. چنانچه یک ملت یا حکومتی از دستگاه اطلاعاتی کارآمد و موفق و مردمی برخوردار باشد، می تواند بسیاری از توطئه ها، تهدیدها و بحرانها را پیشگیری نماید و اجازه ندهد در اثر نفوذ و وسوسه دشمنان، اعتماد عمومی سلب گردد یا جامعه دچار نابسامانی و آشفتگی شود یا راه برای نفوذ و توطئه دشمنان هموار گردد. چنانچه حصارهای اطلاعاتی و امنیتی یک ملت و حکومت ضربه بخورد، راه برای دشمنان وحدت و استقلال جامعه باز می گردد و نیروهای فتنه گر می توانند با جوّسازی و تشنج آفرینی بستر را برای اهداف خود و سلطه ایادی شیطانی آماده سازند.
اطلاعات، کیفیت آن، سازمان مربوط، نیروهای فعال، حوزه های کاری، مقابله با تهدیدات و نفوذیها و سازمانهای جاسوسی، هشیاری در برابر عملیات روانی دشمن، آگاهی در مورد تهاجم فرهنگی و ارتباطی دشمن، از حساس ترین و مهمترین مسایل مربوط به امنیت، استقلال، حفظ هویت و شخصیت امت اسلامی و تأمین منافع و مصالح و امنیت ملی است.
در اینجا چند جمله نورانی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای تنویر افکار عمومی ذکر می شود:
۱. یستدلّ علی العاقل باربع، الحزم و الاستظهار و قلّه الاغترار و تحصین الاسرار؛[۴۳] شخص عاقل به چهار خصلت شناخته می شود:
حزم و دوراندیشی در کارها،
پیگیری اوضاع و امور،
کم فریب خوردن و مغرور نشدن،
حفظ و صیانت اسرار.
۲. مَن لَم یَتحرّز مِن المکائد قبل وقوعها لم ینَفعَه الاسف عند هجومها؛[۴۴] هر که به موقع از حیله های دشمن خود را حفظ نکند، تأسف او در هنگام تاخت و تاز دشمن نفعی نخواهد داشت.
۳. رَأس الحِکْمه تجنّب الخُدَع؛[۴۵] بالاترین مراتب حکمت، پرهیز از حیله ها و خدعه هاست.
۴. انّ اخا الحرب اَلارق؛[۴۶] برادر و کارآزموده جنگ، بیداری است.
۵. من لم یستظهر بالیقظه لم ینتفع بالحفظه؛[۴۷] هر که از هشیاری بهره ای نداشته باشد، نگاهبان فایده ای به حال او نخواهد داشت.
۶. کن للعدوّ المکاتم اشدّ حذراً منک للعدوّ المبارز؛[۴۸] از دشمنی که عداوت خود را پنهان می کند، بیشتر احتیاط کن، تا دشمنی که آشکارا دشمنی می کند.
پی نوشت:
۱. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۴۰.
۲. رعد (۱۳)، آیه ۲۸.
۳. قریش (۱۰۶)، آیه ۲.
۴. نور (۲۴)، آیه ۵۵.
۵. مائده (۵)، آیه ۵۴.
۶. همان، آیه ۵۲.
۷. نساء (۴)، آیه ۷۱.
۸. انفال (۸)، آیه ۶۰.
۹. مائده (۵)، آیه ۳۳.
۱۰. حجرات (۴۹)، آیه ۹.
۱۱. انعام (۶)، آیه ۸۲ .
۱۲. رعد (۱۳)، آیه ۲۸.
۱۳. بحارالانوار، ج۸۱، ص ۱۷۰.
۱۴. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۴۷.
۱۵. همان، خطبه ۲۲۰.
۱۶. همان، حکمت ۳۸۸.
۱۷. همان، حکمت ۳۱۹.
۱۸. همان، نامه ۵۳.
۱۹. همان، خطبه ۱۹۲.
۲۰. همان، خطبه ۱۳۱.
۲۱. همان، نامه ۴۷.
۲۲. همان، خطبه ۲۱۶.
۲۳. همان، خطبه ۱۷۲.
۲۴. همان، نامه ۴۶.
۲۵. همان، خطبه ۲۷.
۲۶. همان، نامه ۵۳.
۲۷. همان، خطبه ۷۲.
۲۸. همان، خطبه ۹۴.
۲۹. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، چاپ دوم، قم، دارالکتاب الاسلامی، ص۲۱۴.
۳۰. همان، ص۴۱۰.
۳۱. همان، ص۱۹۴؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۵۳.
۳۲. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
۳۳. همان، نامه ۶۲.
۳۴. بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۶۱.
۳۵. همان، ج۲، ص۹۴.
۳۶. همان، ج۲۳، ص۳۲۲.
۳۷. قصص (۲۸)، آیه ۴.
۳۸. نهج البلاغه، خطبه ۹۳.
۳۹. همان، نامه ۵۳.
۴۰. همان، حکمت ۴۷۶.
۴۱. بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۸.
۴۲. نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱.
۴۳. غررالحکم و دررالکلم، ج۲، ص ۱۰۷ و ۷۹۹ و ج۱، ص۴۱۲.
۴۴. همان، ص۶۵۲.
۴۵. همان، ص۳۷۷.
۴۶. بحارالانوار، ج۳۳، ص۵۹۶.
۴۷. غررالحکم، ج۲، ص۷۰۲.
۴۸. ابن ابی الحدی، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱۱.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه (فصلنامه حکومت اسلامی، شماره ۱۸ , درّی نجف آبادی، قربانعلی)